۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
'''أدب النفس''' اثر اخلاقى [[ابوعبدالله محمد بن على حكيم ترمذى]] (متوفى 320ق) به زبان عربى است كه توسط احمد عبدالرحيم السايح مورد تحقيق قرار گرفته است. | '''أدب النفس''' اثر اخلاقى [[ابوعبدالله محمد بن على حكيم ترمذى]] (متوفى 320ق) به زبان عربى است كه توسط احمد عبدالرحيم السايح مورد تحقيق قرار گرفته است. | ||
نویسنده از قدماى صوفيه به شمار مىرود.<ref>الثقافة، ص22</ref>و کتاب او از منابع مهم تصوف مىباشد.<ref>همان، ص23</ref> | نویسنده از قدماى صوفيه به شمار مىرود.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/43381/22 الثقافة، ص22]</ref>و کتاب او از منابع مهم تصوف مىباشد.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/43381/23 همان، ص23]</ref> | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
مؤلف در بخش اول کتاب -كه ظاهراً مقدمه مؤلف مىباشد- به انگيزه و هدف خلقت اشاره كرده و چنين گفته كه خداوند برای نمايان كردن ربوبيت خویش و نيز نشان دادن قدرت و تدبيرش و همچنين بهخاطر اينكه مخلوقات از طريق قلب و زبان او را ياد كنند، مخلوقات را بهوجود آورده است.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص11</ref> | مؤلف در بخش اول کتاب -كه ظاهراً مقدمه مؤلف مىباشد- به انگيزه و هدف خلقت اشاره كرده و چنين گفته كه خداوند برای نمايان كردن ربوبيت خویش و نيز نشان دادن قدرت و تدبيرش و همچنين بهخاطر اينكه مخلوقات از طريق قلب و زبان او را ياد كنند، مخلوقات را بهوجود آورده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18033/1/11 ر.ک: متن کتاب، ص11]</ref> | ||
نویسنده يادآور مىشود كه انسانها بايد همیشه به ياد خداوند باشند و ياد خداوند را بر همه چيز از جمله بر اعمال نیکو مقدم بدارند.<ref>همان، ص12</ref> | نویسنده يادآور مىشود كه انسانها بايد همیشه به ياد خداوند باشند و ياد خداوند را بر همه چيز از جمله بر اعمال نیکو مقدم بدارند.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18033/1/12 همان، ص12]</ref> | ||
مؤلف در این بخش به جايگاه قلب و تفویض امور به دست خدا و نيز توكل و معناى آن نيز پرداخته است. | مؤلف در این بخش به جايگاه قلب و تفویض امور به دست خدا و نيز توكل و معناى آن نيز پرداخته است. | ||
مؤلف در بخش ديگرى از کتابش به معناى لغوى و اصطلاحى «رياضة النفس» پرداخته است و گفته كه «رياض» مشتق از «رضض» به معناى شكستن «كسر» مىباشد. و مىگوید وقتى نفس از عادات پليد دور شد و به يقين رسيد و شيرينى لقاء خداوند را چشيد ديگربار به سمت شهوات كشيده نمىشود.<ref>همان ص34-35</ref> | مؤلف در بخش ديگرى از کتابش به معناى لغوى و اصطلاحى «رياضة النفس» پرداخته است و گفته كه «رياض» مشتق از «رضض» به معناى شكستن «كسر» مىباشد. و مىگوید وقتى نفس از عادات پليد دور شد و به يقين رسيد و شيرينى لقاء خداوند را چشيد ديگربار به سمت شهوات كشيده نمىشود.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18033/1/34 همان ص34-35]</ref> | ||
در بخش يقين کتاب با این سؤال مواجه مىشویم كه يقين چگونه حاصل مىشود؟ مؤلف خود چنين جواب مىدهد كه يقين با پاکى و طهارت قلب ايجاد مىشود، و اما طهارت قلب چيست؟ ايشان مىگوید طهارت قلب يعنى ترك هر آنچيزى كه باعث اضطراب در قلب و آشفتگى آن مىشود. خواه آنچيز امرى بزرگ و خواه كوچك باشد. و بايد قلب را از شهوات و آنچيزهایى كه به شهوات مربوط مىشود دور نگه داشت. و نتيجه این عمل، پاک كردن و صيقل دادن قلب است.<ref>همان ص36</ref> | در بخش يقين کتاب با این سؤال مواجه مىشویم كه يقين چگونه حاصل مىشود؟ مؤلف خود چنين جواب مىدهد كه يقين با پاکى و طهارت قلب ايجاد مىشود، و اما طهارت قلب چيست؟ ايشان مىگوید طهارت قلب يعنى ترك هر آنچيزى كه باعث اضطراب در قلب و آشفتگى آن مىشود. خواه آنچيز امرى بزرگ و خواه كوچك باشد. و بايد قلب را از شهوات و آنچيزهایى كه به شهوات مربوط مىشود دور نگه داشت. و نتيجه این عمل، پاک كردن و صيقل دادن قلب است.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18033/1/36 همان ص36]</ref> | ||
در بخش بعدى کتاب در توضيح «صفت قلب» به چگونگى قرار گرفتن قلب در بدن بهصورت مختصر اشاره مىكند و بين «قلب» و «صدر» فرق مىگذارد. سپس مىگوید كه قلب داراى دو چشم و دو گوش و یک در است و خانهاش نيز «صدر» مىباشد.<ref>همان ص52</ref> | در بخش بعدى کتاب در توضيح «صفت قلب» به چگونگى قرار گرفتن قلب در بدن بهصورت مختصر اشاره مىكند و بين «قلب» و «صدر» فرق مىگذارد. سپس مىگوید كه قلب داراى دو چشم و دو گوش و یک در است و خانهاش نيز «صدر» مىباشد.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18033/1/52 همان ص52]</ref> | ||
ايشان در این بخش اصطلاحاتى همچون «صدر»، «فؤاد»، «نور» را مطرح مىكند و توضيحاتى دراينباره مىدهد.<ref>همان ص53</ref> | ايشان در این بخش اصطلاحاتى همچون «صدر»، «فؤاد»، «نور» را مطرح مىكند و توضيحاتى دراينباره مىدهد.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18033/1/53 همان ص53]</ref> | ||
وى در این بخش از کتاب نور خداوند را چنين در قلب به تصویر مىكشد: نور زمانى كه از قلب خارج مىشود در «صدر» طلوع مىكند و باعث مىشود كه چشمهاى «فؤاد» با این نور روشن شود.<ref>همان ص53</ref> | وى در این بخش از کتاب نور خداوند را چنين در قلب به تصویر مىكشد: نور زمانى كه از قلب خارج مىشود در «صدر» طلوع مىكند و باعث مىشود كه چشمهاى «فؤاد» با این نور روشن شود.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18033/1/53 همان ص53]</ref> | ||
در ادامه به بيمارىهاى قلبى چون حسد، ريا، فخر و... اشاره مىكند و دليل آن را بزرگ شمردن دنيا دانسته و برای از بين بردن این بيمارىها چارهاى جز رياضت نفس نمىداند.<ref>همان ص65-66</ref> | در ادامه به بيمارىهاى قلبى چون حسد، ريا، فخر و... اشاره مىكند و دليل آن را بزرگ شمردن دنيا دانسته و برای از بين بردن این بيمارىها چارهاى جز رياضت نفس نمىداند.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18033/1/65 همان ص65-66]</ref> | ||
مؤلف بعد از این قسمت (توضيح صفات قلب)، صفات عارف را برمىشمرد و ضمن توضيحاتى نسبتاً طولانى بايدها و نبايدهایى كه شايسته هست كه یک انسان موقن آنرا انجام دهد يا ترك كند توضيح مىدهد.<ref>همان ص72 الى 104</ref> | مؤلف بعد از این قسمت (توضيح صفات قلب)، صفات عارف را برمىشمرد و ضمن توضيحاتى نسبتاً طولانى بايدها و نبايدهایى كه شايسته هست كه یک انسان موقن آنرا انجام دهد يا ترك كند توضيح مىدهد.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18033/1/72 همان ص72 الى 104]</ref> | ||
ترمذى قائل است كه وقتى نور هدايت بر قلب شخص وارد شود، غفلت از او دور شده و شك و شرك از آن قلب مىرود و جاى غفلت، آگاهى و جاى شك، يقين و جاى شرك، اخلاص مىنشيند.<ref>همان ص86</ref> | ترمذى قائل است كه وقتى نور هدايت بر قلب شخص وارد شود، غفلت از او دور شده و شك و شرك از آن قلب مىرود و جاى غفلت، آگاهى و جاى شك، يقين و جاى شرك، اخلاص مىنشيند.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18033/1/86 همان ص86]</ref> | ||
چهار بخش پایانى کتاب درباره «نصرت و يارى»، «مجاهده»، «هوا و هوس» و «نتيجه هوا و هوس» است. ايشان هر كدام از بخشها را با مطرح كردن یک سؤال و پاسخ به آن مطرح مىكند. این چهار بخش از بخشهاى موجز کتاب به شمار مىرود. | چهار بخش پایانى کتاب درباره «نصرت و يارى»، «مجاهده»، «هوا و هوس» و «نتيجه هوا و هوس» است. ايشان هر كدام از بخشها را با مطرح كردن یک سؤال و پاسخ به آن مطرح مىكند. این چهار بخش از بخشهاى موجز کتاب به شمار مىرود. | ||
مؤلف در بخش نصرت مىنویسد: وقتى بندهاى در نهایت قدرت با هواى نفس به مجاهده مىپردازد، خداوند با نشان دادن راهش به كمك او مىآيد؛ بهگونهاى كه راهى از قلبش بهسوى خدا باز مىشود تا اينكه این راه تبديل به چشم قلب «عين القلب» مىشود و با آن خداوند را مىبيند.<ref>همان ص104</ref> | مؤلف در بخش نصرت مىنویسد: وقتى بندهاى در نهایت قدرت با هواى نفس به مجاهده مىپردازد، خداوند با نشان دادن راهش به كمك او مىآيد؛ بهگونهاى كه راهى از قلبش بهسوى خدا باز مىشود تا اينكه این راه تبديل به چشم قلب «عين القلب» مىشود و با آن خداوند را مىبيند.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18033/1/104 همان ص104]</ref> | ||
مؤلف در بخش مجاهده، جهاد با نفس را به جهاد با دشمن تشبيه كرده و متذكر شده كه كسى كه با تمام قوا به جنگ با دشمن مىرود يقيناً پيروز است.<ref>همان ص107 و 108</ref> | مؤلف در بخش مجاهده، جهاد با نفس را به جهاد با دشمن تشبيه كرده و متذكر شده كه كسى كه با تمام قوا به جنگ با دشمن مىرود يقيناً پيروز است.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18033/1/107 همان ص107 و 108]</ref> | ||
ايشان در بخش پایانى کتابش مىگوید كه وقتى كسى مبتلا به هواى نفس مىشود يا مانند فرعون مىشود كه خود را خدا مىخواند و يا مانند نمرود كه مىخواهد با خداوند مبارزه كند.<ref>همان ص117 و 118</ref> | ايشان در بخش پایانى کتابش مىگوید كه وقتى كسى مبتلا به هواى نفس مىشود يا مانند فرعون مىشود كه خود را خدا مىخواند و يا مانند نمرود كه مىخواهد با خداوند مبارزه كند.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18033/1/117 همان ص117 و 118]</ref> | ||
مؤلف در پایان مى گوید كه انسانهاى پيروز در مبارزه با هواى نفس به دو گروه تقسيم میشود؛ هرچند به سه گروه اشاره مىكند.<ref>همان ص119</ref> | مؤلف در پایان مى گوید كه انسانهاى پيروز در مبارزه با هواى نفس به دو گروه تقسيم میشود؛ هرچند به سه گروه اشاره مىكند.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18033/1/119 همان ص119]</ref> | ||
لازم به ذكر است كه: | لازم به ذكر است كه: | ||
#ايشان در اثبات مدعى خود به وفور از آيات.<ref>همان، ص11، 13، 19، 20 و...</ref>و روايات.<ref>همان، ص12، 28، 37 و...</ref>استمداد طلبيده است. | #ايشان در اثبات مدعى خود به وفور از آيات.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18033/1/11 همان، ص11، 13، 19، 20 و...]</ref>و روايات.<ref>همان، ص12، 28، 37 و...</ref>استمداد طلبيده است. | ||
#مؤلف در ترجمه برخى از لغات نيز به منابع لغت مراجعه كرده است؛ مثلاً در آيه ''' «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُون» '''.<ref>ذارايات: 56</ref>گفته است كه منظور از «ليعبدون»، «ليوحدون» است و همینطور در آيه «اياك نعبد» يعنى «نوحد» است.<ref>همان، ص12، 34 و 52</ref> | #مؤلف در ترجمه برخى از لغات نيز به منابع لغت مراجعه كرده است؛ مثلاً در آيه ''' «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُون» '''.<ref>ذارايات: 56</ref>گفته است كه منظور از «ليعبدون»، «ليوحدون» است و همینطور در آيه «اياك نعبد» يعنى «نوحد» است.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18033/1/12 همان، ص12، 34 و 52]</ref> | ||
#برخى مدعى هستند كه نظرات ترمذى در این کتاب برگرفته از تفكرات افلاطون مىباشد و مؤلف اثرپذيرى زيادى از فلاسفهاى چون افلاطون داشته است.<ref>الثقافة، ص23</ref>و مىگویند كه چگونگى به تصویر كشيدن قلب.<ref>متن کتاب، ص52</ref>در کتاب مىتواند برگرفته از نظرات «غار افلاطون» باشد.<ref>الثقافة، ص24</ref> | #برخى مدعى هستند كه نظرات ترمذى در این کتاب برگرفته از تفكرات افلاطون مىباشد و مؤلف اثرپذيرى زيادى از فلاسفهاى چون افلاطون داشته است.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/43381/23 الثقافة، ص23]</ref>و مىگویند كه چگونگى به تصویر كشيدن قلب.<ref>متن کتاب، ص52</ref>در کتاب مىتواند برگرفته از نظرات «غار افلاطون» باشد.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/43381/24 الثقافة، ص24]</ref> | ||
==وضعيت کتاب== | ==وضعيت کتاب== | ||
خط ۸۰: | خط ۸۰: | ||
محقق، فهرست محتویات را به همراه مصادر و مراجع کتاب در پایان کتاب آورده است. | محقق، فهرست محتویات را به همراه مصادر و مراجع کتاب در پایان کتاب آورده است. | ||
پاورقىهاى کتاب بيشتر به درج ارجاعات اختصاص يافته و مواردى نيز به اختلاف نسخ.<ref>متن کتاب، ص18، 21 و 32</ref>اشاره شده است. محقق در توضيح لغات، از لغتنامههاى همچون لسانالعرب، و اساسالبلاغة.<ref>همان، ص24، 25، 36 و 38</ref>بهره برده است. ايشان در برخى از موارد، بدون تكيه بر لغتنامه، لغات را ترجمه نموده است.<ref>همان، ص35 و 61</ref>همچنين در برخى موارد در پاورقىها به بررسى سند روايات.<ref>همان، ص36، 50 و 68</ref>از حيث صحت و سقم پرداخته است. | پاورقىهاى کتاب بيشتر به درج ارجاعات اختصاص يافته و مواردى نيز به اختلاف نسخ.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18033/1/18 متن کتاب، ص18، 21 و 32]</ref>اشاره شده است. محقق در توضيح لغات، از لغتنامههاى همچون لسانالعرب، و اساسالبلاغة.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18033/1/24 همان، ص24، 25، 36 و 38]</ref>بهره برده است. ايشان در برخى از موارد، بدون تكيه بر لغتنامه، لغات را ترجمه نموده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18033/1/35 همان، ص35 و 61]</ref>همچنين در برخى موارد در پاورقىها به بررسى سند روايات.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/18033/1/36 همان، ص36، 50 و 68]</ref>از حيث صحت و سقم پرداخته است. | ||
==پانویس== | ==پانویس== |
ویرایش