پرش به محتوا

مجاز القرآن (ابن عبدالسلام): تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۲ اوت ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ی‎ش' به 'ی‌ش'
جز (جایگزینی متن - 'می‎ک' به 'می‌ک')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'ی‎ش' به 'ی‌ش')
خط ۴۰: خط ۴۰:
مؤلف برای‎ حذف‎، انواعی‎ برشمرده و یکی از اقسام آن را، حذف مضاف دانسته با قرینه، همچون آیه 157 سوره اعراف '''... و يحلّ‎ لهم‎ الطيّبات و يحرّم عليهم الخبائث...''' (و برای آنان چیزهای پاکیزه را حلال و چیزهای ناپاک را حرام می‎گرداند)، که تقدیر آن: «و يحلّ لهم‎ أكل‎ الطيّبات» و یا «تناول الطيّبات» و «يحرّم عليهم أكل الخبائث» و یا «تناول الخبائث» است، همچون مرده و خون و نیز‎ همچون‎ آیه 30 سوره حج '''... و أحلّت لكم الأنعام...''' (و برای شما دام‎ها حلال شده است) که تقدیر آن «و أحلّت‎ لكم‎ أكل‎ الأنعام» است<ref>ر.ک: همان، ص433</ref>.
مؤلف برای‎ حذف‎، انواعی‎ برشمرده و یکی از اقسام آن را، حذف مضاف دانسته با قرینه، همچون آیه 157 سوره اعراف '''... و يحلّ‎ لهم‎ الطيّبات و يحرّم عليهم الخبائث...''' (و برای آنان چیزهای پاکیزه را حلال و چیزهای ناپاک را حرام می‎گرداند)، که تقدیر آن: «و يحلّ لهم‎ أكل‎ الطيّبات» و یا «تناول الطيّبات» و «يحرّم عليهم أكل الخبائث» و یا «تناول الخبائث» است، همچون مرده و خون و نیز‎ همچون‎ آیه 30 سوره حج '''... و أحلّت لكم الأنعام...''' (و برای شما دام‎ها حلال شده است) که تقدیر آن «و أحلّت‎ لكم‎ أكل‎ الأنعام» است<ref>ر.ک: همان، ص433</ref>.


وی حذف مفعول را نیز به‎تفصیل بحث کرده و مثلا‎ گفته‎ است در آیه 57 سوره قصص: '''... أو لم نمكّن‎ لهم‎ حرما آمنا‎ يجبی‎ إليه‎ ثمرات كلّ شيء رزقا‎ من لدنا و لكنّ أكثرهم لا يعلمون''' (آیا آنان را در حرمی امن جای ندادیم که محصولات هر چیزی که رزقی از جانب ماست به‎سوی آن سرازیر می‎شود؟ ولی بیشترشان نمی‌دانند)، مفعول فعل «لا يعلمون» حذف‎ شده‎ و تقریر آن چنین است: «لا يعلمون‎ أنّ‎ الأرزاق‎ المجيبة‎ إليهم‎ من عندنا لغفلتهم‎ عنّا» و نیز نویسنده در همین بحث اشاره به حذف بسیاری از مفعول‎های افعال‎ آخر‎ آیات‎ کرده که اگر ندانیم مفاعیل این‎گونه‎ افعال‎ حذف‎ شده‎، معنای‎ آیه‎ را به‎خوبی درک نکرده‌ایم، مثلا در آیه 17 سوره هود: '''... إنّه الحق من ربّك و لكنّ أكثر الناس لا يؤمنون''' (که آن حق است از جانب پروردگارت، ولی بیشتر مردم باور نمی‌کنند) که مفعول فعل «لا يؤمنون» حذف شده‎ و تقدیر آن چنین است: «لا يؤمنون بإتيانها»<ref>ر.ک: همان، ص441</ref>.
وی حذف مفعول را نیز به‎تفصیل بحث کرده و مثلا‎ گفته‎ است در آیه 57 سوره قصص: '''... أو لم نمكّن‎ لهم‎ حرما آمنا‎ يجبی‎ إليه‎ ثمرات كلّ شيء رزقا‎ من لدنا و لكنّ أكثرهم لا يعلمون''' (آیا آنان را در حرمی امن جای ندادیم که محصولات هر چیزی که رزقی از جانب ماست به‎سوی آن سرازیر می‌شود؟ ولی بیشترشان نمی‌دانند)، مفعول فعل «لا يعلمون» حذف‎ شده‎ و تقریر آن چنین است: «لا يعلمون‎ أنّ‎ الأرزاق‎ المجيبة‎ إليهم‎ من عندنا لغفلتهم‎ عنّا» و نیز نویسنده در همین بحث اشاره به حذف بسیاری از مفعول‎های افعال‎ آخر‎ آیات‎ کرده که اگر ندانیم مفاعیل این‎گونه‎ افعال‎ حذف‎ شده‎، معنای‎ آیه‎ را به‎خوبی درک نکرده‌ایم، مثلا در آیه 17 سوره هود: '''... إنّه الحق من ربّك و لكنّ أكثر الناس لا يؤمنون''' (که آن حق است از جانب پروردگارت، ولی بیشتر مردم باور نمی‌کنند) که مفعول فعل «لا يؤمنون» حذف شده‎ و تقدیر آن چنین است: «لا يؤمنون بإتيانها»<ref>ر.ک: همان، ص441</ref>.


نویسنده حذف موصوف را نیز از انواع‎ حذف‎ دانسته است، همچون آیه 50 سوره فصلت: '''... و لئن رجعت إلی ربّي إنّ لي عنده للحسنی...''' (اگر هم به‎سوی پروردگارم بازگردانیده شوم، قطعا نزد او برایم خوبی خواهد بود) که ‎‎تقدیر‎ آن: «... إنّ لي عنده للمنزلة الحسنی...» بوده است<ref>ر.ک: همان، ص442</ref>.
نویسنده حذف موصوف را نیز از انواع‎ حذف‎ دانسته است، همچون آیه 50 سوره فصلت: '''... و لئن رجعت إلی ربّي إنّ لي عنده للحسنی...''' (اگر هم به‎سوی پروردگارم بازگردانیده شوم، قطعا نزد او برایم خوبی خواهد بود) که ‎‎تقدیر‎ آن: «... إنّ لي عنده للمنزلة الحسنی...» بوده است<ref>ر.ک: همان، ص442</ref>.
خط ۵۴: خط ۵۴:
مؤلف پس از بحث مستوفی در حذف و اقسام گوناگون آن که گاه از روی قرینه لفظی و زمانی از‎ روی قرینه معنوی و در بعضی اوقات هم دلیل عقلی و شرعی برای‎ تعیین‎ محذوف‎ وجود دارد، به بحث مجاز پرداخته و از اینکه مجاز فرع بر حقیقت است و باید میان معنای حقیقی و مجازی ‎‎قرینه‌ای‎ هم باشد که قرینه نیز گاه قوی است و زمانی ضعیف و بعضی اوقات هم‎ بین‎‎بین‎، سخن رانده و برای هریک مثال آورده است. به اعتقاد وی، مجاز‎ فرع بر حقیقت است؛ زیرا حقیقت، استعمال لفظ است در آنچه که لفظ برای‎ آن چیز وضع شده‎ است‎ و مجاز استعمال لفظ است در آنچه لفظ برای آن وضع نشده؛ یعنی استعمال لفظ در معنای ثانوی، البته با نسبت و علاقه‌ای که میان دو مدلول حقیقی و مجازی وجود دارد و همیشه این‎ نسبت و علاقه میان دو مدلول باید وجود داشته باشد<ref>ر.ک: همان</ref>.
مؤلف پس از بحث مستوفی در حذف و اقسام گوناگون آن که گاه از روی قرینه لفظی و زمانی از‎ روی قرینه معنوی و در بعضی اوقات هم دلیل عقلی و شرعی برای‎ تعیین‎ محذوف‎ وجود دارد، به بحث مجاز پرداخته و از اینکه مجاز فرع بر حقیقت است و باید میان معنای حقیقی و مجازی ‎‎قرینه‌ای‎ هم باشد که قرینه نیز گاه قوی است و زمانی ضعیف و بعضی اوقات هم‎ بین‎‎بین‎، سخن رانده و برای هریک مثال آورده است. به اعتقاد وی، مجاز‎ فرع بر حقیقت است؛ زیرا حقیقت، استعمال لفظ است در آنچه که لفظ برای‎ آن چیز وضع شده‎ است‎ و مجاز استعمال لفظ است در آنچه لفظ برای آن وضع نشده؛ یعنی استعمال لفظ در معنای ثانوی، البته با نسبت و علاقه‌ای که میان دو مدلول حقیقی و مجازی وجود دارد و همیشه این‎ نسبت و علاقه میان دو مدلول باید وجود داشته باشد<ref>ر.ک: همان</ref>.


نویسنده از نوعی مجاز بحث کرده که جالب توجه است. وی برخی از موضوعات محقق الوقوع را که در آینده رخ‎ خواهد‎ داد از باب تشبیه در تحقق و وقوع، به فعل ماضی تعبیر کرده است، همچون آیه 48 سوره اعراف: '''و نادی أصحاب الأعراف رجالا يعرفونهم بسيماهم...''' (و اهل اعراف مردانی را که آنان را از سیمایشان می‎شناسند ندا می‌دهند) که شیخ طبرسی هم‎ در‎ تفسیر آیه مزبور، گفته است: ««و نادی» أي و سينادي «أصحاب الأعراف رجالا» من أصحاب النار «يعرفونهم بسيماهم» أي بصفاتهم». نویسنده آیه 44 این سوره: '''و نادی أصحاب الجنّة أصحاب‎ النار‎...''' (و بهشتیان دوزخیان را آواز می‌دهند) و نیز‎ آیه 50 سوره اعراف: '''و نادی‎ أصحاب النار أصحاب الجنّة أن أفيضوا علينا من الماء...''' (و دوزخیان بهشتیان را آواز می‌دهند که از آن آب بر ما فرو ریزید) را برای موضوعات محقق الوقوع که در آینده‎ انجام‎ خواهد‎ شد و از آن به فعل ماضی تعبیر شده،‎ مثال‎ آورده و شیخ طبرسی هم در تفسیر خود، ذیل هردو کلمه «نادی» را به «سينادي» تفسیر کرده است<ref>ر.ک: همان، ص447</ref>.
نویسنده از نوعی مجاز بحث کرده که جالب توجه است. وی برخی از موضوعات محقق الوقوع را که در آینده رخ‎ خواهد‎ داد از باب تشبیه در تحقق و وقوع، به فعل ماضی تعبیر کرده است، همچون آیه 48 سوره اعراف: '''و نادی أصحاب الأعراف رجالا يعرفونهم بسيماهم...''' (و اهل اعراف مردانی را که آنان را از سیمایشان می‌شناسند ندا می‌دهند) که شیخ طبرسی هم‎ در‎ تفسیر آیه مزبور، گفته است: ««و نادی» أي و سينادي «أصحاب الأعراف رجالا» من أصحاب النار «يعرفونهم بسيماهم» أي بصفاتهم». نویسنده آیه 44 این سوره: '''و نادی أصحاب الجنّة أصحاب‎ النار‎...''' (و بهشتیان دوزخیان را آواز می‌دهند) و نیز‎ آیه 50 سوره اعراف: '''و نادی‎ أصحاب النار أصحاب الجنّة أن أفيضوا علينا من الماء...''' (و دوزخیان بهشتیان را آواز می‌دهند که از آن آب بر ما فرو ریزید) را برای موضوعات محقق الوقوع که در آینده‎ انجام‎ خواهد‎ شد و از آن به فعل ماضی تعبیر شده،‎ مثال‎ آورده و شیخ طبرسی هم در تفسیر خود، ذیل هردو کلمه «نادی» را به «سينادي» تفسیر کرده است<ref>ر.ک: همان، ص447</ref>.


نویسنده فصل چهل‎وهشتم کتاب‎ را‎ به‎ حذف‎ مضاف‎ها‎ اختصاص‎ داده و در این‎باره به‎ترتیب سور قرآنی، مضاف‎های محذوف را مورد بحث قرار داده است و مضاف محذوف را مشخص کرده است؛ به‎عنوان مثال در «أعوذ باللّه من الشيطان الرجيم»، مضاف محذوف کلمه «وسواس» است که اصل آن چنین است‎: «أعوذ‎ باللّه من وسواس الشيطان الرجيم»؛ به دلیل آیه 4 سوره ناس: '''من شرّ الوسواس الخنّاس''' (از شر وسوسه‎گر نهانی)<ref>ر.ک: همان، ص449</ref>.
نویسنده فصل چهل‎وهشتم کتاب‎ را‎ به‎ حذف‎ مضاف‎ها‎ اختصاص‎ داده و در این‎باره به‎ترتیب سور قرآنی، مضاف‎های محذوف را مورد بحث قرار داده است و مضاف محذوف را مشخص کرده است؛ به‎عنوان مثال در «أعوذ باللّه من الشيطان الرجيم»، مضاف محذوف کلمه «وسواس» است که اصل آن چنین است‎: «أعوذ‎ باللّه من وسواس الشيطان الرجيم»؛ به دلیل آیه 4 سوره ناس: '''من شرّ الوسواس الخنّاس''' (از شر وسوسه‎گر نهانی)<ref>ر.ک: همان، ص449</ref>.
خط ۶۰: خط ۶۰:
وی آخرین‎ فصل کتاب را به وجوه اعجاز‎ قرآن‎ اختصاص‎ داده و معجزه بودن قرآن را از چند‎ جهت‎ دانسته است:
وی آخرین‎ فصل کتاب را به وجوه اعجاز‎ قرآن‎ اختصاص‎ داده و معجزه بودن قرآن را از چند‎ جهت‎ دانسته است:
# اعجاز قرآن در بیان و فصاحت‎ آن است‎ و بیان و فصاحت را هم در‎ ترتیب‎ و نظمی دانسته‎ که‎ عرب‎ها‎ نتوانسته‌اند نظیره‎گویی به آن بکنند و باآنکه‎ همان الفاظ قرآنی در سخن عرب‎ها به‎کار رفته، ولی عرب‎ها از آوردن‎ همانندی‎ برای آن، عاجز و ناتوان بودند.
# اعجاز قرآن در بیان و فصاحت‎ آن است‎ و بیان و فصاحت را هم در‎ ترتیب‎ و نظمی دانسته‎ که‎ عرب‎ها‎ نتوانسته‌اند نظیره‎گویی به آن بکنند و باآنکه‎ همان الفاظ قرآنی در سخن عرب‎ها به‎کار رفته، ولی عرب‎ها از آوردن‎ همانندی‎ برای آن، عاجز و ناتوان بودند.
# اعجاز‎ قرآن در این است‎ که‎ خواننده قرآن ملول نمی‎شود و با‎ کثرت‎ تلاوت احساس حلاوت می‌کند.
# اعجاز‎ قرآن در این است‎ که‎ خواننده قرآن ملول نمی‌شود و با‎ کثرت‎ تلاوت احساس حلاوت می‌کند.
# اعجاز قرآن در‎ این‎ است‎ که از سرگذشت‎ پیشینیان‎، اخباری در اختیار خواننده‎ و شنونده‎ می‎گذارد و به خواننده می‌فهماند که قرآن وحی است و از سوی خدا نازل و بر زبان پیامبر‎ امی‎ جاری شده است<ref>ر.ک: همان، ص452</ref>.
# اعجاز قرآن در‎ این‎ است‎ که از سرگذشت‎ پیشینیان‎، اخباری در اختیار خواننده‎ و شنونده‎ می‎گذارد و به خواننده می‌فهماند که قرآن وحی است و از سوی خدا نازل و بر زبان پیامبر‎ امی‎ جاری شده است<ref>ر.ک: همان، ص452</ref>.


۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش