۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده') |
جز (جایگزینی متن - 'مى آورد' به 'میآورد') |
||
خط ۷۵: | خط ۷۵: | ||
بيت دوم را جهانگيرى هم بنام استاد | بيت دوم را جهانگيرى هم بنام استاد بلعمیآورده و آقاى دكتر معين آن را در حاشيه برهان نقل كردهاند. | ||
و اگر اين ابيات از آن بلعمى كوچك باشد كه نویسنده نثرى بدان روانى است ممكن است حدس زد كه وى اشعار ديگرى هم داشته كه همچون بسى از گنجينههاى ادبى نياكان ما از ميان رفته است. درباره ترجمه تاريخ آقاى دكتر صفا نوشتهاند: اين كتاب مشهور است بترجمه تاريخ طبرى ليكن چون بسى مطالب از كتب ديگرى غير از تاريخ الامم و الملوك طبرى در آن نقل شده و كتاب از صورت ترجمه بهيأت تأليف درآمده است آن را باسم [[تاریخنامه طبری|تاريخ بلعمى]] مىناميم البته اين كتاب را بلعمى وزير امير منصور بن نوح سامانى بفرمان آن پادشاه از سال 352 بعنوان ترجمه از كتاب تاريخ طبرى آغاز كرد ليكن بعد از منابع مختلف ديگرى راجع بتاريخ ایران استفاده برده و مطالبى را هم از كتاب تاريخ طبرى حذف نموده است» سپس درباره چگونگى فرمان ابوصالح منصور بن نوح بنقل از آغاز كتاب مجمل التواريخ و القصص و نسخ متعدد و چاپ هندوستان گفتگو كردهاند(رجوع به تاريخ ادبيات آقاى دكتر صفا ج 1 ص324 شود. درباره خود بلعمى مىنويسند وى كسى است كه در فصاحت بدو مثل زنند. همان تأليف ص232 | و اگر اين ابيات از آن بلعمى كوچك باشد كه نویسنده نثرى بدان روانى است ممكن است حدس زد كه وى اشعار ديگرى هم داشته كه همچون بسى از گنجينههاى ادبى نياكان ما از ميان رفته است. درباره ترجمه تاريخ آقاى دكتر صفا نوشتهاند: اين كتاب مشهور است بترجمه تاريخ طبرى ليكن چون بسى مطالب از كتب ديگرى غير از تاريخ الامم و الملوك طبرى در آن نقل شده و كتاب از صورت ترجمه بهيأت تأليف درآمده است آن را باسم [[تاریخنامه طبری|تاريخ بلعمى]] مىناميم البته اين كتاب را بلعمى وزير امير منصور بن نوح سامانى بفرمان آن پادشاه از سال 352 بعنوان ترجمه از كتاب تاريخ طبرى آغاز كرد ليكن بعد از منابع مختلف ديگرى راجع بتاريخ ایران استفاده برده و مطالبى را هم از كتاب تاريخ طبرى حذف نموده است» سپس درباره چگونگى فرمان ابوصالح منصور بن نوح بنقل از آغاز كتاب مجمل التواريخ و القصص و نسخ متعدد و چاپ هندوستان گفتگو كردهاند(رجوع به تاريخ ادبيات آقاى دكتر صفا ج 1 ص324 شود. درباره خود بلعمى مىنويسند وى كسى است كه در فصاحت بدو مثل زنند. همان تأليف ص232 |
ویرایش