پرش به محتوا

تاریخ فلسفه اسلامی (نصر): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '‌ ' به ' '
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
جز (جایگزینی متن - '‌ ' به ' ')
خط ۴۸: خط ۴۸:
در بخش اول، درباره زمینه‌های دینی، فکری و فرهنگی فلسفه اسلامی در طی 10 فصل بحث می‌شود: دو فصل به قلم سید حسین نصر درباره معنا و مفهوم فلسفه در اسلام و اهمیت قرآن و حدیث در الهام‌بخشی به اندیشه فلسفی مسلمانان؛ دو فصل هم درباره زمینه‌های یونانی، سریانی، هندی و ایرانی این اندیشه‌ها. فصل پنجم راجع به علم کلام است و در فصل بعدی از انتقال فلسفه یونانی به عالم اسلام سخن به میان می‌آید. در فصل‌های بعد راجع به دیدگاه‌های مختلف اسلامی که در فلسفه اسلامی مؤثر بوده‌اند، بحث می‌شود و موضوعاتی مانند: «مناقشات کلامی اهل سنت»، «اندیشه فلسفی و کلامی شیعه اثناعشری»، «فلسفه اسماعیلی» و «اومانیسم اسلامی در قرن بیستم» را در بر می‌گیرد<ref>ر.ک: سوزنچی، حسین، ص164</ref>.
در بخش اول، درباره زمینه‌های دینی، فکری و فرهنگی فلسفه اسلامی در طی 10 فصل بحث می‌شود: دو فصل به قلم سید حسین نصر درباره معنا و مفهوم فلسفه در اسلام و اهمیت قرآن و حدیث در الهام‌بخشی به اندیشه فلسفی مسلمانان؛ دو فصل هم درباره زمینه‌های یونانی، سریانی، هندی و ایرانی این اندیشه‌ها. فصل پنجم راجع به علم کلام است و در فصل بعدی از انتقال فلسفه یونانی به عالم اسلام سخن به میان می‌آید. در فصل‌های بعد راجع به دیدگاه‌های مختلف اسلامی که در فلسفه اسلامی مؤثر بوده‌اند، بحث می‌شود و موضوعاتی مانند: «مناقشات کلامی اهل سنت»، «اندیشه فلسفی و کلامی شیعه اثناعشری»، «فلسفه اسماعیلی» و «اومانیسم اسلامی در قرن بیستم» را در بر می‌گیرد<ref>ر.ک: سوزنچی، حسین، ص164</ref>.


در نخستین مقاله مجلد اول پروفسور نصر به توضیح معنی و مفهوم فلسفه از دیدگاه متفکران اسلامی از ابویعقوب کندی تا ابن ‌سینا و سهروردی و ملاصدرا و دیگر متفکران می‌پردازد. به گفته ایشان مفهوم حکمت در آثار این فلاسفه با فلسفه یکی است. مراد از حکمت، در درجه اول حکمت الهی است. حکیم نه‌تنها از طریق نظری، بلکه با روح و جان و سیر و سلوک به آن نائل می‌شود. در تفکر اسلامی میان علم، ایمان و عمل ارتباطی تنگاتنگ وجود دارد. این ارتباط در زندگی روزمره و نیز در آثار فلاسفه به‌خوبی منعکس است. درنتیجه متفکرانی چون سهروردی، ابن‌ سینا، ملاصدرا و متفکران معاصر همچون علامه طباطبائی نه‌تنها نهایت تبحر را در علوم نظری و استدلالی داشتند، بلکه زندگی عملی خود را نیز بر اساس علم و ایمان بنا نهاده بودند. تفاوت عمده میان مفهوم فلسفه در دنیای اسلام با غرب در همین جاست. به اعتقاد سید حسین نصر محدود کردن فلسفه و تنزل دادن آن به سطح ناسیونالیسم و جدائی میان فلسفه و سیر و سلوک معنوی در غرب ایجاب می‌کند که به تفاوت میان حکمت سهروردی و ملاصدرا و آنچه در غرب به مفهوم فلسفه اطلاق می‌شود دقت نمود و به آن اشراف کامل داشت<ref>ر.ک: فغفوری، محمد، ص315-316</ref>.
در نخستین مقاله مجلد اول پروفسور نصر به توضیح معنی و مفهوم فلسفه از دیدگاه متفکران اسلامی از ابویعقوب کندی تا ابن ‌سینا و سهروردی و ملاصدرا و دیگر متفکران می‌پردازد. به گفته ایشان مفهوم حکمت در آثار این فلاسفه با فلسفه یکی است. مراد از حکمت، در درجه اول حکمت الهی است. حکیم نه‌تنها از طریق نظری، بلکه با روح و جان و سیر و سلوک به آن نائل می‌شود. در تفکر اسلامی میان علم، ایمان و عمل ارتباطی تنگاتنگ وجود دارد. این ارتباط در زندگی روزمره و نیز در آثار فلاسفه به‌خوبی منعکس است. درنتیجه متفکرانی چون سهروردی، ابن سینا، ملاصدرا و متفکران معاصر همچون علامه طباطبائی نه‌تنها نهایت تبحر را در علوم نظری و استدلالی داشتند، بلکه زندگی عملی خود را نیز بر اساس علم و ایمان بنا نهاده بودند. تفاوت عمده میان مفهوم فلسفه در دنیای اسلام با غرب در همین جاست. به اعتقاد سید حسین نصر محدود کردن فلسفه و تنزل دادن آن به سطح ناسیونالیسم و جدائی میان فلسفه و سیر و سلوک معنوی در غرب ایجاب می‌کند که به تفاوت میان حکمت سهروردی و ملاصدرا و آنچه در غرب به مفهوم فلسفه اطلاق می‌شود دقت نمود و به آن اشراف کامل داشت<ref>ر.ک: فغفوری، محمد، ص315-316</ref>.


در مقاله دوم نیز پروفسور نصر به نکته کلیدی دیگری می‌پردازد و آن تفکیک میان معنا، منشأ و محتوای فلسفه اسلامی از فلسفه یونان است. همانند دیگر علوم اسلامی منشأ اصلی فلسفه در اسلام قرآن و حدیث و در عالم تشیع علاوه بر آن دو روایات و گفتار امامان شیعه است. مهم‌ترین مسئله موردبحث در فلسفه اسلامی، مسئله توحید است. آن دسته از فلاسفه غربی که فلسفه اسلامی را ادامه طبیعی فلسفه یونان می‌دانند اغلب از این واقعیت غافلند که بسیاری از رسالات و آثار فلاسفه مسلمان به تفسیر قرآن و حدیث اختصاص دارد و برخی از مهم‌ترین آثار فلاسفه‌ای چون ابن‌ سینا و ملاصدرا تفاسیر قرآنی و حدیث است. هرچند که سید حسین نصر منکر نفوذ فلسفه یونان بر جهان اسلام نیست، اما به‌درستی معتقد است که برای مسلمانان تصور فلسفه خارج از جهان‌بینی مأخوذ از قرآن و حدیث میسر نیست<ref>ر.ک: همان، ص316</ref>.
در مقاله دوم نیز پروفسور نصر به نکته کلیدی دیگری می‌پردازد و آن تفکیک میان معنا، منشأ و محتوای فلسفه اسلامی از فلسفه یونان است. همانند دیگر علوم اسلامی منشأ اصلی فلسفه در اسلام قرآن و حدیث و در عالم تشیع علاوه بر آن دو روایات و گفتار امامان شیعه است. مهم‌ترین مسئله موردبحث در فلسفه اسلامی، مسئله توحید است. آن دسته از فلاسفه غربی که فلسفه اسلامی را ادامه طبیعی فلسفه یونان می‌دانند اغلب از این واقعیت غافلند که بسیاری از رسالات و آثار فلاسفه مسلمان به تفسیر قرآن و حدیث اختصاص دارد و برخی از مهم‌ترین آثار فلاسفه‌ای چون ابن سینا و ملاصدرا تفاسیر قرآنی و حدیث است. هرچند که سید حسین نصر منکر نفوذ فلسفه یونان بر جهان اسلام نیست، اما به‌درستی معتقد است که برای مسلمانان تصور فلسفه خارج از جهان‌بینی مأخوذ از قرآن و حدیث میسر نیست<ref>ر.ک: همان، ص316</ref>.


بخش دوم (9 فصل) راجع به فلاسفه متقدم در مشرق اسلامی است و در این بخش، فارابی، محمد بن زکریای رازی، عامری، اخوان ‌الصفا، ابن ‌سینا (و از جمله حكمة المشرقيينِ وی)، ابن مسکویه و غزالی اختصاص داده شده است<ref>ر.ک: سوزنچی، حسین، ص164</ref>.
بخش دوم (9 فصل) راجع به فلاسفه متقدم در مشرق اسلامی است و در این بخش، فارابی، محمد بن زکریای رازی، عامری، اخوان ‌الصفا، ابن ‌سینا (و از جمله حكمة المشرقيينِ وی)، ابن مسکویه و غزالی اختصاص داده شده است<ref>ر.ک: سوزنچی، حسین، ص164</ref>.
خط ۵۶: خط ۵۶:
در بخش سوم (6 بخش)، به آرای بزرگان فلسفه در مغرب اسلامی، همچون ابن میسره، ابن باجه، ابن طفیل، ابن رشد، ابن سابین و ابن خلدون نظر افکنده می‌شود<ref>ر.ک: همان</ref>.
در بخش سوم (6 بخش)، به آرای بزرگان فلسفه در مغرب اسلامی، همچون ابن میسره، ابن باجه، ابن طفیل، ابن رشد، ابن سابین و ابن خلدون نظر افکنده می‌شود<ref>ر.ک: همان</ref>.


موضوع بخش چهارم (6 فصل)، رابطه سنت عرفانی و فلسفی در جوامع اسلامی است<ref>ر.ک: همان، ص164-165</ref>. پروفسور سید حسین نصر در مقدمه خویش بر این اثر به بررسی این پیوند و به‌ویژه سهم عظیم فلاسفه در پربار کردن میراث عرفانی اسلام و نیز به ذکر برجسته‌ترین نمایندگان این پیوند پرداخته است. به گفته دکتر نصر نخستین این فلاسفه عارف فارابی است. هرچند که در آثار او انعکاس افکار صوفیان به پایه ابن‌ سینا نمی‌رسد، اما در فصوص الحكمة و نیز در رساله موسیقی نشانه‌های اعتقاد عمیق فارابی به تصوف کاملاً مشهود است. ابن‌ سینا نیز که بیشتر به‌عنوان طبیب و فیلسوف اشتهار دارد، عمیقاً به عرفان دل‌بستگی داشت. نمط نهم از اشارات و تنبیهات او با عنوان «در مقامات عارفان» یکی از مهم‌ترین آثار موجود در دفاع از عرفان است. در سرزمین‌های غربی امپراتوری اسلامی فیلسوفان عارفی چون ابن حزم، ابن باجه و ابن طفیل و در قلمرو شرقی این امپراتوری چهره‌های درخشانی چون شیخ شهاب‌الدین سهروردی که در او فلسفه عمیقاً با عرفان پیوندیافته و نیز متفکرانی چون محمد شهرزوری، قطب‌الدین شیرازی، ابن ترکه اصفهانی، خواجه نصیر طوسی، افضل‎الدین کاشانی، جلال‎الدین دوانی و بعدها میرداماد و ملاصدرا، عبدالرزاق کاشانی و ملا محسن فیض کاشانی نمایندگان برجسته پیوند میان فلسفه و عرفانند. این ارتباط در قرن حاضر نیز در وجود فلاسفه عارفی چون علامه طباطبائی، سید کاظم عصار، میرزا مهدی آشتیانی و مهدی الهی قمشه‎ای و نیز خود سید حسین نصر به‌خوبی متبلور است. این روند نه‌ فقط در ایران، بلکه در شبه‌قاره هند، دنیای عرب و امپراتوری عثمانی نیز کاملاً قابل‌رؤیت است. زندگی کوتاه، اما پربار عین‌القضات همدانی (492-525ق) موضوع مقاله‌ای است که توسط دکتر حمید دباشی به این مجموعه ارائه شده است و اطلاعات جدید و جالبی درباره این متفکر شهید به دست می‌دهد<ref>ر.ک: فغفوری، محمد، ص318</ref>.
موضوع بخش چهارم (6 فصل)، رابطه سنت عرفانی و فلسفی در جوامع اسلامی است<ref>ر.ک: همان، ص164-165</ref>. پروفسور سید حسین نصر در مقدمه خویش بر این اثر به بررسی این پیوند و به‌ویژه سهم عظیم فلاسفه در پربار کردن میراث عرفانی اسلام و نیز به ذکر برجسته‌ترین نمایندگان این پیوند پرداخته است. به گفته دکتر نصر نخستین این فلاسفه عارف فارابی است. هرچند که در آثار او انعکاس افکار صوفیان به پایه ابن سینا نمی‌رسد، اما در فصوص الحكمة و نیز در رساله موسیقی نشانه‌های اعتقاد عمیق فارابی به تصوف کاملاً مشهود است. ابن سینا نیز که بیشتر به‌عنوان طبیب و فیلسوف اشتهار دارد، عمیقاً به عرفان دل‌بستگی داشت. نمط نهم از اشارات و تنبیهات او با عنوان «در مقامات عارفان» یکی از مهم‌ترین آثار موجود در دفاع از عرفان است. در سرزمین‌های غربی امپراتوری اسلامی فیلسوفان عارفی چون ابن حزم، ابن باجه و ابن طفیل و در قلمرو شرقی این امپراتوری چهره‌های درخشانی چون شیخ شهاب‌الدین سهروردی که در او فلسفه عمیقاً با عرفان پیوندیافته و نیز متفکرانی چون محمد شهرزوری، قطب‌الدین شیرازی، ابن ترکه اصفهانی، خواجه نصیر طوسی، افضل‎الدین کاشانی، جلال‎الدین دوانی و بعدها میرداماد و ملاصدرا، عبدالرزاق کاشانی و ملا محسن فیض کاشانی نمایندگان برجسته پیوند میان فلسفه و عرفانند. این ارتباط در قرن حاضر نیز در وجود فلاسفه عارفی چون علامه طباطبائی، سید کاظم عصار، میرزا مهدی آشتیانی و مهدی الهی قمشه‎ای و نیز خود سید حسین نصر به‌خوبی متبلور است. این روند نه فقط در ایران، بلکه در شبه‌قاره هند، دنیای عرب و امپراتوری عثمانی نیز کاملاً قابل‌رؤیت است. زندگی کوتاه، اما پربار عین‌القضات همدانی (492-525ق) موضوع مقاله‌ای است که توسط دکتر حمید دباشی به این مجموعه ارائه شده است و اطلاعات جدید و جالبی درباره این متفکر شهید به دست می‌دهد<ref>ر.ک: فغفوری، محمد، ص318</ref>.


در این مجموعه و بخش از دکتر ویلیام چیتیک دو مقاله می‌خوانیم که در آن‌ها به ترسیم چهره شیخ اکبر (ابن عربی) به‌عنوان یک فیلسوف پرداخته است. به گفته چیتیک اینکه بتوان ابن عربی را فیلسوف خواند یا خیر دقیقاً به تعریف مفهوم فلسفه بستگی دارد. اگر از فلسفه مراد مکتب فلسفی خاصی باشد در آن صورت نمی‌توان شیخ اکبر را فیلسوف دانست، اما اگر مراد معنی وسیع و عقلی فلسفه باشد در آن صورت ابن العربی فیلسوفی کامل است. با این تعریف نویسنده به بررسی نظریات فلسفی شیخ محی‌الدین می‌پردازد و نتیجه می‌گیرد که بنیاد تفکر فلسفی ابن العربی را باید نه در سنت فلسفی یونان، بلکه در کشف و شهود جستجو نمود. چیتیک سه زمینه اساسی میراث ابن عربی، یعنی نظریه وحدت وجود، عالم خیال و بالاخره انسان کامل را نیز به‌اختصار برمی‌رسد.
در این مجموعه و بخش از دکتر ویلیام چیتیک دو مقاله می‌خوانیم که در آن‌ها به ترسیم چهره شیخ اکبر (ابن عربی) به‌عنوان یک فیلسوف پرداخته است. به گفته چیتیک اینکه بتوان ابن عربی را فیلسوف خواند یا خیر دقیقاً به تعریف مفهوم فلسفه بستگی دارد. اگر از فلسفه مراد مکتب فلسفی خاصی باشد در آن صورت نمی‌توان شیخ اکبر را فیلسوف دانست، اما اگر مراد معنی وسیع و عقلی فلسفه باشد در آن صورت ابن العربی فیلسوفی کامل است. با این تعریف نویسنده به بررسی نظریات فلسفی شیخ محی‌الدین می‌پردازد و نتیجه می‌گیرد که بنیاد تفکر فلسفی ابن العربی را باید نه در سنت فلسفی یونان، بلکه در کشف و شهود جستجو نمود. چیتیک سه زمینه اساسی میراث ابن عربی، یعنی نظریه وحدت وجود، عالم خیال و بالاخره انسان کامل را نیز به‌اختصار برمی‌رسد.
خط ۶۲: خط ۶۲:
مقاله دوم چیتیک به میراث شیخ اکبر اختصاص دارد که توسط شاگردان او و به‌طور عمده صدرالدین قونوی، عفیف‎الدین تلسمانی، سعد‎الدین فرغانی و فخر‎الدین عراقی تدوین گردید یا ادامه یافت. این متفکران به‌ویژه نقش مهمی در معرفی آثار و افکار ابن العربی به دنیای فارسی‌زبانان روز ایفا کردند. از شخصیت‌های علمی دیگری که در این زمینه فعالیت داشتند، دکتر چیتیک از سعد‌الدین حمویه، عزیز‌الدین نسفی، اوحد‌الدین بیلانی شیرازی، شیخ محب‌الله مبارز و عبدالرزاق کاشانی نام می‌برد. با فعالیت‌های اینان و تفاسیری که بر آثار شیخ اکبر به‌ویژه بر فصوص الحكم نگاشتند، ابن العربی به قلمرو شرقی امپراتوری اسلامی و نیز به شبه‌قاره هند معرفی شد. درنتیجه کمتر متفکری را در این قلمرو بعد از صدرالدین قونوی می‌توان یافت که به‌نحوی از انحا از افکار شیخ اکبر متأثر نشده باشد. بااین‌حال چیتیک هشدار می‌دهد که در اطلاق عنوان «مکتب» به میراث ابن العربی باید دقت و احتیاط به خرج داد؛ زیرا وی طریقت یا مذهب خاصی تأسیس نکرد، تشکیلات صوفیانه نداشت و هیچ‌یک از طرق مهم تصوف از او به‌عنوان شیخ خود یاد نمی‌کند. آنچه به‌عنوان «مکتب» ابن العربی شهرت یافته، در واقع پرورده شاگردان شیخ است که بعد از وفات او مدون گردید<ref>ر.ک: همان، ص320-321</ref>.
مقاله دوم چیتیک به میراث شیخ اکبر اختصاص دارد که توسط شاگردان او و به‌طور عمده صدرالدین قونوی، عفیف‎الدین تلسمانی، سعد‎الدین فرغانی و فخر‎الدین عراقی تدوین گردید یا ادامه یافت. این متفکران به‌ویژه نقش مهمی در معرفی آثار و افکار ابن العربی به دنیای فارسی‌زبانان روز ایفا کردند. از شخصیت‌های علمی دیگری که در این زمینه فعالیت داشتند، دکتر چیتیک از سعد‌الدین حمویه، عزیز‌الدین نسفی، اوحد‌الدین بیلانی شیرازی، شیخ محب‌الله مبارز و عبدالرزاق کاشانی نام می‌برد. با فعالیت‌های اینان و تفاسیری که بر آثار شیخ اکبر به‌ویژه بر فصوص الحكم نگاشتند، ابن العربی به قلمرو شرقی امپراتوری اسلامی و نیز به شبه‌قاره هند معرفی شد. درنتیجه کمتر متفکری را در این قلمرو بعد از صدرالدین قونوی می‌توان یافت که به‌نحوی از انحا از افکار شیخ اکبر متأثر نشده باشد. بااین‌حال چیتیک هشدار می‌دهد که در اطلاق عنوان «مکتب» به میراث ابن العربی باید دقت و احتیاط به خرج داد؛ زیرا وی طریقت یا مذهب خاصی تأسیس نکرد، تشکیلات صوفیانه نداشت و هیچ‌یک از طرق مهم تصوف از او به‌عنوان شیخ خود یاد نمی‌کند. آنچه به‌عنوان «مکتب» ابن العربی شهرت یافته، در واقع پرورده شاگردان شیخ است که بعد از وفات او مدون گردید<ref>ر.ک: همان، ص320-321</ref>.


در بخش پنجم (6 فصل) سخن درباره فلسفه اسلامی در دوره‌های متأخر است، مشتمل بر مباحثی مانند «خواجه‌ نصیرالدین فیلسوف وزیر و جو فکری زمانه وی»، «از طوسی تا مکتب اصفهان»، «میرداماد و بنیان‌گذاریِ مکتب اصفهان»، «زندگی و آثار ملاصدرا»، «تعالیم ملاصدرا» و «شاه ولی‌الله دهلوی»<ref>ر.ک: سوزنچی، حسین، ص165</ref>.
در بخش پنجم (6 فصل) سخن درباره فلسفه اسلامی در دوره‌های متأخر است، مشتمل بر مباحثی مانند «خواجه نصیرالدین فیلسوف وزیر و جو فکری زمانه وی»، «از طوسی تا مکتب اصفهان»، «میرداماد و بنیان‌گذاریِ مکتب اصفهان»، «زندگی و آثار ملاصدرا»، «تعالیم ملاصدرا» و «شاه ولی‌الله دهلوی»<ref>ر.ک: سوزنچی، حسین، ص165</ref>.


در بخش ششم (9 فصل)، به سنت فلسفه یهودی در عالمی که فرهنگ اسلامی در آن غلبه دارد، پرداخته شده است. لیمن مقدمه‌ای بر این بخش نگاشته و در آن بحثی راجع به نقش فلسفه اسلامی در دیدگاه‌های فکریِ فلاسفه یهود ارائه داده است. موضوعاتی که در این بخش راجع به آن‌ها بحث شده است، عبارتند از: «فلسفه یهودی در عالم اسلامی»، «سعدیه غون الفیومی»، «ابن جبریل»، «جوده حلیفی»، «میمونیون» (پیروان موسی بن میمون)، «لیفی بن غرشوم»، «یهودیت و عرفان» و «یهودیانِ ابن رشدی» (فلاسفه یهودیِ تابع ابن رشد)<ref>ر.ک: همان</ref>.
در بخش ششم (9 فصل)، به سنت فلسفه یهودی در عالمی که فرهنگ اسلامی در آن غلبه دارد، پرداخته شده است. لیمن مقدمه‌ای بر این بخش نگاشته و در آن بحثی راجع به نقش فلسفه اسلامی در دیدگاه‌های فکریِ فلاسفه یهود ارائه داده است. موضوعاتی که در این بخش راجع به آن‌ها بحث شده است، عبارتند از: «فلسفه یهودی در عالم اسلامی»، «سعدیه غون الفیومی»، «ابن جبریل»، «جوده حلیفی»، «میمونیون» (پیروان موسی بن میمون)، «لیفی بن غرشوم»، «یهودیت و عرفان» و «یهودیانِ ابن رشدی» (فلاسفه یهودیِ تابع ابن رشد)<ref>ر.ک: همان</ref>.
خط ۷۰: خط ۷۰:
یکی از مقالات این بخش مقاله‌ای از هانس دایبر است. از بخش‌های جالب مقاله دایبر (در مقاله پنجاهم) بررسی تقسیمات طبقاتی جامعه از دیدگاه متفکرین اسلامی است. به گفته وی ابوحاتم رازی جامعه را به «عالمان» و «متعلمان» و درنتیجه به رهبران و پیروان تقسیم‌بندی می‌کند. بنا به تفاوت ظرفیت شعور و علم در میان افراد جامعه، هر جامعه‌ای نیاز به رهبری دارد و افراد جامعه ملزم به اطاعت از رهبرند. پیامبر(ص) ‌رهبر عالی جامعه اسلامی است، اما در غیاب وی جامعه باید از عالمان دین که مجری اوامر او هستند اطاعت کند. هرکس از اطاعت اوامر پیامبر سر باز زند جاهل است. جاهلان تشنه قدرت و تنعمات دنیوی‌اند، دنیا را بر دین ترجیح می‌دهند و این تمایلات منشأ جنگ است.
یکی از مقالات این بخش مقاله‌ای از هانس دایبر است. از بخش‌های جالب مقاله دایبر (در مقاله پنجاهم) بررسی تقسیمات طبقاتی جامعه از دیدگاه متفکرین اسلامی است. به گفته وی ابوحاتم رازی جامعه را به «عالمان» و «متعلمان» و درنتیجه به رهبران و پیروان تقسیم‌بندی می‌کند. بنا به تفاوت ظرفیت شعور و علم در میان افراد جامعه، هر جامعه‌ای نیاز به رهبری دارد و افراد جامعه ملزم به اطاعت از رهبرند. پیامبر(ص) ‌رهبر عالی جامعه اسلامی است، اما در غیاب وی جامعه باید از عالمان دین که مجری اوامر او هستند اطاعت کند. هرکس از اطاعت اوامر پیامبر سر باز زند جاهل است. جاهلان تشنه قدرت و تنعمات دنیوی‌اند، دنیا را بر دین ترجیح می‌دهند و این تمایلات منشأ جنگ است.


اخوان‌ الصفا نیز بر اساس همین معیار جامعه را به «خواص» و «عوام» و طبقه بینابین این دو، یعنی «متوسطون» تقسیم می‌کنند، اما ازآنجاکه عقل و شعور ابنای بشر همه یکسان نیست، اخوان‌ الصفا هفت‌ طبقه اجتماعی را بر اساس نوع فعالیت اقتصادی نیز مشخص ساخته‌اند. این طبقات عبارتند از: صنعتگران، تجار، مهندسان، حاکمان، خدمتکاران، بیکاران و بالاخره عالمان دین. پس از ذکر جزئیات این طبقه‌بندی و نیز بررسی نظریات متفکرانی چون ابن مسکویه، ابن طفیل، ابن رشد و ابن ‌سینا و بالاخره ابن خلدون، دایبر چنین نتیجه می‌گیرد که مهم‌ترین ویژگی فلسفه سیاسی اسلامی عام و جهان‌شمول بودن آن است. به این معنی که پیام پیامبر که فلسفه‌ای برای سعادت جامعه انسانی و اصلاح بشر است، در قالب قوانین سیاسی قادر است به حل‌وفصل امور و مصالح دنیوی جوامع انسانی و در قالب معنوی و مذهبی به مصالح آخرت آنان بپردازد. صحنه عمل اجتماعی هماهنگی میان این دو وجه را میسر می‌سازد. این مقاله با بهره‌گیری از منابع فارسی یا غیر عربی و به‌ویژه آثار متفکران ایرانی همچون خواجه نصیر طوسی و نظام‌الملک که هم نظریه‌پرداز بودند و هم در عرصه سیاست فعال، می‌توانست بسیار غنی‌تر از اینکه هست باشد<ref>ر.ک: فغفوری، محمد، ص322-323</ref>.
اخوان الصفا نیز بر اساس همین معیار جامعه را به «خواص» و «عوام» و طبقه بینابین این دو، یعنی «متوسطون» تقسیم می‌کنند، اما ازآنجاکه عقل و شعور ابنای بشر همه یکسان نیست، اخوان الصفا هفت طبقه اجتماعی را بر اساس نوع فعالیت اقتصادی نیز مشخص ساخته‌اند. این طبقات عبارتند از: صنعتگران، تجار، مهندسان، حاکمان، خدمتکاران، بیکاران و بالاخره عالمان دین. پس از ذکر جزئیات این طبقه‌بندی و نیز بررسی نظریات متفکرانی چون ابن مسکویه، ابن طفیل، ابن رشد و ابن ‌سینا و بالاخره ابن خلدون، دایبر چنین نتیجه می‌گیرد که مهم‌ترین ویژگی فلسفه سیاسی اسلامی عام و جهان‌شمول بودن آن است. به این معنی که پیام پیامبر که فلسفه‌ای برای سعادت جامعه انسانی و اصلاح بشر است، در قالب قوانین سیاسی قادر است به حل‌وفصل امور و مصالح دنیوی جوامع انسانی و در قالب معنوی و مذهبی به مصالح آخرت آنان بپردازد. صحنه عمل اجتماعی هماهنگی میان این دو وجه را میسر می‌سازد. این مقاله با بهره‌گیری از منابع فارسی یا غیر عربی و به‌ویژه آثار متفکران ایرانی همچون خواجه نصیر طوسی و نظام‌الملک که هم نظریه‌پرداز بودند و هم در عرصه سیاست فعال، می‌توانست بسیار غنی‌تر از اینکه هست باشد<ref>ر.ک: فغفوری، محمد، ص322-323</ref>.


بخش هشتم (3 فصل) به مباحثی پیرامون تبادل فرهنگی بین عالم اسلامی و غرب مربوط می‌شود و شامل فصولی است راجع به اروپای یهودی و مسیحیِ قرون ‌وسطی (که به ترجمه آثار فلسفیِ مسلمانان و یهودیانِ عرب روی آوردند)، فلسفه جدید غرب و پژوهشی موردی در ساحت شعر<ref>ر.ک: سوزنچی، حسین، ص165</ref>.
بخش هشتم (3 فصل) به مباحثی پیرامون تبادل فرهنگی بین عالم اسلامی و غرب مربوط می‌شود و شامل فصولی است راجع به اروپای یهودی و مسیحیِ قرون ‌وسطی (که به ترجمه آثار فلسفیِ مسلمانان و یهودیانِ عرب روی آوردند)، فلسفه جدید غرب و پژوهشی موردی در ساحت شعر<ref>ر.ک: سوزنچی، حسین، ص165</ref>.
۶۱٬۱۸۹

ویرایش