پرش به محتوا

أحوال النفس: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۱۳ نوامبر ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'هاي' به 'های'
جز (جایگزینی متن - 'مي' به 'می')
جز (جایگزینی متن - 'هاي' به 'های')
خط ۲۴: خط ۲۴:
| سال نشر = 2007 م
| سال نشر = 2007 م


| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE1871AUTOMATIONCODE
| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE01871AUTOMATIONCODE
| چاپ =1
| چاپ =1
| تعداد جلد =1
| تعداد جلد =1
خط ۳۳: خط ۳۳:
}}
}}


'''أحوال النفس''' (رسالة في النفس و بقائها و معادها و يليها ثلاث رسائل في النفس)، از تأليفات [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ‌الرئيس بوعلى سينا]] و به زبان عربى مى‌باشد. موضوع کتاب را خود مؤلف، در مقدمه، به این صورت بيان مى‌نمايد: «إنّ الرّسالة تشتمل على مخ ما تؤدي إليه البراهين من حال النفس الإنسانية و لباب ما أوقف عليه البحث الشافي من أمر بقائها و إن انتقض المزاج و فسد البدن و الاطلاع على النشئة الثانية و الحالة المتأدية إليها في العاقبة» و از آنجايى كه خود بوعلى اسمى را برای این رساله معين نكرده است، نسّاخ با توجه به همین جمله بوعلى، اسم‌هايى را برای این رساله تعيين كرده‌اند كه از آن جمله است: «أحوال النفس»، «رسالة في علم النفس»، «رسالة في النفس و بقائها و معادها» و «رسالة في حقيقة النفس الإنسانية و معرفتها».
'''أحوال النفس''' (رسالة في النفس و بقائها و معادها و يليها ثلاث رسائل في النفس)، از تأليفات [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ‌الرئيس بوعلى سينا]] و به زبان عربى مى‌باشد. موضوع کتاب را خود مؤلف، در مقدمه، به این صورت بيان مى‌نمايد: «إنّ الرّسالة تشتمل على مخ ما تؤدي إليه البراهين من حال النفس الإنسانية و لباب ما أوقف عليه البحث الشافي من أمر بقائها و إن انتقض المزاج و فسد البدن و الاطلاع على النشئة الثانية و الحالة المتأدية إليها في العاقبة» و از آنجايى كه خود بوعلى اسمى را برای این رساله معين نكرده است، نسّاخ با توجه به همین جمله بوعلى، اسم‌هایى را برای این رساله تعيين كرده‌اند كه از آن جمله است: «أحوال النفس»، «رسالة في علم النفس»، «رسالة في النفس و بقائها و معادها» و «رسالة في حقيقة النفس الإنسانية و معرفتها».


شيخ‌الرئيس، درباره نفس، در آثار مهمى چون «شفا» و «نجات» كه تقريباً خلاصه «شفا» مى‌باشد، مفصل سخن گفته است؛ به همین دليل، بعضى، خيال كرده‌اند كه رساله حاضر، مستقلاً توسط وى نوشته نشده، بلكه همان مبحث نفس کتاب «نجات» است كه با افزودن فصولى به اول و آخر آن توسط شاگردانش، به‌صورت رساله‌اى مستقل درآمده است.
شيخ‌الرئيس، درباره نفس، در آثار مهمى چون «شفا» و «نجات» كه تقريباً خلاصه «شفا» مى‌باشد، مفصل سخن گفته است؛ به همین دليل، بعضى، خيال كرده‌اند كه رساله حاضر، مستقلاً توسط وى نوشته نشده، بلكه همان مبحث نفس کتاب «نجات» است كه با افزودن فصولى به اول و آخر آن توسط شاگردانش، به‌صورت رساله‌اى مستقل درآمده است.
خط ۶۷: خط ۶۷:
فصل دهم، در بطلان تناسخ است. مبدأ قواى نفسانيه و اختلاف نظرى كه با افلاطون در این زمینه وجود دارد، به‌عنوان مقدمه این مطلب، در طليعه فصل يازدهم، مطرح شده است كه درباره تعلق جمیع قوا به نفس واحده مى‌باشد.
فصل دهم، در بطلان تناسخ است. مبدأ قواى نفسانيه و اختلاف نظرى كه با افلاطون در این زمینه وجود دارد، به‌عنوان مقدمه این مطلب، در طليعه فصل يازدهم، مطرح شده است كه درباره تعلق جمیع قوا به نفس واحده مى‌باشد.


در فصل دوازدهم، فعليت يافتن عقل نظرى، مورد توجه شيخ‌الرئيس مى‌باشد. وى، ضمن ارائه توضيحاتى در این زمینه، نهايتاً درك مطلبى با این اهمیت را، موكول به عرفان مى‌نمايد كه چگونه مى‌توان از قوه به فعل درآمدن عقل را فهم نمود.
در فصل دوازدهم، فعليت يافتن عقل نظرى، مورد توجه شيخ‌الرئيس مى‌باشد. وى، ضمن ارائه توضيحاتى در این زمینه، نهایتاً درك مطلبى با این اهمیت را، موكول به عرفان مى‌نمايد كه چگونه مى‌توان از قوه به فعل درآمدن عقل را فهم نمود.


شيخ، در فصل سيزدهم، به مبحث نبوت مى‌پردازد. او، نخست، مبادى علوم و اينكه مبادى هر علمى بايد از غير آن علم به دست بيايد، را توضيح مى‌دهد، سپس اختيارى بودن مدركات جزئيه و آثار آن را و... آن‌گاه ذومراتب بودن نبوت را و تعلق آن به قوه عقليه عمليه و خياليه را... تبيين مى‌كند.
شيخ، در فصل سيزدهم، به مبحث نبوت مى‌پردازد. او، نخست، مبادى علوم و اينكه مبادى هر علمى بايد از غير آن علم به دست بيايد، را توضيح مى‌دهد، سپس اختيارى بودن مدركات جزئيه و آثار آن را و... آن‌گاه ذومراتب بودن نبوت را و تعلق آن به قوه عقليه عمليه و خياليه را... تبيين مى‌كند.
خط ۷۵: خط ۷۵:
در فصل چهاردهم، درجات عقل نظرى را كه ذكاء نفس بدان بستگى دارد، مورد تحليل و بررسى قرار داده است. مراتب حدس و تعليمى بودن بعضى از مراتب آن، در كنار آثار كمال عقل نظرى در انسان‌هاى فاضل و اذكياء و نقايصش در انسان‌هاى شرور و جاهل، از جمله مباحث ديگر این فصل هستند كه تكمله آنها، در فصل پانزدهم كه سعادت و شقاوت نفوس را بعد از مفارقت از بدن، تبيين مى‌نمايد، مطرح مى‌باشد.
در فصل چهاردهم، درجات عقل نظرى را كه ذكاء نفس بدان بستگى دارد، مورد تحليل و بررسى قرار داده است. مراتب حدس و تعليمى بودن بعضى از مراتب آن، در كنار آثار كمال عقل نظرى در انسان‌هاى فاضل و اذكياء و نقايصش در انسان‌هاى شرور و جاهل، از جمله مباحث ديگر این فصل هستند كه تكمله آنها، در فصل پانزدهم كه سعادت و شقاوت نفوس را بعد از مفارقت از بدن، تبيين مى‌نمايد، مطرح مى‌باشد.


مؤلف، به نوع لذايذ اخروى نيز اشاره داشته، مى‌گوید: نبايد انسان مانند حمار لذت را فقط منحصر در شكم و فرج بداند؛ لذايذ، بلكه چيزهايى نزد رب العالمین يافت مى‌شود كه به‌هيچ‌وجه، لذايذى كه بشر مى‌شناسد، قابل مقايسه با آنها نمى‌باشد. وى اضافه مى‌كند كه طبيعت ما بيگانه از آن مسائل است، فلذا فقط در حد شخص عنينى كه چيزى از لذت جماع شنيده است و تجربه‌اش برای او ناممكن است، اخبار سعادت اخروى را درك مى‌كنيم و بيش از آن برایمان قابل تصور نمى‌باشد. وى، در ادامه، اشاره‌اى به آثار رذايل و فضايل اخلاقى در چهره اخروى انسان، همین‌طور انواع نفوس انسانى و سرنوشت آنها در جهان آخرت، دارد.
مؤلف، به نوع لذايذ اخروى نيز اشاره داشته، مى‌گوید: نبايد انسان مانند حمار لذت را فقط منحصر در شكم و فرج بداند؛ لذايذ، بلكه چيزهایى نزد رب العالمین يافت مى‌شود كه به‌هيچ‌وجه، لذايذى كه بشر مى‌شناسد، قابل مقايسه با آنها نمى‌باشد. وى اضافه مى‌كند كه طبيعت ما بيگانه از آن مسائل است، فلذا فقط در حد شخص عنينى كه چيزى از لذت جماع شنيده است و تجربه‌اش برای او ناممكن است، اخبار سعادت اخروى را درك مى‌كنيم و بيش از آن برایمان قابل تصور نمى‌باشد. وى، در ادامه، اشاره‌اى به آثار رذايل و فضايل اخلاقى در چهره اخروى انسان، همین‌طور انواع نفوس انسانى و سرنوشت آنها در جهان آخرت، دارد.


مؤلف، رساله خود را با شانزدهمین فصل كه توضيحاتى درباره رساله است، به پایان مى‌برد؛ وى مى‌گوید: در این رساله، امور ظاهرى را درباره نفس، ترك كردم و به رفع حجاب و كشف غطاء پرداختم و دلالت بر اسرار مخزونه‌اى كردم كه در بطون کتاب‌ها قرار دارد تا برای آيندگان سرخطى باشد برای تحقيق و تلاش بيشتر در این زمینه. او، از مردم و علماى زمان خود، اظهار ناامیدى مى‌كند كه بتوانند چنين مطالب گران‌سنگى را رمزگشايى كنند و به كنه آنها پى ببرند و از خوانندگان کتاب، با شدت و تأكيد مى‌خواهد كه مطالب آن را در اختيار غير اهلش قرار ندهند و با حمد الهى و صلوات بر برگزيدگان الهى و پيغمبر و آل طاهرينش، رساله را تمام مى‌كند.
مؤلف، رساله خود را با شانزدهمین فصل كه توضيحاتى درباره رساله است، به پایان مى‌برد؛ وى مى‌گوید: در این رساله، امور ظاهرى را درباره نفس، ترك كردم و به رفع حجاب و كشف غطاء پرداختم و دلالت بر اسرار مخزونه‌اى كردم كه در بطون کتاب‌ها قرار دارد تا برای آيندگان سرخطى باشد برای تحقيق و تلاش بيشتر در این زمینه. او، از مردم و علماى زمان خود، اظهار ناامیدى مى‌كند كه بتوانند چنين مطالب گران‌سنگى را رمزگشايى كنند و به كنه آنها پى ببرند و از خوانندگان کتاب، با شدت و تأكيد مى‌خواهد كه مطالب آن را در اختيار غير اهلش قرار ندهند و با حمد الهى و صلوات بر برگزيدگان الهى و پيغمبر و آل طاهرينش، رساله را تمام مى‌كند.
خط ۸۳: خط ۸۳:
اولين رساله «مبحث عن القوى النفسانية» مى‌باشد كه شيخ‌الرئيس، آن را خطاب به امیر نوح بن منصور سامانى، نوشته است. وى، در مقدمه این کتاب، بعد از حمد و صلوات، ضمن تعريف و تمجيد از نوح بن منصور، اشاره‌اى به جمله «من عرف نفسه فقد عرف ربه»، كه متفق‌عليه حكما و اوليا مى‌باشد، دارد و مى‌گوید: در کتاب‌هاى پيشينيان نيز خوانده‌ام كه گفته‌اند: اى انسان، نفس خودت را بشناس تا پروردگارت را بشناسى... لذا مناسب ديدم كه کتابى در این زمینه، برای امیر تأليف كنم و آن را در ده فصل قرار دادم.
اولين رساله «مبحث عن القوى النفسانية» مى‌باشد كه شيخ‌الرئيس، آن را خطاب به امیر نوح بن منصور سامانى، نوشته است. وى، در مقدمه این کتاب، بعد از حمد و صلوات، ضمن تعريف و تمجيد از نوح بن منصور، اشاره‌اى به جمله «من عرف نفسه فقد عرف ربه»، كه متفق‌عليه حكما و اوليا مى‌باشد، دارد و مى‌گوید: در کتاب‌هاى پيشينيان نيز خوانده‌ام كه گفته‌اند: اى انسان، نفس خودت را بشناس تا پروردگارت را بشناسى... لذا مناسب ديدم كه کتابى در این زمینه، برای امیر تأليف كنم و آن را در ده فصل قرار دادم.


فصل اول از کتاب مزبور، در اثبات قواى نفسانى مى‌باشد. دو قوه تحریک و ادراك در نفس، اثبات و با مثال‌هايى روشن، تبيين مى‌شوند.
فصل اول از کتاب مزبور، در اثبات قواى نفسانى مى‌باشد. دو قوه تحریک و ادراك در نفس، اثبات و با مثال‌هایى روشن، تبيين مى‌شوند.


فصل دوم، در تقسيم قواى نفسانيّه مى‌باشد. وى، وجود قواى نباتيه، حيوانيه و ناطقه را در نفس، با بيانى روشن و ساده، در این فصل، تبيين كرده، بعد به تشكيل اجسام از ماده و صورت اشاره كرده و حيات اجسام زنده را به نفسشان مى‌داند، نه به بدنشان.
فصل دوم، در تقسيم قواى نفسانيّه مى‌باشد. وى، وجود قواى نباتيه، حيوانيه و ناطقه را در نفس، با بيانى روشن و ساده، در این فصل، تبيين كرده، بعد به تشكيل اجسام از ماده و صورت اشاره كرده و حيات اجسام زنده را به نفسشان مى‌داند، نه به بدنشان.
خط ۹۳: خط ۹۳:
در فصل پنجم، قواى حيوانى را توضيح مى‌دهد و بيان مى‌كند كه چگونه ما به تك‌تك آنها نيازمند هستيم. وى هر حيوانى را حساس و متحرك بالاراده معرفى مى‌كند و مى‌گوید: حكمت الهى اقتضا مى‌كند كه هر حيوان متحرك بالاراده‌اى، مركب از عناصر اربعه باشد، اراده و ذوق نيز برای ادامه حيات، برایش ضرورت داشته باشد.
در فصل پنجم، قواى حيوانى را توضيح مى‌دهد و بيان مى‌كند كه چگونه ما به تك‌تك آنها نيازمند هستيم. وى هر حيوانى را حساس و متحرك بالاراده معرفى مى‌كند و مى‌گوید: حكمت الهى اقتضا مى‌كند كه هر حيوان متحرك بالاراده‌اى، مركب از عناصر اربعه باشد، اراده و ذوق نيز برای ادامه حيات، برایش ضرورت داشته باشد.


حواس ظاهرى و باطنى، طبق تقسيم‌بندى شيخ‌الرئيس، به این صورت است كه متصوره، متخيله، متوهمه و متذكره از جمله حواس باطنى مى‌باشند و مثال‌هايى كه برای این حواس مى‌زند، عبارتند از: جاسوسان، وزرا و امراى امیر نوح بن منصور سامانى.
حواس ظاهرى و باطنى، طبق تقسيم‌بندى شيخ‌الرئيس، به این صورت است كه متصوره، متخيله، متوهمه و متذكره از جمله حواس باطنى مى‌باشند و مثال‌هایى كه برای این حواس مى‌زند، عبارتند از: جاسوسان، وزرا و امراى امیر نوح بن منصور سامانى.


فصل بعدى، به‌طور خاص مبيّن حواس خمسه بوده و كيفيت ادراك هركدام، در آن، مشخص گرديده‌اند؛ برای مثال، چگونگى ديدن را كه با رسيدن انوارى از جسم مريى به چشم، حاصل مى‌شود، به‌طور خلاصه و مفيد توضيح داده است.
فصل بعدى، به‌طور خاص مبيّن حواس خمسه بوده و كيفيت ادراك هركدام، در آن، مشخص گرديده‌اند؛ برای مثال، چگونگى ديدن را كه با رسيدن انوارى از جسم مريى به چشم، حاصل مى‌شود، به‌طور خلاصه و مفيد توضيح داده است.
خط ۱۰۹: خط ۱۰۹:
فصل اول، در اثبات مغايرت جوهر نفس با جوهر بدن مى‌باشد. بوعلى، حقيقت نفس را همان منى مى‌داند كه انسان در خطاب خودش بيان مى‌كند. البته این اختلاف بين متكلمین و حكما و عرفا وجود دارد كه متكلمین، بدن جسمانى را مورد اشاره لفظ من مى‌دانند و عرفا و علماى ربانى، جوهر نفسانى روحانى را كه با اكتساب معارف و علوم، عارف به پروردگارخود مى‌گردد. وى، برای اثبات این نظريه، براهينى را بيان مى‌كند كه از جمله آنها، اشاره به آيه شريفه‌اى است كه مى‌گوید: '''«فإذا سوّيته و نفخت فيه من روحي»'''. این «روحي» بيانگر استناد نفس انسان به ذات اقدس الهى است كه مطمئناً جوهرى روحانى و غير جسمانى مى‌باشد.
فصل اول، در اثبات مغايرت جوهر نفس با جوهر بدن مى‌باشد. بوعلى، حقيقت نفس را همان منى مى‌داند كه انسان در خطاب خودش بيان مى‌كند. البته این اختلاف بين متكلمین و حكما و عرفا وجود دارد كه متكلمین، بدن جسمانى را مورد اشاره لفظ من مى‌دانند و عرفا و علماى ربانى، جوهر نفسانى روحانى را كه با اكتساب معارف و علوم، عارف به پروردگارخود مى‌گردد. وى، برای اثبات این نظريه، براهينى را بيان مى‌كند كه از جمله آنها، اشاره به آيه شريفه‌اى است كه مى‌گوید: '''«فإذا سوّيته و نفخت فيه من روحي»'''. این «روحي» بيانگر استناد نفس انسان به ذات اقدس الهى است كه مطمئناً جوهرى روحانى و غير جسمانى مى‌باشد.


دومین فصل، در بقاى نفس بعد از زوال و فناى بدن مى‌باشد. شيخ‌الرئيس، نفسى را كه محرك و مدبر بدن مى‌باشد و تصرف در بدن دارد و بدن تابع آن است، غير قابل فنا مى‌داند. وى، بعد از اقامه برهان بر این مطلب، نفوس زكيه را كه با علم و حكمت و عمل صالح كمال يافته‌اند، مشمول آيه كريمه '''«يا أيتها النفس المطمئنة ارجعي إلى ربك راضية مرضية فادخلي في عبادي و ادخلي جنتي»''' مى‌داند. در فصل سوم، مراتب نفوس، به لحاظ شقاوت و سعادت، بعد از مفارقت از بدن، مورد بحث مى‌باشد. شيخ‌الرئيس، نفوس را به سه قسمت تقسيم مى‌كند: 1. آنهايى كه به لحاظ علم و عمل كامل مى‌باشند؛ 2. نفوسى كه در هر دوى آنها دچار نقصانند؛ 3. نفوسى كه در یکى از آنها كامل و در ديگرى ناقص مى‌باشند. او برای این مطلب، استشهاد مى‌كند به آيه شريفه '''«و كنتم أزواجاً ثلاثة فأصحاب المیمنة ما أصحاب المیمنة و أصحاب المشئمة ما أصحاب المشئمة... و السابقون السابقون أولئك المقربون»'''.
دومین فصل، در بقاى نفس بعد از زوال و فناى بدن مى‌باشد. شيخ‌الرئيس، نفسى را كه محرك و مدبر بدن مى‌باشد و تصرف در بدن دارد و بدن تابع آن است، غير قابل فنا مى‌داند. وى، بعد از اقامه برهان بر این مطلب، نفوس زكيه را كه با علم و حكمت و عمل صالح كمال يافته‌اند، مشمول آيه كريمه '''«يا أيتها النفس المطمئنة ارجعي إلى ربك راضية مرضية فادخلي في عبادي و ادخلي جنتي»''' مى‌داند. در فصل سوم، مراتب نفوس، به لحاظ شقاوت و سعادت، بعد از مفارقت از بدن، مورد بحث مى‌باشد. شيخ‌الرئيس، نفوس را به سه قسمت تقسيم مى‌كند: 1. آنهایى كه به لحاظ علم و عمل كامل مى‌باشند؛ 2. نفوسى كه در هر دوى آنها دچار نقصانند؛ 3. نفوسى كه در یکى از آنها كامل و در ديگرى ناقص مى‌باشند. او برای این مطلب، استشهاد مى‌كند به آيه شريفه '''«و كنتم أزواجاً ثلاثة فأصحاب المیمنة ما أصحاب المیمنة و أصحاب المشئمة ما أصحاب المشئمة... و السابقون السابقون أولئك المقربون»'''.


مؤلف، در خاتمه رساله، به تشريح عوالم سه‌گانه نفس، عقل و جسم پرداخته است.
مؤلف، در خاتمه رساله، به تشريح عوالم سه‌گانه نفس، عقل و جسم پرداخته است.


سومین رساله «رسالة في الكلام على النفس الناطقة» است كه [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|بوعلى سينا]] آن را به زبان عربى تأليف نموده است. مؤلف، در خطبه رساله، قوه‌ى دراكه معقولات را وجه تمايز انسان از ساير حيوانات مى‌داند و اسم‌هايى مانند: نفس ناطقه، نفس مطمئنه، نفس قدسيه، روح روحانیه، روح امرى، كلمه طيبه، كلمه جامعه فاصله، سرّ الهى، نور مدبر، قلب حقيقى، لبّ، نهى و حجى را بدان منتسب نموده است.
سومین رساله «رسالة في الكلام على النفس الناطقة» است كه [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|بوعلى سينا]] آن را به زبان عربى تأليف نموده است. مؤلف، در خطبه رساله، قوه‌ى دراكه معقولات را وجه تمايز انسان از ساير حيوانات مى‌داند و اسم‌هایى مانند: نفس ناطقه، نفس مطمئنه، نفس قدسيه، روح روحانیه، روح امرى، كلمه طيبه، كلمه جامعه فاصله، سرّ الهى، نور مدبر، قلب حقيقى، لبّ، نهى و حجى را بدان منتسب نموده است.


وى، این نفس را در كوچك و بزرگ، عاقل و مجنون، موجود مى‌داند كه در بدو وجود عارى از هرگونه صور معقوله‌اى بوده، در ادامه به كمالاتى رسيده است. قائم به نفس بودن، نفس ناطقه و عدم اتكاى آن به بدن و يا اجسام ديگر، از ویژگى‌هايى است كه بوعلى در این رساله بدان پرداخته است. سعادت این نفس، همانا با تزكيه و متخلق شدن به اخلاق حسنه، حاصل مى‌شود.
وى، این نفس را در كوچك و بزرگ، عاقل و مجنون، موجود مى‌داند كه در بدو وجود عارى از هرگونه صور معقوله‌اى بوده، در ادامه به كمالاتى رسيده است. قائم به نفس بودن، نفس ناطقه و عدم اتكاى آن به بدن و يا اجسام ديگر، از ویژگى‌هایى است كه بوعلى در این رساله بدان پرداخته است. سعادت این نفس، همانا با تزكيه و متخلق شدن به اخلاق حسنه، حاصل مى‌شود.


او، مى‌گوید: همان‌طورى‌كه استيلاى بلغم، باعث وقار، سكون و آرامش در انسان است يا استيلاى صفرا، باعث غضب و غلبه سوداء، باعث بداخلاقى است و این مزاج‌ها قابل تغييرند، اخلاقيات نيز قابل تغيير و اصلاح خواهند بود. اعتدال مزاج، چون باعث اعتدال اخلاق است، بايد در طريق به دست آوردن آن كوشيد تا نفس، استعداد قبول ملكات فاضله‌ى علمیه و عمليه را داشته باشد.
او، مى‌گوید: همان‌طورى‌كه استيلاى بلغم، باعث وقار، سكون و آرامش در انسان است يا استيلاى صفرا، باعث غضب و غلبه سوداء، باعث بداخلاقى است و این مزاج‌ها قابل تغييرند، اخلاقيات نيز قابل تغيير و اصلاح خواهند بود. اعتدال مزاج، چون باعث اعتدال اخلاق است، بايد در طريق به دست آوردن آن كوشيد تا نفس، استعداد قبول ملكات فاضله‌ى علمیه و عمليه را داشته باشد.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش