۱۰۶٬۳۳۳
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'اصلي' به 'اصلی') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'قمی (ابهام زدایی)' به 'قمی (ابهامزدایی)') |
||
(۲۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
<div class= | <div class="wikiInfo"> | ||
[[پرونده:NUR01833.jpg|بندانگشتی|قاضی سعید قمی، محمدسعید بن محمدمفید]] | [[پرونده:NUR01833.jpg|بندانگشتی|قاضی سعید قمی، محمدسعید بن محمدمفید]] | ||
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ | | {| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ | | ||
|- | |- | ||
! نام!! data-type= | ! نام!! data-type="authorName" |قاضی سعید قمی، محمدسعید بن محمدمفید | ||
|- | |- | ||
| | |نامهای دیگر | ||
|data-type= | | data-type="authorOtherNames" | حکیم کوةک | ||
سعید قمی، محمد | سعید قمی، محمد | ||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
|- | |- | ||
|نام پدر | |نام پدر | ||
|data-type= | | data-type="authorfatherName" |محمد مفيد | ||
|- | |- | ||
|متولد | |متولد | ||
|data-type= | | data-type="authorbirthDate" |دهم ذىالقعده سال 1049 ق | ||
|- | |- | ||
|محل تولد | |محل تولد | ||
|data-type= | | data-type="authorBirthPlace" | قم | ||
|- | |- | ||
|رحلت | |رحلت | ||
|data-type= | | data-type="authorDeathDate" |سال 1100ق یا 1103 ق | ||
|- | |- | ||
|اساتید | |اساتید | ||
|data-type= | | data-type="authorTeachers" | | ||
|- | |- | ||
|برخی آثار | |برخی آثار | ||
|data-type= | | data-type="authorWritings" |[[شرح توحید الصدوق]] | ||
[[اسرار العبادات و حقیقته الصلوه]] | [[اسرار العبادات و حقیقته الصلوه]] | ||
|-class= | |- class="articleCode" | ||
|کد مؤلف | |کد مؤلف | ||
|data-type= | | data-type="authorCode" |AUTHORCODE01833AUTHORCODE | ||
|} | |} | ||
</div> | </div> | ||
{{کاربردهای دیگر|قمی (ابهامزدایی)}} | |||
'''قاضى سعيد قمى'''، نام او محمد، فرزند محمد مفيد، مدعوّ به سعيد شريف قمى، معروف به قاضى سعيد، ملقب به حكيم كوچك، طبيب، عارف، فقيه، شاعر، محدث، اديب، آشنا به علوم رياضى و از علماى اماميه عصر صفوى در قرن يازدهم هجرى(صاحب تذكرة نصرآبادى، نام وى را محمدباقرذكر كرده است). | '''قاضى سعيد قمى''' (1049-1100یا 1103ق)، نام او محمد، فرزند محمد مفيد، مدعوّ به سعيد شريف قمى، معروف به قاضى سعيد، ملقب به حكيم كوچك، طبيب، عارف، فقيه، شاعر، محدث، اديب، آشنا به علوم رياضى و از علماى اماميه عصر صفوى در قرن يازدهم هجرى(صاحب تذكرة نصرآبادى، نام وى را محمدباقرذكر كرده است). | ||
محمد سعيد در دهم ذىالقعده سال 1049ق در قم متولد شد.در نوجوانى علم طب را نزد پدرش فرا گرفت و در جوانى به اصفهان مهاجرت نمود.برادر بزرگتر وى، | == ولادت == | ||
محمد سعيد در دهم ذىالقعده سال 1049ق در قم متولد شد. | |||
== تحصیلات == | |||
در نوجوانى علم طب را نزد پدرش فرا گرفت و در جوانى به اصفهان مهاجرت نمود.برادر بزرگتر وى، | |||
يعنى ميرزا محمدحسین صاحب تفسير كبيرى به زبان فارسى و از اطباى دربار شاه عباس دوم صفوى بود.محمد سعيد نيز در سن 28 سالگى به عنوان يكى از طبيبان مخصوص دربار برگزيده شد.پس از آن بود كه وى به قاضى سعيد معروف شد.ليكن شاه سليمان صفوى پس از جلوس، بر او غضبناك شده و وى را در قلعۀ الموت | يعنى ميرزا محمدحسین صاحب تفسير كبيرى به زبان فارسى و از اطباى دربار شاه عباس دوم صفوى بود.محمد سعيد نيز در سن 28 سالگى به عنوان يكى از طبيبان مخصوص دربار برگزيده شد.پس از آن بود كه وى به قاضى سعيد معروف شد.ليكن شاه سليمان صفوى پس از جلوس، بر او غضبناك شده و وى را در قلعۀ الموت | ||
خط ۵۲: | خط ۵۷: | ||
و از طرف شاه سليمان به منصب قضاوت و شيخالاسلامى قم برگزيده شد. | و از طرف شاه سليمان به منصب قضاوت و شيخالاسلامى قم برگزيده شد. | ||
==اساتيد== | ==اساتيد== | ||
حكمت را از مولى [[رجبعلى تبريزى]](م 1080) در اصفهان و علوم دينى و عرفان را از [[فیض کاشانی، محمد بن شاهمرتضی|ملا محسن فيض كاشانى]] (م 1091) فرا گرفت. | |||
اينكه آيا قاضى سعيد نزد ملا [[لاهیجی، عبدالرزاق بن علی|عبدالرزاق لاهيجى]] (م 1051)حكمة الاشراق را خوانده باشد، مورد اختلاف است. | |||
افندى در [[رياض العلماء و حياض الفضلاء|رياض العلماء]] و به نقل از وى صاحب [[روضات الجنات في أحوال العلماء و السادات|روضات الجنات]] و طرائق الحقائق<ref>الميرزا عبدالله الافندى الاصفهانى، [[رياض العلماء و حياض الفضلاء|رياض العلماء]] و حياض الفضلاء، تحقيق السيد احمد الحسينى، قم 1401، ج 2، ص 284«و قد قرأ فى اوائل امره الحكميات فى قم على المولى عبدالرزاق اللاهيجى».</ref>، وى را شاگرد فياض به حساب آوردهاند.[[کربن، هانری|هانرى كربن]] و استاد [[آشتیانی، جلالالدین|سيد جلالالدين آشتيانى]]، قاضى سعيد را متأثّر از درس اشراق فياض دانستهاند.<ref>كربن، هانرى، تاريخ فلسفۀ اسلامى، ترجمه جواد طباطبايى، ج 2، ص 165.</ref> | افندى در [[رياض العلماء و حياض الفضلاء|رياض العلماء]] و به نقل از وى صاحب [[روضات الجنات في أحوال العلماء و السادات|روضات الجنات]] و طرائق الحقائق<ref>الميرزا عبدالله الافندى الاصفهانى، [[رياض العلماء و حياض الفضلاء|رياض العلماء]] و حياض الفضلاء، تحقيق السيد احمد الحسينى، قم 1401، ج 2، ص 284«و قد قرأ فى اوائل امره الحكميات فى قم على المولى عبدالرزاق اللاهيجى».</ref>، وى را شاگرد فياض به حساب آوردهاند.[[کربن، هانری|هانرى كربن]] و استاد [[آشتیانی، سید جلالالدین|سيد جلالالدين آشتيانى]]، قاضى سعيد را متأثّر از درس اشراق فياض دانستهاند.<ref>كربن، هانرى، تاريخ فلسفۀ اسلامى، ترجمه جواد طباطبايى، ج 2، ص 165.</ref> | ||
اما از آثار قاضى سعيد به رغم تصريح بر شاگرديش در محضر رجبعلى و فيض.تلمذ در محضر صاحب شوارق به دست نمىآيد، به علاوه ولادت قاضى تنها دو سال قبل از وفات فيض اتفاق افتاده، چگونه اين طفل دوساله به درك محضر استاد فياض، نائل آمده است؟ | اما از آثار قاضى سعيد به رغم تصريح بر شاگرديش در محضر رجبعلى و فيض.تلمذ در محضر صاحب شوارق به دست نمىآيد، به علاوه ولادت قاضى تنها دو سال قبل از وفات فيض اتفاق افتاده، چگونه اين طفل دوساله به درك محضر استاد فياض، نائل آمده است؟ | ||
قاضى سعيد در فلسفه بيشتر از مولى رجبعلى متأثر است | قاضى سعيد در فلسفه بيشتر از مولى رجبعلى متأثر است تا از فيض.مولى رجبعلى تبريزى متخلّص به واحد از شاگردان حكيم مير ابوالقاسم فندرسكى استرآبادى(م 1050) از حكماى نامدار عصر صفوى و مورد احترام سلاطين صفوى بوده است. وى از حكماى مشاء به حساب مىآيد.در محضر پرفيض او قاضى سعيد قمى، و برادرش حكيم محمّد حسن قمى، مير قوامالدين حكيم، ملا عباس مولوى صاحب اصول الفوائد، ملا محمّد تنكابنى، مير قوامالدين رازى و محمّد رفيع پيرزاده تربيت شدهاند.پيرزاده تقريرات استاد خود را به نام معارف الهيه<ref>منتخباتى از آثار حكماى الهى ايران، ج 2، تهيه و مقدمه و تعليق از [[آشتیانی، سید جلالالدین|سيد جلالالدين آشتيانى]]، بخشى از المعارف الاهيه، ص 448-449.</ref>ضبط كرده است.از ملا رجبعلى تبريزى رسالهاى در اثبات واجب<ref>ملا رجبعلى تبريزى، رسالۀ اثبات واجب، در جلد اوّل منتخباتى از آثار حكماى ايران، ص 220-243.</ref>و كتابى به نام اصول آصفيه<ref>منتخباتى از آثار حكماى الهى ايران، ج 1، گزيدهاى از رساله آصفيه(الاصل الاصيل)ص 244-271.</ref>به جا مانده است.آثار رجبعلى و تقريرات شاگردانش از دروس وى، حاكى از احاطۀ وى بر آراى فلسفى است.اما در فلسفه صاحب آراى متفرّدى است كه اشاره به امهات آنها بىوجه نيست: | ||
#وجود در ماسوى اللّه مشترك معنوى، و ميان واجب و ممكن مشترك لفظى است.<ref>منتخباتى از آثار حكماى الهى ايران، رسالۀ اثبات واجب، ج 1، ص 222.</ref> | #وجود در ماسوى اللّه مشترك معنوى، و ميان واجب و ممكن مشترك لفظى است.<ref>منتخباتى از آثار حكماى الهى ايران، رسالۀ اثبات واجب، ج 1، ص 222.</ref> | ||
خط ۸۱: | خط ۷۵: | ||
#تركيب وجود و ماهيت تركيبى انضمامى است.وجود زايد بر ماهيت در خارج مىباشد و حمل وجود بر ماهيت نظير حمل اعراض خارجى بر جوهر به حساب مىآيد.<ref>همان، ص 257.</ref> | #تركيب وجود و ماهيت تركيبى انضمامى است.وجود زايد بر ماهيت در خارج مىباشد و حمل وجود بر ماهيت نظير حمل اعراض خارجى بر جوهر به حساب مىآيد.<ref>همان، ص 257.</ref> | ||
#ماهيت مجعول اوّل و بالذات و وجود مجعول ثانى و بالعرض است.عليت و تأثير و معلوليت و تأثر در سنخ ماهيات است نه در وجود<ref>منتخباتى از آثار حكماى الهى ايران، ج 2، المعارف الالهيه، پيرزاده(تقريرات درس مولى رجبعلى تبريزى)، ص 486 و ج 1، ص 259 از رسالۀ آصفيه..</ref> | #ماهيت مجعول اوّل و بالذات و وجود مجعول ثانى و بالعرض است.عليت و تأثير و معلوليت و تأثر در سنخ ماهيات است نه در وجود<ref>منتخباتى از آثار حكماى الهى ايران، ج 2، المعارف الالهيه، پيرزاده(تقريرات درس مولى رجبعلى تبريزى)، ص 486 و ج 1، ص 259 از رسالۀ آصفيه..</ref> | ||
#وجود ذهنى باطل است. | #وجود ذهنى باطل است. علم نفس به حقايق خارجيه به اعيانشان است نه به صورشان.محسوسات جزئيه به توسط آلت و طبايع كليّه بدون آلت ادراك مىشوند.<ref>همان، ج 1، ص 262.</ref> | ||
علم نفس به حقايق خارجيه به اعيانشان است نه به صورشان.محسوسات جزئيه به توسط آلت و طبايع كليّه بدون آلت ادراك مىشوند.<ref>همان، ج 1، ص 262.</ref> | |||
7-موضوع فلسفه نه وجود است و نه موجود، بلكه شىء است و شىء مشترك معنوى است.<ref>همان، ج 2، ص 465.</ref> | 7-موضوع فلسفه نه وجود است و نه موجود، بلكه شىء است و شىء مشترك معنوى است.<ref>همان، ج 2، ص 465.</ref> | ||
8-اثبات وجود خداوند از مسائل فلسفى نيست بلكه غايت آن است.<ref>همان، ج 2، ص 452.</ref> | 8-اثبات وجود خداوند از مسائل فلسفى نيست بلكه غايت آن است.<ref>همان، ج 2، ص 452.</ref> | ||
ملا رجبعلى نوعا به تفردش در آراى يادشده آگاه بوده و گاه به اين تفرد مباهات مىكرده است.رجبعلى افزون از نيم قرن مدرس اوّل حوزۀ اصفهان بوده است و شاگردانش در حد پرستش او را بزرگ مىداشتهاند.قاضى سعيد در مواضع متعددى از آثار خود، استاد را ستوده است.قاضى سعيد اگرچه تا حدود زيادى در محضر فيض از حكمت متعاليه متأثر شده و اين تأثير بويژه در تعليقات او بر اثولوجيا آشكار مىشود، اما تأثير اصلى وى از فيض در عرفان است.به علاوه در تطبيق شريعت و حكمت و طريقت نيز او به فيض وامدار است. | ملا رجبعلى نوعا به تفردش در آراى يادشده آگاه بوده و گاه به اين تفرد مباهات مىكرده است. رجبعلى افزون از نيم قرن مدرس اوّل حوزۀ اصفهان بوده است و شاگردانش در حد پرستش او را بزرگ مىداشتهاند.قاضى سعيد در مواضع متعددى از آثار خود، استاد را ستوده است.قاضى سعيد اگرچه تا حدود زيادى در محضر فيض از حكمت متعاليه متأثر شده و اين تأثير بويژه در تعليقات او بر اثولوجيا آشكار مىشود، اما تأثير اصلى وى از فيض در عرفان است.به علاوه در تطبيق شريعت و حكمت و طريقت نيز او به فيض وامدار است. | ||
== شاگردان == | |||
در كتب تاريخى به شاگردان قاضى سعيد اشارۀ چندانىنشده است.اما [[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|صاحب الذريعة]]، محمد بن حسن على كه احتمالا نوۀ عبداللّه تسترى(م 1021 ق) بوده را نام برده است<ref>الذريعه، جلد 1 صفحه 417</ref>محمد كريم و مهدى نامى كه شرح توحيد را بر مصنف آن قرائت كرده<ref>مقدمۀ كليد بهشت، محمد مشكوة</ref> نيز نامشان در كتب تاريخى به عنوان شاگردان وى ثبت شده است. | |||
==آراء== | ==آراء== | ||
قاضى سعيد در مسائل فلسفى آراى خاصى دارد كه ذكر اهمّ آنها بىفايده نيست: | قاضى سعيد در مسائل فلسفى آراى خاصى دارد كه ذكر اهمّ آنها بىفايده نيست: | ||
#اصالت ماهيت و | #اصالت ماهيت و فرعیت وجود«شىء به اصلیت اولى است از وجود، پس ثابت شد كه از اين دو اثر شىء اصل است و وجود فرع آن و صفت آن...بايد كه اصلیت ماهيت و شىء را باشد و هرگاه ماهيت اصل باشد تقدم برحسب رتبه نيز او را خواهد بود نه وجود را.»<ref>مشكوة، مقدمه، كليد بهشت قاضى سعيد قمى، ص 11.</ref> | ||
#نفى وجود ذهنى و علم حصولى نفس«علم نفس به اشياء حصولى نيست، بلكه حضورى به معناى مشهور هم نيست، چه حضور به معنى مشهور در ميانه جسم و جسمانیات مىباشد و اگر مجازا گويند كه اشياء همگى حاضرند در نزد نفس، مراد اين معنى خواهد بود كه هيچ يك از اشياء غايب نيستند از نظر نفس عاقله...پس حاضر بودن از اشياء ظاهر بودن آن است مر نفس عاقله را نه حضور به معنى مشهور، چه حضور اشياء در نزد نفس شبيه است به حضور معلول نزد علّت.»<ref>همان، ص 109.</ref> | #نفى وجود ذهنى و علم حصولى نفس«علم نفس به اشياء حصولى نيست، بلكه حضورى به معناى مشهور هم نيست، چه حضور به معنى مشهور در ميانه جسم و جسمانیات مىباشد و اگر مجازا گويند كه اشياء همگى حاضرند در نزد نفس، مراد اين معنى خواهد بود كه هيچ يك از اشياء غايب نيستند از نظر نفس عاقله...پس حاضر بودن از اشياء ظاهر بودن آن است مر نفس عاقله را نه حضور به معنى مشهور، چه حضور اشياء در نزد نفس شبيه است به حضور معلول نزد علّت.»<ref>همان، ص 109.</ref> | ||
#تجرّد نفوس نباتى، حيوانى و انسانى.«چرا كه خواص صور مادى با آنها نيست و حق هم اين است كه آنها هم مجرّدند...نفس مطلقا مادى نمىتواند بود تا چه رسد به نفس انسانى.»<ref>همان، ص 109.</ref> | #تجرّد نفوس نباتى، حيوانى و انسانى.«چرا كه خواص صور مادى با آنها نيست و حق هم اين است كه آنها هم مجرّدند...نفس مطلقا مادى نمىتواند بود تا چه رسد به نفس انسانى.»<ref>همان، ص 109.</ref> | ||
خط ۱۸۰: | خط ۱۰۴: | ||
#:قاضى سعيد در ذيل حديث ثانى از باب ثانى توحيد صدوق،«و نظام توحيد الله نفى الصفات عنه»آن را تأكيدى بر ابطال نظريۀ عينيت ذات و صفات به حساب آورده است.<ref>قاضى سعيد قمى، شرح توحيد الصدوق، ج 1، ص 115-117.</ref> | #:قاضى سعيد در ذيل حديث ثانى از باب ثانى توحيد صدوق،«و نظام توحيد الله نفى الصفات عنه»آن را تأكيدى بر ابطال نظريۀ عينيت ذات و صفات به حساب آورده است.<ref>قاضى سعيد قمى، شرح توحيد الصدوق، ج 1، ص 115-117.</ref> | ||
#علم واجب تعالى نه حصولى است مثل مشائيين و نه حضورى است به گفته اشراقىها.«ليكن در نفس الامر هيچ كدام از اين دو مذهب معقول نيست، بلكه تلاش در | #علم واجب تعالى نه حصولى است مثل مشائيين و نه حضورى است به گفته اشراقىها.«ليكن در نفس الامر هيچ كدام از اين دو مذهب معقول نيست، بلكه تلاش در | ||
#:دانستن كنه علم واجب تعالى و استكشاف از | #:دانستن كنه علم واجب تعالى و استكشاف از کیفیت آن معقول نيست...پس استكشاف از علم واجب تعالى در حقيقت تلاش محال كردن است.»<ref>قاضى سعيد قمى، كليد بهشت، ص 75.</ref>در كتاب اربعين در شرح حديث عمران صابى نيز علم در مرتبه و موطن ذات را انكار كرده است.<ref>قاضى سعيد قمى، شرح الاربعين، به نقل از آشتيانى، حاشيه اثولوجيا، ص 158.</ref> | ||
#بحث از واجبالوجود مسألهاى فلسفى نيست | #بحث از واجبالوجود مسألهاى فلسفى نيست | ||
#:«حضرت واجبالوجود-تعالى شأنه-داخل در تحت هيچ علمى از علوم نيست و نمىتواند بود، حتى در علم الهى همچنانكه مشهور است داخل نمىتواند بود، چه موضوع علم الهى چنانكه مقرّر شده است، مفهوم موجود به معنى مشهور است و از تقرير گذشته معلوم شد كه واجبالوجود-تعالى شأنه-نه خارج است از اين مفهوم، پس چون داخل در علم الهى تواند بود؟بلى نهايت آنچه در علم الهى ثابت تواند شد و مىشود اثبات اوست-تعالى شأنه.»<ref>قاضى سعيد قمى، كليد بهشت، ص 66.</ref> | #:«حضرت واجبالوجود-تعالى شأنه-داخل در تحت هيچ علمى از علوم نيست و نمىتواند بود، حتى در علم الهى همچنانكه مشهور است داخل نمىتواند بود، چه موضوع علم الهى چنانكه مقرّر شده است، مفهوم موجود به معنى مشهور است و از تقرير گذشته معلوم شد كه واجبالوجود-تعالى شأنه-نه خارج است از اين مفهوم، پس چون داخل در علم الهى تواند بود؟بلى نهايت آنچه در علم الهى ثابت تواند شد و مىشود اثبات اوست-تعالى شأنه.»<ref>قاضى سعيد قمى، كليد بهشت، ص 66.</ref> | ||
خط ۲۰۱: | خط ۱۲۵: | ||
نقد آراء: | نقد آراء: | ||
ديدگاههاى فلسفى قاضى سعيد دو شكل اساسى دارد: | |||
اوّل:ضعف عمومى مبانى متّخذ از مولى رجبعلى تبريزى.رجبعلى حكيمى مشائى است با تفرّد در حدود ده مسألۀ مبنايى.از قبيل اشتراك لفظى وجود بين واجب و ممكن، نفى وجود ذهنى، نفى حركت جوهرى، نفى عينيت صفات و ذات در واجب، تركيب انضمامى وجود و ماهيت، اصالت ماهيت در تحقق و جعل.ضعف اين مبانى همگى در جاى خوداثبات شده است.رجبعلى حتى در مبانى يادشده نيز نوآورى ندارد.قبل از او هريكى از مبانى توسط متكلم يا حكيمى اتخاذ شده بود.براى مثال دوانى به نحوى قبلا قائل به اشتراك لفظى وجود بين واجب و ممكن شده بود.در بحث صفات واجب بويژه برگرداندن صفات ثبوته به صفات سلبيه و نفى صفات، به معتزله نزدیک مىشود.در اصالت ماهيت در تحقق و جعل متأثر، از [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] است.بارى، استدلالهاى رجبعلى و شاگردش قاضى سعيد در بحث اصالت ماهيت از استحسانات | اوّل:ضعف عمومى مبانى متّخذ از مولى رجبعلى تبريزى. رجبعلى حكيمى مشائى است با تفرّد در حدود ده مسألۀ مبنايى.از قبيل اشتراك لفظى وجود بين واجب و ممكن، نفى وجود ذهنى، نفى حركت جوهرى، نفى عينيت صفات و ذات در واجب، تركيب انضمامى وجود و ماهيت، اصالت ماهيت در تحقق و جعل.ضعف اين مبانى همگى در جاى خوداثبات شده است. رجبعلى حتى در مبانى يادشده نيز نوآورى ندارد.قبل از او هريكى از مبانى توسط متكلم يا حكيمى اتخاذ شده بود.براى مثال دوانى به نحوى قبلا قائل به اشتراك لفظى وجود بين واجب و ممكن شده بود.در بحث صفات واجب بويژه برگرداندن صفات ثبوته به صفات سلبيه و نفى صفات، به معتزله نزدیک مىشود.در اصالت ماهيت در تحقق و جعل متأثر، از [[میرداماد، سید محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] است.بارى، استدلالهاى رجبعلى و شاگردش قاضى سعيد در بحث اصالت ماهيت از استحسانات | ||
لفظى تجاوز نمىكند.در نفى حركت جوهرى قدمى از آراى [[ | لفظى تجاوز نمىكند.در نفى حركت جوهرى قدمى از آراى [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] فراتر ننهاده است.در بخشى از بحث وجود ذهنى اگرچه متأثر از [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] است، اما قول مختار و استدلال استاد و شاگرد در ادراك حضورى حتى در محسوسات، موهون و ضعيف است. | ||
شاهد ضعف اقوال متفرد رجبعلى در فلسفه اين است كه اين مبانى از حوزۀ درسى شاگردان طبقۀ اوّل مولى رجبعلى تجاوز نكرده، در سينۀ همانها دفن شده است.نظريات رجبعلى نه در مجامع | شاهد ضعف اقوال متفرد رجبعلى در فلسفه اين است كه اين مبانى از حوزۀ درسى شاگردان طبقۀ اوّل مولى رجبعلى تجاوز نكرده، در سينۀ همانها دفن شده است.نظريات رجبعلى نه در مجامع علمیپذيرفته شد و نه در كتب فلسفى پس از ايشان نفيا و اثباتا به بحث گذاشته شد. | ||
به علاوه مبانى يادشده لوازمى دارد كه نه استاد رجبعلى و نه شاگردانش از جمله قاضى سعيد به آنها التفات نكردهاند.لذا فارغ از پذيرش يا عدم پذيرش حكمت متعاليه، مدرسه ملا رجبعلى از نوعى ناهماهنگى درونى و عدم انتظام رنج مىبرد.<ref>رجوع كنيد به نقدهاى استاد [[آشتیانی، جلالالدین|سيد جلالالدين آشتيانى]] در تعليقه بر آثار ملا رجبعلى تبريزى در جلد اوّل منتخباتى از آثار حكماى الهى ايران، ص 218-271.</ref>و دقيقا همان متفرداتش نسبت به حكمت مشاء، نقاط ضعف و عدم انسجام با ديگر مبانى فلسفى آنها محسوب مىشود.از آنجا كه قاضى سعيد در مبانى فلسفى كلا متأثر از استادش مولى رجبعلى است، تمامى اشكالات استاد بر شاگرد نيز وارد است. | به علاوه مبانى يادشده لوازمى دارد كه نه استاد رجبعلى و نه شاگردانش از جمله قاضى سعيد به آنها التفات نكردهاند.لذا فارغ از پذيرش يا عدم پذيرش حكمت متعاليه، مدرسه ملا رجبعلى از نوعى ناهماهنگى درونى و عدم انتظام رنج مىبرد.<ref>رجوع كنيد به نقدهاى استاد [[آشتیانی، سید جلالالدین|سيد جلالالدين آشتيانى]] در تعليقه بر آثار ملا رجبعلى تبريزى در جلد اوّل منتخباتى از آثار حكماى الهى ايران، ص 218-271.</ref>و دقيقا همان متفرداتش نسبت به حكمت مشاء، نقاط ضعف و عدم انسجام با ديگر مبانى فلسفى آنها محسوب مىشود.از آنجا كه قاضى سعيد در مبانى فلسفى كلا متأثر از استادش مولى رجبعلى است، تمامى اشكالات استاد بر شاگرد نيز وارد است. | ||
دوم:آثار قاضى سعيد علاوه بر ضعف عمومى مدرسۀ فلسفى مولى رجبعلى مشكل ديگرى نيز دچار است و آن ناهماهنگى فلسفه ملا رجبعلى و حكمت متعاليه است.قاضى | دوم:آثار قاضى سعيد علاوه بر ضعف عمومى مدرسۀ فلسفى مولى رجبعلى مشكل ديگرى نيز دچار است و آن ناهماهنگى فلسفه ملا رجبعلى و حكمت متعاليه است.قاضى | ||
سعيد بىتوجه به لوازم مبانى دو استاد خود كوشيده است تا نسبت به هردو استاد وفادار بماند.<ref>[[آشتیانی، | سعيد بىتوجه به لوازم مبانى دو استاد خود كوشيده است تا نسبت به هردو استاد وفادار بماند.<ref>[[آشتیانی، سید جلالالدین|استاد آشتيانى]] در جلد سوم منتخباتى از آثار حكماى الهى ايران، ص 17 و 18 نوشته است: «قاضى سعيد در مشرب فلسفه و عرفان تابع استاد عظيم خود علاّمه كاشانى ملا محسن فيض و او تلميذ محض و مقرّر بدون چون و چراى [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] است.چون قاضى از حوزۀ تدريس ملا عبدالرزاق و معاصر وى ملا رجبعلى بهره برده است گاهى بر مبانى [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملا صدرا]] مناقشه مىنمايد كه برطبق مبانى و قواعدى(كه از باب تأثر زياد از استاد خود فيض)پذيرفته است و در واقع همۀ مطالب او بر آن قواعد استوار است، اين اشكالات بىاصل و غير وارد است. | ||
از اين جهت بعضى از اساتيد چندان توجّهى به او ننمودهاند و او را غير متضلّع در حكمت نظرى دانستهاند.به عقيدۀ حقير حق آن است كه او در حكمت متعاليه تضلّع و تخصّص تام نظير آخوند نورى و تلاميذ او ندارد؛ولى از باب اينكه مدّتها به درس فيض حاضر نشده است، قهرا كثيرى از مبانى اين حكمت را پذيرفته است...قاضى سعيد در تصوف بيشتر از فلسفۀ نظرى خبرگى دارد...». | از اين جهت بعضى از اساتيد چندان توجّهى به او ننمودهاند و او را غير متضلّع در حكمت نظرى دانستهاند.به عقيدۀ حقير حق آن است كه او در حكمت متعاليه تضلّع و تخصّص تام نظير آخوند نورى و تلاميذ او ندارد؛ولى از باب اينكه مدّتها به درس فيض حاضر نشده است، قهرا كثيرى از مبانى اين حكمت را پذيرفته است...قاضى سعيد در تصوف بيشتر از فلسفۀ نظرى خبرگى دارد...». | ||
</ref>اما در موارد اختلاف دو استاد از قبيل اصالت ماهيت يا وجود، حركت جوهرى، وجود ذهنى، اشتراك لفظى يا معنوى وجود، تركيب اتحادى ياانضمامى وجود و ماهيت و بحث صفات واجب مبانى ملارجبعلى را پذيرفته، غافل از اينكه پذيرش اين مبانى لوازمى دارد كه با ديگر مبانى حكمت متعاليه از اساس ناسازگار است. | </ref>اما در موارد اختلاف دو استاد از قبيل اصالت ماهيت يا وجود، حركت جوهرى، وجود ذهنى، اشتراك لفظى يا معنوى وجود، تركيب اتحادى ياانضمامى وجود و ماهيت و بحث صفات واجب مبانى ملارجبعلى را پذيرفته، غافل از اينكه پذيرش اين مبانى لوازمى دارد كه با ديگر مبانى حكمت متعاليه از اساس ناسازگار است. | ||
خط ۲۲۰: | خط ۱۴۴: | ||
پذيرش مبناى صدرايى تجرد قوّۀ خيالى را انكار مىكند. | پذيرش مبناى صدرايى تجرد قوّۀ خيالى را انكار مىكند. | ||
اشكالات قاضى سعيد به حكمت متعاليه | اشكالات قاضى سعيد به حكمت متعاليه غالباً سطحى و نشان از عدم رسوخ مبانى متعاليه در انديشۀ وى دارد.او در اين اشكالات از افق ديد استاد خود مولى رجبعلى فراتر نرفته است.در موارد متعددى از تعليقات وى بر اثولوجيا، | ||
مطالب اسفار بدون ذكر مأخذ، عليه صدر المتألهين به كار گرفته شده است.<ref>.ر.ک:مقدمه [[آشتیانی، | مطالب اسفار بدون ذكر مأخذ، عليه صدر المتألهين به كار گرفته شده است.<ref>. ر.ک:مقدمه [[آشتیانی، سید جلالالدین|استاد آشتيانى]] بر تعليقۀ قاضى سعيد بر اثولوجيا، ص 50.</ref> | ||
به واسطه اين دو مشكل يعنى ناهماهنگى درونى فلسفۀ مدرسۀ ملا رجبعلى و عدم انسجام آن نظام فلسفى با حكمت متعاليه برگرفته از فيض، سيماى فلسفى قاضى سعيد در آينۀ آثار مطبوع وى سيمايى ضعيف و خام جلوه مىكند.قاضى سعيد نتوانسته اين دو مبنا را باهم سازگار كند و نظام واحد فلسفى از | به واسطه اين دو مشكل يعنى ناهماهنگى درونى فلسفۀ مدرسۀ ملا رجبعلى و عدم انسجام آن نظام فلسفى با حكمت متعاليه برگرفته از فيض، سيماى فلسفى قاضى سعيد در آينۀ آثار مطبوع وى سيمايى ضعيف و خام جلوه مىكند.قاضى سعيد نتوانسته اين دو مبنا را باهم سازگار كند و نظام واحد فلسفى از | ||
خط ۲۳۴: | خط ۱۵۸: | ||
#فلسفۀ او از نوعى تناقض و عدم انسجام درونى رنجور است. | #فلسفۀ او از نوعى تناقض و عدم انسجام درونى رنجور است. | ||
لذا بىبها نيست كه او را حكيمى در رديف حكماى طراز چهارم اسلامى به حساب | لذا بىبها نيست كه او را حكيمى در رديف حكماى طراز چهارم اسلامى به حساب آوریم(نه صاحب مكتب است نه صاحب رأى ابتكارى نه صاحب تقرير قوى و منسجم). | ||
نقطۀ قوت قاضى سعيد قطعا در فلسفۀ او نيست، بلكه در دو مورد ديگر انديشۀ وى است: | نقطۀ قوت قاضى سعيد قطعا در فلسفۀ او نيست، بلكه در دو مورد ديگر انديشۀ وى است: | ||
خط ۲۴۳: | خط ۱۶۷: | ||
بررسى و نقد مبانى قاضى سعيد در دو مورد فوق مجالى ديگر مىطلبد.هرچند در اين دو مورد مقام علمى قاضى سعيد بىشك فراتر از مقام فلسفى وى و فروتر از استادش فيض است و به لحاظ عرفانى نيز جز نقل آراى [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] و تبيين آنها از وى مطلب ديگرى ديده نمىشود. | بررسى و نقد مبانى قاضى سعيد در دو مورد فوق مجالى ديگر مىطلبد.هرچند در اين دو مورد مقام علمى قاضى سعيد بىشك فراتر از مقام فلسفى وى و فروتر از استادش فيض است و به لحاظ عرفانى نيز جز نقل آراى [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] و تبيين آنها از وى مطلب ديگرى ديده نمىشود. | ||
==وفات == | |||
در مورد تاريخ دقيق وفات وى اختلاف وجود دارد.برخى منابع سال 1100ق و بعضى سال 1103ق را به عنوان سال وفات وى ذكر نمودهاند. | |||
==آثار== | |||
از قاضى سعيد آثار فراوانى به جا مانده است.با توجه به اينكه ارباب تراجم شاگرد قابلتوجهى براى قاضى سعيد ذكر نكردهاند، ظاهرا بايد وى بيشتر به تأليف عنايت كرده باشد تا به تدريس.اكثر آثار وى در شرح احاديث است.همچنين همۀ آثار وى به استثناى كليد بهشت و اسرار الصنايع به زبان عربى نگاشته شده است.به فارسى و عربى شعر مىسروده و آثارش آكنده از آيات و روايات و كلمات عرفا، حكما، متكلمان، مفسران و محدثان است.به دست آوردن ترتيب زمانى آثار قاضى سعيد كمى دشوار است، چرا كه ظاهرا جمعى از اين آثار را در عرض هم مىنگاشته است. روح حاكم بر آثار او عرفانى و صوفىمنشانه است، هرچند قالبى كه براى تأليف انتخاب كرده، غالباً قالب فلسفى است. | |||
به نظر [[کربن، هانری|هانرى كربن]]: «قاضى سعيد از برجستهترين نمايندگان عرفانى شيعى امامى است، او شيعى اشراقى بود و همۀ آثار او مىبايستى مدّتها پيش از اين منتشر مىشد».<ref>كربن، تاريخ فلسفۀ اسلامى، ج 2، ص 165.</ref> | |||
آثار قاضى سعيد را از حيث انتشار به چهار قسم مىتوان تقسيم كرد: | |||
#آثارى كه با طبع حروفى منتشر شده است. | |||
#آنچه كه با چاپ سنگى طبع شده | |||
#آثارمخطوط | |||
#آثار مفقود و نامشخّص. | |||
اوّل:آثارى كه به طبع حروفى رسيده است: | |||
#كليد بهشت، تصحيح و تعليق سيد محمّد مشكوة، تهران 1356 ق.<ref>چاپ دوم، كليد بهشت، تهران، انتشارات الزهراء،1362.</ref>اين كتاب مختصر در مبدأ و معاد است و به زبان فارسى و نزدیک به فهم عامه، به دور از اصطلاحات و با رعايت جمع بين شريعت و فلسفه نگارش يافته است. | |||
#اسرار العبادات، تصحيح سيد محمّدباقر سبزوارى، تهران 13.<ref>انتشارات دانشگاه تهران.</ref> | |||
#تعليقات على اثولوجيا، با تصحيح و مقدمه [[آشتیانی، سید جلالالدین|سيد جلالالدين آشتيانى]]، تهران 1356.<ref>اين كتاب دو گونه چاپ شده است:1-مستقل، انجمن شاهنشاهى فلسفۀ ايران.2-در ضمن مجموعۀ منتخباتى از آثار حكماى ايران، ج 3، مشهد،1355، سلسله انتشارات انجمن فلسفه.</ref> | |||
#:اين تعليقات بر چهار ميمر(مقاله) اوّل از ده ميمراثولوجيا و ناظر به تعليقات [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] و متأثر از مبانى حكمت متعاليه است.به رغم مقدمۀ نافع مصحّح، طبع تعليقات طبعى غير منقح از نسخهاى ناقص است و به تصحيحى مجدد نياز دارد. | |||
#شرح توحيد الصدوق، جلد اوّل، تصحيح و تعليق دكتر نجفقلى حبيبى، تهران 1373. | |||
#از قاضى سعيد دو نامه به استادش فيض كاشانى و پاسخى از فيض كاشانى منتشر شده است.قاضى سعيد در اين نامهها از فيض تمناى هدايت به وادى عرفان و سلوك را كرده است. | |||
(مكاتبات فيض و قاضى سعيد قمى، به كوشش مدرس طباطبايى، تهران 1352).<ref>مجلۀ وحيد، شمارۀ مسلسل 117، شهريور 1352، ص 667 تا 678.</ref> | |||
دوّم:آثارى كه با طبع حجرى منتشر شده است: | |||
#رسالة حقيقة الصلوة(مقالة التوحيد).اين رسالۀ مختصر در سال 1084 در قم تأليف شده و در حاشيۀ شرح الهداية الاثيرية [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدر المتألهين شيرازى]] به طبع رسيده است(تهران1313 ق)<ref>شرح الهداية الاثيرية، ص 357-362.</ref> | |||
#:چكيدۀ رساله اين است كه حقيقت و روح صلوة، توحيد ذات و اسماء و صفات و افعال است و بس. | |||
#الاربعين فى شرح الاحاديث المشكله(تأليف بين سالهاى 1079 تا 1091) تصحيح عيسى علىآبادى، با مقدمه [[تقوی، نصرالله|سيد نصرالله تقوى]]، تهران 1315 ق.اين كتاب مهمترين | |||
كتاب قاضى سعيد پس از شرح توحيد است.جميع نسخ به جا مانده از اين كتاب ناقص و شامل يك مقدمه و بيست و شش حديث است. | |||
سوّم:آثار مخطوط قاضى سعيد كه هنوز به زيور طبع آراسته نشده است: | |||
#الاربعينيّات لكشف انوار القدسيّات؛ مجموعهاى از ده يا يازده رساله كه قاضى سعيد قبلا آنها را مستقلا تصنيف كرد و سپس تصميم به الحاق آنها در مجموعۀ اربعينيّا گرفت.اين مجموعه در رديف آخرين اثر قاضى محسوب مىشود.وى در نظر داشت در اين مجموعه چهل رساله جمعآورى كند كه عمرش كفاف نداد. رسائل اين مجموعه عبارتند از: | |||
#:#رسالۀ روح الصلوة.<ref>دكتر حبيبى، رسالۀ اوّل الاربعينيّات را همين رسالۀ حقيقة الصلوة شمرده،(مقدّمه شرح عقايد الصدوق، ج 1)، حال آنكه مرحوم مشكوة، رسالۀ اول الاربعينيات را رسالۀ روح الصلوة ذكر كرده است. ر.ک:مقدمه كليد بهشت.</ref>تفصيل رسالۀ حقيقة الصلوة سابق الذكر. | |||
#:#رسالة اشارة و بشارة فى حقيقة الاختلاف الواقع فى القرآت السبع (1089 قم). | |||
#:#الفوائد الرضويه فى شرح حديث سؤال رأس الجالوت من الامام على بن موسى الرضا(ع) فى حقيقة الكفر و الايمان. | |||
#:#مرقاة الاسرار فى بيان ربط الحادث بالقديم و حدوث العالم (1084 قم). | |||
#:#النفحات الالهيه و الخواطر الالهاميه(1084 قم). | |||
#:#الانوار القدسيه فى تحقيق الهيولى و الصورة(1085 قم). | |||
#:#المقصود الاسنى فى تحقيق ماهية الحركة و وجودها (1088 قم). | |||
#:#الحديقة الوردية فى السوانح المعراجيه. | |||
#:#رسالة البرهان القاطع و النور الساطع.ترجمۀ رسالۀ استادش مولى رجبعلى تبريزى از فارسى به عربى. | |||
#:#الطلايع و البوارق فى تحقيق ان لكل حقيقة من الحقائق الامكانية صورة و ان احسنها الصورة الانسانية(البوارق الملكوتيه). | |||
#:اين رساله مفصلترين رسالۀ مجموعۀ اربعينات است. | |||
#:#شرح حديث الغمامة من اعجاز [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]].(اصفهان 1099) | |||
#اسرار الصنايع فى فلسفة بعض العلوم، به فارسى(1080). | |||
#شرح حديث البساط. | |||
#شرح توحيد الصدوق، جلد دوّم، از باب سوّم، تفسير سورۀ توحيد تا باب 26 معنى الرضا و سخطه عزّ و جلّ. | |||
#شرح توحيد الصدوق، جلد سوّم، كه بايد ظاهرا از باب 27 يعنى معنى قوله عز و جل و نفخت فيه من روحى آغاز شده باشد و در سال 1107 از آن فارغ شده است.اين اثر را آخرين اثر وى به حساب آوردهاند. | |||
#بخشى از اشعار قاضى سعيد.افزون از دويست بيت در تذكرۀ محمّد نصير نصرت، بيست و هفت بيت در سفينۀ خوشگوى هندى، نه بيت در تذكرۀ نصرآبادى، چند بيت در | |||
آتشكدۀ آذر.<ref>[[مشکوة، سید محمد|سيد محمد مشكوة]]، مقدمۀ كليد بهشت، قاضى سعيد قمى، ص 11.</ref> | |||
چهارم:آثار مفقود و غير مشخص. | |||
#حاشية شرح الاشارات.[[رياض العلماء و حياض الفضلاء|رياض العلماء]]، تصنيف چنين كتابى را به او نسبت مىدهد.<ref>[[رياض العلماء و حياض الفضلاء|رياض العلماء]]، ج 2، ص 284.</ref> | |||
#:تأليف چنين كتابى بعيد نيست، چه قاضى سعيد در آثار خود مكررا از اشارات شيخ و شرح محقق طوسى نقل قول كرده است. | |||
#شرح توحيد صدوق، جلد چهارم.[[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|شيخ آقا بزرگ]]، آن را در کرمانشاه ديده است و قراينى نيز بر وجود اين چهار جزء حكايت مىكند<ref>الطهرانى، ال[[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|شيخ آقا بزرگ]]، [[الذريعة إلی تصانيف الشيعة|الذريعة الى تصانيف الشيعة]]، ج 15، ص 153.ذيل شرح توحيد الصدوق، شمارۀ 522.</ref>، امّا مشخص نيست كه آيا قاضى سعيد توفيق اتمام شرح توحيد صدوق را يافته است يا نه. | |||
#ديوان اشعار فارسى و عربى.ميرزا صائب(م 1081) يك رباعى تقريظ بر ديوان قاضى نوشته بوده كه بيت آخرش اين است: | |||
{{شعر}} | |||
{{ب|''هرنسخه مناسبت به دردى دارد''|2=''اين نسخه هزار درد را درمانست<ref>مشكوة، مقدمه، كليد بهشت قاضى سعيد قمى، ص 11.</ref>''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
از ديوان قاضى سعيد فعلا اطلاعى در دست نيست و چنانكه گذشت نزدیک به سيصد بيت از اشعار او در تذكرههاى سابق الذكر نقل شده است. | |||
==پانویس == | ==پانویس == | ||
خط ۲۵۱: | خط ۲۴۸: | ||
==وابستهها== | ==وابستهها== | ||
{{وابستهها}} | {{وابستهها}} | ||
[[شرح توحید الصدوق]] | [[شرح توحید الصدوق]] | ||
[[التعلیقة علی الفوائد الرضویة]] | [[التعلیقة علی الفوائد الرضویة]] | ||
[[ديوان اشعار قاضی سعيد قمی]] | |||
[[ترجمه و شرح کتاب اسرار عبادات و حقیقت نماز]] | [[ترجمه و شرح کتاب اسرار عبادات و حقیقت نماز]] | ||
[[شرح | [[شرح الأربعین (قاضی سعید قمی)]] | ||
[[ | [[الأربعينيات لكشف أنوار القدسيات]] | ||
[[اسرار العبادات و حقیقته الصلوه]] | [[اسرار العبادات و حقیقته الصلوه]] | ||
[[التعلیقة علی الفوائد الرضویة]] | [[التعلیقة علی الفوائد الرضویة]] | ||
[[رده:زندگینامه]] | [[رده:زندگینامه]] |