۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده') |
جز (جایگزینی متن - 'میک' به 'میک') |
||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
'''رساله مخ المعاني'''، اثر شیخ [[حسن دهلوی، حسن بن علی|امیرحسن علاء سجزی دهلوی]]، کتابی است یک جلدی، به زبان فارسی با موضوع عرفان اسلامی که به کوشش [[صفوي، آذرميدخت|آذرمیدخت صفوی]] چاپ شده است. نویسنده در این اثر به توضیح معنای عشق و هریک از حروف تشکیلدهنده آن میپردازد. | '''رساله مخ المعاني'''، اثر شیخ [[حسن دهلوی، حسن بن علی|امیرحسن علاء سجزی دهلوی]]، کتابی است یک جلدی، به زبان فارسی با موضوع عرفان اسلامی که به کوشش [[صفوي، آذرميدخت|آذرمیدخت صفوی]] چاپ شده است. نویسنده در این اثر به توضیح معنای عشق و هریک از حروف تشکیلدهنده آن میپردازد. | ||
«در [[فوائد الفؤاد|فواید الفؤاد]] [[حسن دهلوی، حسن بن علی|حسن دهلوی]] راجع به «مخ المعاني» هم نوشته است و بیان | «در [[فوائد الفؤاد|فواید الفؤاد]] [[حسن دهلوی، حسن بن علی|حسن دهلوی]] راجع به «مخ المعاني» هم نوشته است و بیان میکند چطور آن را در خدمت شیخ نظامالدین اولیا پیشکش نموده. تاریخ اتمام این رساله را هم از این تحریر وی میتوان دریافت؛ در مجلس سیوسوم مینویسد: «چهارشنبه بیستوسوم ماه محرم سنه اثنی عشرین سبعمائه دولت پابوس حاصل شد. آن روز کاتب کتاب «مخ المعاني» را خدمت ایشان برده بود. بنابراین میتوان گفت در اوایل سنه 712، حسن این رساله را تمام کرده بود»<ref>مقدمه مصحح، ص16</ref>. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
عبارات [[حسن دهلوی، حسن بن علی|دهلوی]] پس از حمد و ثنای خداوند، در مقدمه کتابش درباره این مطلب چنین است: «اما بعد حمد و ثنا و نعت میگوید بنده [[حسن دهلوی، حسن بن علی|حسن علاء سجزی]] که عشق لفظی است ترکیبیافته از سه حرف عین و شین و قاف. هر حرفی از حالات عشق و مقالات محبت حاکی است. عین را معانی بسیار است...»<ref>ر.ک: متن کتاب، ص59</ref>. | عبارات [[حسن دهلوی، حسن بن علی|دهلوی]] پس از حمد و ثنای خداوند، در مقدمه کتابش درباره این مطلب چنین است: «اما بعد حمد و ثنا و نعت میگوید بنده [[حسن دهلوی، حسن بن علی|حسن علاء سجزی]] که عشق لفظی است ترکیبیافته از سه حرف عین و شین و قاف. هر حرفی از حالات عشق و مقالات محبت حاکی است. عین را معانی بسیار است...»<ref>ر.ک: متن کتاب، ص59</ref>. | ||
«[[حسن دهلوی، حسن بن علی|حسن]] از حرفهای عین، شین، قاف سهتا فصل جداگانه میسازد و هر فصل چند نکته دارد. در هر یکی از این فصلها، او از هیئت ظاهری آن حرف و هم از جنبههای مختلف معنوی آن مفهوم تازه را ابلاغ | «[[حسن دهلوی، حسن بن علی|حسن]] از حرفهای عین، شین، قاف سهتا فصل جداگانه میسازد و هر فصل چند نکته دارد. در هر یکی از این فصلها، او از هیئت ظاهری آن حرف و هم از جنبههای مختلف معنوی آن مفهوم تازه را ابلاغ میکند و با برهان و دلائل زیبا و معنیخیز ماهیت عشق عرفانی را برای ما تشریح میدهد. حسن موفق شده است معنیهای مختلف عشق و واردات و کیفیات آن را هم از شکل حروف و هم از معنای آن استنباط بکند و بین آنها ارتباطی و پیوند مخصوص نشان بدهد. به نظر وی جنبههای گوناگون و مراحل مهم و متنوع این جاذبه بین عاشق و معشوق و بنده و معبود، عبارتند از یگانگی، حقیقتجویی، پرستش، اهتزار روح، فیاضیت عشق، ابتلا و مصیبت، محویت، تلطیف عواطف، توحد، تمرکز، از بین رفتن تشتت و تفرق، تجمع، الهامبخشی و صدها عاطفههای دیگر که ناشی از رابطهای بین عاشق و معشوق میباشد»<ref>ر.ک: مقدمه مصحح، ص24-25</ref>. | ||
فصل اول درباره حرف اول عشق، یعنی «عین» است. حسن میگوید: «عین را معانی بسیار است. یک معنی عین چشم است و تخم عشق چشم است»... در نظر وی محرک عشق «چشم» است؛ یعنی دیدار معشوق... | فصل اول درباره حرف اول عشق، یعنی «عین» است. حسن میگوید: «عین را معانی بسیار است. یک معنی عین چشم است و تخم عشق چشم است»... در نظر وی محرک عشق «چشم» است؛ یعنی دیدار معشوق... | ||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
[[حسن دهلوی، حسن بن علی|حسن]] معتقد است بین چشم و عشق رابطهها و نسبتها و پیوندهاست: «نبشته شده است که یک معنی عین چشم است. چشم و عشق با همدگر مناسبتی دارند؛ چنانکه در چشم سه چیز میباید، در عشق نیز سه صفت میباید. برای وجود چشم سه صفت لازم است: سواد و بیاض و نور. همچنین سه صفت مستلزم عشق است که بدون آ ن وجود عشق ممکن نیست: فقر و حزن و حضور. چنانکه چشم بی سواد و بی بیاض و بی نور درست نباشد، عشق هم بی سواد (الفقر سواد الوجه في الدارين) و بی بیاض ('''و ابيضت عيناه من الحزن''' (یوسف: 84)) و بی حضور (رأيت ربي في قلبي) تمام نباشد». حسن میگوید: مرید هم باید مثل عاشق که همه تن متوجه معشوق خودش است، با ارادت و بیعت خود را در وجود پیر خود گم کند. اگر چنین نیست، او فقط یک مرید رسمی است؛ چنانکه چندین مسلمانان رسمی هستند. او میگوید: چشم سِرّ عاشق باید روشنتر از چشم سر باشد که به سرمه عشق مکحل باشد<ref>ر.ک: همان، ص25-28</ref>. | [[حسن دهلوی، حسن بن علی|حسن]] معتقد است بین چشم و عشق رابطهها و نسبتها و پیوندهاست: «نبشته شده است که یک معنی عین چشم است. چشم و عشق با همدگر مناسبتی دارند؛ چنانکه در چشم سه چیز میباید، در عشق نیز سه صفت میباید. برای وجود چشم سه صفت لازم است: سواد و بیاض و نور. همچنین سه صفت مستلزم عشق است که بدون آ ن وجود عشق ممکن نیست: فقر و حزن و حضور. چنانکه چشم بی سواد و بی بیاض و بی نور درست نباشد، عشق هم بی سواد (الفقر سواد الوجه في الدارين) و بی بیاض ('''و ابيضت عيناه من الحزن''' (یوسف: 84)) و بی حضور (رأيت ربي في قلبي) تمام نباشد». حسن میگوید: مرید هم باید مثل عاشق که همه تن متوجه معشوق خودش است، با ارادت و بیعت خود را در وجود پیر خود گم کند. اگر چنین نیست، او فقط یک مرید رسمی است؛ چنانکه چندین مسلمانان رسمی هستند. او میگوید: چشم سِرّ عاشق باید روشنتر از چشم سر باشد که به سرمه عشق مکحل باشد<ref>ر.ک: همان، ص25-28</ref>. | ||
او نکات جالبی درباره سماع صوفیه در این فصل بیان | او نکات جالبی درباره سماع صوفیه در این فصل بیان میکند<ref>ر.ک: همان، ص28</ref>. «به عقیده [[حسن دهلوی، حسن بن علی|حسن]] کیفیت سماع را نمیتوان در تحریر و تقریر گنجانید. او میگوید: کسی که سؤال در کیفیت سماع میکند، در عالم تفرقه میباشد؛ درحالیکه مجیب، یعنی صاحب سماع جامع اوصاف عشق و مرکز جاذبه عرفان است... نمیتوانیم کیفیات و واردات سماع را بر صفحه قرطاس بیان کنیم. حسن میگوید: در کتب حکایت عرب، اثر سماع در حیوانها هم ذکر شده و یک حکایت معروف را نقل میکند که قبیلهای بود که وقتی که میخواست آهو را شکار کند، به صیدگاه میرفت و شروع به آواز خواندن میکرد. آهو وقتی که صدای آنها را میشنید، چنان دلباخته و مست و بیخود میشدند که پیششان میآمدند و شکار میشدند»<ref>ر.ک: همان، ص29</ref>. | ||
«بیان معنای دوم «عین»، ماهیت عشق و درد و لازم و ملزوم بودن آنها را در بر میدارد... معراج عرفانی، مولود دو عامل عشق و مصیبت است... و تا انسان نرسد به ذات حق این دلهره و اضطراب از بین نمیرود...»<ref>ر.ک: همان، ص30</ref>. [[حسن دهلوی، حسن بن علی|حسن]] در این مورد میگوید: «یک معنی عین چشمهای است که از کوهسار بلا ترشح | «بیان معنای دوم «عین»، ماهیت عشق و درد و لازم و ملزوم بودن آنها را در بر میدارد... معراج عرفانی، مولود دو عامل عشق و مصیبت است... و تا انسان نرسد به ذات حق این دلهره و اضطراب از بین نمیرود...»<ref>ر.ک: همان، ص30</ref>. [[حسن دهلوی، حسن بن علی|حسن]] در این مورد میگوید: «یک معنی عین چشمهای است که از کوهسار بلا ترشح میکند و جریان او بر کشتزار دلهای زار میباشد و هر گیاهی که به مدد آن چشمه از صحن سینه بیرون میآید، آن را شمشیر پندار که شکوه او از تیغ کوه قویتر است. مردی باید که فرهادوار از این کوه در کاو کاو طلب باشد. ای فرهاد تو را با شربت تلخ هجران میباید ساخت. تیشه آن نیست که به پای خود میزنی. باش تا فرستاده پرویز تیغ زبان در تو کشد و کار تو بدان تیشه تمام کند»<ref>ر.ک: همان، ص31</ref>. | ||
[[حسن دهلوی، حسن بن علی|حسن]] داستان پس زدن کاسه مجنون توسط لیلی و شوق مجنون از این امر را در این فصل بیان | [[حسن دهلوی، حسن بن علی|حسن]] داستان پس زدن کاسه مجنون توسط لیلی و شوق مجنون از این امر را در این فصل بیان میکند<ref>ر.ک: همان، ص32-33</ref>. به نظر نویسنده، بین چشمه معرفت و چشمه خضر تفاوت بسیار است. عبارات او در اینباره چنین است: «ای خضر از آن چشمه که تو یافتی نتوانستی که قطرهای به سکندر دهی، اما عشاق این راه از این چشمه معرفت که بدیشان رسید، اقداح مالامال در کام کمال اصحاب حال ریختند»<ref>ر.ک: همان، ص34</ref>. | ||
[[حسن دهلوی، حسن بن علی|حسن]]، سختی و درد ملازم با عشق را خاص انسان میداند و دلیل برتری انسان بر فرشته را در همین امر میجوید<ref>ر.ک: همان، ص35</ref>. «این درد، طلب بازگشت بهسوی حق و بهسوی خدا است. درد مناجات پیش خدا است. درد احساس غربت و بیگانگی است در این عالم»<ref>ر.ک: همان، ص36</ref>. | [[حسن دهلوی، حسن بن علی|حسن]]، سختی و درد ملازم با عشق را خاص انسان میداند و دلیل برتری انسان بر فرشته را در همین امر میجوید<ref>ر.ک: همان، ص35</ref>. «این درد، طلب بازگشت بهسوی حق و بهسوی خدا است. درد مناجات پیش خدا است. درد احساس غربت و بیگانگی است در این عالم»<ref>ر.ک: همان، ص36</ref>. | ||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
فصل سوم کتاب در توضیح معنای حرف آخر عشق، یعنی «قاف» است.<ref>ر.ک: همان، ص46</ref>. حسن درباره قاف مینویسد: «حرفی است که خدای تبارک و تعالی با '''ق و القرآن المجيد''' (ق: 1)، قسمش خورده. اجماع مفسرین بر آن است که سوگند قاف در قرآن یا قسم به قدرت باشد و یا قسم به کوه قاف که گرداگرد جهان را احاطه کرده، ضامن بقا و نفع عالم باشد»<ref>ر.ک: همان، ص47</ref>. حرف قاف در کلمه «عقل» هم وجود دارد، اما عرفا، از جمله [[حسن دهلوی، حسن بن علی|حسن دهلوی]] در جدال بین عقل و عشق، حکم را از آن عشق میدانند و آن را از جانب حق تعالی میشمارند<ref>ر.ک: همان، ص48-50</ref>. | فصل سوم کتاب در توضیح معنای حرف آخر عشق، یعنی «قاف» است.<ref>ر.ک: همان، ص46</ref>. حسن درباره قاف مینویسد: «حرفی است که خدای تبارک و تعالی با '''ق و القرآن المجيد''' (ق: 1)، قسمش خورده. اجماع مفسرین بر آن است که سوگند قاف در قرآن یا قسم به قدرت باشد و یا قسم به کوه قاف که گرداگرد جهان را احاطه کرده، ضامن بقا و نفع عالم باشد»<ref>ر.ک: همان، ص47</ref>. حرف قاف در کلمه «عقل» هم وجود دارد، اما عرفا، از جمله [[حسن دهلوی، حسن بن علی|حسن دهلوی]] در جدال بین عقل و عشق، حکم را از آن عشق میدانند و آن را از جانب حق تعالی میشمارند<ref>ر.ک: همان، ص48-50</ref>. | ||
«در آخر رساله، [[حسن دهلوی، حسن بن علی|حسن دهلوی]] هر سه حروف عشق را جمع | «در آخر رساله، [[حسن دهلوی، حسن بن علی|حسن دهلوی]] هر سه حروف عشق را جمع میکند و سپاهی از آن برای تاخت هوش و عقل عاشق میسازد»<ref>همان، ص51</ref>. | ||
«در آخر رساله یک مناجات بسیار زیبا و تتمه است که در آن نویسنده از ایزد متعال خواستگار لطف و مهربانی و طلبگار سعادت دارین میباشد»<ref>همان، ص51-52</ref>. | «در آخر رساله یک مناجات بسیار زیبا و تتمه است که در آن نویسنده از ایزد متعال خواستگار لطف و مهربانی و طلبگار سعادت دارین میباشد»<ref>همان، ص51-52</ref>. |
ویرایش