پرش به محتوا

آنگاه که اهل‌بیت را شناختم: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۱۳ نوامبر ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'هاي' به 'های'
جز (جایگزینی متن - 'مي' به 'می')
جز (جایگزینی متن - 'هاي' به 'های')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۴۱: خط ۴۱:
ديگر حتى ثانيه‌ها و دقايق به‌كندى مى‌گذشت. هركسى در دل، شوقى، در ذهن، انديشه‌اى و در زبان، ذكرى داشت؛ در این فكر بود كه از میان انبوه نيازهاى مادى و معنوى، در اولين ملاقات با رسول خدا(ص) چه بخواهد و چه بگوید. در این حال و هوا بودند كه صداى آقاى شهيدى آنان را به خود آورد: عزيزان، هم‌اكنون در حضور رسول خداييم... بغض راه گلویش را بسته بود، هق‌هق گريه نگذاشت تا سخنش را ادامه دهد؛ اما آنچه را مى‌بايست بگوید همگان فهمیدند...».<ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/19340/1/19|همان، ص19]]</ref>
ديگر حتى ثانيه‌ها و دقايق به‌كندى مى‌گذشت. هركسى در دل، شوقى، در ذهن، انديشه‌اى و در زبان، ذكرى داشت؛ در این فكر بود كه از میان انبوه نيازهاى مادى و معنوى، در اولين ملاقات با رسول خدا(ص) چه بخواهد و چه بگوید. در این حال و هوا بودند كه صداى آقاى شهيدى آنان را به خود آورد: عزيزان، هم‌اكنون در حضور رسول خداييم... بغض راه گلویش را بسته بود، هق‌هق گريه نگذاشت تا سخنش را ادامه دهد؛ اما آنچه را مى‌بايست بگوید همگان فهمیدند...».<ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/19340/1/19|همان، ص19]]</ref>


«به‌سوى بقيع»، تصویرى است از فضاى غم‌آلود بقيع كه خواننده را تحت تأثير قرار مى‌دهد: «سكوتى كاروان را فراگرفته بود. آنان آرام‌آرام و با ذكر «الله أكبر» و «لا إله إلا الله» و «سبحان الله» و... به‌سوى قبرستان بقيع گام برمى‌داشتند. از ديدگان برخى از آنان اشك جارى بود؛ يا اشك غم بود كه از غربت شهر پيامبر(ص) و اهل‌بيت(ع) حكايت داشت و يا اشك شوق ديدار مزار امامان مظلوم بقيع(ع) و يا دلتنگى از گم بودن قبر فاطمه(ع)؛ خدا مى‌داند. هركس زمزمه‌اى داشت، تا آنكه كنار قبرستان بقيع رسيدند. شايد تصورى كه همگان از سفرهاى زيارتى خود داشتند، رفتن به مكانى مجلل با ساختمان و گنبد و بارگاه و خادم و... بود، اما حالا به پشت ديوارى از سنگ و نرده‌هاى آهنى با درهاى بسته روبه‌رو شدند كه پر از قبرهاى بى‌قواره و سنگ و كلوخ‌هايى بود كه از هر سو به چشم مى‌خورد...».<ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/19340/1/41|همان، ص41]]</ref>
«به‌سوى بقيع»، تصویرى است از فضاى غم‌آلود بقيع كه خواننده را تحت تأثير قرار مى‌دهد: «سكوتى كاروان را فراگرفته بود. آنان آرام‌آرام و با ذكر «الله أكبر» و «لا إله إلا الله» و «سبحان الله» و... به‌سوى قبرستان بقيع گام برمى‌داشتند. از ديدگان برخى از آنان اشك جارى بود؛ يا اشك غم بود كه از غربت شهر پيامبر(ص) و اهل‌بيت(ع) حكايت داشت و يا اشك شوق ديدار مزار امامان مظلوم بقيع(ع) و يا دلتنگى از گم بودن قبر فاطمه(ع)؛ خدا مى‌داند. هركس زمزمه‌اى داشت، تا آنكه كنار قبرستان بقيع رسيدند. شايد تصورى كه همگان از سفرهاى زيارتى خود داشتند، رفتن به مكانى مجلل با ساختمان و گنبد و بارگاه و خادم و... بود، اما حالا به پشت ديوارى از سنگ و نرده‌هاى آهنى با درهاى بسته روبه‌رو شدند كه پر از قبرهاى بى‌قواره و سنگ و كلوخ‌هایى بود كه از هر سو به چشم مى‌خورد...».<ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/19340/1/41|همان، ص41]]</ref>


ذكر داستان هدايت شدن دو وهابى از ديگر بخش‌هاى زيباى کتاب است. در بخشى از این داستان مى‌خوانيم: «ابوخالد گفت: مدت‌ها در حيرانى و سرگردانى عقيدتى بوديم. من خود را معلّق بين زمین و آسمان مى‌ديدم و همچون صخره‌پيمايى بودم كه میخ‌هاى صخره‌اش یک به یک درآمده و تنها به یک میخ بين زمین و آسمان بند است. راه صعود به بالا نداشتم، زير پايم نيز دره‌اى هولناك بود. بين شك و ترديد در عقيده دست و پا مى‌زدم... در یکى از جنگ‌ها كه به مقرّ نيروهاى شيعه حمله كرديم، به مقدارى از وسايل غنيمتى دست يافتيم؛ در میان وسايل به‌جامانده و غنيمتى آنان علاوه بر قرآن، کتاب «نهج‌البلاغة» و «صحيفه سجاديه على بن الحسين» را پيدا كرديم و چون ما پيش از اين، نام آن دو کتاب را از فداحسين شنيده بوديم، آن‌ها را با خود به مقر آورديم.
ذكر داستان هدايت شدن دو وهابى از ديگر بخش‌هاى زيباى کتاب است. در بخشى از این داستان مى‌خوانيم: «ابوخالد گفت: مدت‌ها در حيرانى و سرگردانى عقيدتى بوديم. من خود را معلّق بين زمین و آسمان مى‌ديدم و همچون صخره‌پيمايى بودم كه میخ‌هاى صخره‌اش یک به یک درآمده و تنها به یک میخ بين زمین و آسمان بند است. راه صعود به بالا نداشتم، زير پايم نيز دره‌اى هولناك بود. بين شك و ترديد در عقيده دست و پا مى‌زدم... در یکى از جنگ‌ها كه به مقرّ نيروهاى شيعه حمله كرديم، به مقدارى از وسايل غنيمتى دست يافتيم؛ در میان وسايل به‌جامانده و غنيمتى آنان علاوه بر قرآن، کتاب «نهج‌البلاغة» و «صحيفه سجاديه على بن الحسين» را پيدا كرديم و چون ما پيش از اين، نام آن دو کتاب را از فداحسين شنيده بوديم، آن‌ها را با خود به مقر آورديم.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش