۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ها' به 'ها') |
جز (جایگزینی متن - 'مید' به 'مید') |
||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
محقق خاطرنشان میکند که کتابی که در دست ماست، املای قاضی عبدالجبار نیست؛ چراکه در ابتدای کتاب نوشته شده: «[[ابن متویه، حسن بن احمد|حسن بن احمد بن متویه]]، این کتاب را جمع کرده است» و جمع، عملیاتی است که تنظیم و تبویب داخل در آن است و درهرحال غیر از املا کردن است. همچنین در این کتاب آرایی آمده که بهصراحت به قاضی عبدالجبار نسبت داده شده و [[ابن متویه، حسن بن احمد|ابن متویه]] گاه با این آراء مخالفت کرده و معقول نیست که کسی با آراء خودش مخالفت کند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39809/1/8 ر.ک: همان، ص8]</ref>. | محقق خاطرنشان میکند که کتابی که در دست ماست، املای قاضی عبدالجبار نیست؛ چراکه در ابتدای کتاب نوشته شده: «[[ابن متویه، حسن بن احمد|حسن بن احمد بن متویه]]، این کتاب را جمع کرده است» و جمع، عملیاتی است که تنظیم و تبویب داخل در آن است و درهرحال غیر از املا کردن است. همچنین در این کتاب آرایی آمده که بهصراحت به قاضی عبدالجبار نسبت داده شده و [[ابن متویه، حسن بن احمد|ابن متویه]] گاه با این آراء مخالفت کرده و معقول نیست که کسی با آراء خودش مخالفت کند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39809/1/8 ر.ک: همان، ص8]</ref>. | ||
قاضی عبدالجبار همانند اکثر متأخرین معتزله، از پیروان ابوهاشم جبایی است؛ لذا در همان سطرهای اولیه کتاب در ذکر معنای تکلیف تنها به «نقض البدل» و «العسكريات» جبایی استناد میکند و چنین نتیجه میگیرد: که تکلیف، امر و الزام به چیزی است که در آن دشواری و سختی باشد...؛ چه، تکلیف، از «الكلفة» گرفته شده که به معنای مشقت است. لازمه این تعریف آن است که عقلیات داخل در تکلیف نباشد؛ چراکه امر (ازآنجهت که قول ویژهای است) در آنها وجود ندارد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39809/1/11 ر.ک: متن کتاب، ص11]</ref>. سپس در ادامه این مبحث به دیدگاه اعتزالی خود اشاره کرده و تکلیف را در صورتی صحیح | قاضی عبدالجبار همانند اکثر متأخرین معتزله، از پیروان ابوهاشم جبایی است؛ لذا در همان سطرهای اولیه کتاب در ذکر معنای تکلیف تنها به «نقض البدل» و «العسكريات» جبایی استناد میکند و چنین نتیجه میگیرد: که تکلیف، امر و الزام به چیزی است که در آن دشواری و سختی باشد...؛ چه، تکلیف، از «الكلفة» گرفته شده که به معنای مشقت است. لازمه این تعریف آن است که عقلیات داخل در تکلیف نباشد؛ چراکه امر (ازآنجهت که قول ویژهای است) در آنها وجود ندارد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39809/1/11 ر.ک: متن کتاب، ص11]</ref>. سپس در ادامه این مبحث به دیدگاه اعتزالی خود اشاره کرده و تکلیف را در صورتی صحیح میداند که شخص امکان انجام یا ترک فعلی را داشته باشد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39809/1/12 ر.ک: همان، ص12]</ref>. | ||
همچنین در بخش دیگری از مباحث خود تکالیف را به عقلیات و سمعیات تقسیم کرده و وظیفه مکلفین نسبت به هر قسم را توضیح داده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39809/1/23 ر.ک: همان، ص23]</ref>. | همچنین در بخش دیگری از مباحث خود تکالیف را به عقلیات و سمعیات تقسیم کرده و وظیفه مکلفین نسبت به هر قسم را توضیح داده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39809/1/23 ر.ک: همان، ص23]</ref>. | ||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
اثبات محدث، موضوع اصلی سفر دوم کتاب است. قاضی چنین استدلال میکند که اولین چیزی که از علم اجمالی به خداوند متعال حاصل میشود، علم به این مطلب است که همه اجسام و الوان و غیر آنها در حدوثشان نیازمند محدثی هستند. سپس در این رابطه، دیدگاه ابوعلی و ابوهاشم معتزلی را مطرح میکند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39809/1/75 ر.ک: همان، ص76-75]</ref>. | اثبات محدث، موضوع اصلی سفر دوم کتاب است. قاضی چنین استدلال میکند که اولین چیزی که از علم اجمالی به خداوند متعال حاصل میشود، علم به این مطلب است که همه اجسام و الوان و غیر آنها در حدوثشان نیازمند محدثی هستند. سپس در این رابطه، دیدگاه ابوعلی و ابوهاشم معتزلی را مطرح میکند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39809/1/75 ر.ک: همان، ص76-75]</ref>. | ||
سفر سوم کتاب به بررسی و اثبات صفات الهی اختصاص یافته است. نویسنده برای علم به صفات الهی دو شرط قائل شده است؛ از جمله شروط این است که عالم به خداوند و صفاتش باید کامل العقل باشد؛ چراکه حصول علم ضروری به خداوند در کسی که چیزی | سفر سوم کتاب به بررسی و اثبات صفات الهی اختصاص یافته است. نویسنده برای علم به صفات الهی دو شرط قائل شده است؛ از جمله شروط این است که عالم به خداوند و صفاتش باید کامل العقل باشد؛ چراکه حصول علم ضروری به خداوند در کسی که چیزی نمیداند یا ناقص العقل است، ممتنع است. دلیل این امر هم این است که این، بهمنزله علم به جلی و خفی از باب واحد است؛ همان گونه که حصول علم به خفی بدون علم به جلی از همان باب ممکن نیست، همینطور علم به خداوند و صفاتش بدون علم به مدرکات و مشابه آن و بدون علم به احوال و اوصاف خودش صحیح نیست<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39809/1/104 ر.ک: همان، ص104]</ref>. | ||
نویسنده در یکی از فصول سفر پنجم کتاب به موضوع صابئین پرداخته است و آنها را از فرق کفار دانسته است. صابئین کسانی هستند که ستارگان را میپرستند، ولذا آنها را شبیه گروهی از مجوس | نویسنده در یکی از فصول سفر پنجم کتاب به موضوع صابئین پرداخته است و آنها را از فرق کفار دانسته است. صابئین کسانی هستند که ستارگان را میپرستند، ولذا آنها را شبیه گروهی از مجوس میداند که خورشید و ماه را میپرستند. این گروه برای ستارگان تأثیرات فوقالعاده در کشاورزی و غیر آن از امور دنیوی قائل هستند و به همین جهت آنها را مستحق عبادت میدانند. قاضی در اینجا به جان خود قسم میخورد که اگر واقعاً این تأثیرات بهتنهایی از خود ستارگان بود شایسته پرستش بودند؛ اما این تأثیرات بهواسطه قدرت پروردگار است، ولذا خداوند است که شایسته شکر و عبادت است نه آنها<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/39809/1/227 ر.ک: همان، ص227]</ref>. | ||
نویسنده در بخشی از سفر ششم به موضوع حسن و قبح پرداخته است. دو گروه امامیه و معتزله را که در بسیاری از مسائل مـربوط بـه «عدل» نظر یکسانی دارند، تحت عنوان «عدلیه» یاد میکنند؛ بنابراین اصل حسن و قـبح عـقلی نـیز از محرکات آن بشمار میرود و طرح این مسئله در کلام اسلامی نیز توسط آنان انجام گرفته است.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/5715/25 ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، ص25]</ref>. | نویسنده در بخشی از سفر ششم به موضوع حسن و قبح پرداخته است. دو گروه امامیه و معتزله را که در بسیاری از مسائل مـربوط بـه «عدل» نظر یکسانی دارند، تحت عنوان «عدلیه» یاد میکنند؛ بنابراین اصل حسن و قـبح عـقلی نـیز از محرکات آن بشمار میرود و طرح این مسئله در کلام اسلامی نیز توسط آنان انجام گرفته است.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/5715/25 ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، ص25]</ref>. |
ویرایش