پرش به محتوا

رساله نوریه در عالم مثال: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۱ اوت ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ه‎ا' به 'ه‌ا'
جز (جایگزینی متن - 'می‎ک' به 'می‌ک')
جز (جایگزینی متن - 'ه‎ا' به 'ه‌ا')
خط ۳۱: خط ۳۱:
==ساختار==
==ساختار==
کتاب مشتمل بر دو بخش است:  
کتاب مشتمل بر دو بخش است:  
# مقدمه‎ای 30 صفحه‎ای و پیشگفتار کوتاه دیگری به قلم [[آشتیانی، جلال‌الدین|سید جلال‎الدین آشتیانی]]؛ همچنین مقدمه‎ای بر رساله نوریه لاهیجی؛
# مقدمه‌ای 30 صفحه‌ای و پیشگفتار کوتاه دیگری به قلم [[آشتیانی، جلال‌الدین|سید جلال‎الدین آشتیانی]]؛ همچنین مقدمه‌ای بر رساله نوریه لاهیجی؛
# متن رساله نوریه در عالم مثال که در ضمن چهار نور، چهار اشراق، سه لمعه، خاتمه و مطلبی در معنای تناسخ و رد آن نگارش شده است.  
# متن رساله نوریه در عالم مثال که در ضمن چهار نور، چهار اشراق، سه لمعه، خاتمه و مطلبی در معنای تناسخ و رد آن نگارش شده است.  


خط ۴۰: خط ۴۰:
از قائلان به عالم مثال که از مراتب آن به مثال و برزخ نزولى و نیز از آن تعبیر به مثل معلّقه (یعنى غیر حالّ در ماده جسمانى) نموده است، شیخ اشراق و رئیس حکماى اشراقیه در اسلام است که نام او به نقل شارح «حكمة الإشراق» علامه شیرازى، «[[سهروردی، عمر بن محمد|ابوالفتوح عمر بن‏ محمد سهروردى]]» است که از نوابغ دوران محسوب می‌شود و به قول خود برخى از آثار نفیس خود را در دوران صباوت تألیف نموده است؛ لکن نام او بنابر تصریح اربات تراجم [[سهروردی، یحیی بن حبش|یحیی بن حبش]] است.<ref>ر.ک: همان، ص11-10</ref>.  
از قائلان به عالم مثال که از مراتب آن به مثال و برزخ نزولى و نیز از آن تعبیر به مثل معلّقه (یعنى غیر حالّ در ماده جسمانى) نموده است، شیخ اشراق و رئیس حکماى اشراقیه در اسلام است که نام او به نقل شارح «حكمة الإشراق» علامه شیرازى، «[[سهروردی، عمر بن محمد|ابوالفتوح عمر بن‏ محمد سهروردى]]» است که از نوابغ دوران محسوب می‌شود و به قول خود برخى از آثار نفیس خود را در دوران صباوت تألیف نموده است؛ لکن نام او بنابر تصریح اربات تراجم [[سهروردی، یحیی بن حبش|یحیی بن حبش]] است.<ref>ر.ک: همان، ص11-10</ref>.  
   
   
رساله حاضر، اثر نفیسى است از فاضل کامل، بهائى لاهیجى که در عالم مثال نوشته شده است. مسئله عالم برزخ و مثال، یکى از مباحث مهم فلسفى و عرفانى و کلامى است که از قدیم‎الایام مورد بحث و تحقیق واقع شده است. قبل از ارسطو، دوران افلاطون و قبل از او سقراط و نیز قبل از سقراط و همچنین در ایران باستان جمع زیادى از حکماى فرس معتقد به عوالم سه‏ گانه بوده‌‏اند. عالم ماده و اجسام مادى، یعنى دار حرکات و متحرکات و عالم کون و فساد و عالم مثال و برزخ، یعنی عالم اشباح مثالیه و اجسام برزخى که داراى شکل و مقدارند، ولى از ماده و استعداد و جهت قبولِ تابع هیولى و متفرع بر ماده و حرکت، مبرا و معرا می‌باشند<ref>ر.ک: مقدمه‎ای بر رساله نوریه لاهیجی، ص43</ref>.
رساله حاضر، اثر نفیسى است از فاضل کامل، بهائى لاهیجى که در عالم مثال نوشته شده است. مسئله عالم برزخ و مثال، یکى از مباحث مهم فلسفى و عرفانى و کلامى است که از قدیم‎الایام مورد بحث و تحقیق واقع شده است. قبل از ارسطو، دوران افلاطون و قبل از او سقراط و نیز قبل از سقراط و همچنین در ایران باستان جمع زیادى از حکماى فرس معتقد به عوالم سه‏ گانه بوده‌‏اند. عالم ماده و اجسام مادى، یعنى دار حرکات و متحرکات و عالم کون و فساد و عالم مثال و برزخ، یعنی عالم اشباح مثالیه و اجسام برزخى که داراى شکل و مقدارند، ولى از ماده و استعداد و جهت قبولِ تابع هیولى و متفرع بر ماده و حرکت، مبرا و معرا می‌باشند<ref>ر.ک: مقدمه‌ای بر رساله نوریه لاهیجی، ص43</ref>.


نویسنده در نور اول کتاب، عالم مثال را این‎گونه توضیح می‎دهد: «دانسته باش، عرفائى که اقاویل صادقه، و اعتقادات حقه خود را بنا بر مصدوقه‏:
نویسنده در نور اول کتاب، عالم مثال را این‎گونه توضیح می‎دهد: «دانسته باش، عرفائى که اقاویل صادقه، و اعتقادات حقه خود را بنا بر مصدوقه‏:
خط ۵۳: خط ۵۳:
لاهیجی در نور چهارم، حواس ظاهری و باطنی بدن مثالی را همانند بدن جسمانی دانسته و در عالم مثال متنعم بودن بهشتیان و معذب بودن دوزخیان را با جمیع انواع لذت و آلام جسمانی نیز متحقق می‎داند: «بدان که در عالم مثال جمیع مواعید نبوت که تنعیم اهل جنت و تعذیب اهل نیران است با جمیع انواع لذت و آلام جسمانیه نیز متحقّق است؛ چه، حکم بدن مثالى حکم بدن حسى عنصرى دارد در وجود حواس ظاهره و باطنه و مدرک بودن نفس ناطقه‏<ref>ر.ک: همان، ص193</ref>.
لاهیجی در نور چهارم، حواس ظاهری و باطنی بدن مثالی را همانند بدن جسمانی دانسته و در عالم مثال متنعم بودن بهشتیان و معذب بودن دوزخیان را با جمیع انواع لذت و آلام جسمانی نیز متحقق می‎داند: «بدان که در عالم مثال جمیع مواعید نبوت که تنعیم اهل جنت و تعذیب اهل نیران است با جمیع انواع لذت و آلام جسمانیه نیز متحقّق است؛ چه، حکم بدن مثالى حکم بدن حسى عنصرى دارد در وجود حواس ظاهره و باطنه و مدرک بودن نفس ناطقه‏<ref>ر.ک: همان، ص193</ref>.


در لمعه اول کتاب به نقل از [[طوسی، محمد بن حسن|شیخ طوسی]] در «[[تهذيب الأحكام]]»، از یونس بن ظبیان از [[امام جعفر صادق(ع)]] به روایتی در رابطه با اثبات غیب محالی و اوضاع ارواح مؤمنین در عالم دیگر اشاره کرده است. نکته جالبی که نویسنده متذکر می‎شود عبارت است از اشتباه قاضی میر حسین میبدی در شرح دیوان منسوب به [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین(ع)]] که این روایت را به امام حسین(ع) نسبت داده؛ درحالی‎که یونس بن ظبیان از راویان [[امام جعفر صادق(ع)]] است. به تعبیر نویسنده: «ظاهراً منشأ اشتباه او این است که چون در حدیث، تعبیر از [[امام جعفر صادق(ع)|حضرت صادق(ع)]] به ابی‎عبدالله(ع) کرده‎اند، گمان کرده که ابی‎عبدالله الحسین(ع) است‏<ref>ر.ک: همان، ص195</ref>.
در لمعه اول کتاب به نقل از [[طوسی، محمد بن حسن|شیخ طوسی]] در «[[تهذيب الأحكام]]»، از یونس بن ظبیان از [[امام جعفر صادق(ع)]] به روایتی در رابطه با اثبات غیب محالی و اوضاع ارواح مؤمنین در عالم دیگر اشاره کرده است. نکته جالبی که نویسنده متذکر می‎شود عبارت است از اشتباه قاضی میر حسین میبدی در شرح دیوان منسوب به [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین(ع)]] که این روایت را به امام حسین(ع) نسبت داده؛ درحالی‎که یونس بن ظبیان از راویان [[امام جعفر صادق(ع)]] است. به تعبیر نویسنده: «ظاهراً منشأ اشتباه او این است که چون در حدیث، تعبیر از [[امام جعفر صادق(ع)|حضرت صادق(ع)]] به ابی‎عبدالله(ع) کرده‌اند، گمان کرده که ابی‎عبدالله الحسین(ع) است‏<ref>ر.ک: همان، ص195</ref>.


بررسی عقول عرضیه یا مثل نوریه مطلبی است که در خاتمه کتاب آمده است. در میان عقول عرضیه بین فلاسفه اختلاف است. اشراقیون آن را ثابت و مشائین آن را انکار می‌کنند. مراد از عقول عرضیه این است که هر نوع مادی، علاوه بر اینکه افرادی مادی دارد، یک فرد مجرد از جمیع جهات هم دارد که ذاتاً و فعلاً مجرد است؛ مثلاً انسان در این عالم، نوعی است که افرادی مادی دارد، ولی یک فرد مجرد از هر جهت هم دارد که عقل است و مدبر تمام افراد این نوع می‎باشد و به اذن الله خالق و مدبر آنها می‎باشد؛ «معلوم باشد که کبار حکماى متألهین مثل افلاطن و هرمس و فیثاغورس و حکماى فرس، ‎معتقدند بر آنکه هرنوع از افلاک کواکب و بسایط عنصرى و اجسام را ربى مجرد در عالم قدس و نور هست که عقل مدبر آن نوع است. اما اعراض و اوصاف را اجناساً و انواعاً، ‎رب مدبر نیست، بلکه هر وصفى و عرضى که قائم به جسم و غیر جسم است، رب آن تربیت آن با اعراض و اوصاف آن خواهد کرد؛ چنان‎که الوان غریبه و نقوش عجیبه در پر طاوس و غیر او ظلال اشراقات نوریه رب النوع اوست‏»<ref>ر.ک: همان، ص210-209</ref>.  
بررسی عقول عرضیه یا مثل نوریه مطلبی است که در خاتمه کتاب آمده است. در میان عقول عرضیه بین فلاسفه اختلاف است. اشراقیون آن را ثابت و مشائین آن را انکار می‌کنند. مراد از عقول عرضیه این است که هر نوع مادی، علاوه بر اینکه افرادی مادی دارد، یک فرد مجرد از جمیع جهات هم دارد که ذاتاً و فعلاً مجرد است؛ مثلاً انسان در این عالم، نوعی است که افرادی مادی دارد، ولی یک فرد مجرد از هر جهت هم دارد که عقل است و مدبر تمام افراد این نوع می‎باشد و به اذن الله خالق و مدبر آنها می‎باشد؛ «معلوم باشد که کبار حکماى متألهین مثل افلاطن و هرمس و فیثاغورس و حکماى فرس، ‎معتقدند بر آنکه هرنوع از افلاک کواکب و بسایط عنصرى و اجسام را ربى مجرد در عالم قدس و نور هست که عقل مدبر آن نوع است. اما اعراض و اوصاف را اجناساً و انواعاً، ‎رب مدبر نیست، بلکه هر وصفى و عرضى که قائم به جسم و غیر جسم است، رب آن تربیت آن با اعراض و اوصاف آن خواهد کرد؛ چنان‎که الوان غریبه و نقوش عجیبه در پر طاوس و غیر او ظلال اشراقات نوریه رب النوع اوست‏»<ref>ر.ک: همان، ص210-209</ref>.  
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش