پرش به محتوا

فرهنگ علوم فلسفی و کلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۱۹ اوت ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ه‎اى' به 'ه‌اى'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ه‎اى' به 'ه‌اى')
خط ۴۸: خط ۴۸:
در این مجموعه سعى وافر به عمل آمد که بجاى برگزیدن متون عربى، از متون فارسى کهن استفاده شود تا فواید آن عام‎تر باشد و مبتدیان را به کار آید و مترسلان را بلاغت افزاید. همچنین اصطلاحات مربوط به ملل و نحل و فرق گوناگون کلامى هم با بانیان آن‎ها آورده شده تا طالبان این علم به ریشه بسیارى عقاید کلامى واقف شوند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/24701/1/1 ر.ک: همان، ص1-3]</ref>.
در این مجموعه سعى وافر به عمل آمد که بجاى برگزیدن متون عربى، از متون فارسى کهن استفاده شود تا فواید آن عام‎تر باشد و مبتدیان را به کار آید و مترسلان را بلاغت افزاید. همچنین اصطلاحات مربوط به ملل و نحل و فرق گوناگون کلامى هم با بانیان آن‎ها آورده شده تا طالبان این علم به ریشه بسیارى عقاید کلامى واقف شوند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/24701/1/1 ر.ک: همان، ص1-3]</ref>.


در ادامه نگارنده به ذکر مقدمه‎ای مهم و حیاتی می‎پردازد که شامل تاریخچه‎اى از فلسفه و نقل و سیر آن در تمدن اسلامى و همین‎طور کلام و منطق است. این مقدمه شامل سه بخش است: بخش اول تاریخچه فلسفه؛ بخش دوم تاریخچه منطق و بخش سوم تاریخچه کلام.
در ادامه نگارنده به ذکر مقدمه‎ای مهم و حیاتی می‎پردازد که شامل تاریخچه‌اى از فلسفه و نقل و سیر آن در تمدن اسلامى و همین‎طور کلام و منطق است. این مقدمه شامل سه بخش است: بخش اول تاریخچه فلسفه؛ بخش دوم تاریخچه منطق و بخش سوم تاریخچه کلام.


در بخش اول که پیرامون سیرى اجمالى در اندیشه‎هاى فلسفى (از دیرباز تا عصر قاجاریه در جهان اسلام)‎ است، مؤلف بر این باور است که آنچه از علوم عقلى منظم شده به جهان اسلام و تمدن آن نقل مى‎شود عمدتاًً مربوط به فلاسفه یونان باستان و حوزه اسکندریه است. آنچه از علوم ریاضیات و فلکیات و نجوم و هیئت به تمدن اسلامى نقل مى‎شود، بخشى از یونان و بخشى از مصر و حوزه اسکندریه و بخشى از ایران است؛ به‎اضافه قسمتى از طب و نجوم هندى؛ و عمدتاًً طب و علوم بهداشتى مربوط به یونان، روم و ایران باستان است. نوع افکار و فلسفه هندى هم قبلاً به ایران‎زمین رسوخ کرده بود که با فلسفه خود ایران باستان درآمیخته بود.
در بخش اول که پیرامون سیرى اجمالى در اندیشه‎هاى فلسفى (از دیرباز تا عصر قاجاریه در جهان اسلام)‎ است، مؤلف بر این باور است که آنچه از علوم عقلى منظم شده به جهان اسلام و تمدن آن نقل مى‎شود عمدتاًً مربوط به فلاسفه یونان باستان و حوزه اسکندریه است. آنچه از علوم ریاضیات و فلکیات و نجوم و هیئت به تمدن اسلامى نقل مى‎شود، بخشى از یونان و بخشى از مصر و حوزه اسکندریه و بخشى از ایران است؛ به‎اضافه قسمتى از طب و نجوم هندى؛ و عمدتاًً طب و علوم بهداشتى مربوط به یونان، روم و ایران باستان است. نوع افکار و فلسفه هندى هم قبلاً به ایران‎زمین رسوخ کرده بود که با فلسفه خود ایران باستان درآمیخته بود.
خط ۵۵: خط ۵۵:
# تفکر و جریان فکرى نوع [[رازی، محمد بن زکریا|زکریاى رازى]] و [[ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد|ابوریحان بیرونى]] و خوارزمى است که جریان فکرى را در مسیر علوم تجربى و مشاهده و استقراء سوق داده، استدلالات عقلى و در حقیقت عقل محض را تخطئه مى‎کنند و آن را در کشف حقایق عینى نارسا مى‎دانند.
# تفکر و جریان فکرى نوع [[رازی، محمد بن زکریا|زکریاى رازى]] و [[ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد|ابوریحان بیرونى]] و خوارزمى است که جریان فکرى را در مسیر علوم تجربى و مشاهده و استقراء سوق داده، استدلالات عقلى و در حقیقت عقل محض را تخطئه مى‎کنند و آن را در کشف حقایق عینى نارسا مى‎دانند.
# نمودار جریان فکرى دیگر، [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن‎سینا]] هستند که هردو نخست خود را کاملاً پیرو مکتب‎های یونان، یعنى افلاطون و ارسطو مى‎دانند؛ البته [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن‎سینا]] سعى مى‎کند کاملاً ارسطویى فکر کرده و مکتب استدلالى او را دنبال کند، هرچند خود ابتکاراتى دارد و کاملاً گام در جاى گام [[ارسطو]] نمى‎گذارد، اما [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] جمع بین هردو مکتب افلاطون و [[ارسطو]] مى‎کند و مدار فکرى او [[ارسطو]]<nowiki/>یى- افلاطونى است. در مسائل طبى و اخلاقى هم نظریات بدیعى دارد و در جامعه‎شناسى و نظریه‎های اجتماعى نیز نظریاتى دارد که مأخوذ از دو نظام سیاسى [[ارسطو]] و افلاطون است.
# نمودار جریان فکرى دیگر، [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن‎سینا]] هستند که هردو نخست خود را کاملاً پیرو مکتب‎های یونان، یعنى افلاطون و ارسطو مى‎دانند؛ البته [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن‎سینا]] سعى مى‎کند کاملاً ارسطویى فکر کرده و مکتب استدلالى او را دنبال کند، هرچند خود ابتکاراتى دارد و کاملاً گام در جاى گام [[ارسطو]] نمى‎گذارد، اما [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] جمع بین هردو مکتب افلاطون و [[ارسطو]] مى‎کند و مدار فکرى او [[ارسطو]]<nowiki/>یى- افلاطونى است. در مسائل طبى و اخلاقى هم نظریات بدیعى دارد و در جامعه‎شناسى و نظریه‎های اجتماعى نیز نظریاتى دارد که مأخوذ از دو نظام سیاسى [[ارسطو]] و افلاطون است.
# مکتب فکرى و جریان فکرى سوم در «[[اخوان الصفا|اخوان‎الصفا و خلان الوفا]]» ممثل مى‎شود. این جریان فکرى را باید توجه به حکمت عملى دانست؛ چه اینکه تمام علوم و فنون عصر را در خدمت مدینه فاضله‎اى که خود در نظر دارند قرار مى‎دهند. در ادامه مؤلف به مراحل نقل و ترجمه‎ در طول تاریخ اشاره می‎کند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/24701/1/5 ر.ک: همان، ص5-43]</ref>.
# مکتب فکرى و جریان فکرى سوم در «[[اخوان الصفا|اخوان‎الصفا و خلان الوفا]]» ممثل مى‎شود. این جریان فکرى را باید توجه به حکمت عملى دانست؛ چه اینکه تمام علوم و فنون عصر را در خدمت مدینه فاضله‌اى که خود در نظر دارند قرار مى‎دهند. در ادامه مؤلف به مراحل نقل و ترجمه‎ در طول تاریخ اشاره می‎کند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/24701/1/5 ر.ک: همان، ص5-43]</ref>.


بخش دوم مقدمه، در مورد سیر منطق از دیرباز تا عصر شکوفایى مدنیت علمى اسلامى‎ است. با اینکه از لحاظ تاریخى در تمدن اسلامى نخست مسائل کلامى مورد بحث و فحص دانشمندان اسلامى قرار گرفت و پس منطقیات و سرانجام فلسفه مورد توجه واقع شد؛ نگارنده به جنبه‎هاى اهمیت موضوع توجه کرده، نخست تاریخچه علوم عقلى را به‎طورکلی یادآور شده که قهراً شامل منطق و کلام هم مى‎شود و سپس از باب ذکر خاص بعد از عام، سیر منطق را مورد بررسى قرار داده و سرانجام به تاریخچه کلام مى‎پردازد.
بخش دوم مقدمه، در مورد سیر منطق از دیرباز تا عصر شکوفایى مدنیت علمى اسلامى‎ است. با اینکه از لحاظ تاریخى در تمدن اسلامى نخست مسائل کلامى مورد بحث و فحص دانشمندان اسلامى قرار گرفت و پس منطقیات و سرانجام فلسفه مورد توجه واقع شد؛ نگارنده به جنبه‎هاى اهمیت موضوع توجه کرده، نخست تاریخچه علوم عقلى را به‎طورکلی یادآور شده که قهراً شامل منطق و کلام هم مى‎شود و سپس از باب ذکر خاص بعد از عام، سیر منطق را مورد بررسى قرار داده و سرانجام به تاریخچه کلام مى‎پردازد.
خط ۶۳: خط ۶۳:
کسانى مانند [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالدین شیرازى]] (متوفى 1050ق) که در مورد حرکت جوهریه و مسائل دیگر نظریات بدیعى آورد؛ مانند [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|میرداماد]] که خود در جهان فلسفه و علوم عقلى از لحاظ سبک بیان و نگارش، استاد بود و در بعضى مسائل مانند حدوث دهرى و غیره نظریات بدیع داشت<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/24701/1/44 ر.ک: همان، ص44-73]</ref>.
کسانى مانند [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالدین شیرازى]] (متوفى 1050ق) که در مورد حرکت جوهریه و مسائل دیگر نظریات بدیعى آورد؛ مانند [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|میرداماد]] که خود در جهان فلسفه و علوم عقلى از لحاظ سبک بیان و نگارش، استاد بود و در بعضى مسائل مانند حدوث دهرى و غیره نظریات بدیع داشت<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/24701/1/44 ر.ک: همان، ص44-73]</ref>.


بخش سوم پیرامون سیر اجمالى در اندیشه‎هاى کلامى‎ است. مؤلف در ابتدا به ذکر وجه‎تسمیه این علم به کلام نظرات و اقوال متعددی را مطرح و بررسی می‎کند؛ سپس در مورد مخالفین علم کلام بیان می‎دارد که علم کلام به‎طورکلی از نظر اصحاب حدیث مردود شناخته شده بود و آنان استدلالات عقلى را نارساى به مطلوب مى‎دانستند و پاره‎اى آن را بدعت و حرام و محرم به‎حساب مى‎آوردند و بر آن بودند که مسائل شرعى تعبدى است و نباید با معیار عقل و علوم حکمى سنجیده شود. این امر در مذهب اهل سنت و جماعت بیشتر مورد توجه بود و در مذهب شیعه کمتر، اما به‎هرحال در مکتب و مذهب شیعه هم‎گروه‎های خاص قشرى و اخباریون این امر را کاملاً مدنظر داشتند.
بخش سوم پیرامون سیر اجمالى در اندیشه‎هاى کلامى‎ است. مؤلف در ابتدا به ذکر وجه‎تسمیه این علم به کلام نظرات و اقوال متعددی را مطرح و بررسی می‎کند؛ سپس در مورد مخالفین علم کلام بیان می‎دارد که علم کلام به‎طورکلی از نظر اصحاب حدیث مردود شناخته شده بود و آنان استدلالات عقلى را نارساى به مطلوب مى‎دانستند و پاره‌اى آن را بدعت و حرام و محرم به‎حساب مى‎آوردند و بر آن بودند که مسائل شرعى تعبدى است و نباید با معیار عقل و علوم حکمى سنجیده شود. این امر در مذهب اهل سنت و جماعت بیشتر مورد توجه بود و در مذهب شیعه کمتر، اما به‎هرحال در مکتب و مذهب شیعه هم‎گروه‎های خاص قشرى و اخباریون این امر را کاملاً مدنظر داشتند.


نگارنده در ادامه به موضوع کلام در عصر خلفا پرداخته؛ در عصر اول خلافت عباسیان، مجالسى آشکارا در مورد این‎گونه مسائل تشکیل مى‎شد و حتى به‎تدریج از جمله مسائل رایج در محافل دربارى قرار گرفت و جزء افتخارات دربارها این بود که مجالس و محافل آن‎ها از بحث‎ها و جدال‎های کلامى گرم و داغ است و خود خلفا هم احیاناً در این بحث‎ها شرکت مى‎کردند و نزاع و جدال بین علما و اهل کلام را تیزتر مى‎کردند و از همین روى بود که فرقه‎هاى گوناگون به وجود آمدند. پس‎ازاینکه کلام مرحله ابتدائى خود را در تمدن اسلامى برآورد و به مرحله نضج رسید و کتب و رسائل بسیارى در این باب نوشته شده شد؛ از جمله:
نگارنده در ادامه به موضوع کلام در عصر خلفا پرداخته؛ در عصر اول خلافت عباسیان، مجالسى آشکارا در مورد این‎گونه مسائل تشکیل مى‎شد و حتى به‎تدریج از جمله مسائل رایج در محافل دربارى قرار گرفت و جزء افتخارات دربارها این بود که مجالس و محافل آن‎ها از بحث‎ها و جدال‎های کلامى گرم و داغ است و خود خلفا هم احیاناً در این بحث‎ها شرکت مى‎کردند و نزاع و جدال بین علما و اهل کلام را تیزتر مى‎کردند و از همین روى بود که فرقه‎هاى گوناگون به وجود آمدند. پس‎ازاینکه کلام مرحله ابتدائى خود را در تمدن اسلامى برآورد و به مرحله نضج رسید و کتب و رسائل بسیارى در این باب نوشته شده شد؛ از جمله:
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش