۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' اين ' به ' این ') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - 'مي' به 'می') |
||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
اين کتاب كه مىتوان آن را بزرگترين اثر تاريخى برجاىمانده از سده 3ق دانست، بهرغم نامش، تنها نسبنامه نيست، بلكه موضوع نسبشناسى در برابر اطلاعات گرانبهاى تاريخى و جنبه تاريخنگارى آن، حجم اندكى را شامل مىشود. در واقع، این اثر، یک دوره تاريخ سده اول هجرى بر مبناى انساب عرب است و مىتوان گفت كه چنين شيوهاى در تاريخنگارى مسلمانان در سده 3ق، بهگونهاى كه بلاذرى در این اثر در پيش گرفته، تكرار نشده است. | اين کتاب كه مىتوان آن را بزرگترين اثر تاريخى برجاىمانده از سده 3ق دانست، بهرغم نامش، تنها نسبنامه نيست، بلكه موضوع نسبشناسى در برابر اطلاعات گرانبهاى تاريخى و جنبه تاريخنگارى آن، حجم اندكى را شامل مىشود. در واقع، این اثر، یک دوره تاريخ سده اول هجرى بر مبناى انساب عرب است و مىتوان گفت كه چنين شيوهاى در تاريخنگارى مسلمانان در سده 3ق، بهگونهاى كه بلاذرى در این اثر در پيش گرفته، تكرار نشده است. | ||
نام این کتاب، بهگونههاى مختلفى در مآخذ آمده است و شايد مهمترين دليل آن، تلفيق | نام این کتاب، بهگونههاى مختلفى در مآخذ آمده است و شايد مهمترين دليل آن، تلفيق میان اخبار و انساب در این اثر بزرگ باشد. نویسندگان متأخرتر، کتاب بلاذرى را تنها یک اثر مبتنى بر نسبنگارى صرف نمىدانستند و سردرگمى پارهاى مؤلفان در ذكر نام کتاب بلاذرى، نشانى از این موضوع است؛ چندانكه برخى فقط به «قال البلاذرى» و اشارههاى مبهم ديگر در استناد به همین کتاب بسنده كردهاند و بعضى ديگر، نام اثر او را بهگونههاى متفاوت آوردهاند. | ||
اين اختلافات، گویا از نخستين مؤلفان پس از بلاذرى آغاز شده است؛ مثلاً مسعودى از کتاب او با عنوان «تاريخ» ياد كرده است و [[ذهبى]] ضمن شرح حال بلاذرى، او را صاحب «التاريخ الكبير» خوانده است. در نسخهاى كه اينك از «[[الفهرست (ابن نديم)|الفهرست]]» [[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|ابن نديم]] در دست است، از این اثر، با عنوان «الاخبار و الانساب» نام برده شده؛ درحالىكه ياقوت كه گویا نسخه ديگرى از «[[الفهرست (ابن نديم)|الفهرست]]» در دست داشته، به نقل از آن، کتاب بلاذرى را «جُمل نسب الاشراف» خوانده است. | اين اختلافات، گویا از نخستين مؤلفان پس از بلاذرى آغاز شده است؛ مثلاً مسعودى از کتاب او با عنوان «تاريخ» ياد كرده است و [[ذهبى]] ضمن شرح حال بلاذرى، او را صاحب «التاريخ الكبير» خوانده است. در نسخهاى كه اينك از «[[الفهرست (ابن نديم)|الفهرست]]» [[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|ابن نديم]] در دست است، از این اثر، با عنوان «الاخبار و الانساب» نام برده شده؛ درحالىكه ياقوت كه گویا نسخه ديگرى از «[[الفهرست (ابن نديم)|الفهرست]]» در دست داشته، به نقل از آن، کتاب بلاذرى را «جُمل نسب الاشراف» خوانده است. | ||
كاتب كاملترين و مهمترين نسخهاى كه اكنون از «انساب الاشراف» در دست داريم، در پایان کتابت، آن را «جُمل انساب الاشراف و اخبارهم» خوانده است. برخى عناوین بهكاررفته در سدههاى بعدى، اساساً تداعىگر عنوان کتابى تاريخى، ولو | كاتب كاملترين و مهمترين نسخهاى كه اكنون از «انساب الاشراف» در دست داريم، در پایان کتابت، آن را «جُمل انساب الاشراف و اخبارهم» خوانده است. برخى عناوین بهكاررفته در سدههاى بعدى، اساساً تداعىگر عنوان کتابى تاريخى، ولو آمیخته به انساب نيستند، مانند «مفاهيم الاشراف» يا «کتاب المعالم». | ||
پارهاى از این اختلافات، ناشى از اختلاف در نسخههاى این اثر در ادوار گذشته است؛ مثلاً اطلاعات حاجى خليفه كه در دو جاى فهرست خود، از این کتاب نام برده، به دو گونه متفاوت است: یک جا، از آن با نام «الاستقصاء في الانساب و الاخبار» نام مىبرد و در جاى ديگرى، با عنوان «انساب الاشراف». شايد او دو نسخه را با | پارهاى از این اختلافات، ناشى از اختلاف در نسخههاى این اثر در ادوار گذشته است؛ مثلاً اطلاعات حاجى خليفه كه در دو جاى فهرست خود، از این کتاب نام برده، به دو گونه متفاوت است: یک جا، از آن با نام «الاستقصاء في الانساب و الاخبار» نام مىبرد و در جاى ديگرى، با عنوان «انساب الاشراف». شايد او دو نسخه را با همین دو عنوان ديده بوده است. | ||
بههرحال، قرائنى نشان مىدهد كه احتمالاً مؤلف، عنوان «انساب الاشراف» را ترجيح مىداده است؛ مثلاً ابن ابار كه مىگوید این اثر بلاذرى را به خط خود او در دست داشته، تنها با عنوان «انساب الاشراف» از آن ياد كرده است. | بههرحال، قرائنى نشان مىدهد كه احتمالاً مؤلف، عنوان «انساب الاشراف» را ترجيح مىداده است؛ مثلاً ابن ابار كه مىگوید این اثر بلاذرى را به خط خود او در دست داشته، تنها با عنوان «انساب الاشراف» از آن ياد كرده است. | ||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
کتاب، بدان گونه كه اينك در دست داريم، بدون مقدمهاى از نویسنده، چنين آغاز مىشود: «قال احمد بن يحيى بن جابر: اَخبرنى جماعة من اهل العلم بالكتب قالوا...» (7/1). مؤلف پس از بيان نسب نوح و فرزندان او، بلافاصله به ذكر انساب عرب پرداخته و از آنجا كه نسب پيامبر(ص) از عدنان آغاز مىشود، یکیک نياكان آن حضرت را نام برده و همراه آن، به اختصار از ديگر فرزندان عدنان سخن رانده است. بدين گونه، پس از ذكر انساب و اخبار مربوط به اجداد حضرت رسول(ص)، به سيره آن حضرت پرداخته و در پایان | کتاب، بدان گونه كه اينك در دست داريم، بدون مقدمهاى از نویسنده، چنين آغاز مىشود: «قال احمد بن يحيى بن جابر: اَخبرنى جماعة من اهل العلم بالكتب قالوا...» (7/1). مؤلف پس از بيان نسب نوح و فرزندان او، بلافاصله به ذكر انساب عرب پرداخته و از آنجا كه نسب پيامبر(ص) از عدنان آغاز مىشود، یکیک نياكان آن حضرت را نام برده و همراه آن، به اختصار از ديگر فرزندان عدنان سخن رانده است. بدين گونه، پس از ذكر انساب و اخبار مربوط به اجداد حضرت رسول(ص)، به سيره آن حضرت پرداخته و در پایان همین فصل، بخشى را نيز به «سقيفه» اختصاص داده است (259/2)، سپس دوباره از نياى پيامبر(ص)، عبدالمطلب، ياد مىكند و فرزندان او را یکیک نام مىبرد و اخبار هریک را مىآورد. | ||
