۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'یت' به 'یت') |
جز (جایگزینی متن - 'ین' به 'ین') |
||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
مترجم کتاب در مقدمه، با نگاهی اجمالی به تاریخ فلسفه غرب و رابطه آن با تاریخ فلسفه اسلامی | مترجم کتاب در مقدمه، با نگاهی اجمالی به تاریخ فلسفه غرب و رابطه آن با تاریخ فلسفه اسلامی مینویسد: «نظرگاه حاکم در همه این تاریخها این است که تاریخ فلسفه، تاریخ فلسفه غرب است و فلسفههای غیر اروپایی، من جمله فلسفه اسلامی، چیزی جز مرحلهای از مراحل سیر تفکر فلسفی غرب نیست»<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
یکی از مهمترین امتیازهای این اثر بر سایر تاریخهای فلسفه اسلامی که تاکنون تألیف شده است، وسعت دامنه تاریخی آن است. فصولی که مورخان فلسفه غربی در باب فلسفه اسلامی در کتابهای خود نوشتهاند و همچنین بیشتر کتابهای مستقلی که در اینباره تألیف شده است، دارای یک نقص عمده است و آن محدودیت تاریخیای است که برای فلسفه اسلامی قائل شدهاند. اروپائیان ازآنجاکه فلسفه اسلامی را بهعنوان فصلی از تاریخ فلسفه غرب در قرون وسطی تلقی میکردند و بیشتر با متفکرانی که آثارشان در قرون وسطی به زبان لاتین ترجمه شده بود، آشنایی داشتند، نظری جامع و کامل نسبت به دامنه وسیع فلسفه و حکمت اسلامی نداشتند، ولذا تاریخ فلسفه اسلامی نزد ایشان با مرگ ابن رشد خاتمه مییافت و حداکثر قدمی که پس از ابن رشد برمیداشتند، بررسی آراء و عقاید [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن خلدون]] بود. این مطلب را حتی در کتابهای مستقلی که در این باب تألیف شده است میتوان مشاهده کرد؛ مثلاً در کتاب دیبور این محدودیت کاملاً مشهود است. حتی اثر مورخان عرب، حنا الفاخوری و خلیل الجر نیز از این نقص عمده برکنار نیست<ref>ر.ک: همان، سومین صفحه</ref>. | یکی از مهمترین امتیازهای این اثر بر سایر تاریخهای فلسفه اسلامی که تاکنون تألیف شده است، وسعت دامنه تاریخی آن است. فصولی که مورخان فلسفه غربی در باب فلسفه اسلامی در کتابهای خود نوشتهاند و همچنین بیشتر کتابهای مستقلی که در اینباره تألیف شده است، دارای یک نقص عمده است و آن محدودیت تاریخیای است که برای فلسفه اسلامی قائل شدهاند. اروپائیان ازآنجاکه فلسفه اسلامی را بهعنوان فصلی از تاریخ فلسفه غرب در قرون وسطی تلقی میکردند و بیشتر با متفکرانی که آثارشان در قرون وسطی به زبان لاتین ترجمه شده بود، آشنایی داشتند، نظری جامع و کامل نسبت به دامنه وسیع فلسفه و حکمت اسلامی نداشتند، ولذا تاریخ فلسفه اسلامی نزد ایشان با مرگ ابن رشد خاتمه مییافت و حداکثر قدمی که پس از ابن رشد برمیداشتند، بررسی آراء و عقاید [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن خلدون]] بود. این مطلب را حتی در کتابهای مستقلی که در این باب تألیف شده است میتوان مشاهده کرد؛ مثلاً در کتاب دیبور این محدودیت کاملاً مشهود است. حتی اثر مورخان عرب، حنا الفاخوری و خلیل الجر نیز از این نقص عمده برکنار نیست<ref>ر.ک: همان، سومین صفحه</ref>. |
ویرایش