پرش به محتوا

شرح العقيدة الكبری: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۲ اوت ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ی‎ن' به 'ی‌ن'
جز (جایگزینی متن - 'ی‎ر' به 'ی‌ر')
جز (جایگزینی متن - 'ی‎ن' به 'ی‌ن')
خط ۴۵: خط ۴۵:
# قدیم ذاتی که آغازی برای هستی او نیست؛ یعنی وجودش ازلی است و مسبوق به عدم نمی‎باشد. نویسنده این معنا از قدیم را برای خداوند پسندیده و می‎گوید: این قدمت برای خداوند ثابت است؛ زیرا اگر قدیم نباشد، به‎یقین باید حادث باشد؛ چون هیچ حد وسطی بین این دو معنا وجود ندارد؛ لکن حادث بودن او محال است؛ چون باعث نیازمندی وی به محدث خواهد بود<ref>ر.ک: متن کتاب، ص106-108</ref>.
# قدیم ذاتی که آغازی برای هستی او نیست؛ یعنی وجودش ازلی است و مسبوق به عدم نمی‎باشد. نویسنده این معنا از قدیم را برای خداوند پسندیده و می‎گوید: این قدمت برای خداوند ثابت است؛ زیرا اگر قدیم نباشد، به‎یقین باید حادث باشد؛ چون هیچ حد وسطی بین این دو معنا وجود ندارد؛ لکن حادث بودن او محال است؛ چون باعث نیازمندی وی به محدث خواهد بود<ref>ر.ک: متن کتاب، ص106-108</ref>.


فصل دوم، به ابدیت خداوند اختصاص یافته است. نویسنده در این‎باره می‎گوید: واجب است که خداوند باقی باشد؛ بدین معنا که هیچ عدمی به وجودش ملحق نشود. اگر چنین نباشد، ذات خداوند، عدم و وجود، هر دو را می‌پذیرد؛ پس برای وجود داشتن، نیاز به مخصص دارد، بنابراین حادث خواهد بود<ref>ر.ک: همان، ص111</ref>. نویسنده در ادامه می‎نویسد: ازآنجاکه خداوند ازلی و ابدی است، پس از جِرم بودن یا قائم بودن به آن یا در جهت آن بودن یا نقش بستن در خیال آن، منزه است؛ زیرا همه اینها موجب مماثلت وی با حوادث می‎گردد؛ بنابراین، ویژگی‎های حوادث برای او ثابت خواهد بود و این به قدمت و ابدیت وی آسیب می‌رساند<ref>ر.ک: همان، ص114-115</ref>.
فصل دوم، به ابدیت خداوند اختصاص یافته است. نویسنده در این‎باره می‎گوید: واجب است که خداوند باقی باشد؛ بدین معنا که هیچ عدمی به وجودش ملحق نشود. اگر چنین نباشد، ذات خداوند، عدم و وجود، هر دو را می‌پذیرد؛ پس برای وجود داشتن، نیاز به مخصص دارد، بنابراین حادث خواهد بود<ref>ر.ک: همان، ص111</ref>. نویسنده در ادامه می‌نویسد: ازآنجاکه خداوند ازلی و ابدی است، پس از جِرم بودن یا قائم بودن به آن یا در جهت آن بودن یا نقش بستن در خیال آن، منزه است؛ زیرا همه اینها موجب مماثلت وی با حوادث می‎گردد؛ بنابراین، ویژگی‎های حوادث برای او ثابت خواهد بود و این به قدمت و ابدیت وی آسیب می‌رساند<ref>ر.ک: همان، ص114-115</ref>.


فصل سوم کتاب درباره قدرت، اراده و علم خداوند است. نویسنده برای اثبات قادر بودن خداوند، از قیاس اقترانی بهره برده است. او می‎گوید: واجب است که صانع، قادر باشد، وگرنه تو را به وجود نمی‎آورد. شرح این مطلب چنین است که: خداوند، هستی‎بخش مختار است و هر هستی‎بخش مختاری، قادر است؛ پس خداوند متعال، قادر است<ref>ر.ک: همان، ص124-125</ref>. سپس از دیگر صفات خداوند از قبیل اراده، علم، سمع، بصر و کلام سخن به میان آورده است.
فصل سوم کتاب درباره قدرت، اراده و علم خداوند است. نویسنده برای اثبات قادر بودن خداوند، از قیاس اقترانی بهره برده است. او می‎گوید: واجب است که صانع، قادر باشد، وگرنه تو را به وجود نمی‎آورد. شرح این مطلب چنین است که: خداوند، هستی‎بخش مختار است و هر هستی‎بخش مختاری، قادر است؛ پس خداوند متعال، قادر است<ref>ر.ک: همان، ص124-125</ref>. سپس از دیگر صفات خداوند از قبیل اراده، علم، سمع، بصر و کلام سخن به میان آورده است.
خط ۵۳: خط ۵۳:
نویسنده قائل است که صفات مذکور، قدیمند؛ زیرا حدوث هرکدام، مستلزم حدوث خداوند خواهد بود که امری است محال<ref>ر.ک: همان، ص204-205</ref>.  
نویسنده قائل است که صفات مذکور، قدیمند؛ زیرا حدوث هرکدام، مستلزم حدوث خداوند خواهد بود که امری است محال<ref>ر.ک: همان، ص204-205</ref>.  


نویسنده، همچون دیگر اشاعره قائل است که خداوند را می‎توان با چشم سر دید و برای مدعای خود از آیات '''وُجُوهٌ يوْمَئِذٍ نٰاضِرَةٌ إِلىٰ رَبِّهٰا نٰاظِرَةٌ''' (قیامت: 22-23)؛ «در آن روز چهره‎هایی شادابند؛ به‎سوی پروردگار خود می‎نگرند»،
نویسنده، همچون دیگر اشاعره قائل است که خداوند را می‎توان با چشم سر دید و برای مدعای خود از آیات '''وُجُوهٌ يوْمَئِذٍ نٰاضِرَةٌ إِلىٰ رَبِّهٰا نٰاظِرَةٌ''' (قیامت: 22-23)؛ «در آن روز چهره‎هایی شادابند؛ به‎سوی پروردگار خود می‌نگرند»،
یا داستان حضرت موسی که خواهان رؤیت خداوند بوده<ref>ر.ک: همان، ص324-326</ref>، استمداد می‎طلبد، سپس می‎گوید: آیات یادشده با آیه شریفه '''لاٰ تُدْرِكهُ اَلْأَبْصٰارُ''' (انعام: 103)؛ «چشم‎ها او را درنمی‎یابند»، که معتزله از آن برای اثبات عقیده خود مبنی بر عدم رؤیت خداوند بهره برده‎اند، مغایرت و تعارض ندارد<ref>ر.ک: همان، ص324-328</ref>؛ زیرا:
یا داستان حضرت موسی که خواهان رؤیت خداوند بوده<ref>ر.ک: همان، ص324-326</ref>، استمداد می‎طلبد، سپس می‎گوید: آیات یادشده با آیه شریفه '''لاٰ تُدْرِكهُ اَلْأَبْصٰارُ''' (انعام: 103)؛ «چشم‎ها او را درنمی‎یابند»، که معتزله از آن برای اثبات عقیده خود مبنی بر عدم رؤیت خداوند بهره برده‎اند، مغایرت و تعارض ندارد<ref>ر.ک: همان، ص324-328</ref>؛ زیرا:


۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش