۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده') |
جز (جایگزینی متن - 'هاي' به 'های') |
||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
بعد مىگويد او حق است و عقل محض زيرا ماهيت مجرد از ماده است و صورت نظام كل او همچنين مبداء حكيم است. | بعد مىگويد او حق است و عقل محض زيرا ماهيت مجرد از ماده است و صورت نظام كل او همچنين مبداء حكيم است. | ||
از جمله صفاتى كه [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] براى واجبالوجود اثبات مىكند مبداء حركت است وى مىگويد حركت هر جسم متحركى علتى دارد نه اينكه حركتش ذاتى باشد و علل محرّكه متناهى به علتى مىگردند كه حركت ندارد وگرنه هرمتحركى به خاطر علت متحرك ديگر در حركت است و اين قضيه تا | از جمله صفاتى كه [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] براى واجبالوجود اثبات مىكند مبداء حركت است وى مىگويد حركت هر جسم متحركى علتى دارد نه اينكه حركتش ذاتى باشد و علل محرّكه متناهى به علتى مىگردند كه حركت ندارد وگرنه هرمتحركى به خاطر علت متحرك ديگر در حركت است و اين قضيه تا بىنهایت ادامه پيدا مىكند وجود جسم غير متناهى بالفعل نيز كه محال بودنش در علوم طبيعى اثبات شده است پس در نتيجه در تمام انواع محرّكات محرّكى غير متحرك وجود خواهد داشت كه او واجبالوجود است. | ||
بوعلى در ادامۀ بحث از صفات الهى به ايرادات معطله پرداخته و شبهات آنان را در محدود دانستن ازل و غير آن ابطال نموده و به پاسخ آنها مىپردازد. | بوعلى در ادامۀ بحث از صفات الهى به ايرادات معطله پرداخته و شبهات آنان را در محدود دانستن ازل و غير آن ابطال نموده و به پاسخ آنها مىپردازد. | ||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
عقل و فلك و هكذا حدوث عناصر و مزاجات اربعۀ انسانى را از همين معلول اول مىداند. | عقل و فلك و هكذا حدوث عناصر و مزاجات اربعۀ انسانى را از همين معلول اول مىداند. | ||
ايشان در بخش پایانى مقالۀ دوم عنايت و عدل و آثار حكمت خداوند متعال بر آسمانها و زمين را با بيان | ايشان در بخش پایانى مقالۀ دوم عنايت و عدل و آثار حكمت خداوند متعال بر آسمانها و زمين را با بيان نمونههایى از آنها يادآور مىگردد. | ||
مقالۀ سوم كتاب در بقاء نفس انسانى و سعادت و شقاوت حقيقى است.[[ابنسینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] ابتداء به تكوين حيوانات قواى نفس حيوانى مىپردازد و سپس به تكوين انسان و قواى نفس انسانى. او مىگويد وقتى عناصر بصورت متعادل ممزوج گرديدند انسان محدث مىگردد و قواى نباتى و حيوانى در وى جمع گرديده | مقالۀ سوم كتاب در بقاء نفس انسانى و سعادت و شقاوت حقيقى است.[[ابنسینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] ابتداء به تكوين حيوانات قواى نفس حيوانى مىپردازد و سپس به تكوين انسان و قواى نفس انسانى. او مىگويد وقتى عناصر بصورت متعادل ممزوج گرديدند انسان محدث مىگردد و قواى نباتى و حيوانى در وى جمع گرديده نهایتا نفس ناطقهاى نيز بدانها اضافه مىشود تا انسان موجودى داراى دو قوۀ مدركۀ عالمه و قوۀ محركّة عامله شود كه قوۀ مدركه عالمه اختصاص به كليات حرفه داشته و قوۀ محركۀ عامله به اعمالى كه انسان شأنيت آنرا دارد. | ||
مدركات عقل هيولائى از قبيل معقولات محضه و محسوساتى كه معقول بالقوه مىباشند و فعليت آنها به وسيلۀ عقل فعّال كه به ترتيب اول عقل بالملكه بوده سپس عقل فعّال گرديده و | مدركات عقل هيولائى از قبيل معقولات محضه و محسوساتى كه معقول بالقوه مىباشند و فعليت آنها به وسيلۀ عقل فعّال كه به ترتيب اول عقل بالملكه بوده سپس عقل فعّال گرديده و نهایتا به عقل مستفاد بدل مىگردند.از ديگر مسائلى هستند كه در مقالۀ سوم مورد بحث قرار گرفتهاند. | ||
بوعلى از آنجهت كه محسوسات از جهت محسوس بودنشان بدون آلت جرمانى تعقل و تخيل نمىگردند قوۀ عقليّه را وسيلهاى براى نقل و انتقال محسوسات به معقولات معرفى مىنمايد. | بوعلى از آنجهت كه محسوسات از جهت محسوس بودنشان بدون آلت جرمانى تعقل و تخيل نمىگردند قوۀ عقليّه را وسيلهاى براى نقل و انتقال محسوسات به معقولات معرفى مىنمايد. |
ویرایش