پرش به محتوا

رباعیات عمر خیام: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۲ اوت ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ه‎ا' به 'ه‌ا'
جز (جایگزینی متن - 'می‎د' به 'می‌د')
جز (جایگزینی متن - 'ه‎ا' به 'ه‌ا')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۲۸: خط ۲۸:
}}
}}
   
   
'''رباعیات عمر خیام'''، مشتمل بر رباعیات منتسب به [[خیام، عمر بن ابراهیم|حکیم عمر خیام]] است که با مقدمه حسین الهی قمشه‎ای، با مقابله نسخه تصحیح‎شده [[فروغی، محمدعلی|محمدعلی فروغی]] و خط زیبای نستعلیق [[نژادفرد لرستاني، اسماعيل|اسماعیل نژادفر لرستانی]] منتشر شده است.  
'''رباعیات عمر خیام'''، مشتمل بر رباعیات منتسب به [[خیام، عمر بن ابراهیم|حکیم عمر خیام]] است که با مقدمه حسین الهی قمشه‌ای، با مقابله نسخه تصحیح‎شده [[فروغی، محمدعلی|محمدعلی فروغی]] و خط زیبای نستعلیق [[نژادفرد لرستاني، اسماعيل|اسماعیل نژادفر لرستانی]] منتشر شده است.  


==ساختار==
==ساختار==
کتاب با مقدمه حسین الهی قمشه‎ای آغاز شده است. پس از آن در هر صفحه از کتاب دو رباعی ارائه گردیده است.  
کتاب با مقدمه حسین الهی قمشه‌ای آغاز شده است. پس از آن در هر صفحه از کتاب دو رباعی ارائه گردیده است.  


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
الهی قمشه‎ای، معتقد است که [[خیام، عمر بن ابراهیم|عمر خیام]] در سرزمین خویش پیوسته به‎عنوان عارف و معلمی بلندمرتبه شناخته شده و رباعیات وی به‎عنوان کتاب مهم و مقدس صوفیان مورد احترام بوده است. او سپس به کلام پرفسور چارلز اف هورن در مقدمه بر رباعیات [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]] که در جلد هشتم از سری کتب مقدسه و ادبیات کلاسیک مشرق طبع گردیده، اشاره کرده است: «مایه تأسف است که [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]] در نظر بسیاری از خوانندگان مغرب‎زمین به‎عنوان یک شاعر ملحد و شهوت‎طلب و یک مست لایعقل که تنها شوق او شرب خمر و برخورداری از لذات دنیوی است، شناخته شده و این همان اشتباه رایجی است که به‎طور کلی در باب تصوف رخ داده است. در حقیقت، غرب، خیام را از دیدگاه خود نگریسته است و اگر ما بخواهیم ادبیات شرق را آن‎چنان‎که هست دریابیم باید ببینیم مردم آن کشورها خود چه دریافتی از آثار ادبی خویش دارند»<ref>ر.ک: مقدمه الهی قمشه‎ای (شرح رباعیات عمر خیام نیشابوری)، اولین صفحه</ref>.
الهی قمشه‌ای، معتقد است که [[خیام، عمر بن ابراهیم|عمر خیام]] در سرزمین خویش پیوسته به‎عنوان عارف و معلمی بلندمرتبه شناخته شده و رباعیات وی به‎عنوان کتاب مهم و مقدس صوفیان مورد احترام بوده است. او سپس به کلام پرفسور چارلز اف هورن در مقدمه بر رباعیات [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]] که در جلد هشتم از سری کتب مقدسه و ادبیات کلاسیک مشرق طبع گردیده، اشاره کرده است: «مایه تأسف است که [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]] در نظر بسیاری از خوانندگان مغرب‎زمین به‎عنوان یک شاعر ملحد و شهوت‎طلب و یک مست لایعقل که تنها شوق او شرب خمر و برخورداری از لذات دنیوی است، شناخته شده و این همان اشتباه رایجی است که به‎طور کلی در باب تصوف رخ داده است. در حقیقت، غرب، خیام را از دیدگاه خود نگریسته است و اگر ما بخواهیم ادبیات شرق را آن‎چنان‎که هست دریابیم باید ببینیم مردم آن کشورها خود چه دریافتی از آثار ادبی خویش دارند»<ref>ر.ک: مقدمه الهی قمشه‌ای (شرح رباعیات عمر خیام نیشابوری)، اولین صفحه</ref>.
   
   
البته قمشه‎ای کلام اف هورن را قدری مبالغه‎آمیز دانسته است؛ چراکه در ایران نیز معانی رباعیات [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]] مورد بحث بوده و غیر از اهل معرفت و آشنایان کوی طریقت که پیوسته دریافت درستی از رباعیات [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]] داشته و آنها را در پرتو اصطلاحات رایج عارفانه تعبیر می‌کرده‎اند، دو دسته موافق و مخالف نیز وجود داشته‎اند که هر دو به راه خطا رفته‎اند: یکی آنها که خیام را شاعری ملحد و منکر الهیت و جاودانگی روح دانسته و او را طرد کرده‎اند که این دسته را بیشتر ظاهربینان و قشریان مذهبی تشکیل داده‎اند و دسته دیگر نیز که به همین ظاهر قناعت کرده‎اند، [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]] را هم‎پیاله خود خوانده و خرابات مغان او را که در آن نور خداست با خراب‎آباد شیطانی و باده نفسانی که عین ظلمت است، اشتباه گرفته‎‎اند و آنگاه به‎خیال این مشابهت، او را پیرو پیشوای خود خوانده و ستایش کرده‎اند<ref>ر.ک: همان، پنجمین صفحه، پاورقی 4</ref>.
البته قمشه‌ای کلام اف هورن را قدری مبالغه‎آمیز دانسته است؛ چراکه در ایران نیز معانی رباعیات [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]] مورد بحث بوده و غیر از اهل معرفت و آشنایان کوی طریقت که پیوسته دریافت درستی از رباعیات [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]] داشته و آنها را در پرتو اصطلاحات رایج عارفانه تعبیر می‌کرده‌اند، دو دسته موافق و مخالف نیز وجود داشته‌اند که هر دو به راه خطا رفته‌اند: یکی آنها که خیام را شاعری ملحد و منکر الهیت و جاودانگی روح دانسته و او را طرد کرده‌اند که این دسته را بیشتر ظاهربینان و قشریان مذهبی تشکیل داده‌اند و دسته دیگر نیز که به همین ظاهر قناعت کرده‌اند، [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]] را هم‎پیاله خود خوانده و خرابات مغان او را که در آن نور خداست با خراب‎آباد شیطانی و باده نفسانی که عین ظلمت است، اشتباه گرفته‎‎اند و آنگاه به‎خیال این مشابهت، او را پیرو پیشوای خود خوانده و ستایش کرده‌اند<ref>ر.ک: همان، پنجمین صفحه، پاورقی 4</ref>.


با این اوصاف برخی معتقدند [[خیام، عمر بن ابراهیم|عمر خیام]] فیلسوف و شاعر مادیگرای‎ سده‎ هفتم‎ هجری قمری‎ است که در حوادث سهمگین و خونین تاتار (مغول) خود و به‎ظاهر خانواده‎اش کشته شدند‎ و نامش در بوته‎ی فراموشی و گمنامی افتاد. رباعیات معروف [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]] را این شاعر سده‎‎ هفتم سروده است و نه‎ عمر‎ بن ابراهیم خیامی نیشابوری فیلسوف متأله مشائی و دانشمند ریاضی معروف<ref>ر.ک: جلالی نایینی، سید محمدرضا، ص12</ref>.  
با این اوصاف برخی معتقدند [[خیام، عمر بن ابراهیم|عمر خیام]] فیلسوف و شاعر مادیگرای‎ سده‎ هفتم‎ هجری قمری‎ است که در حوادث سهمگین و خونین تاتار (مغول) خود و به‎ظاهر خانواده‌اش کشته شدند‎ و نامش در بوته‎ی فراموشی و گمنامی افتاد. رباعیات معروف [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]] را این شاعر سده‎‎ هفتم سروده است و نه‎ عمر‎ بن ابراهیم خیامی نیشابوری فیلسوف متأله مشائی و دانشمند ریاضی معروف<ref>ر.ک: جلالی نایینی، سید محمدرضا، ص12</ref>.  


در پایان سده‎ هفتم هجری‎ قمری‎، در سینه‎ی یک جنگ خطّی‎، دوازده‎ رباعی از آن [[خیام، عمر بن ابراهیم|عمر خیام]] به دست آمد و ناآگاهان زمان که هیچ‎یک پژوهشگر نبودند، پنداشتند که آن‎ها متعلق به ابوحفص یا ابوالفتح‎ عمر بن ابراهیم خیامی‎ نیشابوری‎ است‎ که در عمر خود یک بیت به زبان فارسی شعر نگفته بود. عمر بن ابراهیم خیامی نیشابوری در اثر این اشتباه جبران‎ناپذیر تاریخ که در حدود یک قرن و نیم پس‎ از‎ حیات عمر بن ابراهیم خیامی رخ داد، به‎ناحق شاعر قلمداد شد. در دو نسخه‎ی خطی‎ موجود‎ در‎ کتابخانه‎ی مجلس شورای ملی و یک نسخه‎ی خطی لمعة السراج مکتوب به‎ سال 695 ق/1339م، پنجاه‎وپنج رباعی دیگر (12+55) مضبوط است‎ که جمعا بالغ بر‎ 67‎ رباعی از آن عمر خیام مادی‌گرا است. [[فروغی، محمدعلی|محمدعلی فروغی]] (مصحح کتاب) بر اساس همین سه نسخه‎ی خطی مذکور، شمار رباعیات عمر خیام را بالغ بر 67 رباعی می‌دانسته است. پس از [[فروغی، محمدعلی|فروغی]]، علی‎ دشتی، نویسنده‎ی باذوق، 36 رباعی را به‎عنوان «کلید» از آن عمر خیام می‎شمارد؛ ولی همان غفلتی که در پایان سده‎ی هفتم هجری قمری دامنگیر ناآگاهان شده بود، گریبان‎گیر زنده‎یادان‎ [[فروغی، محمدعلی|فروغی‎]] و دشتی نیز شد و اینان هم متوجه نشدند که عمر خیام، شاعر مادی‌گرا است و عمر بن ابراهیم خیامی حکیم متأله. افزون بر آن هیچ‎یک از معاصران و معاشران عمر بن ابراهیم‎ خیامی‎، از قبیل: امام اسفرازی، عمر زمخشری و عبدالرحمان خازنی و احمد بن ‎عمر نظامی عروضی و ظهیرالدین بیهقی که با عمر بن ابراهیم خیامی مقاولات و مباحثات داشتند و در جلسات انس‎ و صحبت‎ با او شب و روز دمساز بودند، عمر بن ابراهیم خیامی را شاعر ندانستند و از وی شعری نقل نکردند. احمد بن عمر نظامی عروضی سمرقندی که خود را شاگرد عمر‎ خیامی‎ معرفی‎ می‌کند، در مقاله‎ دوم چهار‎ مقاله‎ که‎ به تراجم احوال شاعران و سخنوران زبان فارسی اختصاص یافته، اصلاً از عمر بن ابراهیم خیامی نامی نیاورده و تناسبی هم نداشته که‎ نام‎ وی‎ را در مقاله‎ی دوم بیاورد؛ زیرا او را‎ شاعر‎ نمی‌داند، ولی در مقاله‎ی سوم چهار مقاله، آنجا که از منجمان و غزارت کار ایشان سخن می‌گوید، دو حکایت از‎ عمر‎ بن‎ ابراهیم خیامی نقل کرده است.<ref>ر.ک: همان، ص14-13</ref>.
در پایان سده‎ هفتم هجری‎ قمری‎، در سینه‎ی یک جنگ خطّی‎، دوازده‎ رباعی از آن [[خیام، عمر بن ابراهیم|عمر خیام]] به دست آمد و ناآگاهان زمان که هیچ‎یک پژوهشگر نبودند، پنداشتند که آن‎ها متعلق به ابوحفص یا ابوالفتح‎ عمر بن ابراهیم خیامی‎ نیشابوری‎ است‎ که در عمر خود یک بیت به زبان فارسی شعر نگفته بود. عمر بن ابراهیم خیامی نیشابوری در اثر این اشتباه جبران‎ناپذیر تاریخ که در حدود یک قرن و نیم پس‎ از‎ حیات عمر بن ابراهیم خیامی رخ داد، به‎ناحق شاعر قلمداد شد. در دو نسخه‎ی خطی‎ موجود‎ در‎ کتابخانه‎ی مجلس شورای ملی و یک نسخه‎ی خطی لمعة السراج مکتوب به‎ سال 695 ق/1339م، پنجاه‎وپنج رباعی دیگر (12+55) مضبوط است‎ که جمعا بالغ بر‎ 67‎ رباعی از آن عمر خیام مادی‌گرا است. [[فروغی، محمدعلی|محمدعلی فروغی]] (مصحح کتاب) بر اساس همین سه نسخه‎ی خطی مذکور، شمار رباعیات عمر خیام را بالغ بر 67 رباعی می‌دانسته است. پس از [[فروغی، محمدعلی|فروغی]]، علی‎ دشتی، نویسنده‎ی باذوق، 36 رباعی را به‎عنوان «کلید» از آن عمر خیام می‎شمارد؛ ولی همان غفلتی که در پایان سده‎ی هفتم هجری قمری دامنگیر ناآگاهان شده بود، گریبان‎گیر زنده‎یادان‎ [[فروغی، محمدعلی|فروغی‎]] و دشتی نیز شد و اینان هم متوجه نشدند که عمر خیام، شاعر مادی‌گرا است و عمر بن ابراهیم خیامی حکیم متأله. افزون بر آن هیچ‎یک از معاصران و معاشران عمر بن ابراهیم‎ خیامی‎، از قبیل: امام اسفرازی، عمر زمخشری و عبدالرحمان خازنی و احمد بن ‎عمر نظامی عروضی و ظهیرالدین بیهقی که با عمر بن ابراهیم خیامی مقاولات و مباحثات داشتند و در جلسات انس‎ و صحبت‎ با او شب و روز دمساز بودند، عمر بن ابراهیم خیامی را شاعر ندانستند و از وی شعری نقل نکردند. احمد بن عمر نظامی عروضی سمرقندی که خود را شاگرد عمر‎ خیامی‎ معرفی‎ می‌کند، در مقاله‎ دوم چهار‎ مقاله‎ که‎ به تراجم احوال شاعران و سخنوران زبان فارسی اختصاص یافته، اصلاً از عمر بن ابراهیم خیامی نامی نیاورده و تناسبی هم نداشته که‎ نام‎ وی‎ را در مقاله‎ی دوم بیاورد؛ زیرا او را‎ شاعر‎ نمی‌داند، ولی در مقاله‎ی سوم چهار مقاله، آنجا که از منجمان و غزارت کار ایشان سخن می‌گوید، دو حکایت از‎ عمر‎ بن‎ ابراهیم خیامی نقل کرده است.<ref>ر.ک: همان، ص14-13</ref>.
خط ۴۴: خط ۴۴:
حقیقت‎ این است که از [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]]، مجموعه رباعیاتی که بتوان آن را مستند به‎ او‎ کرد،‎ در دست نیست<ref>ر.ک: اشرف‎زاده، رضا، ص61-60 </ref>.  
حقیقت‎ این است که از [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]]، مجموعه رباعیاتی که بتوان آن را مستند به‎ او‎ کرد،‎ در دست نیست<ref>ر.ک: اشرف‎زاده، رضا، ص61-60 </ref>.  


پس بدون شک همه رباعیاتی که در مجموعه‎ها به نام خیام، فراهم آمده است، نمی‎تواند از ابوالفتح عمر بن ابراهیم خیامی – خیام - ‎باشد؛ حتی رباعیاتی که نام خیام در آنها آمده‎‎ است‎ و اغلب محققان آنها را اصیل پنداشته‎اند، مانند این رباعی:  
پس بدون شک همه رباعیاتی که در مجموعه‎ها به نام خیام، فراهم آمده است، نمی‎تواند از ابوالفتح عمر بن ابراهیم خیامی – خیام - ‎باشد؛ حتی رباعیاتی که نام خیام در آنها آمده‎‎ است‎ و اغلب محققان آنها را اصیل پنداشته‌اند، مانند این رباعی:  
{{شعر}}{{ب|''خیام اگر ز باده مستی خوش باش‎''|2='' با ماهرخی اگر نشستی خوش باش‎''}}{{ب|''چون عاقبت کار جهان نیستی‎ است‎‎''|2=''انگار که نیستی چو هستی خوش باش''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان، ص70 </ref>.  
{{شعر}}{{ب|''خیام اگر ز باده مستی خوش باش‎''|2='' با ماهرخی اگر نشستی خوش باش‎''}}{{ب|''چون عاقبت کار جهان نیستی‎ است‎‎''|2=''انگار که نیستی چو هستی خوش باش''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان، ص70 </ref>.  


۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش