۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'قطب الدین' به 'قطبالدین') |
جز (جایگزینی متن - 'ولي' به 'ولی') |
||
خط ۱۰۳: | خط ۱۰۳: | ||
در حدود 404ق ابن سينا گرگان (جرجان) را به قصد رى ترك كرد. وى در رى به خدمت سيّده (با نام شيرين دختر سپهبد شروین و ملقب به امّ الملوك (د 419 ق) بيوۀ فخر الدوله على بویه (د 387 ق) و مادر مجد الدوله ابوطالب رستم بن فخر الدوله) پيوست. | در حدود 404ق ابن سينا گرگان (جرجان) را به قصد رى ترك كرد. وى در رى به خدمت سيّده (با نام شيرين دختر سپهبد شروین و ملقب به امّ الملوك (د 419 ق) بيوۀ فخر الدوله على بویه (د 387 ق) و مادر مجد الدوله ابوطالب رستم بن فخر الدوله) پيوست. | ||
مادر و فرزند، ابن سينا را بنا بر توصيههایى كه همراه آورده بود، گرامى داشتند. در این میان ابن سينا مجد الدوله را كه دچار بيمارى سوداء ( | مادر و فرزند، ابن سينا را بنا بر توصيههایى كه همراه آورده بود، گرامى داشتند. در این میان ابن سينا مجد الدوله را كه دچار بيمارى سوداء (ماليخولیا) شده بود، درمان كرد. وى همچنان در رى ماند تا هنگامى كه شمس الدوله ابوطاهر پسر ديگر فخر الدوله كه پس از مرگ پدرش در 387ق فرمانرواى همدان و قرمیسن (کرمانشاه) شده بود، در 405ق به رى حمله آورد. این حمله پس از درگيرى وى با هلال بن بدر بن حسنویه روى داد. | ||
وى از دودمان كردهاى فرمانروا بر نواحى جبل و قرمیسن بوده است. هلال بن بدر كه از سوى سلطان الدوله (د 412 ق) در بغداد زندانى شده بود، آزادى خود را باز يافته و از سوى سلطان الدوله لشكرى در اختيارش نهاده شده بود تا با شمس الدوله كه در این میان بر سرزمینهاى ديگرى نيز دست يافته بود، به جنگ برخیزد. | وى از دودمان كردهاى فرمانروا بر نواحى جبل و قرمیسن بوده است. هلال بن بدر كه از سوى سلطان الدوله (د 412 ق) در بغداد زندانى شده بود، آزادى خود را باز يافته و از سوى سلطان الدوله لشكرى در اختيارش نهاده شده بود تا با شمس الدوله كه در این میان بر سرزمینهاى ديگرى نيز دست يافته بود، به جنگ برخیزد. | ||
خط ۱۷۱: | خط ۱۷۱: | ||
در بارۀ سرگذشت ابن سينا، در آن بخشى كه خودش آن را برای شاگردش جوزجانى تقرير كرده است و مىتوان آن را «اتوبيوگرافى» وى نامید، نكات مبهمى وجود دارد كه شايسته است به آنها اشاره شود. | در بارۀ سرگذشت ابن سينا، در آن بخشى كه خودش آن را برای شاگردش جوزجانى تقرير كرده است و مىتوان آن را «اتوبيوگرافى» وى نامید، نكات مبهمى وجود دارد كه شايسته است به آنها اشاره شود. | ||
از یک سو، ابن سينا هنگامى كه به یکى از رویدادهاى زندگیش اشاره مىكند، به انگيزههاى عينى و ذهنى آن نمىپردازد و زمینۀ تاريخى و زمانى آن را توضيح نمىدهد، بلكه با اشارهاى كوتاه از كنار آن مىگذرد و به ویژه، گویى تعمّد دارد كه پيوند میان انگيزههاى عينى، يعنى سياسى-اجتماعى یک رویداد زندگیش را با انگيزههاى درونى تصمیم خودش، برای خواننده مبهم گذارد و مكررا به تعبيرهایى مانند «ضرورت مرا بر آن داشت كه...» اكتفا مىكند و نمىگوید كه آن چه «ضرورتى» بوده است. از سوى ديگر گویى زندگى و سرگذشت انديشهاى و علمى برای ابن سينا برای او از زندگى بيرونيش از اهمیت بيشترى برخوردار بوده است. بنا براین رویدادهاى درونى و تاريخ روحى و عقلى او برایش از «بعد زمان» بيرون بوده است. از اينجاست كه شايد بتوان گمان برد كه چرا وى از تصريح به «تاريخ» (سالهاى) رویدادهاى بيرونى زندگیش خوددارى مىكرده است.(در اينباره نك: | از یک سو، ابن سينا هنگامى كه به یکى از رویدادهاى زندگیش اشاره مىكند، به انگيزههاى عينى و ذهنى آن نمىپردازد و زمینۀ تاريخى و زمانى آن را توضيح نمىدهد، بلكه با اشارهاى كوتاه از كنار آن مىگذرد و به ویژه، گویى تعمّد دارد كه پيوند میان انگيزههاى عينى، يعنى سياسى-اجتماعى یک رویداد زندگیش را با انگيزههاى درونى تصمیم خودش، برای خواننده مبهم گذارد و مكررا به تعبيرهایى مانند «ضرورت مرا بر آن داشت كه...» اكتفا مىكند و نمىگوید كه آن چه «ضرورتى» بوده است. از سوى ديگر گویى زندگى و سرگذشت انديشهاى و علمى برای ابن سينا برای او از زندگى بيرونيش از اهمیت بيشترى برخوردار بوده است. بنا براین رویدادهاى درونى و تاريخ روحى و عقلى او برایش از «بعد زمان» بيرون بوده است. از اينجاست كه شايد بتوان گمان برد كه چرا وى از تصريح به «تاريخ» (سالهاى) رویدادهاى بيرونى زندگیش خوددارى مىكرده است.(در اينباره نك:لولینگ،، 513-/496 III | ||
==كتب و رسالات ابن سينا== | ==كتب و رسالات ابن سينا== |
ویرایش