اخبار مربوط به دوره خلافت على(ع)، پس از سيره نبوى، از بزرگترين بخشهاى انساب الاشراف است. پس از ذكر انساب و اخبار بنى هاشم بن عبدمناف (429/4)، به اخبار و انساب بنى عبدشمس بن عبدمناف مىپردازد و بدين گونه، نسب قريش پایان مىپذيرد. | اخبار مربوط به دوره خلافت على(ع)، پس از سيره نبوى، از بزرگترين بخشهاى انساب الاشراف است. پس از ذكر انساب و اخبار بنى هاشم بن عبدمناف (429/4)، به اخبار و انساب بنى عبدشمس بن عبدمناف مىپردازد و بدين گونه، نسب قريش پایان مىپذيرد. | ||
در ذكر فرزندان الياس بن مُضَر، به روش پيشين خود، به يادكردِ اخبار و انساب ادامه مىدهد تا به نسب قبيله ثقيف و اخبار و انساب برخى رجال این قبيله مىرسد و از جمله، فصل بزرگى را به حجاج بن يوسف اختصاص مىدهد (352/13)، اما کتاب در | در ذكر فرزندان الياس بن مُضَر، به روش پيشين خود، به يادكردِ اخبار و انساب ادامه مىدهد تا به نسب قبيله ثقيف و اخبار و انساب برخى رجال این قبيله مىرسد و از جمله، فصل بزرگى را به حجاج بن يوسف اختصاص مىدهد (352/13)، اما کتاب در همین جا ظاهراً به سبب وفات مؤلف، پایان مىپذيرد و حتى انساب قبايل قيسى نيز كامل ياد نشده است. | ||
از حيث تسلسل تاريخى، ذكر خليفه المهدى (حك 158 - 169ق)، با ذكر عنوان خاصى برای او، واپسين مرحله کتاب است (369/4)؛ گو اينكه این بخش، اكنون در | از حيث تسلسل تاريخى، ذكر خليفه المهدى (حك 158 - 169ق)، با ذكر عنوان خاصى برای او، واپسين مرحله کتاب است (369/4)؛ گو اينكه این بخش، اكنون در میانه کتاب واقع شده است. البته ذكرى از یکى دو خليفه پس از او، مانند هارون الرشيد، مأمون و المعتصم بهطور بسيار مختصر در لابهلاى اخبار هست.<ref>مثلاً نك: 88/4، 312، 369 - 374</ref> | ||
جالب توجه است كه هرچه مطالب کتاب به عصر مؤلف - كه به دربار عباسيان آمدوشد داشته - نزدیک تر مىشود، اخبار، كوتاهتر و به جزئيات نه چندان مهم، بسنده مىشود. همچنين، گرچه بلاذرى کتاب خود را به انساب و اخبار عرب شمالى (عدنانى) اختصاص داده، اما در طى اخبار، گاه بهمناسبت، از غير عربها نيز بهتفصيل ياد كرده و حتى عنوانى بديشان اختصاص داده است، مانند ابومسلم خراسانى (267/4)، [[ابنمقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]] (289/4) و سنباد (331/4). | جالب توجه است كه هرچه مطالب کتاب به عصر مؤلف - كه به دربار عباسيان آمدوشد داشته - نزدیک تر مىشود، اخبار، كوتاهتر و به جزئيات نه چندان مهم، بسنده مىشود. همچنين، گرچه بلاذرى کتاب خود را به انساب و اخبار عرب شمالى (عدنانى) اختصاص داده، اما در طى اخبار، گاه بهمناسبت، از غير عربها نيز بهتفصيل ياد كرده و حتى عنوانى بديشان اختصاص داده است، مانند ابومسلم خراسانى (267/4)، [[ابنمقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]] (289/4) و سنباد (331/4). | ||
خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
به نظر مىرسد كه بلاذرى، پس از جمعآورى مواد گوناگون، در سالهاى پایانى عمر خود، به نگارش «انساب الاشراف» بهصورتى كه اينك در دست داريم، پرداخته است. ناتمام ماندن کتاب نيز این حدس را تأييد مىكند و بههرحال، يقيناً نگارش قسمت اعظم آن، پس از آثار ديگرش صورت گرفته است، زيرا وى در چند جاى «انساب الاشراف» صريحاً از کتاب ديگر خود در باب «بُلدان» ياد مىكند (نك: 58/10، 233/13، 246 - 247) كه شايد مقصود «[[فتوح البلدان]]» موجود باشد. | به نظر مىرسد كه بلاذرى، پس از جمعآورى مواد گوناگون، در سالهاى پایانى عمر خود، به نگارش «انساب الاشراف» بهصورتى كه اينك در دست داريم، پرداخته است. ناتمام ماندن کتاب نيز این حدس را تأييد مىكند و بههرحال، يقيناً نگارش قسمت اعظم آن، پس از آثار ديگرش صورت گرفته است، زيرا وى در چند جاى «انساب الاشراف» صريحاً از کتاب ديگر خود در باب «بُلدان» ياد مىكند (نك: 58/10، 233/13، 246 - 247) كه شايد مقصود «[[فتوح البلدان]]» موجود باشد. | ||
برای جستوجوى روايات و حوادث تاريخى در این کتاب، اطلاع اجمالى از انساب افراد حاضر در آن واقعه، ضرورى به نظر مىرسد، زيرا کتاب بهطور كلى بر اساس انساب، فصلبندى شده، اما در طى کتاب، با توجه به اشخاص مهم يا وقايع | برای جستوجوى روايات و حوادث تاريخى در این کتاب، اطلاع اجمالى از انساب افراد حاضر در آن واقعه، ضرورى به نظر مىرسد، زيرا کتاب بهطور كلى بر اساس انساب، فصلبندى شده، اما در طى کتاب، با توجه به اشخاص مهم يا وقايع بااهمیت، سرفصلهاى ديگرى نيز به چشم مىخورد؛ مثلاً در بخش سيره نبوى، عناوین «المستضعفون» (177/1) يا «قصة المعراج» (299/1) يا «حديث الافك» (424/1) را مىتوان ذكر كرد. | ||
نویسنده در بعضى از فصلبندىهاى کتاب، ظاهراً تحت تأثير تكنگارىهاى اوايل تاريخنگارى مسلمانان بوده است، مانند «خبر الجمل» يا «امر الخريت بن راشد السامى في خلافة على(ع)» يا «خبر مصعب بن زبير بن العوام و مقتله» كه چنين عنوانهايى را در آثار طبقه اخباریان و تاريخنگاران پيش از بلاذرى، بهویژه ابومخنف، بهصورت تكنگارى مىيابيم. | نویسنده در بعضى از فصلبندىهاى کتاب، ظاهراً تحت تأثير تكنگارىهاى اوايل تاريخنگارى مسلمانان بوده است، مانند «خبر الجمل» يا «امر الخريت بن راشد السامى في خلافة على(ع)» يا «خبر مصعب بن زبير بن العوام و مقتله» كه چنين عنوانهايى را در آثار طبقه اخباریان و تاريخنگاران پيش از بلاذرى، بهویژه ابومخنف، بهصورت تكنگارى مىيابيم. | ||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
نقل اشعار مناسب با وقايع تاريخى، سنتى رايج در تاريخنگارى مسلمانان بوده است. نویسنده نيز به پيروى از آن - و شايد بدين سبب كه خود شاعر نيز بوده - اهتمام ویژهاى به جمع اشعار مناسب با وقايع تاريخى از شعرا و بزرگان عهد داشته است؛ چندانكه كمتر واقعهاى در کتاب هست كه نویسنده، پارهاى از اشعار مشهور را در آن باب ذكر نكرده باشد. | نقل اشعار مناسب با وقايع تاريخى، سنتى رايج در تاريخنگارى مسلمانان بوده است. نویسنده نيز به پيروى از آن - و شايد بدين سبب كه خود شاعر نيز بوده - اهتمام ویژهاى به جمع اشعار مناسب با وقايع تاريخى از شعرا و بزرگان عهد داشته است؛ چندانكه كمتر واقعهاى در کتاب هست كه نویسنده، پارهاى از اشعار مشهور را در آن باب ذكر نكرده باشد. | ||
یکى از مهمترين امتيازات کتاب، منابع آن است و گفتنى است كه به واسطه این کتاب، مىتوان به پارههايى از آثار اخباریان و طبقه نخست از تاريخنگاران مسلمان دست يافت. نویسنده گاه با الفاظ خاص محدثان، همچون «حدّثنى» و «اخبرنى» و گاه با اشاره صريح به منبع، مانند «قال المدائنى» (145/4) يا «قال الواقدى»، (255/2) به نقل خبر مىپردازد. به نظر مىرسد كه او در این گونه موارد، به مآخذ كتبى دسترسى داشته است، زيرا گاه صراحتاً از منابع مكتوب خود نام مىبرد، مانند [[الطبقات الكبری (دار الكتب | یکى از مهمترين امتيازات کتاب، منابع آن است و گفتنى است كه به واسطه این کتاب، مىتوان به پارههايى از آثار اخباریان و طبقه نخست از تاريخنگاران مسلمان دست يافت. نویسنده گاه با الفاظ خاص محدثان، همچون «حدّثنى» و «اخبرنى» و گاه با اشاره صريح به منبع، مانند «قال المدائنى» (145/4) يا «قال الواقدى»، (255/2) به نقل خبر مىپردازد. به نظر مىرسد كه او در این گونه موارد، به مآخذ كتبى دسترسى داشته است، زيرا گاه صراحتاً از منابع مكتوب خود نام مىبرد، مانند [[الطبقات الكبری (دار الكتب العلمیة)|طبقات ابن سعد]] (300/2) يا کتابى از عبدالله بن صالح عِجلى. (165/5). | ||
با توجه به این اشارهها، مىتوان موضوع کتابت اخبار تاريخى را - كه | با توجه به این اشارهها، مىتوان موضوع کتابت اخبار تاريخى را - كه میان پژوهشگران مايه بحثهاى بسيار است - در نخستين ادوار تاريخنگارى مسلمانان پى گرفت. از طبقه اخباریان، بزرگترين مأخذ مورد اشاره نویسنده، ابومخنف است. تنها مأخذ ديگرى كه در نقل آثار ابومخنف با بلاذرى قابل مقايسه به نظر مىرسد، [[تاريخ الطبري، تاريخ الأمم و الملوك|تاريخ [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] است. استناد نویسنده به ابومخنف و گاه برخى مآخذ ديگر، بهطور مبهم و فقط با لفظ «قالوا» صورت گرفته است كه احتمالاً در این گونه موارد، طعن اصحاب حديث بر كسانى از اخباریان، بهویژه ابومخنف را در نظر داشته است. | ||
بهجز ابومخنف، آثار و روايتهاى [[ابن اسحاق، محمد|ابن اسحاق]]، بهویژه در بخش سيره نبوى، عوانة بن حكم (د 158ق)، هشام بن محمد كلبى (د 204ق)، محمد بن عمر واقدى (د 207ق)، هيثم بن عدى طائى (د 209ق) و ابوعبيده معمربن مُثنّى (د 210ق) مورد استناد و استفاده گسترده بلاذرى بوده است. جز اينها بلاذرى به پارهاى روايتهاى منفرد از اشخاص گوناگون هم عنايت داشته است، اما همه جا سلسله روايت خود را بهطور دقيق ذكر نكرده است (مثلاً 15/5: حُدّثت عن مالك بن انس...). همچنين، وى تنها به نقل روايت از مأخذ اكتفا نمىورزد و گاه | بهجز ابومخنف، آثار و روايتهاى [[ابن اسحاق، محمد|ابن اسحاق]]، بهویژه در بخش سيره نبوى، عوانة بن حكم (د 158ق)، هشام بن محمد كلبى (د 204ق)، محمد بن عمر واقدى (د 207ق)، هيثم بن عدى طائى (د 209ق) و ابوعبيده معمربن مُثنّى (د 210ق) مورد استناد و استفاده گسترده بلاذرى بوده است. جز اينها بلاذرى به پارهاى روايتهاى منفرد از اشخاص گوناگون هم عنايت داشته است، اما همه جا سلسله روايت خود را بهطور دقيق ذكر نكرده است (مثلاً 15/5: حُدّثت عن مالك بن انس...). همچنين، وى تنها به نقل روايت از مأخذ اكتفا نمىورزد و گاه میان چند روايت، یکى را ارجح مىداند (مثلاً نك: 101/1) يا چند روايت را با هم مىآمیزد و خلاصه آن را عرضه مىدارد و این از شايعترين انواع ارائه اخبار در «انساب الاشراف» است (167/5، 251، 313)؛ بنابراین، مىتوان اثر بلاذرى را از نخستين آثار در زمینه تاريخنگارى تركيبى در میان مسلمانان به شمار آورد؛ روشى كه بعدها نزد مورخانى چون [[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]] به اوج خود رسيد. | ||
به نظر مىرسد، بلاذرى در روايت از طبقه نخست اخباریان، بهگونهاى به مسئله جرح و تعديل راویان و خود اخبار توجه داشته است؛ مثلاً روايت از سيف بن عمر | به نظر مىرسد، بلاذرى در روايت از طبقه نخست اخباریان، بهگونهاى به مسئله جرح و تعديل راویان و خود اخبار توجه داشته است؛ مثلاً روايت از سيف بن عمر تمیمى - كه به اسطورهپردازى در روايتهاى خود شهره بوده است - در سراسر کتاب بلاذرى ديده نمىشود؛ درحالىكه [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] در تاريخ خود، در نقل پارهاى حوادث تاريخى، یکسره بر روايات سيف تكيه داشته است. | ||
با آنكه برخى مؤلفان كهن، در آثار رجالى و جز آن به «انساب الاشراف» استناد كرده و از ستايش بلاذرى بازنايستادهاند و به قول [[علمالهدی، علی بن حسین|سيدمرتضى]]، وى مورد اعتماد اهل سنت بوده، بااينهمه، پنهان نمىتوان كرد كه «انساب الاشراف» با همه بزرگى و شهرت، در مقايسه با اثر ديگر وى، «[[فتوح البلدان]]» - كه به قول مسعودى در تاريخ فتوحات، از آن بهتر سراغ نداريم (14/1) - رواج گستردهاى نداشته است. این موضوع به متن اخبار کتاب بىارتباط نيست؛ چه، بههرحال این کتاب بسيار بيش از آثار مشابه، مانند [[تاريخ الطبري، تاريخ الأمم و الملوك|تاريخ [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]]، شامل نزاعها و جنگهاى گسترده داخلى صدر اسلام است و اصحاب حديث، روايت این گونه اخبار را چندان خوش نمىداشتهاند؛ بهویژه كه «انساب الاشراف» با توجه به قدمت آن، حاوى برخى اخبار خاص تاريخى موردِ نظر شيعه، مانند يورش به بيت فاطمه زهرا(ع) در جريان بيعت ستاندن برای ابوبكر (268/2) يا واقعه غدير خم (356/2 - 357) و روايات بسيار در فضائل [[امام على(ع)| | با آنكه برخى مؤلفان كهن، در آثار رجالى و جز آن به «انساب الاشراف» استناد كرده و از ستايش بلاذرى بازنايستادهاند و به قول [[علمالهدی، علی بن حسین|سيدمرتضى]]، وى مورد اعتماد اهل سنت بوده، بااينهمه، پنهان نمىتوان كرد كه «انساب الاشراف» با همه بزرگى و شهرت، در مقايسه با اثر ديگر وى، «[[فتوح البلدان]]» - كه به قول مسعودى در تاريخ فتوحات، از آن بهتر سراغ نداريم (14/1) - رواج گستردهاى نداشته است. این موضوع به متن اخبار کتاب بىارتباط نيست؛ چه، بههرحال این کتاب بسيار بيش از آثار مشابه، مانند [[تاريخ الطبري، تاريخ الأمم و الملوك|تاريخ [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]]، شامل نزاعها و جنگهاى گسترده داخلى صدر اسلام است و اصحاب حديث، روايت این گونه اخبار را چندان خوش نمىداشتهاند؛ بهویژه كه «انساب الاشراف» با توجه به قدمت آن، حاوى برخى اخبار خاص تاريخى موردِ نظر شيعه، مانند يورش به بيت فاطمه زهرا(ع) در جريان بيعت ستاندن برای ابوبكر (268/2) يا واقعه غدير خم (356/2 - 357) و روايات بسيار در فضائل [[امام على(ع)|امیرالمؤمنين على(ع)]] (347/2) يا ذكر مفصل مطاعن عثمان (133/6) است كه در بحثهاى كلامى بعد، مورد استناد عالمانى چون [[علمالهدی، علی بن حسین|سيدمرتضى]] از شيعه امامیه قرار گرفته است. | ||
==وضعيت کتاب== | ==وضعيت کتاب== | ||
خط ۸۸: | خط ۸۸: | ||
از «انساب الاشراف»، نسخههاى كامل متعددى در دست نيست يا هنوز شناسايى نشده است. گذشته از چند نسخه خطى پراكنده از چند بخش از کتاب، تاكنون دو نسخه كامل از آن، یکى در تركيه و ديگرى در مغرب شناسايى شده و همانها اساس چاپهاى كامل يا ناقص محققان این کتاب قرار گرفته است. | از «انساب الاشراف»، نسخههاى كامل متعددى در دست نيست يا هنوز شناسايى نشده است. گذشته از چند نسخه خطى پراكنده از چند بخش از کتاب، تاكنون دو نسخه كامل از آن، یکى در تركيه و ديگرى در مغرب شناسايى شده و همانها اساس چاپهاى كامل يا ناقص محققان این کتاب قرار گرفته است. | ||
گفتنى است كه تحقيق و چاپ كامل این اثر، جزو برنامههاى انتشارات جمعيت خاورشناسان آلمان قرار دارد. جز اينها، این کتاب، موضوع پارهاى پژوهشهاى مستقل نيز قرار گرفته است و از آن | گفتنى است كه تحقيق و چاپ كامل این اثر، جزو برنامههاى انتشارات جمعيت خاورشناسان آلمان قرار دارد. جز اينها، این کتاب، موضوع پارهاى پژوهشهاى مستقل نيز قرار گرفته است و از آن میان، اثر محمد جاسم حمادى مشهدانى به نام «موارد البلاذرى عن الاسرة الامویة في انساب الاشراف» در باب خاندان بنىامیه در این کتاب، مفصلتر است. در مقدمه مفصل این کتاب دو جلدى، گزارش جامعى از زندگى بلاذرى، شيوخ و آثار او و نيز سابقه تاريخنگارى و نسبنگارى در اسلام، ارائه شده است (مكه، 1407ق / 1986م). | ||
فهرست مطالب هر جلد، در انتهاى همان جلد آمده است. | فهرست مطالب هر جلد، در انتهاى همان جلد آمده است. | ||
خط ۹۹: | خط ۹۹: | ||
#مقدمه و متن کتاب؛ | #مقدمه و متن کتاب؛ | ||
#بجنوردى، سيدكاظم و همكاران (1377)، دائرةالمعارف بزرگ اسلامى (چاپ دوم)، تهران مركز دائرةالمعارف بزرگ اسلامى، ج 10، ص370، نوشته على | #بجنوردى، سيدكاظم و همكاران (1377)، دائرةالمعارف بزرگ اسلامى (چاپ دوم)، تهران مركز دائرةالمعارف بزرگ اسلامى، ج 10، ص370، نوشته على بهرامیان. | ||
==وابستهها== | ==وابستهها== | ||
[[أنساب الأشراف (5 جلدی)]] | [[أنساب الأشراف (5 جلدی)]] |
ویرایش