۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '' به '') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
}} | }} | ||
'''الحقيقة الضائعة؛ رحلتي نحو مذهب آل البيت عليهمالسلام''' اثر نویسنده و مستبصر سودانی؛ شیخ معتصم سید احمد، کتابی است در علم کلام و به طور مشخص، کند و | '''الحقيقة الضائعة؛ رحلتي نحو مذهب آل البيت عليهمالسلام''' اثر نویسنده و مستبصر سودانی؛ شیخ معتصم سید احمد، کتابی است در علم کلام و به طور مشخص، کند و کاوی است حول محور امامت اهل بیت(ع).<ref>ر.ک: گزارش، ص155</ref> | ||
اثر حاضر، در واقع راهى است که یک مسلمان حقجو براى یافتن حقیقت گمشدهاش طى کرده، از گذرگاههاى انحراف، ضلالت و فریب گذشته، نقطهاى نورانى در ماوراى امواج تاریکى دیده است. کمر همت بسته، خود را در این امواج خروشان انداخته و با تمام قدرت به سوى نقطه امید حرکت کرده تا به آن دست یافته است.<ref>مهری، محمدرضا، ج1، ص6</ref> | اثر حاضر، در واقع راهى است که یک مسلمان حقجو براى یافتن حقیقت گمشدهاش طى کرده، از گذرگاههاى انحراف، ضلالت و فریب گذشته، نقطهاى نورانى در ماوراى امواج تاریکى دیده است. کمر همت بسته، خود را در این امواج خروشان انداخته و با تمام قدرت به سوى نقطه امید حرکت کرده تا به آن دست یافته است.<ref>مهری، محمدرضا، ج1، ص6</ref> | ||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
نویسنده در این اثر، سرگذشت «فکری- عقیدتی» خود را در آن به قلم آورده و نشان میدهد چگونه به منظومهای که در کتاب درج است، رسیده است. وی در سفر فکری پژوهش خود، با وهابیان روبرو میشود و هر چند از آن فرقه ناامید و دلسرد میشود، ولی به کوشش و کاوش خود ادامه میدهد و در کتابهای «تاریخ اسلام» | نویسنده در این اثر، سرگذشت «فکری- عقیدتی» خود را در آن به قلم آورده و نشان میدهد چگونه به منظومهای که در کتاب درج است، رسیده است. وی در سفر فکری پژوهش خود، با وهابیان روبرو میشود و هر چند از آن فرقه ناامید و دلسرد میشود، ولی به کوشش و کاوش خود ادامه میدهد و در کتابهای «تاریخ اسلام» کتابخانه دانشکده «الدراسات الاسلامیه» دانشگاه «وادی النیل» غور میکند.<ref>ر.ک: گزارش، ص155</ref> | ||
با اشاره یکی از خویشان خود، به مطالعه و بررسی در مذاهب و فرق اسلامی، روی میآورد و در روند جستارگری و پژوهش با شیعه و مذهب اهلبیت(ع) آشنا میگردد و رغبت او در تفحص و مقایسه فزونی مییابد. با عزمی راسخ در پیگیری و حجاب برافکندن از احادیثی که بر حقانیت اهل بیت(ع) در رهبری تأکید میورزد و اکابر اصحاب روایت کردهاند، دست به تکاپو مییازد. فعالیتهای پژوهشی، وی را در انظار دوستان دانشجو و استادانش به صورت پژوهندهای کاردان، بیپروا مینمایاند.<ref>همان</ref> | |||
