پرش به محتوا

كورش نامه: تفاوت میان نسخه‌ها

۳۰ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۲ نوامبر ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'مي‌' به 'می'
جز (جایگزینی متن - '| تعداد جلد =1 | کد پدیدآور =' به '| تعداد جلد =1 | کتابخانۀ دیجیتال نور = | کد پدیدآور =')
جز (جایگزینی متن - 'مي‌' به 'می')
خط ۷۸: خط ۷۸:
در كتاب سوم آمده است كه كوروش پس ازين ملاقات با موافقت كياكسار به ارمنسان رفت و در جنگ كوچكى ارمنستان را مطيع ساخت. سپس به نواحى مرزى ميان ارمنستان و كلدانيها رفت و با كمك سربازان ارمنى كلدانيان را نيز شكست داد و درين نواحى صلح برقرار ساخت.
در كتاب سوم آمده است كه كوروش پس ازين ملاقات با موافقت كياكسار به ارمنسان رفت و در جنگ كوچكى ارمنستان را مطيع ساخت. سپس به نواحى مرزى ميان ارمنستان و كلدانيها رفت و با كمك سربازان ارمنى كلدانيان را نيز شكست داد و درين نواحى صلح برقرار ساخت.


نكته جالبى كه در اين بخش كتاب مشهود است، علاقه و محبتى است كه كورش به قوام خانواده داشته است. اكثر مؤلفين بنياد اجتماع را بر خانوده استوار نموده و اصلاح آنرا از راه تهذيب افراد و تربيت خانوادگى مي‌دانند، ولى كمتر مؤلفى است كه مانند گزنفون علايق خانوادگى را نهايت و غايت آمال قهرمانان خود قرار دهند. به عنوان مثال در اين قسمت از كتاب آمده است كه چون كورش بر ارامنه غلبه كرد، عدهاى در دستش اسير شدند، از جمله پسر تيكران، شاه ارامنه. اين جوان همسرى داشت بسيار وجيه و يگانه تقاضايش از كورش اين بود كه حاضر است جان خود را فدا كند تا از اسارت همسرش صرف نظر شود. كورش جوانمردي‌اش را بستود و مانند اكثر اوقات اسرا را آزاد ساخت. اسرا با خاطرى شاد و خرسند به سرزمين خود رهسپار شدند و در راه هريك از اين پيش‌آمد سخنى ميگفت؛ يكى از حسن تدبير كورش تمجيد ميكرد، ديگرى شجاعتش را ميستود، سومى از سخاوت و جوانمردياش مدح و ثنا مي‌گفت، آن ديگرى از غايت زيبايى رخسار و اندام بلند و برازندهاش تعريف مي‌كرد. پسر پادشاه رو به همسرش نمود و پرسيد: «آيا در نظر تو نيز كورش زيبا و برازنده است؟» - من به رخسارش نگاه نكردم.
نكته جالبى كه در اين بخش كتاب مشهود است، علاقه و محبتى است كه كورش به قوام خانواده داشته است. اكثر مؤلفين بنياد اجتماع را بر خانوده استوار نموده و اصلاح آنرا از راه تهذيب افراد و تربيت خانوادگى میدانند، ولى كمتر مؤلفى است كه مانند گزنفون علايق خانوادگى را نهايت و غايت آمال قهرمانان خود قرار دهند. به عنوان مثال در اين قسمت از كتاب آمده است كه چون كورش بر ارامنه غلبه كرد، عدهاى در دستش اسير شدند، از جمله پسر تيكران، شاه ارامنه. اين جوان همسرى داشت بسيار وجيه و يگانه تقاضايش از كورش اين بود كه حاضر است جان خود را فدا كند تا از اسارت همسرش صرف نظر شود. كورش جوانمردي‌اش را بستود و مانند اكثر اوقات اسرا را آزاد ساخت. اسرا با خاطرى شاد و خرسند به سرزمين خود رهسپار شدند و در راه هريك از اين پيش‌آمد سخنى ميگفت؛ يكى از حسن تدبير كورش تمجيد ميكرد، ديگرى شجاعتش را ميستود، سومى از سخاوت و جوانمردياش مدح و ثنا میگفت، آن ديگرى از غايت زيبايى رخسار و اندام بلند و برازندهاش تعريف میكرد. پسر پادشاه رو به همسرش نمود و پرسيد: «آيا در نظر تو نيز كورش زيبا و برازنده است؟» - من به رخسارش نگاه نكردم.


