۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'غالبا' به 'غالباً ') |
جز (جایگزینی متن - 'یش' به 'یش') |
||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
کتاب دارای مقدمه محقق و محتوای مطالب است. محتوای کتاب حاوی 85 روایت میباشد که سند تمام آنها به خلیفه دوم ختم | کتاب دارای مقدمه محقق و محتوای مطالب است. محتوای کتاب حاوی 85 روایت میباشد که سند تمام آنها به خلیفه دوم ختم میشود. | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
از کسانی که سعی فراوانی در حفظ سنت و روایات داشته است، ابوبکر نجاد است. به گزارش برخی مصادر وی مؤلفات زیادی داشته که تنها برخی از آنها باقی مانده و به دست محقق کتاب رسیده است. یکی از این اجزا، جزء هفتم از مسند عمر بن خطاب یعنی کتاب حاضر، است.<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، ص4</ref> بر اینکه این کتاب، اثر ابوبکر نجاد باشد، قرائنی وجود دارد از جمله اینکه شروع همه اسانید روایات موجود در این کتاب با اساتید ابوبکر نجاد مانند حسن بن علی و محمد بن عبدالله مطین و ابراهیم بن عبدالله کجّی و... است. در ابتدای کتاب هم سندی وجود دارد که ذکر کرده این کتاب، جزء هفتم از مسند عمر و تألیف ابوبکر احمد بن سلمان بن حسن نجاد فقیه است و راویان آن در سند مذکور ذکر شده است. بهعلاوه صورت سماعی که در آخر کتاب هست نشان از این است که این کتاب متعلق جزئی از مسند ابوبکر نجاد است.<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، ص4-6</ref> | از کسانی که سعی فراوانی در حفظ سنت و روایات داشته است، ابوبکر نجاد است. به گزارش برخی مصادر وی مؤلفات زیادی داشته که تنها برخی از آنها باقی مانده و به دست محقق کتاب رسیده است. یکی از این اجزا، جزء هفتم از مسند عمر بن خطاب یعنی کتاب حاضر، است.<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، ص4</ref> بر اینکه این کتاب، اثر ابوبکر نجاد باشد، قرائنی وجود دارد از جمله اینکه شروع همه اسانید روایات موجود در این کتاب با اساتید ابوبکر نجاد مانند حسن بن علی و محمد بن عبدالله مطین و ابراهیم بن عبدالله کجّی و... است. در ابتدای کتاب هم سندی وجود دارد که ذکر کرده این کتاب، جزء هفتم از مسند عمر و تألیف ابوبکر احمد بن سلمان بن حسن نجاد فقیه است و راویان آن در سند مذکور ذکر شده است. بهعلاوه صورت سماعی که در آخر کتاب هست نشان از این است که این کتاب متعلق جزئی از مسند ابوبکر نجاد است.<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، ص4-6</ref> | ||
بههرحال این کتاب، جزئی از مسند کبیر عمر بوده است. مسند، غالباً ً به معنی کتابی است که احادیثش بر مسانید صحابه مرتب شده باشد و احادیث هر صحابی در آن بهصورت مجزا آمده باشد. ازاینرو در مسند نیازی به ترتیب ابواب و اطراف نیست. با توضیح این مطلب موضوع این کتاب روشن | بههرحال این کتاب، جزئی از مسند کبیر عمر بوده است. مسند، غالباً ً به معنی کتابی است که احادیثش بر مسانید صحابه مرتب شده باشد و احادیث هر صحابی در آن بهصورت مجزا آمده باشد. ازاینرو در مسند نیازی به ترتیب ابواب و اطراف نیست. با توضیح این مطلب موضوع این کتاب روشن میشود زیرا این کتاب نیز مانند دیگر مسانید است و نویسنده آن در این جزء، احادیثی که از طریق عمر بن خطاب به وی رسیده است را ذکر کرده است. | ||
شیوه مؤلف در این اثر اینچنین است: | شیوه مؤلف در این اثر اینچنین است: | ||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
# گاهی پسازآن که متن را با یک سند ذکر میکند، آن را با سند دیگری نیز میآورد و دراینباره میگوید: «مثله» یا «نحوه» و.... | # گاهی پسازآن که متن را با یک سند ذکر میکند، آن را با سند دیگری نیز میآورد و دراینباره میگوید: «مثله» یا «نحوه» و.... | ||
# گاهی روایت حدیث نفسی طولانی میخواهد و وی آن را از طرق کثیره نقل میکند. مثلاً همانطور که در حدیث اول این کار را کرده؛ روایت درباره این است که ابن عمر همسرش را در حالت حیض طلاق داد. | # گاهی روایت حدیث نفسی طولانی میخواهد و وی آن را از طرق کثیره نقل میکند. مثلاً همانطور که در حدیث اول این کار را کرده؛ روایت درباره این است که ابن عمر همسرش را در حالت حیض طلاق داد. | ||
# او در تحویل إسناد، طریقه دیگر محدثان را پی میگیرد و در مواردی که روایتی را چند نفر ذکر کرده باشند و در الفاظشان اختلاف باشد، در هنگام ذکر الفاظ روایت، متذکر | # او در تحویل إسناد، طریقه دیگر محدثان را پی میگیرد و در مواردی که روایتی را چند نفر ذکر کرده باشند و در الفاظشان اختلاف باشد، در هنگام ذکر الفاظ روایت، متذکر میشود که الفاظ روایت از کدام یک از روایان است.