در فصل «انکشف الزیف» (فصل دوم کتاب) احادیثی که | در فصل «انکشف الزیف» (فصل دوم کتاب) احادیثی که اهل جماعت بدان استناد میجویند، چون «علیکم بسنتی و سنة الخلفاء...» و «انی تارک فیکم... کتاب الله و سنتی» و در آغاز زندگی، سخت بدانها پایبند بود و تفکر مسلکی خود را بر آنها استوار میدانست، از خلال بحث و کنجکاوی میبیند و درمییابد که از زمانهای پیشین، برای پوشاندن حقایق و درافتادن با خط اهل بیت(ع)- که اسلام راستین است-تدبیرهایی اندیشه شده بود و به جهت پوشیده ماندن این طرح بر بسیاری از مکتبهای فکری، تأسف شدید خود را ابراز میدارد، چیزی که باعث شده بود از اندیشههای وهابیان حمایت کند چنانکه گویی از آسمان فرود آمده باشد.<ref>ر.ک: همان</ref> | ||
مؤلف از خلال کاوش و پژوهش خود، از اهمیت والای حدیث «کتاب اللّه و عترتی» نقاب برافکنده، ترس بر او تمکین میکند و آرزو میکند این حدیث در تحلیل نهایی صحیح نباشد؛ چون در آن صورت، پایههای مکتب اهل جماعت، سست و ناپایدار خواهد نمود. ولی سرانجام چنان نشد، زیرا بعد از پژوهش و دقت و تفحص در منابع اصلی، حدیث را در حدی از صحت و و ثاقت یافت که کسی را یارای آن نباشد در آن شک بورزد و باز درباره حدیث «کتاب الله و سنتی» به تفحص و کاوش میپردازد و با وارسی منابع آن چون ترمذی و اسانید آن از ابن داود و [[ابن ماجه، محمد بن یزید|ابن ماجه]] و عرضه اوضاع تاریخی پیدایش حدیث، به بافتنی بودن آن پی میبرد و درمییابد که این حدیث، نمیتواند منبعی قابل اعتماد برای قانونگذاری جامعه بعد از رحلت پیامبر(ص) باشد چون علاوه بر ظنی بودن صدور، حدیثی است مبهم و دلالت آن نارسا. بعد، از گفتگویی که بین او و محدث دمشقی (عبدالقادر الارناؤوطی) رخ میدهد، ذکری به میان آورده که خواندنی است.<ref>همان، ص156</ref> | |||
نویسنده، همچنان | نویسنده، همچنان به وارسی و تفحص ادامه میدهد و در منابع اهل سنت درباره حدیث «کتاب الله و عترتی» پیجویی میکند. فهرستی که وی در کتاب عرضه داشته نشان میدهد: 24 تن از صحابه و 29 تن از تابعان و 323 تن از روات از قرن دوم تا قرن چهاردهم، این حدیث را نقل کردهاند. درباره کتابهایی که این حدیث را آوردهاند میگوید: کتابها بسیار است، از جمله صحیح مسلم و مستدرک [[حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله|حاکم نیشابوری]]، مضاف بر روایت حدیث از سوی [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]] و ترمذی همراه با روایت آن در کتاب «کنز العمال» و کتاب «احقاق الحق» اسدالله تستری که 14 تن از حفاظ وعلما را نام میبرد.<ref>همان</ref> | ||
سپس مؤلف به شبهه [[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزی]] در سند حدیث و شبهه [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]]، التفات میکند و | سپس مؤلف به شبهه [[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزی]] در سند حدیث و شبهه [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]]، التفات میکند و پاسخ میگوید و بدین وسیله بعد از ثبوت تواتر حدیث، راهی جز پرداختن به دلالت آن و پایبندی بدان، پیش روی پژوهنده نمیماند.<ref>همان</ref> | ||
در فصل «من هم اهل البیت؟» (فصل چهارم) با استناد به آیه تطهیر و | در فصل «من هم اهل البیت؟» (فصل چهارم) با استناد به آیه تطهیر و حدیث کساء، بعد از ثبوت تواتر و اسناد آن، ثابت میکند که اهلبیت(ع) کسانی جز «علی، فاطمه، حسن و حسین(ع)» نمیتوانند باشند. وی با ماجرای مباهله و اهل بیت، پژوهش خود را استواری و توان میبخشد.<ref>همان</ref> | ||
فصل پنجم، به مرحله دشوار و شوقانگیز فراگرد | فصل پنجم، به مرحله دشوار و شوقانگیز فراگرد پژوهش اختصاص مییابد و«البحث الفاصل» نام میگیرد. در این فصل، از تصمیم خود برای تحقیق دلایل ولایت علی از قرآن که نص است، در امامت ایشان سخن میگوید. در آن زمان، دلیلهای کافی برای اثبات ولایت علی(ع) در دست داشت؛ ولی هدف در این مرحله، فیصله دادن بود به این که سنی باشد و معتقد به سه خلیفه و یا شیعه باشد و معتقد به امامت علی؟ نویسنده، آیه 54 سوره مائده و وجوه استدلال بدان را برای اثبات ولایت علی(ع)، عرضه میدارد و همچنین آیات دیگری.<ref>همان</ref> | ||
فصل ششم، ناسره | فصل ششم، ناسره بودن شوری در خلافت اسلامی را برمینماید و بر جریان حوادث در لحظه احتضار پیامبر(ص) و تدبیری که در سقیفه سگالیده شد، پرتوی میافکند. وی میگوید: ما نه در احادیث و روایات مأثور و نه در سیرت پیامبر(ص)، نمییابیم که پیامبر امت را به اجرای اصل شوری ملزم کرده باشد و اگر بود مینمود. سپس درباره صحابیان و آیه «انقلبتم علی اعقابکم...» مینویسد که: آیه اشاره دارد به وفات رسول(ص) و عقبگردی که پس از وی رخ مینماید.<ref>همان، ص156- 157</ref> | ||
نویسنده در فصل هفتم، به نقش تاریخ در رستاخیز جامعه اهتمام میورزد و بینش و بصیرتی که تاریخ به آدمیان عطا میکند. بعد از این، نمونههایی از | نویسنده در فصل هفتم، به نقش تاریخ در رستاخیز جامعه اهتمام میورزد و بینش و بصیرتی که تاریخ به آدمیان عطا میکند. بعد از این، نمونههایی از تزویر مورخان را مینگارد و غرضورزی ایشان را به نمایش میگذارد. ابن هشام را مثال میآورد که چگونه در اقتباس از سیره [[ابن اسحاق، محمد|ابن اسحاق]]، فضایل [[امام على(ع)]] و خاندانش را وامینهد و به صراحت میگوید: «برخی از آنچه [[ابن اسحاق، محمد|ابن اسحاق]] نبشته، از این کتاب وانهادم و چیزهایی که زشت مینمود و برخی دیگر که ناخوشایند مردم است.» و نیز طبری که سبب چشم برداشتن از برخی حقایق را «بیطاقت شدن مردم در استماع آنها» میشمارد.<ref>همان، ص157</ref> | ||
در فصل هشتم سرگذشت هر یک از ائمه اربعه را نگاشته و | در فصل هشتم سرگذشت هر یک از ائمه اربعه را نگاشته و نقاط خلاف و اختلاف را تبیین میکند و سیر تاریخی یکیک مذاهب و شعب آن را تتبع کرده که اختلاف تمام با مذاهب اصل داشته است. لمحهای نیز از فقه شیعی و منشأ آن را یادآور میشود. این فصل با مناظرهای در غایت اهمیت که بین یوحنا و علمای مذاهب اربعه گذشته، ختم میکند که برای عبرتگیری سزاوار دقت و تأمل است.<ref>همان</ref> | ||
نویسنده در فصل نهم به بررسی عقاید سلفی در مراحل سهگانه پرداخته است که آغاز اندیشه سلفی است و تا امروز پایدارست. در این | نویسنده در فصل نهم به بررسی عقاید سلفی در مراحل سهگانه پرداخته است که آغاز اندیشه سلفی است و تا امروز پایدارست. در این فصل جمود فکری این جریان در فقه و مغالطاتی که در عقیده اسلامی آفریدهاند، برشمرده میشود که از خلال کاوش در این فصل میتوان دریافت.<ref>همان</ref> | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== |
ویرایش