تيكران متعجب شد و پرسيد: «پس نگاهت كجا بود؟» - به سوى آن كس كه حاضر شد جان خود را فدا كند تا من به اسيرى و ذلت نيفتم.
تيكران متعجب شد و پرسيد: «پس نگاهت كجا بود؟» - به سوى آن كس كه حاضر شد جان خود را فدا كند تا من به اسيرى و ذلت نيفتم.
خط ۸۶: خط ۸۶:
آرى مردان بزرگ، صاحب قدرتى هستند كه به مراتب از سطوت و مهارت جنگى بالاتر است و مردم را با جاذبهاى بى مانند مجذوب و به فداكاریهاى بزرگ و اقدامات برجسته دلالت مينمايند. مؤلف اين قدرت و تسلط كورش را همه جا نمايان ساخته و بر خلاف غالب مورخان و نويسندگان يونانى كه افراد ملل غير يونانى را نميستايند، گزنفون از يك فرد مبرز ايرانى نمونه و سرمشقى ساخته كه با حقيقت تاريخى منطبق و برابر است.
آرى مردان بزرگ، صاحب قدرتى هستند كه به مراتب از سطوت و مهارت جنگى بالاتر است و مردم را با جاذبهاى بى مانند مجذوب و به فداكاریهاى بزرگ و اقدامات برجسته دلالت مينمايند. مؤلف اين قدرت و تسلط كورش را همه جا نمايان ساخته و بر خلاف غالب مورخان و نويسندگان يونانى كه افراد ملل غير يونانى را نميستايند، گزنفون از يك فرد مبرز ايرانى نمونه و سرمشقى ساخته كه با حقيقت تاريخى منطبق و برابر است.


سرانجام، سياكسار به كورش حسادت كرده و در تعقيب دشمنان سستى می‌كند اما كورش، ماديهاى داوطلب را با خود به تعقيب دشمن مي‌برد. اين امر موجب خشم گرفتن سياكسار عليه كورش می‌شود. اما پس از مدتى در پى پيروزيهاى پى در پى كورش، سياكسار نزد كورش رفته و بعد از آشتى با او، با هم تصميم به ادامه جنگ ميگيرند. اينها حوادثى است كه در كتاب چهارم و پنجم مطرح می‌شود.
سرانجام، سياكسار به كورش حسادت كرده و در تعقيب دشمنان سستى می‌كند اما كورش، ماديهاى داوطلب را با خود به تعقيب دشمن میبرد. اين امر موجب خشم گرفتن سياكسار عليه كورش می‌شود. اما پس از مدتى در پى پيروزيهاى پى در پى كورش، سياكسار نزد كورش رفته و بعد از آشتى با او، با هم تصميم به ادامه جنگ ميگيرند. اينها حوادثى است كه در كتاب چهارم و پنجم مطرح می‌شود.


در كتاب ششم و هفتم آمدن مجدد سفيران هندى، نبرد كورش با آسوريان و مصريان، تصرف سارد و نيز محاصره و تسخير نينوا بيان می‌شود.
در كتاب ششم و هفتم آمدن مجدد سفيران هندى، نبرد كورش با آسوريان و مصريان، تصرف سارد و نيز محاصره و تسخير نينوا بيان می‌شود.
خط ۹۲: خط ۹۲:
تشكيلات كاخ سلطنتى كورش، كردار و رفتار او، جلال و تشريفاتى كه حين خروج از كاخ مقرر ميداشت، به همراه گفتارش در بستر مرگ، مطالبى است كه در آخرين كتاب آمده است.  
تشكيلات كاخ سلطنتى كورش، كردار و رفتار او، جلال و تشريفاتى كه حين خروج از كاخ مقرر ميداشت، به همراه گفتارش در بستر مرگ، مطالبى است كه در آخرين كتاب آمده است.  


مفهوم «تاريخ» در عهد باستان چنان وسيع بود كه می‌توانست اين كتاب را هم در برگيرد و حال آن كه ما اثر مزبور را جزء رمانهاى تاريخى و اخلاقى محسوب مي‌داريم نه تاريخ، مثلاًبه رغم حقيقت تاريخى، در اين كتاب كورش فاتح مصر قلمداد شده و به مرگ طبيعى در ميان فرزندان و دوستان خويش ميميرد و همچون سقراط به آنان هنگام توديع، اخلاق ميآموزد. در تصوير كورش سجاياى سقراط و آگسيلا نيز تلفيق شده است.
مفهوم «تاريخ» در عهد باستان چنان وسيع بود كه می‌توانست اين كتاب را هم در برگيرد و حال آن كه ما اثر مزبور را جزء رمانهاى تاريخى و اخلاقى محسوب میداريم نه تاريخ، مثلاًبه رغم حقيقت تاريخى، در اين كتاب كورش فاتح مصر قلمداد شده و به مرگ طبيعى در ميان فرزندان و دوستان خويش ميميرد و همچون سقراط به آنان هنگام توديع، اخلاق ميآموزد. در تصوير كورش سجاياى سقراط و آگسيلا نيز تلفيق شده است.


[[گزنفون]] به طور كلى از نوشته‌هاى هرودت و كتسياس استفاده كرده است. اين موضوع از اشارات فراوان و اسامى خاص و مباحثات قلمى كه در كورش نامه آمده، پيدا است. كتاب مذكور قهرمانان فراوان دارد و مؤلف نيز مانند كتسياس با مشكل مهمى مواجه شده كه چه نامى براى آنها بگذارد. در اكثر موارد، نامهاى اشخاص، تعدادى اسامى پارسى است كه بدون تشخيص از هرودت گرفته شده است. در ميان اسامى واقعى ايرانى كه در كتاب آمده، حتى يك نام هم ديده نمی‌شود كه با نام يكى از رجال مذكور در کتاب‌هاى هرودت و كتيساس و يا نام رجال پارسى معاصر گزنفون مشابهت نداشته باشد. وى هرگاه از نظر اسامى پارسى با كمبود روبرو مي‌شده، از نامهاى مردم آسياى صغير و يا اسامى يونانى نادر و كمياب استفاده مي‌كرده است.
[[گزنفون]] به طور كلى از نوشته‌هاى هرودت و كتسياس استفاده كرده است. اين موضوع از اشارات فراوان و اسامى خاص و مباحثات قلمى كه در كورش نامه آمده، پيدا است. كتاب مذكور قهرمانان فراوان دارد و مؤلف نيز مانند كتسياس با مشكل مهمى مواجه شده كه چه نامى براى آنها بگذارد. در اكثر موارد، نامهاى اشخاص، تعدادى اسامى پارسى است كه بدون تشخيص از هرودت گرفته شده است. در ميان اسامى واقعى ايرانى كه در كتاب آمده، حتى يك نام هم ديده نمی‌شود كه با نام يكى از رجال مذكور در کتاب‌هاى هرودت و كتيساس و يا نام رجال پارسى معاصر گزنفون مشابهت نداشته باشد. وى هرگاه از نظر اسامى پارسى با كمبود روبرو میشده، از نامهاى مردم آسياى صغير و يا اسامى يونانى نادر و كمياب استفاده میكرده است.


