پرش به محتوا

أحوال النفس: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ولي' به 'ولی'
جز (جایگزینی متن - 'هاي' به 'های')
جز (جایگزینی متن - 'ولي' به 'ولی')
خط ۴۷: خط ۴۷:
رابطه نفس و بدن و جايگاه بدن... از ديگر موضوعات مورد اشاره مؤلف در این فصل مى‌باشد. نفس، در قياس با تحریک، قوه فاعليه و در قياس با ادراك، قوه انفعاليه مى‌باشد و نهادن اسم قوه بر این دو، از باب اشتراك لفظى است.
رابطه نفس و بدن و جايگاه بدن... از ديگر موضوعات مورد اشاره مؤلف در این فصل مى‌باشد. نفس، در قياس با تحریک، قوه فاعليه و در قياس با ادراك، قوه انفعاليه مى‌باشد و نهادن اسم قوه بر این دو، از باب اشتراك لفظى است.


فصل دوم، در ارائه تعريفى مختصر ازقواى نفسانيه مى‌باشد. قواى نفسانيه از یک حيث به سه قسم نفس نباتيه و نفس حيوانيه و نفس ناطقه تقسيم مى‌شود كه سه عمل تغذيه، نمو و توليد مثل مربوط به نفس نباتيه مى‌باشد. برای نفس حيوانيه دو قوه محركه و مدركه، قابل تصور مى‌باشد. خود قوه محركه، به دو صورت باعثه و فاعله مى‌باشد كه اولى مربوط به فكر و خيال بوده و دومى مربوط به اعصاب و عضلات.
فصل دوم، در ارائه تعريفى مختصر ازقواى نفسانيه مى‌باشد. قواى نفسانيه از یک حيث به سه قسم نفس نباتيه و نفس حيوانيه و نفس ناطقه تقسيم مى‌شود كه سه عمل تغذيه، نمو و تولید مثل مربوط به نفس نباتيه مى‌باشد. برای نفس حيوانيه دو قوه محركه و مدركه، قابل تصور مى‌باشد. خود قوه محركه، به دو صورت باعثه و فاعله مى‌باشد كه اولى مربوط به فكر و خيال بوده و دومى مربوط به اعصاب و عضلات.


قوه دوم نفس حيوانيه كه عبارت است از مدركه، همان حواس پنج‌گانه است كه عبارتند از: لامسه، باصره، ذائقه، سامعه و شامّه؛ اينها قواى مدركه ظاهرى هستند. در باطن نيز قواى مدركه‌اى هست كه بعضى، معانى محسوسات و بعضى ديگر، صور محسوسات را ادراك مى‌نمايند. حس مشترك نيز در اينجا مطرح شده و جايگاه و خواص آن به‌صورت كامل تبيين گرديده است.
قوه دوم نفس حيوانيه كه عبارت است از مدركه، همان حواس پنج‌گانه است كه عبارتند از: لامسه، باصره، ذائقه، سامعه و شامّه؛ اينها قواى مدركه ظاهرى هستند. در باطن نيز قواى مدركه‌اى هست كه بعضى، معانى محسوسات و بعضى ديگر، صور محسوسات را ادراك مى‌نمايند. حس مشترك نيز در اينجا مطرح شده و جايگاه و خواص آن به‌صورت كامل تبيين گرديده است.
خط ۸۱: خط ۸۱:
بخش دوم کتاب حاوى سه رساله از [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] است:
بخش دوم کتاب حاوى سه رساله از [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] است:


اولين رساله «مبحث عن القوى النفسانية» مى‌باشد كه شيخ‌الرئيس، آن را خطاب به امیر نوح بن منصور سامانى، نوشته است. وى، در مقدمه این کتاب، بعد از حمد و صلوات، ضمن تعريف و تمجيد از نوح بن منصور، اشاره‌اى به جمله «من عرف نفسه فقد عرف ربه»، كه متفق‌عليه حكما و اوليا مى‌باشد، دارد و مى‌گوید: در کتاب‌هاى پيشينيان نيز خوانده‌ام كه گفته‌اند: اى انسان، نفس خودت را بشناس تا پروردگارت را بشناسى... لذا مناسب ديدم كه کتابى در این زمینه، برای امیر تأليف كنم و آن را در ده فصل قرار دادم.
اولین رساله «مبحث عن القوى النفسانية» مى‌باشد كه شيخ‌الرئيس، آن را خطاب به امیر نوح بن منصور سامانى، نوشته است. وى، در مقدمه این کتاب، بعد از حمد و صلوات، ضمن تعريف و تمجيد از نوح بن منصور، اشاره‌اى به جمله «من عرف نفسه فقد عرف ربه»، كه متفق‌عليه حكما و اولیا مى‌باشد، دارد و مى‌گوید: در کتاب‌هاى پيشينيان نيز خوانده‌ام كه گفته‌اند: اى انسان، نفس خودت را بشناس تا پروردگارت را بشناسى... لذا مناسب ديدم كه کتابى در این زمینه، برای امیر تأليف كنم و آن را در ده فصل قرار دادم.


فصل اول از کتاب مزبور، در اثبات قواى نفسانى مى‌باشد. دو قوه تحریک و ادراك در نفس، اثبات و با مثال‌هایى روشن، تبيين مى‌شوند.
فصل اول از کتاب مزبور، در اثبات قواى نفسانى مى‌باشد. دو قوه تحریک و ادراك در نفس، اثبات و با مثال‌هایى روشن، تبيين مى‌شوند.
خط ۱۰۱: خط ۱۰۱:
جايگاه خيال، وهم و حواس ظاهرى، با استناد به سخن ارسطاطاليس كه مى‌گوید: متصوره، در قسمت جلوى مغز و خيال، در قسمت میانى مغز قرار گرفته و متذكره، در قسمت پشت مغز قرار دارد، نيز از جمله مطالب این فصل، مى‌باشد. ارسطاطاليس، جايگاه وهم را كل مغز مى‌داند.
جايگاه خيال، وهم و حواس ظاهرى، با استناد به سخن ارسطاطاليس كه مى‌گوید: متصوره، در قسمت جلوى مغز و خيال، در قسمت میانى مغز قرار گرفته و متذكره، در قسمت پشت مغز قرار دارد، نيز از جمله مطالب این فصل، مى‌باشد. ارسطاطاليس، جايگاه وهم را كل مغز مى‌داند.


در فصل هشتم، نفس انسانى از آغاز تا كمالش، مورد بحث مى‌باشد. وى، نخست، تفاوت حيوان ناطق را با غير ناطق، بيان مى‌كند و وجه تمايز را همان نفس ناطقه مى‌داند، بعد، عقل و مراتب آن را و همین‌طور آثارش را و بالاترين مرتبه آن را كه مختص به انبيا و اوليا مى‌باشد، توضيح مى‌دهد.
در فصل هشتم، نفس انسانى از آغاز تا كمالش، مورد بحث مى‌باشد. وى، نخست، تفاوت حيوان ناطق را با غير ناطق، بيان مى‌كند و وجه تمايز را همان نفس ناطقه مى‌داند، بعد، عقل و مراتب آن را و همین‌طور آثارش را و بالاترين مرتبه آن را كه مختص به انبيا و اولیا مى‌باشد، توضيح مى‌دهد.


نهمین فصل، در بيان براهين تجرد نفس و بى‌نيازى آن از بدن مى‌باشد. دهمین فصل، در اثبات جوهر عقلى مى‌باشد كه در كودكان خالى از هر صورتى بوده و رفته‌رفته، معقولات بديهى، بدون نياز به تعليم، در آن حاصل گرديده كه گاهى با حس و تجربه و گاهى به فيض الهى مى‌باشد. مطالب تكمیلى این بحث و همین‌طور عاقبت نفس كه خلودش در آخرت يا با سعادت و يا با شقاوت همراه است، پایان‌بخش این فصل مى‌باشد.
نهمین فصل، در بيان براهين تجرد نفس و بى‌نيازى آن از بدن مى‌باشد. دهمین فصل، در اثبات جوهر عقلى مى‌باشد كه در كودكان خالى از هر صورتى بوده و رفته‌رفته، معقولات بديهى، بدون نياز به تعليم، در آن حاصل گرديده كه گاهى با حس و تجربه و گاهى به فيض الهى مى‌باشد. مطالب تكمیلى این بحث و همین‌طور عاقبت نفس كه خلودش در آخرت يا با سعادت و يا با شقاوت همراه است، پایان‌بخش این فصل مى‌باشد.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش