۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'به' به 'به') |
جز (جایگزینی متن - 'یش' به 'یش') |
||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
کتاب الزامات [[دارقطنی، علی بن عمر|دارقطنی]] حاوی احادیثی است که [[دارقطنی، علی بن عمر|حافظ دارقطنی]] آن را بهشرط شیخین یا یکی از آنها میبیند لکن هیچیک از شیخین این احادیث را استخراج نکردهاند. تعداد این روایات به عدد هفتاد میرسد. البته گاهی برخی روایات از صحابه وجود دارد که وی آن را ذکر میکند مانند یک حدیث از اسامة بن عمیر پدر ابوملیح؛ و حدیث هفتم از الزامات. یا حدیث مالک اشجعی پدر ابی الاحوص عوف بن مالک که نویسنده تنها یک حدیث از آنها ذکر کرده و حدیث نهم از الزمات است. همچنین است طارق بن عبدالله محاربی که احادیثی دارد و نویسنده تنها یک حدیث از وی را ذکر کرده که همان حدیث چهل و سوم از الزامات است. وی از احادیث حبشی بن جناده نیز تنها یک حدیث را ذکر کرده است. بههرحال [[دارقطنی، علی بن عمر|حافظ دارقطنی]] در تتبعاتش احادیثی را که یکی از شیخین استخراج کرده و بر دیگری نیز اخراجش لازم بوده را ذکر میکند که تنبیه بر این موارد در مواضع خودش در کتاب صورت گرفته است. در آخر الزامات بر این تذکر داده شده که این الزامات لازم نیستند زیرا شیخان ملتزم به استخراج هر حدیث صحیحی نبودهاند و برخی از این الزامات از طرق دیگری از دیگر صحابه استخراج شدهاند که ما را از استخراج مجدد آنها به دست شیخین بینیاز میکند؛ البته این بدین معنی نیست که در استخراج این روایات فایدهای نیست، زیرا هرچه طرق روایت بیشتر باشد، دلالت بر ثبوت و قوت آن میکند تا جایی که ابراهیم بن سعید جوهری گفته: اگر یک حدیث از صد طریق به من نرسد، خودم را در آن یتیم | کتاب الزامات [[دارقطنی، علی بن عمر|دارقطنی]] حاوی احادیثی است که [[دارقطنی، علی بن عمر|حافظ دارقطنی]] آن را بهشرط شیخین یا یکی از آنها میبیند لکن هیچیک از شیخین این احادیث را استخراج نکردهاند. تعداد این روایات به عدد هفتاد میرسد. البته گاهی برخی روایات از صحابه وجود دارد که وی آن را ذکر میکند مانند یک حدیث از اسامة بن عمیر پدر ابوملیح؛ و حدیث هفتم از الزامات. یا حدیث مالک اشجعی پدر ابی الاحوص عوف بن مالک که نویسنده تنها یک حدیث از آنها ذکر کرده و حدیث نهم از الزمات است. همچنین است طارق بن عبدالله محاربی که احادیثی دارد و نویسنده تنها یک حدیث از وی را ذکر کرده که همان حدیث چهل و سوم از الزامات است. وی از احادیث حبشی بن جناده نیز تنها یک حدیث را ذکر کرده است. بههرحال [[دارقطنی، علی بن عمر|حافظ دارقطنی]] در تتبعاتش احادیثی را که یکی از شیخین استخراج کرده و بر دیگری نیز اخراجش لازم بوده را ذکر میکند که تنبیه بر این موارد در مواضع خودش در کتاب صورت گرفته است. در آخر الزامات بر این تذکر داده شده که این الزامات لازم نیستند زیرا شیخان ملتزم به استخراج هر حدیث صحیحی نبودهاند و برخی از این الزامات از طرق دیگری از دیگر صحابه استخراج شدهاند که ما را از استخراج مجدد آنها به دست شیخین بینیاز میکند؛ البته این بدین معنی نیست که در استخراج این روایات فایدهای نیست، زیرا هرچه طرق روایت بیشتر باشد، دلالت بر ثبوت و قوت آن میکند تا جایی که ابراهیم بن سعید جوهری گفته: اگر یک حدیث از صد طریق به من نرسد، خودم را در آن یتیم میشمارم.... پس در مجموعهای که [[دارقطنی، علی بن عمر|حافظ دارقطنی]] در الزامات جمع کرده، اگر بخاری و مسلم آن را از دیگر صحابه استخراج کرده باشند روایت [[دارقطنی، علی بن عمر|دارقطنی]] در این کتاب موجب تقویت روایات صحیحین است و اگر شیخین آن را استخراج نکرده بودند، روایت از الزامات [[دارقطنی، علی بن عمر|دارقطنی]] که نویسنده در آن به جمع و تخریج این روایات عنایت ورزیده، استفاده میشود. وی درباره این احادیث حکم نیز داده و شروط و موارد دیگر که در روایت بوده را هم بیان کرده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39644/1/381 ر.ک: خاتمه کتاب، ص381-382]</ref> | ||
متن الزامات پس از ذکر عبارت «رب یسر و تمم بالخیر، بسمالله الرحمن الرحیم، و ما توفیقی الا بالله علیه توکلت» با این عبارت شروع | متن الزامات پس از ذکر عبارت «رب یسر و تمم بالخیر، بسمالله الرحمن الرحیم، و ما توفیقی الا بالله علیه توکلت» با این عبارت شروع میشود: «اخبرنا الامام الحافظ ابوطاهر احمد بن محمد بن ابراهیم السلفی الاصبهانی قراءة علیه و انا اسمع فی ذی القعدة سنة ثلاث و سبعین و خمسمائة بثغر الأسکندری أنبأ الشیخ ابوالحسین المبارک بن عبدالجبار الصیرفی قرأت ببغداد من اصل سماعه فی صفر فی سنة خمس و تسعین و اربعمائة أنبأ ابوطالب محمد ابن علی بن الفتح بن محمد بن الفتح الحربی الزاهد بقراءة أبی محمد بن عبدالعزیز بن محمد النخشبی علیه قال: أخبرکم ابوالحسن علی بن عمر بن أحمد ابن مهدی الدارقطنی الحافظ فی کتابه. و قال: ذکر ما حضرنی ذکره مما أخرجه البخاری و مسلم أو أحدهما من حدیث نظیر له من التابعین الثقات ما یلزم إخراجه علی شرطهما و مذهبهما، فیما نذکره إن شاء الله تعالی و بالله التوفیق.» <ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39644/1/63 ر.ک: متن کتاب، ص63-64]</ref> | ||
اما کتاب التتبع از [[دارقطنی، علی بن عمر|دارقطنی]]، وی در این اثر، دویست حدیث از روایات صحیحین که در آن علت و مشکلی میدیده را نقد کرده است. احادیث این کتاب به دویست و هجده روایت میرسد که ده مورد از آنها تکراری است و در جاهای خودش در کتاب به آن تذکر داده شده است. هفت حدیث را هم در الزام من لم یخرجها من الشیخین ذکر کرده است و روایت آخری هم در صحیحین نیست که به این موارد نیز در مواضعشان اشاره شده است. با این حساب بدون احتساب روایات تکراری و دیگر مواردی که ذکر شد، دویست روایت باقی میماند. نکتهای که باید به آن توجه داشت این است که غالب استدراکات [[دارقطنی، علی بن عمر|دارقطنی]] در استدراکات صناعت حدیثی است نه در متون آن. به این امر در مقدمه کتاب هم اشاره شده و مثالهایی نیز برای این مورد زده شده است. بااینحال باید توجه داشت که معنی این سخن آن نیست که انتقادات در صناعت حدیثی ارزشمند نیستند. چهبسا محدثی به خاطر سند یک حدیث، سفرها که نمیکرد درحالیکه متن روایت از طریق دیگری برایش ثابت شده بود؛ مثلاً هنگامیکه ابواسحاق استاد شعبة بن حجاج، حدیث عبدالله بن عطاء از عقبة بن عامر در فضل وضو را برای او خواند شعبه از ابواسحاق پرسید؟ آیا عبدالله بن عطاء از عقبة بن عامر آن را پرسیده است؟ که این سؤال ابواسحاق را عصبانی کرد. شعبه برای روشن شدن مطلب نزد عبدالله بن عطاء در مکه رفت. عبدالله بن عطاء گفت: سعد بن ابراهیم و سعد مدنی این روایت را برای من گفتهاند. شعبه به مدینه رفت. مدنی گفت: زیاد بن مخراق (بصری) برایم این روایت را گفته و ازاینرو از مدینه به بصره سفر کرد. زیاد در آنجا گفت: شهر بن حوشب از ابوریحانه از عقبة بن عامر این روایت را برایم خوانده که در آنجا شعبه گفت: «أفسده علی شهر و لو صح لکان احب الی من اهلی و مالی و ولدی». این روایت را خطیب در «الرحلة» و «الکفایة» و ابن ابی حاتم در مقدمه «الجرح و التعدیل» در ترجمه شعبه نقل کردهاند و ذهبی در ترجمه عبدالله بن عطاء در «المیزان». این در حالی است که روایت موردبحث، در صحیح مسلم از غیر طریق مذکور، ثابت شده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39644/1/382 ر.ک: خاتمه کتاب، ص382]</ref> بههرحال اینگونه استدراکات از روی هوا و هوس از جانب [[دارقطنی، علی بن عمر|دارقطنی]] صادر نشده و دلیل بر این امر این است که وی روایات در تتبع را ذکر میکند و سپس بحث را به تصویب آنچه در کتاب صحیحِ موردنظر است، ختم میکند. این مطلب نشانه میزان تلاش او در بیان حق و انصافش دراینارتباط است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39644/1/382 ر.ک: همان، ص382-383]</ref> | اما کتاب التتبع از [[دارقطنی، علی بن عمر|دارقطنی]]، وی در این اثر، دویست حدیث از روایات صحیحین که در آن علت و مشکلی میدیده را نقد کرده است. احادیث این کتاب به دویست و هجده روایت میرسد که ده مورد از آنها تکراری است و در جاهای خودش در کتاب به آن تذکر داده شده است. هفت حدیث را هم در الزام من لم یخرجها من الشیخین ذکر کرده است و روایت آخری هم در صحیحین نیست که به این موارد نیز در مواضعشان اشاره شده است. با این حساب بدون احتساب روایات تکراری و دیگر مواردی که ذکر شد، دویست روایت باقی میماند. نکتهای که باید به آن توجه داشت این است که غالب استدراکات [[دارقطنی، علی بن عمر|دارقطنی]] در استدراکات صناعت حدیثی است نه در متون آن. به این امر در مقدمه کتاب هم اشاره شده و مثالهایی نیز برای این مورد زده شده است. بااینحال باید توجه داشت که معنی این سخن آن نیست که انتقادات در صناعت حدیثی ارزشمند نیستند. چهبسا محدثی به خاطر سند یک حدیث، سفرها که نمیکرد درحالیکه متن روایت از طریق دیگری برایش ثابت شده بود؛ مثلاً هنگامیکه ابواسحاق استاد شعبة بن حجاج، حدیث عبدالله بن عطاء از عقبة بن عامر در فضل وضو را برای او خواند شعبه از ابواسحاق پرسید؟ آیا عبدالله بن عطاء از عقبة بن عامر آن را پرسیده است؟ که این سؤال ابواسحاق را عصبانی کرد. شعبه برای روشن شدن مطلب نزد عبدالله بن عطاء در مکه رفت. عبدالله بن عطاء گفت: سعد بن ابراهیم و سعد مدنی این روایت را برای من گفتهاند. شعبه به مدینه رفت. مدنی گفت: زیاد بن مخراق (بصری) برایم این روایت را گفته و ازاینرو از مدینه به بصره سفر کرد. زیاد در آنجا گفت: شهر بن حوشب از ابوریحانه از عقبة بن عامر این روایت را برایم خوانده که در آنجا شعبه گفت: «أفسده علی شهر و لو صح لکان احب الی من اهلی و مالی و ولدی». این روایت را خطیب در «الرحلة» و «الکفایة» و ابن ابی حاتم در مقدمه «الجرح و التعدیل» در ترجمه شعبه نقل کردهاند و ذهبی در ترجمه عبدالله بن عطاء در «المیزان». این در حالی است که روایت موردبحث، در صحیح مسلم از غیر طریق مذکور، ثابت شده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39644/1/382 ر.ک: خاتمه کتاب، ص382]</ref> بههرحال اینگونه استدراکات از روی هوا و هوس از جانب [[دارقطنی، علی بن عمر|دارقطنی]] صادر نشده و دلیل بر این امر این است که وی روایات در تتبع را ذکر میکند و سپس بحث را به تصویب آنچه در کتاب صحیحِ موردنظر است، ختم میکند. این مطلب نشانه میزان تلاش او در بیان حق و انصافش دراینارتباط است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39644/1/382 ر.ک: همان، ص382-383]</ref> |
ویرایش