۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'میک' به 'میک') |
||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
کتاب با مقدمهای در باب «فایده فلسفه» آغاز میشود و اینکه «انسان چه نیاز ذاتی و طبیعی به فلسفه دارد تا در راه به دست آوردن آن بذل جهد و صرف وقت نماید». او در سخنی کوتاه چنین پاسخ میدهد: بهراستی فلسفه از حقیقت در هر مرتبه و درهرصورتی که هست بحث | کتاب با مقدمهای در باب «فایده فلسفه» آغاز میشود و اینکه «انسان چه نیاز ذاتی و طبیعی به فلسفه دارد تا در راه به دست آوردن آن بذل جهد و صرف وقت نماید». او در سخنی کوتاه چنین پاسخ میدهد: بهراستی فلسفه از حقیقت در هر مرتبه و درهرصورتی که هست بحث میکند و ماهیت آن درک حقیقت است لذا راهی برای تضعیف و انکار آن متصور نیست؛ زیرا انکار فلسفه محصولی از انکار درک و حقیقت خواهد بود؛ درحالیکه نه حقیقت قابلانکار است و نه درک؛ و در واقع تعقل را که هسته مرکزی بشریت و فصل ممیز او از سایر حیوانات است نمیتوان تعطیل کرد. تازه اگر کور باطنی هم در تاریکیهای جهل، حق و حقیقت را انکار نماید صرفنظر از آنکه انکارش دلیل قطعی جهل و بی ادراکی است، همین انکار سند قاطعتری برای اثبات حقیقت که نقض مطلوب او است<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، صفحه ب</ref>. | ||
نگارنده در سرآغاز کتاب به طرح مبادی و مقدمات مباحث فلسفی و تبیین یک سری مفاهیم عام و کلی میپردازد. از جمله آنها: | نگارنده در سرآغاز کتاب به طرح مبادی و مقدمات مباحث فلسفی و تبیین یک سری مفاهیم عام و کلی میپردازد. از جمله آنها: | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
اگر وجود اصالت نداشته باشد بههیچوجه وحدت و اتحاد بین دو چیز ممکن نخواهد بود و بالنتیجه میان موضوع و محمول حمل نشاید. | اگر وجود اصالت نداشته باشد بههیچوجه وحدت و اتحاد بین دو چیز ممکن نخواهد بود و بالنتیجه میان موضوع و محمول حمل نشاید. | ||
از دیگر مباحث مطرح شده در بخش صرف الوجود حقتعالی است. حق از نظر مفهوم لغوی به معنی ثبوت است و به همین دلیل به ذات حقتعالی حق گفته میشود زیرا ثبوت ذات احدیت کاملترین و بالاترین اتحاد ثبوتی است که لایق و سزاوار آن ساحت قدس ربوبی است و ثبوت و حقانیت او از هر گونه نقص و امکان و عدم و عدمی، مبری و منزه است و جمله «و یحق الله الحق» نیز این معنی را تأکید | از دیگر مباحث مطرح شده در بخش صرف الوجود حقتعالی است. حق از نظر مفهوم لغوی به معنی ثبوت است و به همین دلیل به ذات حقتعالی حق گفته میشود زیرا ثبوت ذات احدیت کاملترین و بالاترین اتحاد ثبوتی است که لایق و سزاوار آن ساحت قدس ربوبی است و ثبوت و حقانیت او از هر گونه نقص و امکان و عدم و عدمی، مبری و منزه است و جمله «و یحق الله الحق» نیز این معنی را تأکید میکند زیرا مقصود این است که خداوند تمام حقایق را ثبوت و وجود میبخشد<ref>ر.ک: همان، ص8-33</ref>. | ||
بخش بعدی کتاب در ارتباط با وجود ذهنی است که مؤلف با تشریح و بیان معنای وجود ذهنی و ادله وجود آن به اثبات این مهم میپردازد. سپس در مورد وجود ذهنی تعبیر به معمایی بسیار دشوار | بخش بعدی کتاب در ارتباط با وجود ذهنی است که مؤلف با تشریح و بیان معنای وجود ذهنی و ادله وجود آن به اثبات این مهم میپردازد. سپس در مورد وجود ذهنی تعبیر به معمایی بسیار دشوار میکند که این بحث در میان مباحث دقیق فلسفه با اهمیت خاصی جلوهگر شده و میدان مبارزه آراء و انظار فلاسفه قرار گرفته است. نگارنده پس از طرح این معما به بیان جواب آن رو آورده است و نظریه ملاصدرا در این بحث را مطرح میکند و بیان میدارد که صدرالمتألهین که معمولاً در بیشتر مباحث حکمت طریقه پیشوا و افکار متعالی و بدیعی را از خود به نمایش میگذارد، در این مسئله نیز شاهکاری از خود بنیان نهاده است؛ وی نظریه خود را در وجود ذهنی و حل معمای آن با یک مقدمه منطقی اثبات میکند. این مقدمه نهتنها در اینجا بلکه در بسیاری از مسائل حساسیت دارد. | ||
موضوع دیگر موردبحث در این بخش در مورد یکی از ویژگیهای وجود است و آن اینکه وجود، جوهر یا عرض نیست. حقیقت وجود جوهر نیست، برای آنکه جوهر ماهیتی است که اگر در عرصه هستی وجود خارجی بیاید به موضوع موجود تعلق نمیپذیرد و وجود ماهیت نیست تا مشمول این تعریف گردد؛ و همچنین عرض نیست برای آنکه عرض بهطورکلی در محل موجود تحقق مییابد درصورتیکه شخصیت وجود هرگز به موضوعی بستگی ندارد بلکه باید گفت موجودیت هر موضوعی در پرتو نور وجود میسر است<ref>ر.ک: همان، ص34-88</ref>. | موضوع دیگر موردبحث در این بخش در مورد یکی از ویژگیهای وجود است و آن اینکه وجود، جوهر یا عرض نیست. حقیقت وجود جوهر نیست، برای آنکه جوهر ماهیتی است که اگر در عرصه هستی وجود خارجی بیاید به موضوع موجود تعلق نمیپذیرد و وجود ماهیت نیست تا مشمول این تعریف گردد؛ و همچنین عرض نیست برای آنکه عرض بهطورکلی در محل موجود تحقق مییابد درصورتیکه شخصیت وجود هرگز به موضوعی بستگی ندارد بلکه باید گفت موجودیت هر موضوعی در پرتو نور وجود میسر است<ref>ر.ک: همان، ص34-88</ref>. | ||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
از جمله مباحث این بخش موضوع حدوث دهری است. حدوث دهری عبارت است از مسبوقیت وجودی که در سلسله طولیه جهان هستی قرار دارد به عدم قهری آن. | از جمله مباحث این بخش موضوع حدوث دهری است. حدوث دهری عبارت است از مسبوقیت وجودی که در سلسله طولیه جهان هستی قرار دارد به عدم قهری آن. | ||
اقسام سبق و لحوق از دیگر مباحث این بخش است. سبق و لحوق که تقدم و تأخر نیز نام دارد به اعتبار ملاکی که تقدم شیء را بر شیئی دیگر ایجاب | اقسام سبق و لحوق از دیگر مباحث این بخش است. سبق و لحوق که تقدم و تأخر نیز نام دارد به اعتبار ملاکی که تقدم شیء را بر شیئی دیگر ایجاب میکند به اقسام مختلفی تقسیم میشود از جمله: | ||
# تقدم و تأخر زمانی؛ | # تقدم و تأخر زمانی؛ | ||
# تقدم و تأخر رتبی؛ | # تقدم و تأخر رتبی؛ | ||
خط ۸۱: | خط ۸۱: | ||
از دیگر مباحث کتاب موضوع کثرت، مغایرت و تقابل است. نقطه مقابل وحدت، کثرت است که مغایرت از عوارض و متعلقات ذاتی آن است و دو شیئی متغایر که در جهت مخالف یکدیگر قرار دارند و اجتماع آنها در محل واحد و در زمان واحد از جهت واحد ممکن نیست اصطلاحاً متقابلین گفته میشود و بدین ترتیب کثرت منشأ اصلی مغایرت و مغایرت مقسم انواع تقابل خواهد بود. | از دیگر مباحث کتاب موضوع کثرت، مغایرت و تقابل است. نقطه مقابل وحدت، کثرت است که مغایرت از عوارض و متعلقات ذاتی آن است و دو شیئی متغایر که در جهت مخالف یکدیگر قرار دارند و اجتماع آنها در محل واحد و در زمان واحد از جهت واحد ممکن نیست اصطلاحاً متقابلین گفته میشود و بدین ترتیب کثرت منشأ اصلی مغایرت و مغایرت مقسم انواع تقابل خواهد بود. | ||
ماهیت و لوازم آن موضوع بحث بعدی کتاب است. ماهیت که در پاسخ پرسش از گوهر شیء گفته میشود، کلمهای است که در اصل از ما و هو ترکیب یافته و بهصورت یک مصدر جعلی از حقیقت و ذات اشیاء با صرفنظر از وجود و لوازم آن حکایت | ماهیت و لوازم آن موضوع بحث بعدی کتاب است. ماهیت که در پاسخ پرسش از گوهر شیء گفته میشود، کلمهای است که در اصل از ما و هو ترکیب یافته و بهصورت یک مصدر جعلی از حقیقت و ذات اشیاء با صرفنظر از وجود و لوازم آن حکایت میکند<ref>ر.ک: همان، ص118-124</ref>. | ||
مؤلف مباحث اقسام کلی و اقسام علت را در بخشهای بعدی کتاب به آن میپردازد. | مؤلف مباحث اقسام کلی و اقسام علت را در بخشهای بعدی کتاب به آن میپردازد. |
ویرایش