پرش به محتوا

قواعد فقه، بخش مدنی 2: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۲ اوت ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ی‎ش' به 'ی‌ش'
جز (جایگزینی متن - 'ب‎ه' به 'ب‌ه')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'ی‎ش' به 'ی‌ش')
خط ۴۷: خط ۴۷:
# قاعده تعذر وفا به مدلول عقد: به موجب این قاعده که در متون فقهى به شکل قاعده «بطلان كل عقد بتعذر الوفاء بمضمونه» بیان مى‎شود، هر عقدى که وفا به مضمون آن متعذر باشد، باطل است. مطابق این قاعده، وقتى متعاقدین و متعاملین پس از انعقاد عقدى، به سببى نتوانند به مفاد آن وفا کنند، آن عقد به علت تعذر و عدم امکان وفا به عهد باطل مى‎شود. براى مثال، وفاى به عهد در عقد بیعى که در آن تعهد شود، عین معین متعلق به یکى از طرفین، در ازاى ثمن معلومى که در مذاکرات مربوط به عقد مشخص شده است، ملک خریدار شود و ثمن مذکور نیز در ملک صاحب عین (فروشنده) داخل شود، عبارت از این است که صاحب عین، آن عین را به مالک ثمن تسلیم سازد و مالک ثمن نیز آن را به عوض مبیع، به بایع که مالک مبیع است، تسلیم کند. هرگاه نتوان به مدلول تعهد و عقد عمل کرد؛ یعنى تعذر دائم رخ دهد، به‎طورى‎که امکان اجراى مفاد تعهد غیر ممکن شود، معامله لغو است و چنین معامله‌اى نزد عقلا باطل محسوب مى‎شود، اعم از آنکه تعذر مربوط به یکى از طرفین باشد یا به هر دو طرف معامله. مفاد این قاعده، به معامله خاصى اختصاص ندارد و در همه عقود و معاملات جارى است<ref>ر.ک: همان، ص132</ref>. نویسنده ضمن بررسی مفاهیم وفا به مدلول عقد، عدم وفا به مدلول عقد و...، به بحث پیرامون مبانی فقهی این قاعده و تعذر وفا به عقد در حقوق موضوعه پرداخته و در نهایت، به مصادیق این قاعده در عقد، اجاره، وکالت، شرکت، کفالت و سایر عقود و نیز در نذر، عهد و یمین، اشاره نموده است<ref>ر.ک: همان، ص132- 158</ref>.
# قاعده تعذر وفا به مدلول عقد: به موجب این قاعده که در متون فقهى به شکل قاعده «بطلان كل عقد بتعذر الوفاء بمضمونه» بیان مى‎شود، هر عقدى که وفا به مضمون آن متعذر باشد، باطل است. مطابق این قاعده، وقتى متعاقدین و متعاملین پس از انعقاد عقدى، به سببى نتوانند به مفاد آن وفا کنند، آن عقد به علت تعذر و عدم امکان وفا به عهد باطل مى‎شود. براى مثال، وفاى به عهد در عقد بیعى که در آن تعهد شود، عین معین متعلق به یکى از طرفین، در ازاى ثمن معلومى که در مذاکرات مربوط به عقد مشخص شده است، ملک خریدار شود و ثمن مذکور نیز در ملک صاحب عین (فروشنده) داخل شود، عبارت از این است که صاحب عین، آن عین را به مالک ثمن تسلیم سازد و مالک ثمن نیز آن را به عوض مبیع، به بایع که مالک مبیع است، تسلیم کند. هرگاه نتوان به مدلول تعهد و عقد عمل کرد؛ یعنى تعذر دائم رخ دهد، به‎طورى‎که امکان اجراى مفاد تعهد غیر ممکن شود، معامله لغو است و چنین معامله‌اى نزد عقلا باطل محسوب مى‎شود، اعم از آنکه تعذر مربوط به یکى از طرفین باشد یا به هر دو طرف معامله. مفاد این قاعده، به معامله خاصى اختصاص ندارد و در همه عقود و معاملات جارى است<ref>ر.ک: همان، ص132</ref>. نویسنده ضمن بررسی مفاهیم وفا به مدلول عقد، عدم وفا به مدلول عقد و...، به بحث پیرامون مبانی فقهی این قاعده و تعذر وفا به عقد در حقوق موضوعه پرداخته و در نهایت، به مصادیق این قاعده در عقد، اجاره، وکالت، شرکت، کفالت و سایر عقود و نیز در نذر، عهد و یمین، اشاره نموده است<ref>ر.ک: همان، ص132- 158</ref>.
# قاعده لزوم: معنای این قاعده، به‎طور اجمال، این است که اصل در کلیه عقود، اعم از تملیکی و عهدی، لازم بودن آنهاست<ref>ر.ک: همان، ص159</ref>.
# قاعده لزوم: معنای این قاعده، به‎طور اجمال، این است که اصل در کلیه عقود، اعم از تملیکی و عهدی، لازم بودن آنهاست<ref>ر.ک: همان، ص159</ref>.
# قاعده «الزعيم غارم»: این قاعده، از دیگر قواعد مشهور فقهی است. «زعیم» در لغت، به معنی ضامن، کفیل و رئیس آمده است و در اینجا، به معنی ضامن و متعهد است. فقها گفته‌اند زعیم به معنای متعهد است، اعم از آنکه موضوع تعهد مال باشد یا تن؛ به‎عبارت‎دیگر، منظور از زعیم، ضامن به معنی عام کلمه است که هم شامل ضامن مصطلح در فقه و حقوق می‎شود که فقط از جانب مضمون‎عنه تعهد مالی می‌کند و هم شامل کفیل که فقط در برابر تن دیگری متعهد است. «غارم» نیز اسم فاعل از ریشه غرم و به معنی کسی است که ملتزم به مفاد تعهد خود است؛ بنابراین مراد از این قاعده، این است که هر ضامن و متعهدی، به انجام دادن موضوع تعهد خود، ملتزم است. نظر به اینکه این قاعده بیشتر در مورد ضمان به‎کار می‎رود، نویسنده پس از بیان اجمالی مبانی فقهی این قاعده، به تبیین معنای ضمان و هدف از جعل ضمان عقدی پرداخته و سپس، در توضیح مهم‎ترین موارد اختلاف عقیده فقهای امامیه و فقیهان عامه، ماهیت حقوقی ضمان و اثر آن در نقل یا انضمام ذمه ضامن و مضمون‎عنه را تشریح نموده است<ref>ر.ک: همان، ص179-‎180</ref>.
# قاعده «الزعيم غارم»: این قاعده، از دیگر قواعد مشهور فقهی است. «زعیم» در لغت، به معنی ضامن، کفیل و رئیس آمده است و در اینجا، به معنی ضامن و متعهد است. فقها گفته‌اند زعیم به معنای متعهد است، اعم از آنکه موضوع تعهد مال باشد یا تن؛ به‎عبارت‎دیگر، منظور از زعیم، ضامن به معنی عام کلمه است که هم شامل ضامن مصطلح در فقه و حقوق می‌شود که فقط از جانب مضمون‎عنه تعهد مالی می‌کند و هم شامل کفیل که فقط در برابر تن دیگری متعهد است. «غارم» نیز اسم فاعل از ریشه غرم و به معنی کسی است که ملتزم به مفاد تعهد خود است؛ بنابراین مراد از این قاعده، این است که هر ضامن و متعهدی، به انجام دادن موضوع تعهد خود، ملتزم است. نظر به اینکه این قاعده بیشتر در مورد ضمان به‎کار می‎رود، نویسنده پس از بیان اجمالی مبانی فقهی این قاعده، به تبیین معنای ضمان و هدف از جعل ضمان عقدی پرداخته و سپس، در توضیح مهم‎ترین موارد اختلاف عقیده فقهای امامیه و فقیهان عامه، ماهیت حقوقی ضمان و اثر آن در نقل یا انضمام ذمه ضامن و مضمون‎عنه را تشریح نموده است<ref>ر.ک: همان، ص179-‎180</ref>.
# قاعده رضاع: هرگاه کودکی از پستان زنی، شیر بنوشد، با او نسبتی پیدا می‌کند که «بنوت» نامیده می‎شود و زن نیز با کودک، رابطه و نسبت «امومت» پیدا می‌کند و قرابت رضاعی، آن نوع خویشاوندی است که در اثر شیر خوردن، بین دو نفر ایجاد می‎شود و مانند قرابت نسبی، به خط عمودی و خط اطراف تقسیم شده است<ref>ر.ک: همان، ص200</ref>. نویسنده ضمن بررسی مبانی فقهی این قاعده، به بحث پیرامون شروط رضاع پرداخته است<ref>ر.ک: همان، ص202-‎215</ref>.
# قاعده رضاع: هرگاه کودکی از پستان زنی، شیر بنوشد، با او نسبتی پیدا می‌کند که «بنوت» نامیده می‌شود و زن نیز با کودک، رابطه و نسبت «امومت» پیدا می‌کند و قرابت رضاعی، آن نوع خویشاوندی است که در اثر شیر خوردن، بین دو نفر ایجاد می‌شود و مانند قرابت نسبی، به خط عمودی و خط اطراف تقسیم شده است<ref>ر.ک: همان، ص200</ref>. نویسنده ضمن بررسی مبانی فقهی این قاعده، به بحث پیرامون شروط رضاع پرداخته است<ref>ر.ک: همان، ص202-‎215</ref>.
# قاعده ما يضمن: این قاعده در واقع، مشتمل بر دو قاعده است: یکی اصل قاعده که عبارت است از «ما يضمن بصحيحه، يضمن بفاسده»؛ یعنی هر عقدی که صحیح آن ضمان‎آور است، فاسد آن هم موجب ضمان می‎شود و دیگری، عکس قاعده که عبارت از «ما لا يضمن بصحيحه، لا يضمن بفاسده»؛ یعنی هر عقدی که صحیح آن موجب ضمان نباشد، فاسد آن نیز ضمان‎آور نیست. بحث در دو طرف قاعده، متضمن نکاتی است که در این قسمت، بدان پرداخته شده است<ref>ر.ک: همان، ص217-‎233</ref>.
# قاعده ما يضمن: این قاعده در واقع، مشتمل بر دو قاعده است: یکی اصل قاعده که عبارت است از «ما يضمن بصحيحه، يضمن بفاسده»؛ یعنی هر عقدی که صحیح آن ضمان‎آور است، فاسد آن هم موجب ضمان می‌شود و دیگری، عکس قاعده که عبارت از «ما لا يضمن بصحيحه، لا يضمن بفاسده»؛ یعنی هر عقدی که صحیح آن موجب ضمان نباشد، فاسد آن نیز ضمان‎آور نیست. بحث در دو طرف قاعده، متضمن نکاتی است که در این قسمت، بدان پرداخته شده است<ref>ر.ک: همان، ص217-‎233</ref>.
# قاعده تحذیر: طبق مفاد این قاعده، اگر کسی قبل از انجام دادن کاری هشدار دهد، ولی شنونده به هشدار او توجه نکند و به علت آن کار، جنایتی به وجود آید، هشداردهند، مسئولیتی نخواهد داشت<ref>ر.ک: همان، ص235</ref>.
# قاعده تحذیر: طبق مفاد این قاعده، اگر کسی قبل از انجام دادن کاری هشدار دهد، ولی شنونده به هشدار او توجه نکند و به علت آن کار، جنایتی به وجود آید، هشداردهند، مسئولیتی نخواهد داشت<ref>ر.ک: همان، ص235</ref>.
# قاعده ابراء: ابراء در حقوق، از اعمال حقوقی و از اسباب سقوط تعهدات محسوب می‎شود که نتیجه آن، برائت ذمه مدیون است<ref>ر.ک: همان، ص250</ref>.
# قاعده ابراء: ابراء در حقوق، از اعمال حقوقی و از اسباب سقوط تعهدات محسوب می‌شود که نتیجه آن، برائت ذمه مدیون است<ref>ر.ک: همان، ص250</ref>.
# قاعده اعراض: اعراض در اصطلاح فقه و حقوق، به معنای روی گرداندن از چیزی است که در سلطه آدمی قرار دارد. از این بحث، در کتب فقهی، در ابواب متفرقه و به‎طور استطرادی سخن به میان آمده، اما به‎طور مستقل مطرح نشده است، اما به دلیل اهمیت و آثار گوناگون آن، نویسنده به‎صورت مستقل، بدان پرداخته است<ref>ر.ک: همان، ص270</ref>.
# قاعده اعراض: اعراض در اصطلاح فقه و حقوق، به معنای روی گرداندن از چیزی است که در سلطه آدمی قرار دارد. از این بحث، در کتب فقهی، در ابواب متفرقه و به‎طور استطرادی سخن به میان آمده، اما به‎طور مستقل مطرح نشده است، اما به دلیل اهمیت و آثار گوناگون آن، نویسنده به‎صورت مستقل، بدان پرداخته است<ref>ر.ک: همان، ص270</ref>.
# قاعده اسقاط: اسقاط به معنی صرف ‎نظر کردن از حق توسط صاحب حق است و بیشتر در مقابل انتقال حق به کار می‎رود و ازآنجاکه اسقاط در مورد حق استعمال می‎شود، در این قسمت ابتدا به تعریف حق و حکم و اقسام هریک و توضیح تفاوت آنها، پرداخته شده و سپس ماهیت و اقسام اسقاط، تشریح شده است<ref>ر.ک: همان، ص284-‎294</ref>.
# قاعده اسقاط: اسقاط به معنی صرف ‎نظر کردن از حق توسط صاحب حق است و بیشتر در مقابل انتقال حق به کار می‎رود و ازآنجاکه اسقاط در مورد حق استعمال می‌شود، در این قسمت ابتدا به تعریف حق و حکم و اقسام هریک و توضیح تفاوت آنها، پرداخته شده و سپس ماهیت و اقسام اسقاط، تشریح شده است<ref>ر.ک: همان، ص284-‎294</ref>.
# قاعده احسان: منظور از این قاعده، این است که هرگاه کسی به انگیزه خدمت و نیکوکاری به دیگران، موجب ورود خسارت به آنان شود، اقدامش مسئولیت‎آور نیست<ref>ر.ک: همان، ص295</ref>.
# قاعده احسان: منظور از این قاعده، این است که هرگاه کسی به انگیزه خدمت و نیکوکاری به دیگران، موجب ورود خسارت به آنان شود، اقدامش مسئولیت‎آور نیست<ref>ر.ک: همان، ص295</ref>.
# قاعده «التلف في زمن الخيار ممن لا خيار له»: طبق این قاعده، هرگاه در عقد بیع، مبیع پس از قبض و قبل از انقضای خیاری که مخصوص یکی از متعاملین است، بدون تعدی و تفریط تلف شود، ضمان برعهده کسی است که خیار ندارد<ref>ر.ک: همان، ص309</ref>.
# قاعده «التلف في زمن الخيار ممن لا خيار له»: طبق این قاعده، هرگاه در عقد بیع، مبیع پس از قبض و قبل از انقضای خیاری که مخصوص یکی از متعاملین است، بدون تعدی و تفریط تلف شود، ضمان برعهده کسی است که خیار ندارد<ref>ر.ک: همان، ص309</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش