۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'میک' به 'میک') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - 'ها' به 'ها') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
وی در مورد فدک اینگونه مینویسد: | وی در مورد فدک اینگونه مینویسد: | ||
«[[یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله|صاحب معجم البلدان]] نوشته است: فدک | «[[یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله|صاحب معجم البلدان]] نوشته است: فدک قریهای است میان حجاز. در میان او و مدینه دو روز راه است و آن قریه از کفار خیبر بود که به طریق مصالحه در تحت تصرف آن حضرت درآمده بود و به موجب دین الهی، خاصه حضرت رسالتپناهی شده بود که حضرت پیغمبر(ص) در وقت نزول آیه '''وَ آتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ''' ﴿الإسراء: 26﴾، آن را به حضرت فاطمه(ع) بخشیده بود و نزد وفات حضرت رسالتپناه(ص) در تصرف او بود. چون ابوبکر را خلیفه ساختند، وکیل حضرت فاطمه را از آنجا اخراج نمود و چون آن حضرت اظهار نمود که حضرت رسالت آن را به من بخشیده بود، ابوبکر بهخلاف قانون شریعت از او گواه طلبید و باآنکه او حضرت امیر(ع) و امسلمه را به گواهی برد، ابوبکر تصدیق ایشان نکرد... و غرض ابوبکر و عمر از بازگرفتن فدک آن بود که اهل بیت رسالت درویش شوند تا مردم گرد ایشان نگردند و جمعیت ایشان پریشان و ازهمپاشیده گردد؛ چنانکه پیش از آن به موجب نص قرآن که: '''هُمُ الَّذِينَ يَقُولُونَ لاَ تُنْفِقُوا عَلَى مَنْ عِنْدَ رَسُولِاللَّهِ حَتَّى يَنْفَضُّوا''' ﴿المنافقون: 7﴾، نظیر آن تدبیر را درباره حضرت رسول(ص) نیز بهجا آوردند»<ref>ر.ک: متن کتاب، ج1، ص48</ref>. | ||
سپس [[شوشتری، نورالله بن شریفالدین|قاضی نورالله]] به اتفاقاتی همانند وفات آن حضرت و غصب خلافت که بعد از این ماجرا رخ داد، اشاره مینماید. | سپس [[شوشتری، نورالله بن شریفالدین|قاضی نورالله]] به اتفاقاتی همانند وفات آن حضرت و غصب خلافت که بعد از این ماجرا رخ داد، اشاره مینماید. | ||
از جمله اماکنی که ائمه هدى(ع) در مورد آن سخنی | از جمله اماکنی که ائمه هدى(ع) در مورد آن سخنی فرمودهاند، منطقه طالقان است که ایشان در مورد این سرزمین اینگونه مینویسد: | ||
طالقان نام دو بلده است یکی در خراسان و دیگری در میان قزوین و ابهر. از افراد نامدار و مشهور این سرزمین، صاحب بن عباد است و مخفی نماند که اهالی ولایت طالقان قزوین همیشه از محبان شاه ولایت | طالقان نام دو بلده است یکی در خراسان و دیگری در میان قزوین و ابهر. از افراد نامدار و مشهور این سرزمین، صاحب بن عباد است و مخفی نماند که اهالی ولایت طالقان قزوین همیشه از محبان شاه ولایت بودهاند و از ائمه اهلالبیت(ع) احادیث بسیار در فضیلت این طالقان و اهالی آنجا وارد شده و در بیان احوال صاحبالزمان(ع) از کتاب «[[كشف الغمة في معرفة الأئمة (اربلی)|كشف الغمة]]» مسطور است که: «روى ابن أعثم الكوفي في كتاب الفتوح عن [[امام على(ع)|أميرالمؤمنين(ع)]] أنه قال: ويحا للطالقان؛ فإن لله تعالى بها كنوزا ليست من ذهب و لافضة و لكن بها رجال مؤمنون عرفوا الله حق معرفته و هم أنصار المهدي في آخر الزمان»<ref>ر.ک: همان، ص96</ref>. | ||
نویسنده، مجلس دوم کتاب را به ذکر طوایفى که به مذهب تشیع گرویده و به آن مشهورند، اختصاص داده است که از جمله آنها طوایفى همچون: مذحج و ربیعه، وایل و خزاعه، ضمیریه و نادریه، بنوحنیف، قبیله همدان و دیگران میباشند. [[شوشتری، نورالله بن شریفالدین|قاضى نورالله]] در مورد قبیله همدان و یارى رساندن ایشان به [[امام على(ع)|حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع)]] اینگونه مىنویسد: | نویسنده، مجلس دوم کتاب را به ذکر طوایفى که به مذهب تشیع گرویده و به آن مشهورند، اختصاص داده است که از جمله آنها طوایفى همچون: مذحج و ربیعه، وایل و خزاعه، ضمیریه و نادریه، بنوحنیف، قبیله همدان و دیگران میباشند. [[شوشتری، نورالله بن شریفالدین|قاضى نورالله]] در مورد قبیله همدان و یارى رساندن ایشان به [[امام على(ع)|حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع)]] اینگونه مىنویسد: | ||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
مجلس سوم کتاب درباره بزرگان مذهب تشیع و عالمان آن است که در این مجلس، نویسنده کتاب از افراد زیادى نام مىبرد؛ مثلاًاز مشاهیر بنیهاشم، به حضرت ابوطالب(ع) و اثبات ایمان ایشان، سیدالشهداء حمزة بن عبدالمطلب و حالات او، جعفر بن ابىطالب، عبدالله بن عباس و... اشاره میکند<ref>ر.ک: همان، ص162-187</ref>. | مجلس سوم کتاب درباره بزرگان مذهب تشیع و عالمان آن است که در این مجلس، نویسنده کتاب از افراد زیادى نام مىبرد؛ مثلاًاز مشاهیر بنیهاشم، به حضرت ابوطالب(ع) و اثبات ایمان ایشان، سیدالشهداء حمزة بن عبدالمطلب و حالات او، جعفر بن ابىطالب، عبدالله بن عباس و... اشاره میکند<ref>ر.ک: همان، ص162-187</ref>. | ||
در همین بخش، نامه معاویه به شهرها و تحریک مردم به قتل دوستان [[امام على(ع)]] را نقل میکند: «و كتب معاوية إلى جميع البلدان: أن انظروا من قامت عليه البينة أنه يحب عليا و أهل بيته فامحوه من الديوان و كتب كتابا آخر: انظروا من قبلكم من شيعة علي و اتهموه بحبه فاقتلوه...» (معاویه به کارگزاران خود در همه بلاد نوشت که اگر کسى را یافتید که دوستدار [[امام على(ع)|على(ع)]] و خاندان او باشد، نام او را از دفتر بیتالمال محو کنید و در | در همین بخش، نامه معاویه به شهرها و تحریک مردم به قتل دوستان [[امام على(ع)]] را نقل میکند: «و كتب معاوية إلى جميع البلدان: أن انظروا من قامت عليه البينة أنه يحب عليا و أهل بيته فامحوه من الديوان و كتب كتابا آخر: انظروا من قبلكم من شيعة علي و اتهموه بحبه فاقتلوه...» (معاویه به کارگزاران خود در همه بلاد نوشت که اگر کسى را یافتید که دوستدار [[امام على(ع)|على(ع)]] و خاندان او باشد، نام او را از دفتر بیتالمال محو کنید و در نامهای دیگر نوشت: شیعیان [[امام على(ع)|على(ع)]] را به اتهام محبت و دوستى با او بکشید)<ref>ر.ک: همان، ص188</ref>. | ||
[[شوشتری، نورالله بن شریفالدین|قاضى نورالله شوشترى]] مجلس چهارم را به ذکر تابعین اختصاص مىدهد و تعدادى از آنها را که داراى نقش مهمى در تاریخ اسلام | [[شوشتری، نورالله بن شریفالدین|قاضى نورالله شوشترى]] مجلس چهارم را به ذکر تابعین اختصاص مىدهد و تعدادى از آنها را که داراى نقش مهمى در تاریخ اسلام بودهاند، برمیشمارد که از آن جملهاند: مالک اشتر نخعى، اویس قرنى، صعصعة بن صوحان، محمد بن ابىحذیفة، سعید بن قیس همدانى، رشید هجرى، حبیب بن مظاهر اسدى و..<ref>ر.ک: همان، ص283-309</ref>. | ||
ایشان در مورد جناب محمد بن ابىبکر و برائت او از پدرش اینگونه مىنویسد: مادر او اسماء بنت عمیس است که در اصل زوجه حمزة بن عبدالمطلب بود و چون حمزه شهید شد، ابوبکر او را به عقد خود درآورد و محمد در سال حجةالوداع از او در وجود آمد و چون ابوبکر بمرد، [[امام على(ع)|حضرت امیرالمؤمنین(ع)]] او را عقد نمود و محمد، ربیب و پرورده آن حضرت بود و شیخ ابوعمرو کشى روایت نموده که در مجلس شریف حضرت امام جعفر صادق(ع)، ذکر محمد بن ابیبکر میگذشت، آن حضرت بر او صلوات و رحمت میفرستادند و نیز از آن حضرت روایت نموده که | ایشان در مورد جناب محمد بن ابىبکر و برائت او از پدرش اینگونه مىنویسد: مادر او اسماء بنت عمیس است که در اصل زوجه حمزة بن عبدالمطلب بود و چون حمزه شهید شد، ابوبکر او را به عقد خود درآورد و محمد در سال حجةالوداع از او در وجود آمد و چون ابوبکر بمرد، [[امام على(ع)|حضرت امیرالمؤمنین(ع)]] او را عقد نمود و محمد، ربیب و پرورده آن حضرت بود و شیخ ابوعمرو کشى روایت نموده که در مجلس شریف حضرت امام جعفر صادق(ع)، ذکر محمد بن ابیبکر میگذشت، آن حضرت بر او صلوات و رحمت میفرستادند و نیز از آن حضرت روایت نموده که میفرمودهاند که نجابت محمد بن ابىبکر از جانب مادرش اسماء بنت عمیس است، نه از جانب پدر و در روایتى دیگر فرمودهاند که در هر اهل بیتى یک کس میباشد که به ذات خود نجیب است و انجب نجبا از اهل بیت سوء، محمد بن ابىبکر است و ایضا از حضرت امام محمد باقر(ع) روایت نموده که محمد بن ابیبکر با [[امام على(ع)|حضرت امیرالمؤمنین(ع)]] بر برائت از شیخین بیعت نمود<ref>ر.ک: همان، ص277</ref>. | ||
نویسنده در مجلس پنجم، از نام و سیره بعضى از متکلمین و محدثین و فقهاء ومجتهدین و اعیان قراء و نحاة و لغویین، یاد میکند. | نویسنده در مجلس پنجم، از نام و سیره بعضى از متکلمین و محدثین و فقهاء ومجتهدین و اعیان قراء و نحاة و لغویین، یاد میکند. |
ویرایش