۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'یگ' به 'یگ') |
جز (جایگزینی متن - 'مید' به 'مید') |
||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
با این اوصاف برخی معتقدند [[خیام، عمر بن ابراهیم|عمر خیام]] فیلسوف و شاعر مادیگرای سده هفتم هجری قمری است که در حوادث سهمگین و خونین تاتار (مغول) خود و بهظاهر خانوادهاش کشته شدند و نامش در بوتهی فراموشی و گمنامی افتاد. رباعیات معروف [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]] را این شاعر سده هفتم سروده است و نه عمر بن ابراهیم خیامی نیشابوری فیلسوف متأله مشائی و دانشمند ریاضی معروف<ref>ر.ک: جلالی نایینی، سید محمدرضا، ص12</ref>. | با این اوصاف برخی معتقدند [[خیام، عمر بن ابراهیم|عمر خیام]] فیلسوف و شاعر مادیگرای سده هفتم هجری قمری است که در حوادث سهمگین و خونین تاتار (مغول) خود و بهظاهر خانوادهاش کشته شدند و نامش در بوتهی فراموشی و گمنامی افتاد. رباعیات معروف [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]] را این شاعر سده هفتم سروده است و نه عمر بن ابراهیم خیامی نیشابوری فیلسوف متأله مشائی و دانشمند ریاضی معروف<ref>ر.ک: جلالی نایینی، سید محمدرضا، ص12</ref>. | ||
در پایان سده هفتم هجری قمری، در سینهی یک جنگ خطّی، دوازده رباعی از آن [[خیام، عمر بن ابراهیم|عمر خیام]] به دست آمد و ناآگاهان زمان که هیچیک پژوهشگر نبودند، پنداشتند که آنها متعلق به ابوحفص یا ابوالفتح عمر بن ابراهیم خیامی نیشابوری است که در عمر خود یک بیت به زبان فارسی شعر نگفته بود. عمر بن ابراهیم خیامی نیشابوری در اثر این اشتباه جبرانناپذیر تاریخ که در حدود یک قرن و نیم پس از حیات عمر بن ابراهیم خیامی رخ داد، بهناحق شاعر قلمداد شد. در دو نسخهی خطی موجود در کتابخانهی مجلس شورای ملی و یک نسخهی خطی لمعة السراج مکتوب به سال 695 ق/1339م، پنجاهوپنج رباعی دیگر (12+55) مضبوط است که جمعا بالغ بر 67 رباعی از آن عمر خیام مادیگرا است. [[فروغی، محمدعلی|محمدعلی فروغی]] (مصحح کتاب) بر اساس همین سه نسخهی خطی مذکور، شمار رباعیات عمر خیام را بالغ بر 67 رباعی | در پایان سده هفتم هجری قمری، در سینهی یک جنگ خطّی، دوازده رباعی از آن [[خیام، عمر بن ابراهیم|عمر خیام]] به دست آمد و ناآگاهان زمان که هیچیک پژوهشگر نبودند، پنداشتند که آنها متعلق به ابوحفص یا ابوالفتح عمر بن ابراهیم خیامی نیشابوری است که در عمر خود یک بیت به زبان فارسی شعر نگفته بود. عمر بن ابراهیم خیامی نیشابوری در اثر این اشتباه جبرانناپذیر تاریخ که در حدود یک قرن و نیم پس از حیات عمر بن ابراهیم خیامی رخ داد، بهناحق شاعر قلمداد شد. در دو نسخهی خطی موجود در کتابخانهی مجلس شورای ملی و یک نسخهی خطی لمعة السراج مکتوب به سال 695 ق/1339م، پنجاهوپنج رباعی دیگر (12+55) مضبوط است که جمعا بالغ بر 67 رباعی از آن عمر خیام مادیگرا است. [[فروغی، محمدعلی|محمدعلی فروغی]] (مصحح کتاب) بر اساس همین سه نسخهی خطی مذکور، شمار رباعیات عمر خیام را بالغ بر 67 رباعی میدانسته است. پس از [[فروغی، محمدعلی|فروغی]]، علی دشتی، نویسندهی باذوق، 36 رباعی را بهعنوان «کلید» از آن عمر خیام میشمارد؛ ولی همان غفلتی که در پایان سدهی هفتم هجری قمری دامنگیر ناآگاهان شده بود، گریبانگیر زندهیادان [[فروغی، محمدعلی|فروغی]] و دشتی نیز شد و اینان هم متوجه نشدند که عمر خیام، شاعر مادیگرا است و عمر بن ابراهیم خیامی حکیم متأله. افزون بر آن هیچیک از معاصران و معاشران عمر بن ابراهیم خیامی، از قبیل: امام اسفرازی، عمر زمخشری و عبدالرحمان خازنی و احمد بن عمر نظامی عروضی و ظهیرالدین بیهقی که با عمر بن ابراهیم خیامی مقاولات و مباحثات داشتند و در جلسات انس و صحبت با او شب و روز دمساز بودند، عمر بن ابراهیم خیامی را شاعر ندانستند و از وی شعری نقل نکردند. احمد بن عمر نظامی عروضی سمرقندی که خود را شاگرد عمر خیامی معرفی میکند، در مقاله دوم چهار مقاله که به تراجم احوال شاعران و سخنوران زبان فارسی اختصاص یافته، اصلاً از عمر بن ابراهیم خیامی نامی نیاورده و تناسبی هم نداشته که نام وی را در مقالهی دوم بیاورد؛ زیرا او را شاعر نمیداند، ولی در مقالهی سوم چهار مقاله، آنجا که از منجمان و غزارت کار ایشان سخن میگوید، دو حکایت از عمر بن ابراهیم خیامی نقل کرده است.<ref>ر.ک: همان، ص14-13</ref>. | ||
حقیقت این است که از [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]]، مجموعه رباعیاتی که بتوان آن را مستند به او کرد، در دست نیست<ref>ر.ک: اشرفزاده، رضا، ص61-60 </ref>. | حقیقت این است که از [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]]، مجموعه رباعیاتی که بتوان آن را مستند به او کرد، در دست نیست<ref>ر.ک: اشرفزاده، رضا، ص61-60 </ref>. | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
{{شعر}}{{ب|''خیام اگر ز باده مستی خوش باش''|2='' با ماهرخی اگر نشستی خوش باش''}}{{ب|''چون عاقبت کار جهان نیستی است''|2=''انگار که نیستی چو هستی خوش باش''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان، ص70 </ref>. | {{شعر}}{{ب|''خیام اگر ز باده مستی خوش باش''|2='' با ماهرخی اگر نشستی خوش باش''}}{{ب|''چون عاقبت کار جهان نیستی است''|2=''انگار که نیستی چو هستی خوش باش''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان، ص70 </ref>. | ||
شیوه و سبک بیان رباعیات [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]] «در نهایت فصاحت و بلاغت است و در سلاست و روانی مانند آب است؛ ساده و از تصنع و تکلّف، فرسنگها دور است و در پی آرایش سخن خود نیست و صنعت شاعری به خرج | شیوه و سبک بیان رباعیات [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]] «در نهایت فصاحت و بلاغت است و در سلاست و روانی مانند آب است؛ ساده و از تصنع و تکلّف، فرسنگها دور است و در پی آرایش سخن خود نیست و صنعت شاعری به خرج نمیدهد، تخیّلات شاعرانه نمیجوید، همه متوجه معانی است که منظور نظر اوست». اما با همه درستی سخن، باید گفت که این رباعیات موجود، خالی از صنایع بدیعی و زیباییهای کلام نیست و هرجا که صنعتگری به استحکام و زیبایی کمک کرده، از آوردن آنها کوتاهی نشده است؛ مثلاًاین رباعی:{{شعر}}{{ب|''ای دل! همه اسباب جهان خواسته گیر''|2=''باغ طربت به سبزه آراسته گیر''}}{{ب|''وانگاه بر آن سبزه، شبی چون شبنم''|2=''بنشسته و بامداد، برخاسته گیر''}}{{پایان شعر}} | ||
که چندین نوع صنعت، از مراعات نظیر تا مطابقه در آن میتوان دید<ref>ر.ک: همان، ص63</ref>. | که چندین نوع صنعت، از مراعات نظیر تا مطابقه در آن میتوان دید<ref>ر.ک: همان، ص63</ref>. | ||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
از نظر مضمون و محتوا نیز باید گفت: این رباعیات حول چند محور فکری بیان شده است: | از نظر مضمون و محتوا نیز باید گفت: این رباعیات حول چند محور فکری بیان شده است: | ||
# تفکر برای شناخت خود. این فکر تنها مربوط به فلاسفه نیست، بلکه هر انسان متفکّری، چه فیلسوف و چه عارف و چه عالم علم شریعت، پیوسته به این مطلب اندیشیده است که انسان چیست؟ کجایی است؟ از کجا آمده است؟ برای چه آمده است؟ در این جهان چه میکند؟ راه سعادت و شقاوت او چیست؟ که مجموعه این پرسشها انسان را به شناخت خود و به تبع آن، به شناخت خدا میرساند. | # تفکر برای شناخت خود. این فکر تنها مربوط به فلاسفه نیست، بلکه هر انسان متفکّری، چه فیلسوف و چه عارف و چه عالم علم شریعت، پیوسته به این مطلب اندیشیده است که انسان چیست؟ کجایی است؟ از کجا آمده است؟ برای چه آمده است؟ در این جهان چه میکند؟ راه سعادت و شقاوت او چیست؟ که مجموعه این پرسشها انسان را به شناخت خود و به تبع آن، به شناخت خدا میرساند. | ||
#:این پرسشها را نهتنها [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]]، در [[كیمیای سعادت|کیمیای سعادت]] مطرح میکند که [[انصاری، عبدالله بن محمد|خواجه عبداللّه انصاری]] - عارف برجسته قرن پنجم - نیز ضمن مطرح کردن این سؤالات - همانند [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]] - ناآمدن را بهتر | #:این پرسشها را نهتنها [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]]، در [[كیمیای سعادت|کیمیای سعادت]] مطرح میکند که [[انصاری، عبدالله بن محمد|خواجه عبداللّه انصاری]] - عارف برجسته قرن پنجم - نیز ضمن مطرح کردن این سؤالات - همانند [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]] - ناآمدن را بهتر میداند:{{شعر}} | ||
#:{{ب|''دی آمدم و ز من نیامد کاری ''|2=''و امروز ز من گرم نشد بازاری''}} | #:{{ب|''دی آمدم و ز من نیامد کاری ''|2=''و امروز ز من گرم نشد بازاری''}} | ||
#:{{ب|''فردا بروم، بیخبر از اسراری ''|2='' ناآمده به بدی از این، بسیاری''}}{{پایان شعر}} | #:{{ب|''فردا بروم، بیخبر از اسراری ''|2='' ناآمده به بدی از این، بسیاری''}}{{پایان شعر}} |
ویرایش