۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هه' به 'هه') |
جز (جایگزینی متن - 'یت' به 'یت') |
||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
هرچند که عالمان مغربزمین نسبت به علم تفسیر اهتمام ویژهای داشته و این علم را در مراکز علمی، طی دو قرن اول و دوم هجری جای داده و به فراگیری آن توجه نمودهاند، اما زمان ورود تفسیر و مباحث آن به مغرب از مسائلی است که کتب و منابع به آن نپرداختهاند؛ بنابراین با مشکلی جدی در اینباره مواجه هستیم<ref>ر.ک: متن کتاب، ص37</ref>. نویسنده در این قسمت از کتاب با ذکر تاریخچهای از ورود علم تفسیر قرآن به این بخش از جامعه اسلامی میگوید: پیدایش علم تفسیر در مغرب اقصی در قرن پنجم صورت گرفته و دوران رشد و بلوغ آن در خلال دو قرن ششم و هفتم هجری بوده که توسط گروهی از مفسرین با عمل به شیوههای مختلف، نگارشهای خیرهکنندهای خلق شده که سهم بسزایی در اینباره در جامعه اسلامی داشتهاند<ref>ر.ک: همان، ص40</ref>؛ لکن شکلگیری علم تفسیر در این منطقه با حرکتی ضعیف صورت گرفته است. نویسنده دلایل این حرکت کند را سیطره فقه و فقها و روشهای تربیتی و آموزشی مرسوم در آنجا میداند<ref>ر.ک: همان، ص41-55</ref>. | هرچند که عالمان مغربزمین نسبت به علم تفسیر اهتمام ویژهای داشته و این علم را در مراکز علمی، طی دو قرن اول و دوم هجری جای داده و به فراگیری آن توجه نمودهاند، اما زمان ورود تفسیر و مباحث آن به مغرب از مسائلی است که کتب و منابع به آن نپرداختهاند؛ بنابراین با مشکلی جدی در اینباره مواجه هستیم<ref>ر.ک: متن کتاب، ص37</ref>. نویسنده در این قسمت از کتاب با ذکر تاریخچهای از ورود علم تفسیر قرآن به این بخش از جامعه اسلامی میگوید: پیدایش علم تفسیر در مغرب اقصی در قرن پنجم صورت گرفته و دوران رشد و بلوغ آن در خلال دو قرن ششم و هفتم هجری بوده که توسط گروهی از مفسرین با عمل به شیوههای مختلف، نگارشهای خیرهکنندهای خلق شده که سهم بسزایی در اینباره در جامعه اسلامی داشتهاند<ref>ر.ک: همان، ص40</ref>؛ لکن شکلگیری علم تفسیر در این منطقه با حرکتی ضعیف صورت گرفته است. نویسنده دلایل این حرکت کند را سیطره فقه و فقها و روشهای تربیتی و آموزشی مرسوم در آنجا میداند<ref>ر.ک: همان، ص41-55</ref>. | ||
فصل اول از باب اول، به بیان مشارکت علمای مغرب (مراکش) در علم تفسیر اختصاص یافته است. نویسنده در این بخش از کتاب به دنبال نمونههای کتب تفسیری بوده تا ثابت کند عالمان آن دیار نسبت به این علم نهتنها | فصل اول از باب اول، به بیان مشارکت علمای مغرب (مراکش) در علم تفسیر اختصاص یافته است. نویسنده در این بخش از کتاب به دنبال نمونههای کتب تفسیری بوده تا ثابت کند عالمان آن دیار نسبت به این علم نهتنها بیتفاوت نبوده، بلکه مشتاقانه دستبهقلم شده و آثاری را از خود برجای نهادهاند. کتب تفسیری که نویسنده درصدد استخراج آنهاست، شامل اقسام ششگانه زیر است: تفسیر تمام سورهها (تفسیر کامل)؛ تفسیر بخشی از قرآن (آیه، آیات، سوره یا چند سوره)؛ تفسیر مشکلات، متشابهات و آیات غریب قرآن؛ پرسش و پاسخهای تفسیری؛ حاشیه و تعلیقه بر تفاسیر مشهور یا خلاصهای از آن تفاسیر؛ تألیفات دیگر در موضوع تفسیر<ref>ر.ک: همان، ص65</ref>. | ||
[[اشقر، سعاد|اشقر]]، اقسام تفاسیر مذکور را در دولتهای موحدان، مرینیان، سعدیان، علویان استقصا و به عدد 203 ختم نموده است<ref>ر.ک: همان، ص163</ref>. ایشان آثار چاپشده را از آثار مخطوط تفکیک نموده و گاه ترجمه یک نویسنده و یا گزارشی از محتوای یک اثر را ارائه داده است<ref>ر.ک: همان، ص151، رقم 165؛ ص134، رقم 119</ref>. | [[اشقر، سعاد|اشقر]]، اقسام تفاسیر مذکور را در دولتهای موحدان، مرینیان، سعدیان، علویان استقصا و به عدد 203 ختم نموده است<ref>ر.ک: همان، ص163</ref>. ایشان آثار چاپشده را از آثار مخطوط تفکیک نموده و گاه ترجمه یک نویسنده و یا گزارشی از محتوای یک اثر را ارائه داده است<ref>ر.ک: همان، ص151، رقم 165؛ ص134، رقم 119</ref>. | ||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
فصل دوم به گرایش صوفیانه (عارفانه) در آثار تفسیری مغرب (مراکش) اختصاص یافته است. نویسنده به نقل از ابن خلدون درباره تصوف میگوید: تصوف به معنای عکوف در عبادت و انقطاع الی الله تعالی و اعراض از زیباییهای دنیا و زهد ورزیدن از هر لذت و مال و مقامی که به شخص رو نماید و گوشهگیری برای درک بهتر عبادت است<ref>ر.ک: همان، ص241</ref>. | فصل دوم به گرایش صوفیانه (عارفانه) در آثار تفسیری مغرب (مراکش) اختصاص یافته است. نویسنده به نقل از ابن خلدون درباره تصوف میگوید: تصوف به معنای عکوف در عبادت و انقطاع الی الله تعالی و اعراض از زیباییهای دنیا و زهد ورزیدن از هر لذت و مال و مقامی که به شخص رو نماید و گوشهگیری برای درک بهتر عبادت است<ref>ر.ک: همان، ص241</ref>. | ||
آثار عرفانی را | آثار عرفانی را میتوان از حیث نظری، ارشادی و فیضی مورد بحث و بررسی قرار داد. در نوع اول، آیاتی از قرآن کریم بر نظرات صوفیانه تطبیق میشود؛ چنانکه ابن عربی درباره آیه '''من يطع الرسول فقد أطاع الله''' (نساء: 80)، میگوید: خداوند در این آیه طاعت سول را طاعت خود دانسته؛ زیرا او جز از طرف خدا سخن نمیگوید، بلکه جز با خدا سخن نمیگوید، بلکه خداوند سخن نمیگوید جز از زبان او؛ زیرا او صورت خداست<ref>ر.ک: همان، 241-242</ref>. در تفاسیر ارشادی عارف به معانی باطنی آیات اکتفا نمیکند، بلکه به معانی ظاهری آنها نیز اقرار دارد؛ چون آن معانی، قبل از معانی دیگر مراد خداوند میباشد. سهل بن عبدالله (متوفی 283) از علمای پیشگام در این حوزه است<ref>ر.ک: همان، ص243</ref>. مفسرانی چون سعدالدین تفتارانی، ابن عطاءالله سکندری و شیخ زروق نیز بر این عمل صحه گذاشتهاند<ref>ر.ک: همان، ص246-245</ref> و برخی دیگر برای این نوع تفسیر شروطی را در نظر گرفتهاند<ref>ر.ک: همان، ص246</ref>. | ||
افرادی همچون عبدالرحمن فاسی (متوفی 1036ق) در «تفسير الفاتحة بالإشارة» و ابن عجیبه تطوانی (متوفی 1224ق) در تفسیر «البحر المديد في تفسير القرآن المجيد»، عالمانی از سرزمین مغرب (مراکش) هستند که از شیوه عرفان ارشادی در تفاسیر خویش بهره بردهاند. نویسنده با ذکر نمونههایی از این تفاسیر به این موضوع پرداخته است<ref>ر.ک: همان، ص248-269</ref>. | افرادی همچون عبدالرحمن فاسی (متوفی 1036ق) در «تفسير الفاتحة بالإشارة» و ابن عجیبه تطوانی (متوفی 1224ق) در تفسیر «البحر المديد في تفسير القرآن المجيد»، عالمانی از سرزمین مغرب (مراکش) هستند که از شیوه عرفان ارشادی در تفاسیر خویش بهره بردهاند. نویسنده با ذکر نمونههایی از این تفاسیر به این موضوع پرداخته است<ref>ر.ک: همان، ص248-269</ref>. |
ویرایش