۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'براي' به 'برای') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - 'مىكردند' به 'میكردند') |
||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
پدر وى در سال 1319ق درگذشت. با درگذشت او، ثقة الاسلام در امور دينى و اجتماعى جانشين پدرش شد و در سطح وسيعتر به ارشاد مردم پرداخت. هرگاه ثقة الاسلام برفراز منبر مىرفت، علاوه بر طرح احكام و موضوعات دينى، پيرامون مسائل اجتماعى و سياسى نيز بحثهايى ارائه مىداد و به روشن كردن افكار مردم همت مىگماشت. از آن جا كه وى سخنورى توانا بود و مسائل را به روشنى تفهيم مىكرد، به سرعت در ميان مردم شهرت يافت و محبوبيت ويژهاى پيدا كرد. | پدر وى در سال 1319ق درگذشت. با درگذشت او، ثقة الاسلام در امور دينى و اجتماعى جانشين پدرش شد و در سطح وسيعتر به ارشاد مردم پرداخت. هرگاه ثقة الاسلام برفراز منبر مىرفت، علاوه بر طرح احكام و موضوعات دينى، پيرامون مسائل اجتماعى و سياسى نيز بحثهايى ارائه مىداد و به روشن كردن افكار مردم همت مىگماشت. از آن جا كه وى سخنورى توانا بود و مسائل را به روشنى تفهيم مىكرد، به سرعت در ميان مردم شهرت يافت و محبوبيت ويژهاى پيدا كرد. | ||
وى مشروطهخواه متعادل و متينى بود كه از هيچ شخص و گروهى كارهاى تند و افراطى را نمىپذيرفت. به همان اندازه كه او به دشمنىهاى بىمورد با مشروطه حساسيت نشان مىداد، از مشروطهخواهان افراطى كه فكر | وى مشروطهخواه متعادل و متينى بود كه از هيچ شخص و گروهى كارهاى تند و افراطى را نمىپذيرفت. به همان اندازه كه او به دشمنىهاى بىمورد با مشروطه حساسيت نشان مىداد، از مشروطهخواهان افراطى كه فكر میكردند كه همه چيز بايد در برابر مشروطه قربانى شود، انتقاد شديد به عمل مىآورد. او معتقد بود اقدامات حاد و ناسنجيده مشروطهخواهان، سبب مىشود كه عوام بىتميز و افراطيون جنجالآفرين، سررشته امور را از دست رهبران لايق بگيرند و جنبش مشروطه را به سمت و سويى ببرند كه بر خلاف اهداف اصلى آن است. | ||
خلاصه آن كه ايشان مشروطهاى را قبول داشت كه دينستيز، بيگانهگرا و مروج بىنظمى و نابسامانى نباشد و امور كشور در دست آشوبطلبان تندرو كه به هيچ قيد و بندى معتقد نيستند، نيفتند. | خلاصه آن كه ايشان مشروطهاى را قبول داشت كه دينستيز، بيگانهگرا و مروج بىنظمى و نابسامانى نباشد و امور كشور در دست آشوبطلبان تندرو كه به هيچ قيد و بندى معتقد نيستند، نيفتند. | ||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
در ذيحجه سال 1329ق، روسها به ايران اتمام حجت دادند و آنگاه به بهانههاى مختلف، خاک ايران مورد هجوم و تجاوز آنها قرار گرفت. پس از آن كه روسها وارد شهر تبريز شدند، در اين شهر به غارت و كشتار مردم دست زدند. در جريان اين كشتار كه با مقاومت مردم شهر همراه بود، بسيارى از افرادى كه در شهر نام و شهرتى داشتند، ميدان را خالى كرده و از شهر گريختند. بنابراین، از بزرگان شهر كسى غير از شهيد ثقة الاسلام تبريزى باقى نماند. در اين روزها هر كس با ايشان درباره فرار از شهر سخن به ميان مىآورد، او با متانت خاصى مىگفت: شما اگر مىتوانيد براى حفظ جان خودتان از شهر بيرون برويد ولى من كارم را به خدا مىسپارم. | در ذيحجه سال 1329ق، روسها به ايران اتمام حجت دادند و آنگاه به بهانههاى مختلف، خاک ايران مورد هجوم و تجاوز آنها قرار گرفت. پس از آن كه روسها وارد شهر تبريز شدند، در اين شهر به غارت و كشتار مردم دست زدند. در جريان اين كشتار كه با مقاومت مردم شهر همراه بود، بسيارى از افرادى كه در شهر نام و شهرتى داشتند، ميدان را خالى كرده و از شهر گريختند. بنابراین، از بزرگان شهر كسى غير از شهيد ثقة الاسلام تبريزى باقى نماند. در اين روزها هر كس با ايشان درباره فرار از شهر سخن به ميان مىآورد، او با متانت خاصى مىگفت: شما اگر مىتوانيد براى حفظ جان خودتان از شهر بيرون برويد ولى من كارم را به خدا مىسپارم. | ||
هر قدر اوضاع تبريز بحرانىتر مىشد و كشتار و ستم روسها شدت بيشتر پيدا مىكرد، افراد بيشترى از ايشان درخواست | هر قدر اوضاع تبريز بحرانىتر مىشد و كشتار و ستم روسها شدت بيشتر پيدا مىكرد، افراد بيشترى از ايشان درخواست میكردند كه از شهر خارج شود و جان خود را نجات دهد. حتى ماموران بلندپايه عثمانى كه در كنسولگرى عثمانى در تبريز بودند، از طريق فردى به ايشان چنين پيغام دادند: طبق اطلاعاتى كه ما به دست آوردهايم هدف روسها اين است كه شما را حتما دستگير كنند، پس فكرى به حال خود بكنيد. | ||
ايشان در پاسخ به كسى كه پيغام آورده بود گفت: در جريان شكست عباس ميرزا از روسها، ميرزا آقاى ميرفتاح جلو افتاد و شهر تبريز را به دست روس سپرد. از آن زمان صد سال مىگذرد و هميشه نام آقا ميرفتاح به بدى ياد مىشود. شما چگونه راضى هستيد كه من در اين آخر زندگى از ترس مرگ، خود را به پناهگاهى بكشم و ديگران را در دست دشمن رها نمايم. بدين ترتيب، او تا آخرين لحظه حيات، مردم را رها نكرد و سرانجام در عصر روز نهم محرم 1330ق/ نهم دى 1290ش توسط نظاميان مسلح روس دستگير شد. كنسول روس در كنسولگرى اين كشور نسبت به ايشان اهانت كرد و وى را به خاطر اينكه عامل اصلى قيام مردم عليه روسها بود سرزنش كرد. ايشان با رشادت تمام پاسخ كنسول روس را داد و به او گفت: من به وظيفه اسلامیت و مليت خود عمل كردهام، زيرا نمىخواستم ملت مسلمان اسير بيگانگان باشد. در اين ماجرا كنسول روس نوشتهاى به دست ايشان داد واز وى خواست براى رهايى از مرگ گواهى دهد كه جنگ را ابتدا مردم تبريز آغاز كردند نه روسها. وى در پاسخ گفت: من حاضر نيستم چنين شهادتى بدهم، زيرا اينها كه شما مدعى هستيد، دروغ است و جنگ را شما آغاز كرديد. | ايشان در پاسخ به كسى كه پيغام آورده بود گفت: در جريان شكست عباس ميرزا از روسها، ميرزا آقاى ميرفتاح جلو افتاد و شهر تبريز را به دست روس سپرد. از آن زمان صد سال مىگذرد و هميشه نام آقا ميرفتاح به بدى ياد مىشود. شما چگونه راضى هستيد كه من در اين آخر زندگى از ترس مرگ، خود را به پناهگاهى بكشم و ديگران را در دست دشمن رها نمايم. بدين ترتيب، او تا آخرين لحظه حيات، مردم را رها نكرد و سرانجام در عصر روز نهم محرم 1330ق/ نهم دى 1290ش توسط نظاميان مسلح روس دستگير شد. كنسول روس در كنسولگرى اين كشور نسبت به ايشان اهانت كرد و وى را به خاطر اينكه عامل اصلى قيام مردم عليه روسها بود سرزنش كرد. ايشان با رشادت تمام پاسخ كنسول روس را داد و به او گفت: من به وظيفه اسلامیت و مليت خود عمل كردهام، زيرا نمىخواستم ملت مسلمان اسير بيگانگان باشد. در اين ماجرا كنسول روس نوشتهاى به دست ايشان داد واز وى خواست براى رهايى از مرگ گواهى دهد كه جنگ را ابتدا مردم تبريز آغاز كردند نه روسها. وى در پاسخ گفت: من حاضر نيستم چنين شهادتى بدهم، زيرا اينها كه شما مدعى هستيد، دروغ است و جنگ را شما آغاز كرديد. |
ویرایش