۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'مى دهد' به 'میدهد') |
جز (جایگزینی متن - 'مى شود' به 'میشود') |
||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
و میگوید: «يعنى انسان بايد براى روز قيامت عمل کند و معناى آن اين است که صدقه بدهيد و فرمان خدا را اطاعت کنيد تا در روز قيامت، پاداش الهى را بيابيد»، سپس اين آيه را آورده: {{متن قرآن|و اتقو الله ان الله خبير بما تعملون|سوره=حشر|آیه=18}} | و میگوید: «يعنى انسان بايد براى روز قيامت عمل کند و معناى آن اين است که صدقه بدهيد و فرمان خدا را اطاعت کنيد تا در روز قيامت، پاداش الهى را بيابيد»، سپس اين آيه را آورده: {{متن قرآن|و اتقو الله ان الله خبير بما تعملون|سوره=حشر|آیه=18}} | ||
و در ادامه، ذکر مى کند که خدا آگاه به خير و شر است، پس ملائکه، آسمان، زمين، شب و روز، همه در روز قيامت شهادت مى دهند به آنچه که ابن آدم از خير و شر عمل کرده است حتى جوارحش شهادت مى دهند. | و در ادامه، ذکر مى کند که خدا آگاه به خير و شر است، پس ملائکه، آسمان، زمين، شب و روز، همه در روز قيامت شهادت مى دهند به آنچه که ابن آدم از خير و شر عمل کرده است حتى جوارحش شهادت مى دهند. | ||
زمين براى مؤمن شهادت میدهد و میگوید: بر من نماز گذارده، روزه گرفته، حج رفته، پس مؤمن شاد | زمين براى مؤمن شهادت میدهد و میگوید: بر من نماز گذارده، روزه گرفته، حج رفته، پس مؤمن شاد میشود و عليه کافر شهادت میدهد و میگوید: بر روى من به خدا شرک ورزيد، زنا کرد، شراب خورد، اکل به حرام نمود. | ||
مؤلف سپس ادامه میدهد که مؤمن کسى است که با تمام جوارحش از خدا بترسد؛ چنان که ابوليث فقيه میگوید:» علامت خوف الهى در هفت چيز ظاهر | مؤلف سپس ادامه میدهد که مؤمن کسى است که با تمام جوارحش از خدا بترسد؛ چنان که ابوليث فقيه میگوید:» علامت خوف الهى در هفت چيز ظاهر میشود: اول، در زبان که آن را از کذب و غيبت و نميمه و تهمت و کلام نامربوط، بازمى دارد و آن را مشغول ذکر الهى، تلاوت قرآن و مذاکره علم قرار میدهد. | ||
دوم، قلبش که دشمنى، تهمت و حسادت نسبت به برادران را از آن خارج مى کند، زيرا حسد، حسنات را محو مى کند؛ چنان که پيامبر فرمودند: «حسد، حسنات را مى خورد، همان طور که آتش، هيزم را». حسد از امراض بزرگ در قلوب است و امراض قلوب جز با علم و عمل مداوا | دوم، قلبش که دشمنى، تهمت و حسادت نسبت به برادران را از آن خارج مى کند، زيرا حسد، حسنات را محو مى کند؛ چنان که پيامبر فرمودند: «حسد، حسنات را مى خورد، همان طور که آتش، هيزم را». حسد از امراض بزرگ در قلوب است و امراض قلوب جز با علم و عمل مداوا نمیشود. | ||
سوم، نگاهش که آن را به هيچ حرامى از مشروبات و مأکولات و ملبوسات و غير آن نمى افکند و نيز راغبانه به دنيا نمى نگرد، بلکه عبرت گيرانه به آن نگاه مى کند و به آنچه براى او حلال نيست نظر نمى نمايد؛ چنان که رسول(ص) مى فرمايد: کسى که دو چشم خود را از حرام پر کند خدا در روز قيامت دو ديده او را از آتش آکنده مى سازد». مؤلف، سخن ابوليث را در مورد علامت خوف در ساير اعضا پيگيرى مى کند و اين بحث را با ذکر حکاياتى در مورد خوف حضرت داود و حضرت ابراهيم(ع) به پايان میبرد. | سوم، نگاهش که آن را به هيچ حرامى از مشروبات و مأکولات و ملبوسات و غير آن نمى افکند و نيز راغبانه به دنيا نمى نگرد، بلکه عبرت گيرانه به آن نگاه مى کند و به آنچه براى او حلال نيست نظر نمى نمايد؛ چنان که رسول(ص) مى فرمايد: کسى که دو چشم خود را از حرام پر کند خدا در روز قيامت دو ديده او را از آتش آکنده مى سازد». مؤلف، سخن ابوليث را در مورد علامت خوف در ساير اعضا پيگيرى مى کند و اين بحث را با ذکر حکاياتى در مورد خوف حضرت داود و حضرت ابراهيم(ع) به پايان میبرد. | ||
از جمله مباحث کتاب، مطلبى است که در باب 19 تحت عنوان «عقوبت شارب الخمر» آمده. مؤلف پس از ذکر آيه {{متن قرآن|يسئلونک عن الخمر|سوره=بقره|آیه=۹۱۲}}، مطلبى را ذکر مى کند که نشان از صداقت و عدم کتمان بعضى از واقعيات توسط وى، حتى بر ضد خلفا دارد؛ مثلاًدر اين باب، پس از ذکر اين نکته که با وجود تحريم شراب خوارى و ابلاغ آن توسط رسول اکرم(ص)، افرادى با حالت مستى به نماز مى ايستادند و خداوند با فرستادن فرمان ديگر آنان را از اين عمل زشت نهى فرمود، مینويسد: عمر بن خطاب شراب خورد و در حالت مستى با استخوان شتر فرق سر عبدالرحمن بن عوف را شکافت، سپس نشست و بر کشتههاى بدر نوحه سرايى نمود. خبر به رسول خدا(ص) رسيد، حضرت خشمگين شدند و درحالى که عبايشان روى زمين کشيده مى شد، نزد عمر آمدند و با وسيلهاى که در دست مبارکشان بود بر سر عمر کوبيدند. عمر فرياد زد از خشم خدا و رسول، به خدا پناه مى برم... | از جمله مباحث کتاب، مطلبى است که در باب 19 تحت عنوان «عقوبت شارب الخمر» آمده. مؤلف پس از ذکر آيه {{متن قرآن|يسئلونک عن الخمر|سوره=بقره|آیه=۹۱۲}}، مطلبى را ذکر مى کند که نشان از صداقت و عدم کتمان بعضى از واقعيات توسط وى، حتى بر ضد خلفا دارد؛ مثلاًدر اين باب، پس از ذکر اين نکته که با وجود تحريم شراب خوارى و ابلاغ آن توسط رسول اکرم(ص)، افرادى با حالت مستى به نماز مى ايستادند و خداوند با فرستادن فرمان ديگر آنان را از اين عمل زشت نهى فرمود، مینويسد: عمر بن خطاب شراب خورد و در حالت مستى با استخوان شتر فرق سر عبدالرحمن بن عوف را شکافت، سپس نشست و بر کشتههاى بدر نوحه سرايى نمود. خبر به رسول خدا(ص) رسيد، حضرت خشمگين شدند و درحالى که عبايشان روى زمين کشيده مى شد، نزد عمر آمدند و با وسيلهاى که در دست مبارکشان بود بر سر عمر کوبيدند. عمر فرياد زد از خشم خدا و رسول، به خدا پناه مى برم... |
ویرایش