۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - 'مىكردند' به 'میكردند') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
شاهكار [[بدیعالزمان همدانی، احمد بن حسین|بديعالزمان]]، مقامات اوست، يعنى قطعات نثر مسجع و مصنوعى كه در آن، حادثه يا لطيفهاى درباره قهرمان داستان روايت مىشود. قهرمان مقامات، مرد فاضل، جهانديده و فهميدهاى است كه به سبب قدرناشناسى مردم زمانه و نادرست بودن نظام اجتماعى، از راه كلاشى، اخّاذى و حيلهگرى روزگار مىگذراند و در واقع خود و ديگران را به تمسخر گرفته است. طنزپردازى، بديههسازى، تمثيلآفرينى و حفظ سياق طبيعى كلام، در عين صنعتگرى، در اين اثر جمع است. نویسنده نقشپرداز زندگى قرن چهارم است و حوادث كتابش در شهرها و نواحى بزرگ اسلامى و ايرانى (از جمله بلخ، سجستان، كوفه، آذربايجان، گرگان، اصفهان، اهواز، بغداد، بصره، بخارا، قزوين، موصل، شيراز، حلوان، شام، مراغه، نيشابور و سارى) مىگذرد. | شاهكار [[بدیعالزمان همدانی، احمد بن حسین|بديعالزمان]]، مقامات اوست، يعنى قطعات نثر مسجع و مصنوعى كه در آن، حادثه يا لطيفهاى درباره قهرمان داستان روايت مىشود. قهرمان مقامات، مرد فاضل، جهانديده و فهميدهاى است كه به سبب قدرناشناسى مردم زمانه و نادرست بودن نظام اجتماعى، از راه كلاشى، اخّاذى و حيلهگرى روزگار مىگذراند و در واقع خود و ديگران را به تمسخر گرفته است. طنزپردازى، بديههسازى، تمثيلآفرينى و حفظ سياق طبيعى كلام، در عين صنعتگرى، در اين اثر جمع است. نویسنده نقشپرداز زندگى قرن چهارم است و حوادث كتابش در شهرها و نواحى بزرگ اسلامى و ايرانى (از جمله بلخ، سجستان، كوفه، آذربايجان، گرگان، اصفهان، اهواز، بغداد، بصره، بخارا، قزوين، موصل، شيراز، حلوان، شام، مراغه، نيشابور و سارى) مىگذرد. | ||
او به وصف واقعگرايانه اخلاق، مرام و رفتار معاصران معتقد است؛ گويى در پردههاى نمايشى كوتاهى، گوشههاى زشت و محكوم شدنى جامعه را از نظر خواننده مىگذراند و كارش بىآنكه جنبه موعظه و نصيحت داشته باشد، آگاه كننده و افشاگرانه است. واقعگرايى وى در صحنه آرايى و آدمهاى مقامههايش و گاه در سخنان آنها نيز مشهود است، چنانكه در «المقامةالدينار» از مصطلحات و حتى دشنامهاى رايج ميان اوباش و ولگردان آن زمان استفاده كرده، در «المقامة الرصافية» از اسرار دنياى دزدان، كف زنان و طراران پرده برداشته و در «المقامة الشامية»، اشارات وقيح جنسى را گنجانده است. با آنكه غالب مقامهها به يك شيوه شروع و ختم مىشود- يعنى راوى هربار قهرمان را در قيافه جديدى مىبيند و نه چندان دير او را به جا مىآورد- تنوع و تازگى مناظر و حوادث و گاه، اشخاص فرعى حفظ مىشود؛ مثلاً شرح وضع مضحكى كه روستایى ساده دل در «المقامة البغدادية» دچار آن شده، يا وصف حمامى و دلاكها در بخش اول از «المقامة الحلوانية» فراموش نشدنى است. در بخش دوم اين مقامه، ابوالفتح اسكندرى، حَجّامِ پرچانهاى است كه دلاك خاموش هزار و يك شب را به ياد مىآورد. حَجّام آسمان و ريسمان را به هم مى بافد و با گفتن آنچه از ادب و كلام و امثال شنيده، خواننده را مسحور قلم جادويى نویسنده مىكند. اما ابوالفتح اسكندرى غالباً به صورت دريوزهگرى شيّاد ظاهر مىشود كه، به زور زبانآورى و سخنورى، از حاضران پول مىگيرد و خرج عيّاشى مىكند. اين، تصويرِ طنزآميزى است از اديب آن دوران كه مىبايد دريوزهگر دربارها و درگاهها باشد و براى پيشرفت كارش هر روز به رنگى درآيد و شكّاكانه و فرصت طلبانه دم را غنيمت بداند. بدينگونه ابوالفتح اسكندرى گاه به هيئت سلحشوران و يكه سواران («المقامة الفرارية»، «المقامة الملوكية»)، گاه به لباس گدايان با عصا و انبان («المقامة الاسدية»)، و گاه در زىِّ غازيان داوطلب، كه براى جهاد با كفار كمك گردآورى | او به وصف واقعگرايانه اخلاق، مرام و رفتار معاصران معتقد است؛ گويى در پردههاى نمايشى كوتاهى، گوشههاى زشت و محكوم شدنى جامعه را از نظر خواننده مىگذراند و كارش بىآنكه جنبه موعظه و نصيحت داشته باشد، آگاه كننده و افشاگرانه است. واقعگرايى وى در صحنه آرايى و آدمهاى مقامههايش و گاه در سخنان آنها نيز مشهود است، چنانكه در «المقامةالدينار» از مصطلحات و حتى دشنامهاى رايج ميان اوباش و ولگردان آن زمان استفاده كرده، در «المقامة الرصافية» از اسرار دنياى دزدان، كف زنان و طراران پرده برداشته و در «المقامة الشامية»، اشارات وقيح جنسى را گنجانده است. با آنكه غالب مقامهها به يك شيوه شروع و ختم مىشود- يعنى راوى هربار قهرمان را در قيافه جديدى مىبيند و نه چندان دير او را به جا مىآورد- تنوع و تازگى مناظر و حوادث و گاه، اشخاص فرعى حفظ مىشود؛ مثلاً شرح وضع مضحكى كه روستایى ساده دل در «المقامة البغدادية» دچار آن شده، يا وصف حمامى و دلاكها در بخش اول از «المقامة الحلوانية» فراموش نشدنى است. در بخش دوم اين مقامه، ابوالفتح اسكندرى، حَجّامِ پرچانهاى است كه دلاك خاموش هزار و يك شب را به ياد مىآورد. حَجّام آسمان و ريسمان را به هم مى بافد و با گفتن آنچه از ادب و كلام و امثال شنيده، خواننده را مسحور قلم جادويى نویسنده مىكند. اما ابوالفتح اسكندرى غالباً به صورت دريوزهگرى شيّاد ظاهر مىشود كه، به زور زبانآورى و سخنورى، از حاضران پول مىگيرد و خرج عيّاشى مىكند. اين، تصويرِ طنزآميزى است از اديب آن دوران كه مىبايد دريوزهگر دربارها و درگاهها باشد و براى پيشرفت كارش هر روز به رنگى درآيد و شكّاكانه و فرصت طلبانه دم را غنيمت بداند. بدينگونه ابوالفتح اسكندرى گاه به هيئت سلحشوران و يكه سواران («المقامة الفرارية»، «المقامة الملوكية»)، گاه به لباس گدايان با عصا و انبان («المقامة الاسدية»)، و گاه در زىِّ غازيان داوطلب، كه براى جهاد با كفار كمك گردآورى میكردند، ظاهر مىشود («المقامة القزوينية»)، در مقامهاى ديگر هم مطرب ميخانه است و هم پيشنماز مسجد («الخمرية»)، و در همان حال، اديبى است نقاد و در شعرشناسى استاد («المقامة القريضية»)؛ بار ديگر در جلسهاى ادبى، درباره نثر اظهار نظر مىكند و چون طلب زيادت مىكنند او نيز زيادت مىطلبد («المقامة الجاحظيّة»)؛ گاه رباينده دستار شيطان («المقامة الابليسية») و گاه نيز دعانويس («المقامة الحِرزية» و «المقامة الاصفهانية») است. | ||
در «المقامة الوصية»، نویسنده موفق شده است كه پيش از مولير، افكار يك «خسيس» تمام عيار را بيان كند؛ اما شاهكار او «المقامة المضيرية» است كه در آن جزئيات خانه و زندگى و كسب و معيشت بازارى تازه به دوران رسيدهاى را وصف كرده و توانسته است خصلتهاى گروه را در قالب فرد بنماياند. | در «المقامة الوصية»، نویسنده موفق شده است كه پيش از مولير، افكار يك «خسيس» تمام عيار را بيان كند؛ اما شاهكار او «المقامة المضيرية» است كه در آن جزئيات خانه و زندگى و كسب و معيشت بازارى تازه به دوران رسيدهاى را وصف كرده و توانسته است خصلتهاى گروه را در قالب فرد بنماياند. |
ویرایش