پرش به محتوا

رساله مخ المعاني: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۲ اوت ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ی‎ر' به 'ی‌ر'
جز (جایگزینی متن - 'ی‎پ' به 'ی‌پ')
جز (جایگزینی متن - 'ی‎ر' به 'ی‌ر')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۴۸: خط ۴۸:
[[حسن دهلوی، حسن بن علی|حسن]] معتقد است بین چشم و عشق رابطه‎ها و نسبت‎ها و پیوندهاست: «نبشته شده است که یک معنی عین چشم است. چشم و عشق با همدگر مناسبتی دارند؛ چنان‎که در چشم سه چیز می‎باید، در عشق نیز سه صفت می‎باید. برای وجود چشم سه صفت لازم است: سواد و بیاض و نور. همچنین سه صفت مستلزم عشق است که بدون آ ن وجود عشق ممکن نیست: فقر و حزن و حضور. چنان‎که چشم بی سواد و بی بیاض و بی نور درست نباشد، عشق هم بی سواد (الفقر سواد الوجه في الدارين) و بی بیاض ('''و ابيضت عيناه من الحزن''' (یوسف: 84)) و بی حضور (رأيت ربي في قلبي) تمام نباشد». حسن می‌گوید: مرید هم باید مثل عاشق که همه تن متوجه معشوق خودش است، با ارادت و بیعت خود را در وجود پیر خود گم کند. اگر چنین نیست، او فقط یک مرید رسمی است؛ چنان‎که چندین مسلمانان رسمی هستند. او می‌گوید: چشم سِرّ عاشق باید روشن‎تر از چشم سر باشد که به سرمه عشق مکحل باشد<ref>ر.ک: همان، ص25-28</ref>.
[[حسن دهلوی، حسن بن علی|حسن]] معتقد است بین چشم و عشق رابطه‎ها و نسبت‎ها و پیوندهاست: «نبشته شده است که یک معنی عین چشم است. چشم و عشق با همدگر مناسبتی دارند؛ چنان‎که در چشم سه چیز می‎باید، در عشق نیز سه صفت می‎باید. برای وجود چشم سه صفت لازم است: سواد و بیاض و نور. همچنین سه صفت مستلزم عشق است که بدون آ ن وجود عشق ممکن نیست: فقر و حزن و حضور. چنان‎که چشم بی سواد و بی بیاض و بی نور درست نباشد، عشق هم بی سواد (الفقر سواد الوجه في الدارين) و بی بیاض ('''و ابيضت عيناه من الحزن''' (یوسف: 84)) و بی حضور (رأيت ربي في قلبي) تمام نباشد». حسن می‌گوید: مرید هم باید مثل عاشق که همه تن متوجه معشوق خودش است، با ارادت و بیعت خود را در وجود پیر خود گم کند. اگر چنین نیست، او فقط یک مرید رسمی است؛ چنان‎که چندین مسلمانان رسمی هستند. او می‌گوید: چشم سِرّ عاشق باید روشن‎تر از چشم سر باشد که به سرمه عشق مکحل باشد<ref>ر.ک: همان، ص25-28</ref>.


او نکات جالبی درباره سماع صوفیه در این فصل بیان می‌کند<ref>ر.ک: همان، ص28</ref>. «به عقیده [[حسن دهلوی، حسن بن علی|حسن]] کیفیت سماع را نمی‎توان در تحریر و تقریر گنجانید. او می‌گوید: کسی که سؤال در کیفیت سماع می‌کند، در عالم تفرقه می‎باشد؛ درحالی‎که مجیب، یعنی صاحب سماع جامع اوصاف عشق و مرکز جاذبه عرفان است... نمی‎توانیم کیفیات و واردات سماع را بر صفحه قرطاس بیان کنیم. حسن می‌گوید: در کتب حکایت عرب، اثر سماع در حیوان‎ها هم ذکر شده و یک حکایت معروف را نقل می‌کند که قبیله‎ای بود که وقتی ‎که می‎خواست آهو را شکار کند، به صیدگاه می‎رفت و شروع به آواز خواندن می‌کرد. آهو وقتی که صدای آنها را می‎شنید، چنان دلباخته و مست و بی‎خود می‎شدند که پیششان می‎آمدند و شکار می‎شدند»<ref>ر.ک: همان، ص29</ref>.
او نکات جالبی درباره سماع صوفیه در این فصل بیان می‌کند<ref>ر.ک: همان، ص28</ref>. «به عقیده [[حسن دهلوی، حسن بن علی|حسن]] کیفیت سماع را نمی‎توان در تحریر و تقریر گنجانید. او می‌گوید: کسی که سؤال در کیفیت سماع می‌کند، در عالم تفرقه می‎باشد؛ درحالی‎که مجیب، یعنی صاحب سماع جامع اوصاف عشق و مرکز جاذبه عرفان است... نمی‎توانیم کیفیات و واردات سماع را بر صفحه قرطاس بیان کنیم. حسن می‌گوید: در کتب حکایت عرب، اثر سماع در حیوان‎ها هم ذکر شده و یک حکایت معروف را نقل می‌کند که قبیله‎ای بود که وقتی ‎که می‎خواست آهو را شکار کند، به صیدگاه می‌رفت و شروع به آواز خواندن می‌کرد. آهو وقتی که صدای آنها را می‎شنید، چنان دلباخته و مست و بی‎خود می‎شدند که پیششان می‎آمدند و شکار می‎شدند»<ref>ر.ک: همان، ص29</ref>.


«بیان معنای دوم «عین»، ماهیت عشق و درد و لازم و ملزوم بودن آنها را در بر می‎دارد... معراج عرفانی، مولود دو عامل عشق و مصیبت است... و تا انسان نرسد به ذات حق این دلهره و اضطراب از بین نمی‎رود...»<ref>ر.ک: همان، ص30</ref>. [[حسن دهلوی، حسن بن علی|حسن]] در این مورد می‌گوید: «یک معنی عین چشمه‎ای است که از کوهسار بلا ترشح می‌کند و جریان او بر کشتزار دل‎های زار می‎باشد و هر گیاهی که به مدد آن چشمه از صحن سینه بیرون می‎آید، آن را شمشیر پندار که شکوه او از تیغ کوه قوی‎تر است. مردی باید که فرهادوار از این کوه در کاو کاو طلب باشد. ای فرهاد تو را با شربت تلخ هجران می‎باید ساخت. تیشه آن نیست که به پای خود می‎زنی. باش تا فرستاده پرویز تیغ زبان در تو کشد و کار تو بدان تیشه تمام کند»<ref>ر.ک: همان، ص31</ref>.
«بیان معنای دوم «عین»، ماهیت عشق و درد و لازم و ملزوم بودن آنها را در بر می‎دارد... معراج عرفانی، مولود دو عامل عشق و مصیبت است... و تا انسان نرسد به ذات حق این دلهره و اضطراب از بین نمی‌رود...»<ref>ر.ک: همان، ص30</ref>. [[حسن دهلوی، حسن بن علی|حسن]] در این مورد می‌گوید: «یک معنی عین چشمه‎ای است که از کوهسار بلا ترشح می‌کند و جریان او بر کشتزار دل‎های زار می‎باشد و هر گیاهی که به مدد آن چشمه از صحن سینه بیرون می‎آید، آن را شمشیر پندار که شکوه او از تیغ کوه قوی‎تر است. مردی باید که فرهادوار از این کوه در کاو کاو طلب باشد. ای فرهاد تو را با شربت تلخ هجران می‎باید ساخت. تیشه آن نیست که به پای خود می‎زنی. باش تا فرستاده پرویز تیغ زبان در تو کشد و کار تو بدان تیشه تمام کند»<ref>ر.ک: همان، ص31</ref>.


[[حسن دهلوی، حسن بن علی|حسن]] داستان پس زدن کاسه مجنون توسط لیلی و شوق مجنون از این امر را در این فصل بیان می‌کند<ref>ر.ک: همان، ص32-33</ref>. به نظر نویسنده، بین چشمه معرفت و چشمه خضر تفاوت بسیار است. عبارات او در این‎باره چنین است: «ای خضر از آن چشمه که تو یافتی نتوانستی که قطره‎ای به سکندر دهی، اما عشاق این راه از این چشمه معرفت که بدیشان رسید، اقداح مالامال در کام کمال اصحاب حال ریختند»<ref>ر.ک: همان، ص34</ref>.
[[حسن دهلوی، حسن بن علی|حسن]] داستان پس زدن کاسه مجنون توسط لیلی و شوق مجنون از این امر را در این فصل بیان می‌کند<ref>ر.ک: همان، ص32-33</ref>. به نظر نویسنده، بین چشمه معرفت و چشمه خضر تفاوت بسیار است. عبارات او در این‎باره چنین است: «ای خضر از آن چشمه که تو یافتی نتوانستی که قطره‎ای به سکندر دهی، اما عشاق این راه از این چشمه معرفت که بدیشان رسید، اقداح مالامال در کام کمال اصحاب حال ریختند»<ref>ر.ک: همان، ص34</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش