۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده') |
جز (جایگزینی متن - 'هاي' به 'های') |
||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
اما رسم اينها در اشاره، یکى پس از ديگرى مشخص گرديده است. [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]، حد را قولى كه دلالت بر ماهيّت شىء دارد مىداند و مىگويد: شكى نيست كه حد، مشتمل بر مقومّاتى مىباشد كه مركب از جنس و فصل مىباشد. وى، غرض از حدّ را صرف تمييز، نمىداند و بعد از رفع توهمى در مورد حدّ، اقدام به تبيين رسم مىنمايد. | اما رسم اينها در اشاره، یکى پس از ديگرى مشخص گرديده است. [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]، حد را قولى كه دلالت بر ماهيّت شىء دارد مىداند و مىگويد: شكى نيست كه حد، مشتمل بر مقومّاتى مىباشد كه مركب از جنس و فصل مىباشد. وى، غرض از حدّ را صرف تمييز، نمىداند و بعد از رفع توهمى در مورد حدّ، اقدام به تبيين رسم مىنمايد. | ||
وى، اشارهاى دارد به اينكه بعضى از خطاها هستند كه در تعريف اشياء با حد و رسم عارض مىگردند كه اگر آنها را بشناسى ضمن آنكه به | وى، اشارهاى دارد به اينكه بعضى از خطاها هستند كه در تعريف اشياء با حد و رسم عارض مىگردند كه اگر آنها را بشناسى ضمن آنكه به تنهایى سودمند است، در امثال آنها هر اشكالى كه باشد نيز معلوم خواهد بود. | ||
در نهج سوم منطق، سخن از تركيب خبرى مىباشد. بوعلى، ابتدا، اصناف قضايا را بيان مىكند و مىگويد: منظور از تركيب خبرى، جملهاى است كه در آن احتمال صدق و كذب باشد، بر خلاف جملههاى استفهام، التماس، تمنّى، ترجّى، و تعجب و... كه در آنها صدق و كذب نبوده، مگر بالعرض. [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]، اصناف تركيب خبر را در سه قسم مىداند كه عبارتند از: حملى، شرطى منفصل و شرطى متصل، بعد جايگاه ايجاب و سلب را در اين تركيبات مشخص مىنمايد كه مثلاًايجاب حملى كدام است، سلب حملى كدام است، ايجاب متصل كدام است يا ايجاب منفصل به چه صورتى مىباشد. | در نهج سوم منطق، سخن از تركيب خبرى مىباشد. بوعلى، ابتدا، اصناف قضايا را بيان مىكند و مىگويد: منظور از تركيب خبرى، جملهاى است كه در آن احتمال صدق و كذب باشد، بر خلاف جملههاى استفهام، التماس، تمنّى، ترجّى، و تعجب و... كه در آنها صدق و كذب نبوده، مگر بالعرض. [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]، اصناف تركيب خبر را در سه قسم مىداند كه عبارتند از: حملى، شرطى منفصل و شرطى متصل، بعد جايگاه ايجاب و سلب را در اين تركيبات مشخص مىنمايد كه مثلاًايجاب حملى كدام است، سلب حملى كدام است، ايجاب متصل كدام است يا ايجاب منفصل به چه صورتى مىباشد. | ||
اشاره ديگر نهج سوم، در مورد قضاياى مخصوصه، مهمله و محصوره است. مؤلف، مىگويد: اگر قضيه حمليه و موضوعش، شىء جزيى باشد، قضيه مخصوصه خواهد بود، چه سالبه باشد و چه موجبه و اگر موضوعش، كلى باشد، بدون آنكه كميّت اين حكم معلوم شود(كليّه يا جزئيه بودنش) قضيه مهمله خواهد بود، | اشاره ديگر نهج سوم، در مورد قضاياى مخصوصه، مهمله و محصوره است. مؤلف، مىگويد: اگر قضيه حمليه و موضوعش، شىء جزيى باشد، قضيه مخصوصه خواهد بود، چه سالبه باشد و چه موجبه و اگر موضوعش، كلى باشد، بدون آنكه كميّت اين حكم معلوم شود(كليّه يا جزئيه بودنش) قضيه مهمله خواهد بود، نهایتا اگر موضوع قضيه حمليه، كلّى باشد و قدر حكم و كميّت موضوع مبيّن باشد، قضيه محصوره خواهد بود. | ||
امّا چگونگى حصول اهمال و حصر در جملات شرطيه، موضوع اشاره ديگرى است كه در اين نهج بدان پرداخته شده است. بخشى كه در ادامه، مطرح است، تركيب شرطيات از جملات است. بوعلى، مىگويد: شرطيات، ابتدا به بسائط منحل نمىشوند، بلكه اول به حمليات، بعد به بسائط منحل مىگردند. | امّا چگونگى حصول اهمال و حصر در جملات شرطيه، موضوع اشاره ديگرى است كه در اين نهج بدان پرداخته شده است. بخشى كه در ادامه، مطرح است، تركيب شرطيات از جملات است. بوعلى، مىگويد: شرطيات، ابتدا به بسائط منحل نمىشوند، بلكه اول به حمليات، بعد به بسائط منحل مىگردند. | ||
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
نهج ششم، در مبادى يا مواد قضيه مىباشد. در اين نهج، نخست، قضاياى مورد استعمال بين قائسين برشمرده مىشوند كه چهار طايفه مسلمات، مظنونات، مشبهات و مخيلات را تشكيل مىدهند كه خود مسلّمات يا معتقداتند يا مأخوذات و خود معتقدات به سه طايفه واجب القبول، مشهورات و وهميات تقسيم مىگردند. در اين ميان، واجب القبولها نيز عبارتند از: حدسيات، متواترات و قضايا قياسها معها. [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]]، در ادامه، به تعريف هر كدام از اينها پرداخته و ميزان مقبوليت و جايگاه هر یک را تبيين مىنمايد. | نهج ششم، در مبادى يا مواد قضيه مىباشد. در اين نهج، نخست، قضاياى مورد استعمال بين قائسين برشمرده مىشوند كه چهار طايفه مسلمات، مظنونات، مشبهات و مخيلات را تشكيل مىدهند كه خود مسلّمات يا معتقداتند يا مأخوذات و خود معتقدات به سه طايفه واجب القبول، مشهورات و وهميات تقسيم مىگردند. در اين ميان، واجب القبولها نيز عبارتند از: حدسيات، متواترات و قضايا قياسها معها. [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]]، در ادامه، به تعريف هر كدام از اينها پرداخته و ميزان مقبوليت و جايگاه هر یک را تبيين مىنمايد. | ||
از نگاه بوعلى و با تقسيمى كه او به آن معتقد است، مشهورات، يا از واجبات هستند يا از تأديبات صلاحيه كه مطابق شرايع الهيه مىباشد يا خلقياتند يا انفعاليات يا استقرائيات؛ همينطور مأخوذات كه به مقبولات و تقريريات، تقسيم مىگردند و خود تقريريات بسته به انكار يا مسامحه، به مصادرات و اصول موضوعه منقسم مىشوند و | از نگاه بوعلى و با تقسيمى كه او به آن معتقد است، مشهورات، يا از واجبات هستند يا از تأديبات صلاحيه كه مطابق شرايع الهيه مىباشد يا خلقياتند يا انفعاليات يا استقرائيات؛ همينطور مأخوذات كه به مقبولات و تقريريات، تقسيم مىگردند و خود تقريريات بسته به انكار يا مسامحه، به مصادرات و اصول موضوعه منقسم مىشوند و نهایتا مشبهات نيز به دو صورت مشبهات لفظيه و مشبهات مصنوعيه مىباشند. | ||
در نهج هفتم، سخن از تركيب دوم برای حجج مىباشد. ابتدا اشارهاى به قياس، استقراء و تمثيل دارد. بوعلى، هر یک را تعريف مىكند و توضيح مختصرى از آنها ارائه مىدهد، بعد به قول خود اشاره خاصى به قياس و قياس اقترانى دارد، سپس اصناف اقترانات حمليّه را كه اشكال اربعه مىباشند با چگونگى منتج و غير منتج بودنشان، مورد بررسى قرار مىدهد. | در نهج هفتم، سخن از تركيب دوم برای حجج مىباشد. ابتدا اشارهاى به قياس، استقراء و تمثيل دارد. بوعلى، هر یک را تعريف مىكند و توضيح مختصرى از آنها ارائه مىدهد، بعد به قول خود اشاره خاصى به قياس و قياس اقترانى دارد، سپس اصناف اقترانات حمليّه را كه اشكال اربعه مىباشند با چگونگى منتج و غير منتج بودنشان، مورد بررسى قرار مىدهد. | ||
خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
براهين و تناسب علوم كه در آن جايگاه علمى نسبت به علم ديگر، تبيين گرديده است و همينطور تعريف برهان إنّ و برهان لم، موضوع ديگر اشارات اين نهج مىباشد. دهمين نهج، در قياسات مغالطيه است كه در آن، اسباب غلط و اصناف مغالطات از نظر مؤلف مشخص گرديده است. | براهين و تناسب علوم كه در آن جايگاه علمى نسبت به علم ديگر، تبيين گرديده است و همينطور تعريف برهان إنّ و برهان لم، موضوع ديگر اشارات اين نهج مىباشد. دهمين نهج، در قياسات مغالطيه است كه در آن، اسباب غلط و اصناف مغالطات از نظر مؤلف مشخص گرديده است. | ||
جزء دوم اشارات كه بخش فلسفه آن مىباشد، علم الطبيعه و ما قبله نام گرفته است. اولين نمط از نمطهاى دهگانه اين بخش، در تجوهر اجسام است. بوعلى، در اينجا در قالب وهم و | جزء دوم اشارات كه بخش فلسفه آن مىباشد، علم الطبيعه و ما قبله نام گرفته است. اولين نمط از نمطهاى دهگانه اين بخش، در تجوهر اجسام است. بوعلى، در اينجا در قالب وهم و تنبيههایى، تركيب اجسام را مشخص مىكند. وى با خارج كردن تركيبات غير واقعى و بىاساس برای اجسام، تركيب آنها از هيولى و صورت را به عنوان یکى از تركيبات مورد بررسى قرار داده و همچنين در مورد نوع، جنس و فصل اشيا مطالبى كوتاه بيان كرده. اشاراتى نيز به حالات مختلف آنها دارد، مثل مفارقت صورت جوهريه از مادّه و عدم امكان قوام شىء به شىء ديگر، به طورى كه هر یک از آنها به لحاظ وجود، متقدم بر ديگرى و بر نفس خود باشد. مؤلف، اشاراتى هم به حركت و جهت دارد كه پایانبخش نمط اول است. | ||
نمط دوم، در جهات و اجسام آنها مىباشد. اشارات اين نمط به اين ترتيب است: نخست، اشارهاى به جهات اربعه كه مردم بدان توجه دارند؛ يعنى فوق و تحت و يمين و يسار، سپس تعيين جهت اجسام و تحديدشان به لحاظ طبيعت، بعد اشارهاى به شأن مفارقت اجسام از موضع طبيعى خودشان و اشارهاى به وحدت طبيعت جسم بسيط، اشاره ديگرى به اينكه جسم لو خلّى و طبعه، در صورتى كه تأثير غريبى از خارج برایش عارض نگردد، موضع و شكل معين خواهد داشت. | نمط دوم، در جهات و اجسام آنها مىباشد. اشارات اين نمط به اين ترتيب است: نخست، اشارهاى به جهات اربعه كه مردم بدان توجه دارند؛ يعنى فوق و تحت و يمين و يسار، سپس تعيين جهت اجسام و تحديدشان به لحاظ طبيعت، بعد اشارهاى به شأن مفارقت اجسام از موضع طبيعى خودشان و اشارهاى به وحدت طبيعت جسم بسيط، اشاره ديگرى به اينكه جسم لو خلّى و طبعه، در صورتى كه تأثير غريبى از خارج برایش عارض نگردد، موضع و شكل معين خواهد داشت. | ||
خط ۸۸: | خط ۸۸: | ||
اما اشارات اين نمط، با اشارهاى به حركت حيوان و مبدأ آن آغاز مىشود و با جوهر فرد و اينكه جوهر فرد همان خود آن فرد است كه داراى فروع و قوايى در اعضا مىباشد ادامه مىيابد. | اما اشارات اين نمط، با اشارهاى به حركت حيوان و مبدأ آن آغاز مىشود و با جوهر فرد و اينكه جوهر فرد همان خود آن فرد است كه داراى فروع و قوايى در اعضا مىباشد ادامه مىيابد. | ||
[[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]، ادراك را حقيقت متمثلهاى در نزد مدرك مىداند و در ضمن تنبيهى، حالت اشيا را در وجود انسان، به صورتهاى محسوس، متخيّل و معقول برمىشمارد و چگونگى آنها را در نزد نفس تبيين مىنمايد. به مناسبت، قواى نفس انسانى را كه عبارتند از: عقل عملى و عقل نظرى، همراه با تعريف و توضيحات بيان مىكند. در ادامه، درتنبيهى ديگر، فرق فكر و حدس را توضيح داده و در | [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]، ادراك را حقيقت متمثلهاى در نزد مدرك مىداند و در ضمن تنبيهى، حالت اشيا را در وجود انسان، به صورتهاى محسوس، متخيّل و معقول برمىشمارد و چگونگى آنها را در نزد نفس تبيين مىنمايد. به مناسبت، قواى نفس انسانى را كه عبارتند از: عقل عملى و عقل نظرى، همراه با تعريف و توضيحات بيان مىكند. در ادامه، درتنبيهى ديگر، فرق فكر و حدس را توضيح داده و در اشارههایى قوه قدسيه و امكان وجودش را مشخص مىكند. | ||
عقل هيولانى، عقل بالملكه و عقل بالفعل موضوع اشاره ديگرى است كه در ادامهاش چگونگى تعقل اشيا را بيان كرده و نسبت به توهماتى در اين زمينه متنّبه مىسازد. | عقل هيولانى، عقل بالملكه و عقل بالفعل موضوع اشاره ديگرى است كه در ادامهاش چگونگى تعقل اشيا را بيان كرده و نسبت به توهماتى در اين زمينه متنّبه مىسازد. | ||
خط ۱۰۰: | خط ۱۰۰: | ||
معلوليت اشيا، موضوع تنبيه ديگرى در نمط چهارم است. وجود غيرى ممكنات تا رسيدن به واجب كه در ادامهاش متناهى يا غير متناهى بودن سلسله علل موجودات، مطرح گرديده است، از ديگر مطالب اين نمط مىباشد. | معلوليت اشيا، موضوع تنبيه ديگرى در نمط چهارم است. وجود غيرى ممكنات تا رسيدن به واجب كه در ادامهاش متناهى يا غير متناهى بودن سلسله علل موجودات، مطرح گرديده است، از ديگر مطالب اين نمط مىباشد. | ||
تعيين وجود واجبى و عدم وجوب غيرش كه از آن وحدت وجود واجبى به حسب تعيين ذاتش، نتيجه مىگردد و اينكه واجب، به كثرت گفته نمىشود، اشاره ديگر اين نمط است. در همين راستا به عدم انقسام واجبالوجود در معنى و در كمّ اشاره كرده و مىگويد: اگر وجود، به جسم محسوسى متعلق باشد، واجب به همان خواهد بود؛ نه واجب به ذاتش، زيرا اجسام محسوس و | تعيين وجود واجبى و عدم وجوب غيرش كه از آن وحدت وجود واجبى به حسب تعيين ذاتش، نتيجه مىگردد و اينكه واجب، به كثرت گفته نمىشود، اشاره ديگر اين نمط است. در همين راستا به عدم انقسام واجبالوجود در معنى و در كمّ اشاره كرده و مىگويد: اگر وجود، به جسم محسوسى متعلق باشد، واجب به همان خواهد بود؛ نه واجب به ذاتش، زيرا اجسام محسوس و آنهایى كه متعلق به محسوس مىباشند، همه معلول هستند. | ||
الموجود لا في الموضوع كه درباره واجبالوجود گفته مىشود، توسط بوعلى در اين قسمت تبيين گرديده است و در تنبيهى ضد و نّد نداشتن واجب و جنس و فصل و حد نداشتن وى معيّن شده كه منتهى به برهان صديقين و بيان آن در ضمن دو آيه از قرآن كريم مىگردد. | الموجود لا في الموضوع كه درباره واجبالوجود گفته مىشود، توسط بوعلى در اين قسمت تبيين گرديده است و در تنبيهى ضد و نّد نداشتن واجب و جنس و فصل و حد نداشتن وى معيّن شده كه منتهى به برهان صديقين و بيان آن در ضمن دو آيه از قرآن كريم مىگردد. | ||
خط ۱۱۲: | خط ۱۱۲: | ||
در ضمن تنبيهى كه در ادامه آورده، تعلق حركات سماوى را به اراده كلّى و جزيى بيان نموده و مىگويد: تحرك آسمانها به داعى شهوانى و غضبى نمىباشد. وى تمثيلى نيز برای حركت آسمانها ارائه كرده و با چند اشاره ديگر مطلب را تكميل مىكند. | در ضمن تنبيهى كه در ادامه آورده، تعلق حركات سماوى را به اراده كلّى و جزيى بيان نموده و مىگويد: تحرك آسمانها به داعى شهوانى و غضبى نمىباشد. وى تمثيلى نيز برای حركت آسمانها ارائه كرده و با چند اشاره ديگر مطلب را تكميل مىكند. | ||
در ادامه برای اثبات عدم تحرك | در ادامه برای اثبات عدم تحرك بىنهایت اجسام با قواى طبیعیه، سه مقدمه را ذكر كرده، بعد استدلال اين نظريه را بيان مىكند تا اين جمله كه قوه محركه آسمان، غير متناهى و غير جسمانى و در نتيجه مفارقه عقليه مىباشد، ثابت گردد.كثرت افلاك و كواكب، موضوعى است كه در اشاره بعدى بدان پرداخته شده و توضيحاتى در حول اجرام سماوى بيان گريده است كه همين موضوع در تذنيب و اشارات ديگرى نيز ادامه يافته و غير واجب بودن آن اجرام و علت بودن بعضى برای بعض ديگر در آنها مطرح شده است. | ||
نمط هفتم، در تجريد مىباشد. در قضيه نخستين اين نمط، اشارهاى به حصول هيولى در قوس نزول وجود و حصول عقل مستفاد از قوس صعود دارد كه در تبصره ذيلش، نفس ناطقه را تبيين مىنمايد و زيادة تبصره را اختصاص به انطباع قوه عقليه از قلب و دماغ در جسم داده است. تكمله اين اشارات، به تعلق ذاتى جوهر عاقل تعلق دارد. | نمط هفتم، در تجريد مىباشد. در قضيه نخستين اين نمط، اشارهاى به حصول هيولى در قوس نزول وجود و حصول عقل مستفاد از قوس صعود دارد كه در تبصره ذيلش، نفس ناطقه را تبيين مىنمايد و زيادة تبصره را اختصاص به انطباع قوه عقليه از قلب و دماغ در جسم داده است. تكمله اين اشارات، به تعلق ذاتى جوهر عاقل تعلق دارد. | ||
خط ۱۳۰: | خط ۱۳۰: | ||
اما اينكه عارف، چرا دنبال عرفان است؟ آيا برای خود عرفان است يا برای وصول به مقصودى بالاتر؟ اين، در تنبيه ديگرى يادآورى گرديده است. در آخرين اشارهاى كه [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] در نمط هشتم آورده است، مىگويد: جناب حق، اجل از آن است كه شريعه هر واردى باشد يا هر كس بر او اطلاع يابد، فلذا اين فن برای غافلين خندهآور و برای محصلين مايه عبرت است و هر كس كه با شنيدن آن مشمئز گردد، نفس خويش را متهم سازد، زيرا او با اين حرفها تناسبى ندارد. | اما اينكه عارف، چرا دنبال عرفان است؟ آيا برای خود عرفان است يا برای وصول به مقصودى بالاتر؟ اين، در تنبيه ديگرى يادآورى گرديده است. در آخرين اشارهاى كه [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] در نمط هشتم آورده است، مىگويد: جناب حق، اجل از آن است كه شريعه هر واردى باشد يا هر كس بر او اطلاع يابد، فلذا اين فن برای غافلين خندهآور و برای محصلين مايه عبرت است و هر كس كه با شنيدن آن مشمئز گردد، نفس خويش را متهم سازد، زيرا او با اين حرفها تناسبى ندارد. | ||
دهمين نمط اشارات در اسرار الآيات است. ابتدا به آثار امساك از غذاى طبيعى پرداخته تا آثار رياضت نفس مطمئنه، مشخصتر گردد. | دهمين نمط اشارات در اسرار الآيات است. ابتدا به آثار امساك از غذاى طبيعى پرداخته تا آثار رياضت نفس مطمئنه، مشخصتر گردد. چيزهایى كه انسان در حال خواب مىبيند، به عقيده بوعلى، ديدنش برای عارف آسان مىگردد. موقعيت قوه متخيله و تحركاتش، در حالت خواب و بيدارى و پيشروى نفس در حال ذكر و يقظه كه اشاراتى است برای تبيين موقعيت عارف و همينطور تكذيب اخبارى كه از عرفا به گوش مىرسد و نيز طريق وصول به معجزه و كرامت، در اشارات بعدى در همين راستا مىباشد. | ||
بوعلى، به مناسبت مطالبى كه در قواى نفس عارف و توانايىهاى آن بيان كرد، اشارهاى نيز به چشم زخم دارد و | بوعلى، به مناسبت مطالبى كه در قواى نفس عارف و توانايىهاى آن بيان كرد، اشارهاى نيز به چشم زخم دارد و نهایتا امور غريبه را منبعث از سه مبدأ مىداند كه عبارتند از: 1- هيئت نفسانيهاى كه توضيحش گذشت. 2- خواص اجسام عنصريه، مثل جذب آهن توسط آهنربا. 3- قواى آسمانى بين نفس و مزاجهاى اجسام زمينى. [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]]، سحر را از قبيل قسم اول مىداند و معجزات و كرامات و... را از قبيل قسم دوم و طلسمات را از قبيل قسم سوم. | ||
بوعلى، در انتهاى اين نمط نصيحتى دارد كه در آن به عدم انكار مطالب ما وراى طبيعى تأكيد كرده، مىگويد: اگر با عقلت سازگار نبود، آن را در مكانى از امكان قرار بده. | بوعلى، در انتهاى اين نمط نصيحتى دارد كه در آن به عدم انكار مطالب ما وراى طبيعى تأكيد كرده، مىگويد: اگر با عقلت سازگار نبود، آن را در مكانى از امكان قرار بده. |
ویرایش