مطالب مربوط به جغرافياى طبيعى و سياسى كه در كورش نامه آمده است، داراى نواقصى است، زيرا يونانيان هنگام لشكركشى از موقع و محل كشورهاى اطراف خويش اطلاعى نداشته و از روى حدس و گمان پيش ميرفتند. اگر [[گزنفون]] جز از هرودت و كتسياس از منابع ديگرى استفاده ميكرد، مسلماً مرتكب چنين اشتباهى نميشد.
مطالب مربوط به جغرافياى طبيعى و سياسى كه در كورش نامه آمده است، داراى نواقصى است، زيرا يونانيان هنگام لشكركشى از موقع و محل كشورهاى اطراف خويش اطلاعى نداشته و از روى حدس و گمان پيش ميرفتند. اگر [[گزنفون]] جز از هرودت و كتسياس از منابع ديگرى استفاده ميكرد، مسلماً مرتكب چنين اشتباهى نميشد.
خط ۱۰۲: خط ۱۰۲:
[[گزنفون]] درباره انتقال قدرت به هخامنشيان نيز دچار اشتباه شده است. آن كورشى كه در تاريخ آمده و جد خويش، آستياگ را از سلطنت ساقط كرد و در نوشته‌هاى هرودت و كتسياس آمده است، براى بازى كردن نقش قهرمان نيكو خصالى كه بلندترين آرمان گزنفون به شمار ميرفت و در داستان وى مورد نياز بود، سودى نداشت. به گفته گزنفون آستياگ در محيط صلح و آرامش، هنگامى كه شاه ماد، در بستر خويش است، فوت می‌كند و كورش فتوحات خويش را نه در سمت شاهى بلكه به عنوان سردار كياكسارهوخشتره فرزند آستياگ كسب می‌كند. كورش سردار سپاه، افتخارات فراوانى به دست آورده بود كه با خضوع تمام نثار پاى كياكسار كه پادشاهى حقير ولى قانونى است می‌كند، در عوض پرهيزگارى و فرمانبردارى، كورش به پاداش خويش رسيده و هوخشتره كه پسرى نداشت، دختر خود را به او داده و كورش پادشاهى ايران و نيمى از جهان آن روز را به ارث می‌برد.
[[گزنفون]] درباره انتقال قدرت به هخامنشيان نيز دچار اشتباه شده است. آن كورشى كه در تاريخ آمده و جد خويش، آستياگ را از سلطنت ساقط كرد و در نوشته‌هاى هرودت و كتسياس آمده است، براى بازى كردن نقش قهرمان نيكو خصالى كه بلندترين آرمان گزنفون به شمار ميرفت و در داستان وى مورد نياز بود، سودى نداشت. به گفته گزنفون آستياگ در محيط صلح و آرامش، هنگامى كه شاه ماد، در بستر خويش است، فوت می‌كند و كورش فتوحات خويش را نه در سمت شاهى بلكه به عنوان سردار كياكسارهوخشتره فرزند آستياگ كسب می‌كند. كورش سردار سپاه، افتخارات فراوانى به دست آورده بود كه با خضوع تمام نثار پاى كياكسار كه پادشاهى حقير ولى قانونى است می‌كند، در عوض پرهيزگارى و فرمانبردارى، كورش به پاداش خويش رسيده و هوخشتره كه پسرى نداشت، دختر خود را به او داده و كورش پادشاهى ايران و نيمى از جهان آن روز را به ارث می‌برد.


در حالى كه مي‌دانيم آستياگ فرزند هوخشتره است نه هوخشتره فرزند آستياگ و كورش سلطنت را از جدش آستياگ با شمشير مي‌ستاند نه از طريق ارث و واگذارى مسالمت آميز... بنابرين كورش نامه چندان ارزش تاريخى ندارد زيرا وقايع تاريخى در اين اثر يا تحريف شده‌اند و يا به منظور اندرزگويى و تعليم اخلاقيات جعل شده است اما از لحاظ تاريخ و فرهنگ و وضع زندگى ايران آن زمان، منبع درجه اولى محسوب مي‌گردد.
در حالى كه میدانيم آستياگ فرزند هوخشتره است نه هوخشتره فرزند آستياگ و كورش سلطنت را از جدش آستياگ با شمشير میستاند نه از طريق ارث و واگذارى مسالمت آميز... بنابرين كورش نامه چندان ارزش تاريخى ندارد زيرا وقايع تاريخى در اين اثر يا تحريف شده‌اند و يا به منظور اندرزگويى و تعليم اخلاقيات جعل شده است اما از لحاظ تاريخ و فرهنگ و وضع زندگى ايران آن زمان، منبع درجه اولى محسوب میگردد.


== وضعيت كتاب ==
== وضعيت كتاب ==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش