۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
===انگیزه نگارش=== | ===انگیزه نگارش=== | ||
مؤلف درباره انگیزه خود از تألیف این فرهنگنامه و استخراج و جمعآورى این اصطلاحات، نخست آسان شدن فهم و درک اصطلاحات مندرج در کتب ادبى و علمى براى جویندگان این علوم و فنون و آشنا شدن به تعبیرات و اصطلاحات مندرج در ادب عربى و بهویژه فارسى بهطور عموم، بیان میدارد<ref>ر.ک: مقدمه، ص2</ref>. | مؤلف درباره انگیزه خود از تألیف این فرهنگنامه و استخراج و جمعآورى این اصطلاحات، نخست آسان شدن فهم و درک اصطلاحات مندرج در کتب ادبى و علمى براى جویندگان این علوم و فنون و آشنا شدن به تعبیرات و اصطلاحات مندرج در ادب عربى و بهویژه فارسى بهطور عموم، بیان میدارد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/24701/1/2 ر.ک: مقدمه، ص2]</ref>. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
مؤلف در سرآغاز سخن در مورد فراز و نشیبهای جمعآوری اصطلاحنامه بیان میدارد که معانى اصطلاحى لغات و اصطلاحات مورد استفاده در علوم و فنون گوناگون، ماوراى معانى لغوى آنهاست و با مراجعه به کتب لغوى عادى قابل درک و فهم نیست. همچنین مىدانیم که پایهگذاران و پژوهندگان هر علم و فنى در علم و فن موردنظر و بحث و تحقیق خود اصطلاحاتى را بهکار بردهاند که از حدود معانى لغوى آنها خارج است و چهبسا بالکل معانى لغوى خود را از دست داده، معنى و مفهوم دیگرى از آنها اراده شده باشد، مثلاً در فلسفه معنى «مکان» و «حیز» از نظر لغوى ماوراى معنى اصطلاحى آن است و آنچه عرف و لغت از «مکان» و «حیز» درمىیابند، بهجز آن مفهومى است که فیلسوف برمىگزیند و مورد بحث و تحقیق قرار مىدهد، لذا یک نویسنده خوبی کسى خواهد بود که فى الجمله در همه سقب علوم و فنونى که وارد در فرهنگ اسلامى شده است و یا بالاصالة ویژه فرهنگ اسلامى است، واقف و آگاه باش و به ظرایف و لطایف آن فن تسلط لازم را داشته باشد تا بتواند یک فرهنگنامه دقیق و جامعومانع ارائه دهد. | مؤلف در سرآغاز سخن در مورد فراز و نشیبهای جمعآوری اصطلاحنامه بیان میدارد که معانى اصطلاحى لغات و اصطلاحات مورد استفاده در علوم و فنون گوناگون، ماوراى معانى لغوى آنهاست و با مراجعه به کتب لغوى عادى قابل درک و فهم نیست. همچنین مىدانیم که پایهگذاران و پژوهندگان هر علم و فنى در علم و فن موردنظر و بحث و تحقیق خود اصطلاحاتى را بهکار بردهاند که از حدود معانى لغوى آنها خارج است و چهبسا بالکل معانى لغوى خود را از دست داده، معنى و مفهوم دیگرى از آنها اراده شده باشد، مثلاً در فلسفه معنى «مکان» و «حیز» از نظر لغوى ماوراى معنى اصطلاحى آن است و آنچه عرف و لغت از «مکان» و «حیز» درمىیابند، بهجز آن مفهومى است که فیلسوف برمىگزیند و مورد بحث و تحقیق قرار مىدهد، لذا یک نویسنده خوبی کسى خواهد بود که فى الجمله در همه سقب علوم و فنونى که وارد در فرهنگ اسلامى شده است و یا بالاصالة ویژه فرهنگ اسلامى است، واقف و آگاه باش و به ظرایف و لطایف آن فن تسلط لازم را داشته باشد تا بتواند یک فرهنگنامه دقیق و جامعومانع ارائه دهد. | ||
در این مجموعه سعى وافر به عمل آمد که بجاى برگزیدن متون عربى، از متون فارسى کهن استفاده شود تا فواید آن عامتر باشد و مبتدیان را به کار آید و مترسلان را بلاغت افزاید. همچنین اصطلاحات مربوط به ملل و نحل و فرق گوناگون کلامى هم با بانیان آنها آورده شده تا طالبان این علم به ریشه بسیارى عقاید کلامى واقف شوند<ref>ر.ک: همان، ص1-3</ref>. | در این مجموعه سعى وافر به عمل آمد که بجاى برگزیدن متون عربى، از متون فارسى کهن استفاده شود تا فواید آن عامتر باشد و مبتدیان را به کار آید و مترسلان را بلاغت افزاید. همچنین اصطلاحات مربوط به ملل و نحل و فرق گوناگون کلامى هم با بانیان آنها آورده شده تا طالبان این علم به ریشه بسیارى عقاید کلامى واقف شوند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/24701/1/1 ر.ک: همان، ص1-3]</ref>. | ||
در ادامه نگارنده به ذکر مقدمهای مهم و حیاتی میپردازد که شامل تاریخچهاى از فلسفه و نقل و سیر آن در تمدن اسلامى و همینطور کلام و منطق است. این مقدمه شامل سه بخش است: بخش اول تاریخچه فلسفه؛ بخش دوم تاریخچه منطق و بخش سوم تاریخچه کلام. | در ادامه نگارنده به ذکر مقدمهای مهم و حیاتی میپردازد که شامل تاریخچهاى از فلسفه و نقل و سیر آن در تمدن اسلامى و همینطور کلام و منطق است. این مقدمه شامل سه بخش است: بخش اول تاریخچه فلسفه؛ بخش دوم تاریخچه منطق و بخش سوم تاریخچه کلام. | ||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
# تفکر و جریان فکرى نوع [[رازی، محمد بن زکریا|زکریاى رازى]] و [[ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد|ابوریحان بیرونى]] و خوارزمى است که جریان فکرى را در مسیر علوم تجربى و مشاهده و استقراء سوق داده، استدلالات عقلى و در حقیقت عقل محض را تخطئه مىکنند و آن را در کشف حقایق عینى نارسا مىدانند. | # تفکر و جریان فکرى نوع [[رازی، محمد بن زکریا|زکریاى رازى]] و [[ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد|ابوریحان بیرونى]] و خوارزمى است که جریان فکرى را در مسیر علوم تجربى و مشاهده و استقراء سوق داده، استدلالات عقلى و در حقیقت عقل محض را تخطئه مىکنند و آن را در کشف حقایق عینى نارسا مىدانند. | ||
# نمودار جریان فکرى دیگر، [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابنسینا]] هستند که هردو نخست خود را کاملاً پیرو مکتبهای یونان، یعنى افلاطون و ارسطو مىدانند؛ البته [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابنسینا]] سعى مىکند کاملاً ارسطویى فکر کرده و مکتب استدلالى او را دنبال کند، هرچند خود ابتکاراتى دارد و کاملاً گام در جاى گام [[ارسطو]] نمىگذارد، اما [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] جمع بین هردو مکتب افلاطون و [[ارسطو]] مىکند و مدار فکرى او [[ارسطو]]<nowiki/>یى- افلاطونى است. در مسائل طبى و اخلاقى هم نظریات بدیعى دارد و در جامعهشناسى و نظریههای اجتماعى نیز نظریاتى دارد که مأخوذ از دو نظام سیاسى [[ارسطو]] و افلاطون است. | # نمودار جریان فکرى دیگر، [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابنسینا]] هستند که هردو نخست خود را کاملاً پیرو مکتبهای یونان، یعنى افلاطون و ارسطو مىدانند؛ البته [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابنسینا]] سعى مىکند کاملاً ارسطویى فکر کرده و مکتب استدلالى او را دنبال کند، هرچند خود ابتکاراتى دارد و کاملاً گام در جاى گام [[ارسطو]] نمىگذارد، اما [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] جمع بین هردو مکتب افلاطون و [[ارسطو]] مىکند و مدار فکرى او [[ارسطو]]<nowiki/>یى- افلاطونى است. در مسائل طبى و اخلاقى هم نظریات بدیعى دارد و در جامعهشناسى و نظریههای اجتماعى نیز نظریاتى دارد که مأخوذ از دو نظام سیاسى [[ارسطو]] و افلاطون است. | ||
# مکتب فکرى و جریان فکرى سوم در «[[اخوان الصفا|اخوانالصفا و خلان الوفا]]» ممثل مىشود. این جریان فکرى را باید توجه به حکمت عملى دانست؛ چه اینکه تمام علوم و فنون عصر را در خدمت مدینه فاضلهاى که خود در نظر دارند قرار مىدهند. در ادامه مؤلف به مراحل نقل و ترجمه در طول تاریخ اشاره میکند<ref>ر.ک: همان، ص5-43</ref>. | # مکتب فکرى و جریان فکرى سوم در «[[اخوان الصفا|اخوانالصفا و خلان الوفا]]» ممثل مىشود. این جریان فکرى را باید توجه به حکمت عملى دانست؛ چه اینکه تمام علوم و فنون عصر را در خدمت مدینه فاضلهاى که خود در نظر دارند قرار مىدهند. در ادامه مؤلف به مراحل نقل و ترجمه در طول تاریخ اشاره میکند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/24701/1/5 ر.ک: همان، ص5-43]</ref>. | ||
بخش دوم مقدمه، در مورد سیر منطق از دیرباز تا عصر شکوفایى مدنیت علمى اسلامى است. با اینکه از لحاظ تاریخى در تمدن اسلامى نخست مسائل کلامى مورد بحث و فحص دانشمندان اسلامى قرار گرفت و پس منطقیات و سرانجام فلسفه مورد توجه واقع شد؛ نگارنده به جنبههاى اهمیت موضوع توجه کرده، نخست تاریخچه علوم عقلى را بهطورکلی یادآور شده که قهراً شامل منطق و کلام هم مىشود و سپس از باب ذکر خاص بعد از عام، سیر منطق را مورد بررسى قرار داده و سرانجام به تاریخچه کلام مىپردازد. | بخش دوم مقدمه، در مورد سیر منطق از دیرباز تا عصر شکوفایى مدنیت علمى اسلامى است. با اینکه از لحاظ تاریخى در تمدن اسلامى نخست مسائل کلامى مورد بحث و فحص دانشمندان اسلامى قرار گرفت و پس منطقیات و سرانجام فلسفه مورد توجه واقع شد؛ نگارنده به جنبههاى اهمیت موضوع توجه کرده، نخست تاریخچه علوم عقلى را بهطورکلی یادآور شده که قهراً شامل منطق و کلام هم مىشود و سپس از باب ذکر خاص بعد از عام، سیر منطق را مورد بررسى قرار داده و سرانجام به تاریخچه کلام مىپردازد. | ||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
مؤلف در مورد سیر منطق از دیرباز تاکنون، یکبهیک به ذکر مراحل این سیر توسط دانشمندان این فن و تأثیراتی که ایشان بر این فن داشتند را مطرح میکند. اولین آنها [[ارسطو]] بود که خلق بسیاری از قواعد منطقی به دست وی صورت گرفت و پس از او سقراط، افلاطون و مفسرین یونانی و اسلامی در طول تاریخ به نظم دهی و تفصیل به این فن پرداختند تا اینکه این سیر به دوره صفویه و قاجاریه رسید؛ در علوم منطقى و عقلى در این دوران نیز دانشمندانى در ایران پیدا شدند که استادان مسلمى در فنون عقلى بودند و همچنان حوزههاى علمى را گرم نگاه مىداشتند. اگرچه خود مبتکر نبودند؛ اما برخى داراى افکار و عقاید و نظرات خاص بودند که مىتوان آنان را مستقلالفکر محسوب داشت. | مؤلف در مورد سیر منطق از دیرباز تاکنون، یکبهیک به ذکر مراحل این سیر توسط دانشمندان این فن و تأثیراتی که ایشان بر این فن داشتند را مطرح میکند. اولین آنها [[ارسطو]] بود که خلق بسیاری از قواعد منطقی به دست وی صورت گرفت و پس از او سقراط، افلاطون و مفسرین یونانی و اسلامی در طول تاریخ به نظم دهی و تفصیل به این فن پرداختند تا اینکه این سیر به دوره صفویه و قاجاریه رسید؛ در علوم منطقى و عقلى در این دوران نیز دانشمندانى در ایران پیدا شدند که استادان مسلمى در فنون عقلى بودند و همچنان حوزههاى علمى را گرم نگاه مىداشتند. اگرچه خود مبتکر نبودند؛ اما برخى داراى افکار و عقاید و نظرات خاص بودند که مىتوان آنان را مستقلالفکر محسوب داشت. | ||
کسانى مانند [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالدین شیرازى]] (متوفى 1050ق) که در مورد حرکت جوهریه و مسائل دیگر نظریات بدیعى آورد؛ مانند [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|میرداماد]] که خود در جهان فلسفه و علوم عقلى از لحاظ سبک بیان و نگارش، استاد بود و در بعضى مسائل مانند حدوث دهرى و غیره نظریات بدیع داشت<ref>ر.ک: همان، ص44-73</ref>. | کسانى مانند [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالدین شیرازى]] (متوفى 1050ق) که در مورد حرکت جوهریه و مسائل دیگر نظریات بدیعى آورد؛ مانند [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|میرداماد]] که خود در جهان فلسفه و علوم عقلى از لحاظ سبک بیان و نگارش، استاد بود و در بعضى مسائل مانند حدوث دهرى و غیره نظریات بدیع داشت<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/24701/1/44 ر.ک: همان، ص44-73]</ref>. | ||
بخش سوم پیرامون سیر اجمالى در اندیشههاى کلامى است. مؤلف در ابتدا به ذکر وجهتسمیه این علم به کلام نظرات و اقوال متعددی را مطرح و بررسی میکند؛ سپس در مورد مخالفین علم کلام بیان میدارد که علم کلام بهطورکلی از نظر اصحاب حدیث مردود شناخته شده بود و آنان استدلالات عقلى را نارساى به مطلوب مىدانستند و پارهاى آن را بدعت و حرام و محرم بهحساب مىآوردند و بر آن بودند که مسائل شرعى تعبدى است و نباید با معیار عقل و علوم حکمى سنجیده شود. این امر در مذهب اهل سنت و جماعت بیشتر مورد توجه بود و در مذهب شیعه کمتر، اما بههرحال در مکتب و مذهب شیعه همگروههای خاص قشرى و اخباریون این امر را کاملاً مدنظر داشتند. | بخش سوم پیرامون سیر اجمالى در اندیشههاى کلامى است. مؤلف در ابتدا به ذکر وجهتسمیه این علم به کلام نظرات و اقوال متعددی را مطرح و بررسی میکند؛ سپس در مورد مخالفین علم کلام بیان میدارد که علم کلام بهطورکلی از نظر اصحاب حدیث مردود شناخته شده بود و آنان استدلالات عقلى را نارساى به مطلوب مىدانستند و پارهاى آن را بدعت و حرام و محرم بهحساب مىآوردند و بر آن بودند که مسائل شرعى تعبدى است و نباید با معیار عقل و علوم حکمى سنجیده شود. این امر در مذهب اهل سنت و جماعت بیشتر مورد توجه بود و در مذهب شیعه کمتر، اما بههرحال در مکتب و مذهب شیعه همگروههای خاص قشرى و اخباریون این امر را کاملاً مدنظر داشتند. | ||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
# تأويل مختلف الحديث في الرد على اعداد الحديث، [[ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم|ابن قتیبه]] (270ق)؛ | # تأويل مختلف الحديث في الرد على اعداد الحديث، [[ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم|ابن قتیبه]] (270ق)؛ | ||
# الأبانة في أصول الديانة، ابوالحسن اشعرى (330ق)؛ | # الأبانة في أصول الديانة، ابوالحسن اشعرى (330ق)؛ | ||
# و..<ref>ر.ک: همان، ص74-84</ref>. | # و..<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/24701/1/74 ر.ک: همان، ص74-84]</ref>. | ||
پس از ذکر مباحث اخیر، مؤلف به فرهنگنامه پرداخته و واژگان فلسفی و کلامی را یکبهیک و به ترتیب حروف الفبا مورد بررسی قرار داده است. | پس از ذکر مباحث اخیر، مؤلف به فرهنگنامه پرداخته و واژگان فلسفی و کلامی را یکبهیک و به ترتیب حروف الفبا مورد بررسی قرار داده است. | ||
واژه «آباء»(جمع اب: پدران) اولین واژهای است که نویسنده آنرا مورد بررسی قرار داده است و دراینباره میگوید: این واژه در فلسفه چنین تعریف شده است: فلاسفه عالم جسمانى را عبارت از نه فلک تودرتو مىدانستند که نخستین را فلک الافلاک بود؛ این افلاک را از نظر تأثیرى که در عالم عناصر و تکوین موالید دارند آباء نامیدهاند و مىگویند جز فلک الافلاک سایر آنها در تکوین موجودات عالم کون و فساد تأثیر خاصى دارند آنچنان تأثیرى که پدر در تولید و پدیدار شدن فرزند دارد، به این معنى که از فعل آنها و انفعال عناصر اربعه موالید ثلث که عبارت از: معدن، نبات و حیوان باشد تکوین مىیابند و ازاینجهت آنها را آباء ثمانیه و عناصر را امهات اربعه و کائنات ارضى را موالید ثلث نامیدهاند<ref>ر.ک: متن کتاب، ص1</ref>. | واژه «آباء»(جمع اب: پدران) اولین واژهای است که نویسنده آنرا مورد بررسی قرار داده است و دراینباره میگوید: این واژه در فلسفه چنین تعریف شده است: فلاسفه عالم جسمانى را عبارت از نه فلک تودرتو مىدانستند که نخستین را فلک الافلاک بود؛ این افلاک را از نظر تأثیرى که در عالم عناصر و تکوین موالید دارند آباء نامیدهاند و مىگویند جز فلک الافلاک سایر آنها در تکوین موجودات عالم کون و فساد تأثیر خاصى دارند آنچنان تأثیرى که پدر در تولید و پدیدار شدن فرزند دارد، به این معنى که از فعل آنها و انفعال عناصر اربعه موالید ثلث که عبارت از: معدن، نبات و حیوان باشد تکوین مىیابند و ازاینجهت آنها را آباء ثمانیه و عناصر را امهات اربعه و کائنات ارضى را موالید ثلث نامیدهاند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/24701/2/1 ر.ک: متن کتاب، ص1]</ref>. | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== | ||
خط ۹۸: | خط ۹۸: | ||
[[رده:25 آذر الی 24 دی96]] | [[رده:25 آذر الی 24 دی96]] | ||
[[رده: خرداد(98)]] |
ویرایش