۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هاي' به 'های') |
جز (جایگزینی متن - 'ولي' به 'ولی') |
||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
رابطه نفس و بدن و جايگاه بدن... از ديگر موضوعات مورد اشاره مؤلف در این فصل مىباشد. نفس، در قياس با تحریک، قوه فاعليه و در قياس با ادراك، قوه انفعاليه مىباشد و نهادن اسم قوه بر این دو، از باب اشتراك لفظى است. | رابطه نفس و بدن و جايگاه بدن... از ديگر موضوعات مورد اشاره مؤلف در این فصل مىباشد. نفس، در قياس با تحریک، قوه فاعليه و در قياس با ادراك، قوه انفعاليه مىباشد و نهادن اسم قوه بر این دو، از باب اشتراك لفظى است. | ||
فصل دوم، در ارائه تعريفى مختصر ازقواى نفسانيه مىباشد. قواى نفسانيه از یک حيث به سه قسم نفس نباتيه و نفس حيوانيه و نفس ناطقه تقسيم مىشود كه سه عمل تغذيه، نمو و | فصل دوم، در ارائه تعريفى مختصر ازقواى نفسانيه مىباشد. قواى نفسانيه از یک حيث به سه قسم نفس نباتيه و نفس حيوانيه و نفس ناطقه تقسيم مىشود كه سه عمل تغذيه، نمو و تولید مثل مربوط به نفس نباتيه مىباشد. برای نفس حيوانيه دو قوه محركه و مدركه، قابل تصور مىباشد. خود قوه محركه، به دو صورت باعثه و فاعله مىباشد كه اولى مربوط به فكر و خيال بوده و دومى مربوط به اعصاب و عضلات. | ||
قوه دوم نفس حيوانيه كه عبارت است از مدركه، همان حواس پنجگانه است كه عبارتند از: لامسه، باصره، ذائقه، سامعه و شامّه؛ اينها قواى مدركه ظاهرى هستند. در باطن نيز قواى مدركهاى هست كه بعضى، معانى محسوسات و بعضى ديگر، صور محسوسات را ادراك مىنمايند. حس مشترك نيز در اينجا مطرح شده و جايگاه و خواص آن بهصورت كامل تبيين گرديده است. | قوه دوم نفس حيوانيه كه عبارت است از مدركه، همان حواس پنجگانه است كه عبارتند از: لامسه، باصره، ذائقه، سامعه و شامّه؛ اينها قواى مدركه ظاهرى هستند. در باطن نيز قواى مدركهاى هست كه بعضى، معانى محسوسات و بعضى ديگر، صور محسوسات را ادراك مىنمايند. حس مشترك نيز در اينجا مطرح شده و جايگاه و خواص آن بهصورت كامل تبيين گرديده است. | ||
خط ۸۱: | خط ۸۱: | ||
بخش دوم کتاب حاوى سه رساله از [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] است: | بخش دوم کتاب حاوى سه رساله از [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] است: | ||
اولین رساله «مبحث عن القوى النفسانية» مىباشد كه شيخالرئيس، آن را خطاب به امیر نوح بن منصور سامانى، نوشته است. وى، در مقدمه این کتاب، بعد از حمد و صلوات، ضمن تعريف و تمجيد از نوح بن منصور، اشارهاى به جمله «من عرف نفسه فقد عرف ربه»، كه متفقعليه حكما و اولیا مىباشد، دارد و مىگوید: در کتابهاى پيشينيان نيز خواندهام كه گفتهاند: اى انسان، نفس خودت را بشناس تا پروردگارت را بشناسى... لذا مناسب ديدم كه کتابى در این زمینه، برای امیر تأليف كنم و آن را در ده فصل قرار دادم. | |||
فصل اول از کتاب مزبور، در اثبات قواى نفسانى مىباشد. دو قوه تحریک و ادراك در نفس، اثبات و با مثالهایى روشن، تبيين مىشوند. | فصل اول از کتاب مزبور، در اثبات قواى نفسانى مىباشد. دو قوه تحریک و ادراك در نفس، اثبات و با مثالهایى روشن، تبيين مىشوند. | ||
خط ۱۰۱: | خط ۱۰۱: | ||
جايگاه خيال، وهم و حواس ظاهرى، با استناد به سخن ارسطاطاليس كه مىگوید: متصوره، در قسمت جلوى مغز و خيال، در قسمت میانى مغز قرار گرفته و متذكره، در قسمت پشت مغز قرار دارد، نيز از جمله مطالب این فصل، مىباشد. ارسطاطاليس، جايگاه وهم را كل مغز مىداند. | جايگاه خيال، وهم و حواس ظاهرى، با استناد به سخن ارسطاطاليس كه مىگوید: متصوره، در قسمت جلوى مغز و خيال، در قسمت میانى مغز قرار گرفته و متذكره، در قسمت پشت مغز قرار دارد، نيز از جمله مطالب این فصل، مىباشد. ارسطاطاليس، جايگاه وهم را كل مغز مىداند. | ||
در فصل هشتم، نفس انسانى از آغاز تا كمالش، مورد بحث مىباشد. وى، نخست، تفاوت حيوان ناطق را با غير ناطق، بيان مىكند و وجه تمايز را همان نفس ناطقه مىداند، بعد، عقل و مراتب آن را و همینطور آثارش را و بالاترين مرتبه آن را كه مختص به انبيا و | در فصل هشتم، نفس انسانى از آغاز تا كمالش، مورد بحث مىباشد. وى، نخست، تفاوت حيوان ناطق را با غير ناطق، بيان مىكند و وجه تمايز را همان نفس ناطقه مىداند، بعد، عقل و مراتب آن را و همینطور آثارش را و بالاترين مرتبه آن را كه مختص به انبيا و اولیا مىباشد، توضيح مىدهد. | ||
نهمین فصل، در بيان براهين تجرد نفس و بىنيازى آن از بدن مىباشد. دهمین فصل، در اثبات جوهر عقلى مىباشد كه در كودكان خالى از هر صورتى بوده و رفتهرفته، معقولات بديهى، بدون نياز به تعليم، در آن حاصل گرديده كه گاهى با حس و تجربه و گاهى به فيض الهى مىباشد. مطالب تكمیلى این بحث و همینطور عاقبت نفس كه خلودش در آخرت يا با سعادت و يا با شقاوت همراه است، پایانبخش این فصل مىباشد. | نهمین فصل، در بيان براهين تجرد نفس و بىنيازى آن از بدن مىباشد. دهمین فصل، در اثبات جوهر عقلى مىباشد كه در كودكان خالى از هر صورتى بوده و رفتهرفته، معقولات بديهى، بدون نياز به تعليم، در آن حاصل گرديده كه گاهى با حس و تجربه و گاهى به فيض الهى مىباشد. مطالب تكمیلى این بحث و همینطور عاقبت نفس كه خلودش در آخرت يا با سعادت و يا با شقاوت همراه است، پایانبخش این فصل مىباشد. |
ویرایش