پرش به محتوا

مرصاد العباد: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'دست‌رس' به 'دسترس'
جز (جایگزینی متن - '| تعداد جلد =1 | کد پدیدآور =' به '| تعداد جلد =1 | کتابخانۀ دیجیتال نور = | کد پدیدآور =')
جز (جایگزینی متن - 'دست‌رس' به 'دسترس')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۶۳: خط ۶۳:
از ديدگاه نجم‌الدين، محور وجود انسان، مرتبه‌ى نفس اوست و بقيه‌ى مراتب به نحوى تابع وجود او محسوب مى‌شوند. محور بودن نفس در وجود انسان، اقتضا دارد كه وجود او برتر از ساير مراتب وجودى انسان باشد. يكى از خصوصيات نفس كه آن را محور وجود انسان قرار مى‌دهد، برخوردارى از كمالات بيشتر نسبت به ساير مراتب است.
از ديدگاه نجم‌الدين، محور وجود انسان، مرتبه‌ى نفس اوست و بقيه‌ى مراتب به نحوى تابع وجود او محسوب مى‌شوند. محور بودن نفس در وجود انسان، اقتضا دارد كه وجود او برتر از ساير مراتب وجودى انسان باشد. يكى از خصوصيات نفس كه آن را محور وجود انسان قرار مى‌دهد، برخوردارى از كمالات بيشتر نسبت به ساير مراتب است.


وى، در بحث سفر روح براى تعلّق بدن، از اين حقيقت پرده برمى‌دارد كه نفس، علاوه بر كمالات روح و دل، از كمالات تمام عوالم وجود نيز برخوردار است. يكى از جنبه‌هاى برترى نفس بر روح، از جهت غايت و هدف از خلقت كه به مسئله‌ى تكامل آن بازگشت مى‌كند، معرفت و شناختى است كه نفس به آن دست‌رسى پيدا مى‌كند. وى، در بيان حكمت تعلّق روح به بدن، علت اين امر را رسيدن به معرفت شهودى بيان مى‌كند و اين شناخت شهودى را از دست‌رسى ارواح و ملائكه نيز دور مى‌داند، زيرا آنها هر چند به نحوى از صفات ربوبى برخوردارند، ولى هزاران حجاب نورانى بين آنها و صفات خداوند وجود دارد. در بحث قبل، تكامل نفس و برترى آن از جهت غايت بر روح مطرح شد، در بحث حاضر مى‌خواهيم به اين حقيقت در كلام نجم‌الدين بپردازيم كه اصولاً او با مطرح كردن نفس به‌عنوان محور وجود انسان، ساير مراتب را ابزارى براى تكامل آن مى‌داند. اين امر، اقتضا دارد كه حقيقت وجود انسان را نفس تشكيل دهد و بقيه‌ى مراتب، قوا و ابزار آن باشند كه براى تكامل او ضرورى هستند، چون غايت وجود انسان رسيدن به معرفت شهودى است و هيچ مرتبه‌اى از وجود انسان به جز نفس، نمى‌تواند به اين معرفت شهودى دست يابد؛ تمام مراتب وجود انسان، اعمّ از بدن، روح، دل، سرّ و خفى، براى اين طرح‌ريزى شده‌اند كه نفس به وجود آيد و در سير كمال خويش به اين معرفت دست يابد، پس همه‌ى اين مراتب، ابزارى براى نفس در رسيدن آن به كمال هستند.
وى، در بحث سفر روح براى تعلّق بدن، از اين حقيقت پرده برمى‌دارد كه نفس، علاوه بر كمالات روح و دل، از كمالات تمام عوالم وجود نيز برخوردار است. يكى از جنبه‌هاى برترى نفس بر روح، از جهت غايت و هدف از خلقت كه به مسئله‌ى تكامل آن بازگشت مى‌كند، معرفت و شناختى است كه نفس به آن دسترسى پيدا مى‌كند. وى، در بيان حكمت تعلّق روح به بدن، علت اين امر را رسيدن به معرفت شهودى بيان مى‌كند و اين شناخت شهودى را از دسترسى ارواح و ملائكه نيز دور مى‌داند، زيرا آنها هر چند به نحوى از صفات ربوبى برخوردارند، ولى هزاران حجاب نورانى بين آنها و صفات خداوند وجود دارد. در بحث قبل، تكامل نفس و برترى آن از جهت غايت بر روح مطرح شد، در بحث حاضر مى‌خواهيم به اين حقيقت در كلام نجم‌الدين بپردازيم كه اصولاً او با مطرح كردن نفس به‌عنوان محور وجود انسان، ساير مراتب را ابزارى براى تكامل آن مى‌داند. اين امر، اقتضا دارد كه حقيقت وجود انسان را نفس تشكيل دهد و بقيه‌ى مراتب، قوا و ابزار آن باشند كه براى تكامل او ضرورى هستند، چون غايت وجود انسان رسيدن به معرفت شهودى است و هيچ مرتبه‌اى از وجود انسان به جز نفس، نمى‌تواند به اين معرفت شهودى دست يابد؛ تمام مراتب وجود انسان، اعمّ از بدن، روح، دل، سرّ و خفى، براى اين طرح‌ريزى شده‌اند كه نفس به وجود آيد و در سير كمال خويش به اين معرفت دست يابد، پس همه‌ى اين مراتب، ابزارى براى نفس در رسيدن آن به كمال هستند.


نجم‌الدين، در بحث معرفت نفس، اين حقيقت را بيان مى‌كند كه انسان، در ابتداى خلقت، مجمعِ تمام صفات مذموم است كه از دو صفت هوا و غضب پديد آمده است و اين دو صفت، از صفات ذاتى نفس هستند و با مشاهده اين صفات بود كه ملائكه با ديدن آدم گفتند: «خدايا آيا در روى زمين كسى را مى‌آفرينى كه به فساد و خون‌ريزى اقدام كند؟»، پس در ابتداى وجود انسان، نفس، محور وجود اوست، اما در سير كمال وجود انسان نيز همواره نفس، محور وجود است، زيرا در مرتبه‌ى اول كه صفات مذموم در وجود انسان غالب است، نفس، در مرتبه امّارگى قرار دارد و بعد از تكامل و تربيت نفس، آن‌گاه كه توانست دو صفت هوا و غضب را كه منشأ تمام صفات مذموم هستند، در غلبه‌ى خويش درآورد، از مرتبه‌ى امارگى به نفس مطمئنه تبديل مى‌شود.
نجم‌الدين، در بحث معرفت نفس، اين حقيقت را بيان مى‌كند كه انسان، در ابتداى خلقت، مجمعِ تمام صفات مذموم است كه از دو صفت هوا و غضب پديد آمده است و اين دو صفت، از صفات ذاتى نفس هستند و با مشاهده اين صفات بود كه ملائكه با ديدن آدم گفتند: «خدايا آيا در روى زمين كسى را مى‌آفرينى كه به فساد و خون‌ريزى اقدام كند؟»، پس در ابتداى وجود انسان، نفس، محور وجود اوست، اما در سير كمال وجود انسان نيز همواره نفس، محور وجود است، زيرا در مرتبه‌ى اول كه صفات مذموم در وجود انسان غالب است، نفس، در مرتبه امّارگى قرار دارد و بعد از تكامل و تربيت نفس، آن‌گاه كه توانست دو صفت هوا و غضب را كه منشأ تمام صفات مذموم هستند، در غلبه‌ى خويش درآورد، از مرتبه‌ى امارگى به نفس مطمئنه تبديل مى‌شود.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش