۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' حسين' به ' حسین') |
جز (جایگزینی متن - 'مىكردند' به 'میكردند') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
| سال نشر = 1420 ق یا 1999 م | | سال نشر = 1420 ق یا 1999 م | ||
| کد اتوماسیون = | | کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE01124AUTOMATIONCODE | ||
| چاپ =1 | | چاپ =1 | ||
| تعداد جلد =1 | | تعداد جلد =1 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور =10624 | | کتابخانۀ دیجیتال نور =10624 | ||
| کتابخوان همراه نور =01124 | |||
| کد پدیدآور = | | کد پدیدآور = | ||
| پس از = | | پس از = | ||
خط ۵۴: | خط ۵۵: | ||
[[امامالحرمین، عبدالملک بن عبدالله|جوينى]] همچنين از معدود متكلمان اشعرى است كه نظريه احوال ابوهاشم جُبّائى را در اثبات غيريت صفات و ذات به كار گرفته است. بنا به تعريف [[امامالحرمین، عبدالملک بن عبدالله|جوينى]]، حالْ صفتى است براى موجودى كه نه به وجود متصف مىشود نه به عدم. وى با پذيرش حال به اين معنا، توانست حيات و علم و قدرت و اراده قديم را براى خدا ثابت كند، بدون اين كه در معرض اتهام تعدد قدما قرار گيرد. چون صفات الاهى مصاديقى از حال هستند كه نه به وجود متصف است نه به عدم. به اين ترتيب، [[امامالحرمین، عبدالملک بن عبدالله|جوينى]] نظريه احوال را، كه در ميان معتزله صورتى معتدل از نفى صفات بود، به صورت روايتى معتدل از پذيرش صفات در آورد. | [[امامالحرمین، عبدالملک بن عبدالله|جوينى]] همچنين از معدود متكلمان اشعرى است كه نظريه احوال ابوهاشم جُبّائى را در اثبات غيريت صفات و ذات به كار گرفته است. بنا به تعريف [[امامالحرمین، عبدالملک بن عبدالله|جوينى]]، حالْ صفتى است براى موجودى كه نه به وجود متصف مىشود نه به عدم. وى با پذيرش حال به اين معنا، توانست حيات و علم و قدرت و اراده قديم را براى خدا ثابت كند، بدون اين كه در معرض اتهام تعدد قدما قرار گيرد. چون صفات الاهى مصاديقى از حال هستند كه نه به وجود متصف است نه به عدم. به اين ترتيب، [[امامالحرمین، عبدالملک بن عبدالله|جوينى]] نظريه احوال را، كه در ميان معتزله صورتى معتدل از نفى صفات بود، به صورت روايتى معتدل از پذيرش صفات در آورد. | ||
[[امامالحرمین، عبدالملک بن عبدالله|جوينى]] با وضع يك اصطلاح جديد، صفات خدا را به نفسى و معنوى تقسيم كرده است. صفت نفسى، صفتى است كه لازم ذات شى باشد و در عين حال معلَّل به عللى كه قائم به موصوف است، نباشد. به عبارت ديگر، صفت نفسى، صفت ذاتى و برخاسته از ذات، از آن جهت كه ذات است، مىباشد. مقصود از صفت معنوى، حكمى براى موصوف است كه معلل به علتى باشد كه به ذات موصوف قيام دارد، مثلاً «تحيز» صفتى نفسى براى جوهر است چون صفت ثبوتى است و لازمِ ذات آن است و معلل به علتى زائد بر ذات جوهر نيست؛ اما «عالِم بودن» معلل به علمى است كه قائم به عالم است و صفت معنوى است. تعبير صفت نفسى قبل از [[امامالحرمین، عبدالملک بن عبدالله|جوينى]] به كار نرفته است و متكلمانِ قبل از او، به خصوص معتزله، صفات را به دو نوع صفات ذات و صفات فعل تقسيم | [[امامالحرمین، عبدالملک بن عبدالله|جوينى]] با وضع يك اصطلاح جديد، صفات خدا را به نفسى و معنوى تقسيم كرده است. صفت نفسى، صفتى است كه لازم ذات شى باشد و در عين حال معلَّل به عللى كه قائم به موصوف است، نباشد. به عبارت ديگر، صفت نفسى، صفت ذاتى و برخاسته از ذات، از آن جهت كه ذات است، مىباشد. مقصود از صفت معنوى، حكمى براى موصوف است كه معلل به علتى باشد كه به ذات موصوف قيام دارد، مثلاً «تحيز» صفتى نفسى براى جوهر است چون صفت ثبوتى است و لازمِ ذات آن است و معلل به علتى زائد بر ذات جوهر نيست؛ اما «عالِم بودن» معلل به علمى است كه قائم به عالم است و صفت معنوى است. تعبير صفت نفسى قبل از [[امامالحرمین، عبدالملک بن عبدالله|جوينى]] به كار نرفته است و متكلمانِ قبل از او، به خصوص معتزله، صفات را به دو نوع صفات ذات و صفات فعل تقسيم میكردند. صفات نفسى [[امامالحرمین، عبدالملک بن عبدالله|جوينى]] را مىتوان متناظر با صفات ذاتى متكلمان پيشين دانست. | ||
[[امامالحرمین، عبدالملک بن عبدالله|جوينى]] براى تلفيق و هماهنگ كردن نظريه احوال با نظريه صفات خويش، صفات نفسى يا صفاتِ خودِ موضوع؛ همچون «قديم» و «واحد»، را با «احوال بىعلت» يا خواص انطباق داده، اما صفات معنوى همچون عالم، قادر، حى و مُريد را «احوال معلول» ناميده و علتآنها را معنا خوانده است. | [[امامالحرمین، عبدالملک بن عبدالله|جوينى]] براى تلفيق و هماهنگ كردن نظريه احوال با نظريه صفات خويش، صفات نفسى يا صفاتِ خودِ موضوع؛ همچون «قديم» و «واحد»، را با «احوال بىعلت» يا خواص انطباق داده، اما صفات معنوى همچون عالم، قادر، حى و مُريد را «احوال معلول» ناميده و علتآنها را معنا خوانده است. |
ویرایش