<ref>ر.ک: همان، ص6-7</ref> | ||
طریقه اسناد کتاب اینچنین است: روی عنه: ابوعلی الحسن بن احمد بن ابراهیم بن الحسن بن شاذان بن حرب بن مهران. | طریقه اسناد کتاب اینچنین است: روی عنه: ابوعلی الحسن بن احمد بن ابراهیم بن الحسن بن شاذان بن حرب بن مهران. | ||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
و سمع منهما: عبدالغنی بن عبدالواحد بن علی بن سرور المقدسی.<ref>ر.ک: همان، ص7</ref> | و سمع منهما: عبدالغنی بن عبدالواحد بن علی بن سرور المقدسی.<ref>ر.ک: همان، ص7</ref> | ||
در روایت دوازدهم کتاب چنین میخوانیم: «حدثنا عبدالله بن احمد حدثنی ابی ثنا ابن ادریس ثنا اللیث عن نافع ان عبدالله طلق امرأته و هی حائض تطلیقة واحدة علی عهد رسولالله(ص) فقال عمر: یا رسولالله إن عبدالله طرق امرأته الیوم و هی حائض تطلیقة واحدة، فأمر رسولالله(ص) أن یراجعها و یمسکها حتی تطهر ثم تحیض عنده حیضة أخری ثم یمهلها حتی تطهر من حیضتها فإن أراد أن یطلقها طلقها حین تطهر قبل أن یجامعها فتلک العدّة التی أمر الله أن تطلّق لها النساء، و کان عبدالله إذا سئل عن ذلک قال لأحدهم أما انت طلّقت امرأتک مرة أو مرتین فإن رسولالله(ص) أمرنی بها فإن کنت طلقتها ثلاثا قفد حرمت علیک حتی تنکح زوجا غیرک و عصیت الله فیما أمرک من طلاق امرأتک.» در این روایت عبدالله بن احمد به چند واسطه از نافع نقل کرده که: عبدالله (ابن عمر) در زمان رسول خدا(ص) زنش را در حالت طلاق داد (یک طلاقه) عمر عرض کرد: ای پیامبر خدا عبدالله امروز زنش را در حالت حیض طلاق واحد داده است. پیامبر اکرم(ص) دستور دادند که وی به زنش رجوع کند و این زن را نگه دارد تا پاک شود سپس یک حیض دیگر نزد او ببیند و سپس به وی مهلت دهد تا از این حیض هم پاک شود، در این هنگام اگر خواست او را در این حالت پاکی طلاق دهد این کار را قبل از اینکه با او مجامعت کند، انجام دهد؛ این همان عدهای است که خداوند امر کرده زنان در آن طلاق داده شوند و درباره این مسئله از عبدالله سؤال | در روایت دوازدهم کتاب چنین میخوانیم: «حدثنا عبدالله بن احمد حدثنی ابی ثنا ابن ادریس ثنا اللیث عن نافع ان عبدالله طلق امرأته و هی حائض تطلیقة واحدة علی عهد رسولالله(ص) فقال عمر: یا رسولالله إن عبدالله طرق امرأته الیوم و هی حائض تطلیقة واحدة، فأمر رسولالله(ص) أن یراجعها و یمسکها حتی تطهر ثم تحیض عنده حیضة أخری ثم یمهلها حتی تطهر من حیضتها فإن أراد أن یطلقها طلقها حین تطهر قبل أن یجامعها فتلک العدّة التی أمر الله أن تطلّق لها النساء، و کان عبدالله إذا سئل عن ذلک قال لأحدهم أما انت طلّقت امرأتک مرة أو مرتین فإن رسولالله(ص) أمرنی بها فإن کنت طلقتها ثلاثا قفد حرمت علیک حتی تنکح زوجا غیرک و عصیت الله فیما أمرک من طلاق امرأتک.» در این روایت عبدالله بن احمد به چند واسطه از نافع نقل کرده که: عبدالله (ابن عمر) در زمان رسول خدا(ص) زنش را در حالت طلاق داد (یک طلاقه) عمر عرض کرد: ای پیامبر خدا عبدالله امروز زنش را در حالت حیض طلاق واحد داده است. پیامبر اکرم(ص) دستور دادند که وی به زنش رجوع کند و این زن را نگه دارد تا پاک شود سپس یک حیض دیگر نزد او ببیند و سپس به وی مهلت دهد تا از این حیض هم پاک شود، در این هنگام اگر خواست او را در این حالت پاکی طلاق دهد این کار را قبل از اینکه با او مجامعت کند، انجام دهد؛ این همان عدهای است که خداوند امر کرده زنان در آن طلاق داده شوند و درباره این مسئله از عبدالله سؤال میشد و او در یکزمان به یکی از سؤالکنندگان گفت: البته تو زنت را یک یا دومرتبه طلاق دادهای و رسول خدا من را (چون یک طلاق داده بودم) بر این حکم امر فرمودند ولی اگر سهطلاقه کرده باشی، آن زن بر تو حرام میشود تا اینکه پسازآن با مرد دیگری ازدواج کند و از او جدا شود تا دومرتبه بر تو حلال شود و در این مورد تو در موردی که به طلاق زنت مأمور شدهای خداوند را عصیان کردهای.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص56</ref> | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== |
ویرایش