۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' اين ' به ' این ') |
جز (جایگزینی متن - 'مدعي' به 'مدعی') |
||
خط ۱۶۹: | خط ۱۶۹: | ||
در 24 جمادى الاول 842 حسن بن حسین الاميوطى كه در خانههاى قضات وكالت مىكرد و نقيب قاضى علم الدين بلقينى بود، بر اثر شكايات زياد مورد تعقيب قرار گرفت و یکى از شكايت كنندگان ولوى بلقينى از اقارب علم الدين بلقينى بود. سرانجام به وساطت ناظر الجيش ابن حجر رأى به عدم تعقيب داد. تفصيل داستان را سخاوى.<ref>الضوء، 98/3، 99</ref>آورده است، اما در انباء (48/9) نام او به غلط حسین بن حسن آمده است و ميان كلمۀ «شكا» و نام او جملهاى افتاده است كه متضمن نام شاكى بوده است. بدون این تذكر مطلب انباء (چاپ حيدر آباد) قابل فهم نيست. | در 24 جمادى الاول 842 حسن بن حسین الاميوطى كه در خانههاى قضات وكالت مىكرد و نقيب قاضى علم الدين بلقينى بود، بر اثر شكايات زياد مورد تعقيب قرار گرفت و یکى از شكايت كنندگان ولوى بلقينى از اقارب علم الدين بلقينى بود. سرانجام به وساطت ناظر الجيش ابن حجر رأى به عدم تعقيب داد. تفصيل داستان را سخاوى.<ref>الضوء، 98/3، 99</ref>آورده است، اما در انباء (48/9) نام او به غلط حسین بن حسن آمده است و ميان كلمۀ «شكا» و نام او جملهاى افتاده است كه متضمن نام شاكى بوده است. بدون این تذكر مطلب انباء (چاپ حيدر آباد) قابل فهم نيست. | ||
در رجب 844 ابن حجر حكمى صادر كرد كه دلالت بر بينش و وسعت مشرب او دارد. در آن روز در حضور سلطان بر ضدّ قاضى شمسالدين صفدى حنفى شكايت شد كه او گفته است مقيد به مذهب حنفى نيست بلكه گاهى به مذهب شافعى و گاهى به مذهب [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]] و گاهى به مذهب مالك رأى مىدهد و علماى حنفيه گفتهاند كه این كار او بازى با مذهب است و حكم او درست نيست. صفدى در پاسخ گفت كه او چنين نگفته است، بلكه گفته است به مذهب یکى از بزرگان حنفيه مقيد نيست و در مواقع مقتضى به رأى یکى از علماى مذكور عمل مىكند. | در رجب 844 ابن حجر حكمى صادر كرد كه دلالت بر بينش و وسعت مشرب او دارد. در آن روز در حضور سلطان بر ضدّ قاضى شمسالدين صفدى حنفى شكايت شد كه او گفته است مقيد به مذهب حنفى نيست بلكه گاهى به مذهب شافعى و گاهى به مذهب [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]] و گاهى به مذهب مالك رأى مىدهد و علماى حنفيه گفتهاند كه این كار او بازى با مذهب است و حكم او درست نيست. صفدى در پاسخ گفت كه او چنين نگفته است، بلكه گفته است به مذهب یکى از بزرگان حنفيه مقيد نيست و در مواقع مقتضى به رأى یکى از علماى مذكور عمل مىكند. مدعیان او گفتند كه دعوى در حكم به مذاهب مختلف است نه در درون یک مذهب و از این رو پاسخ او مطابق دعوى نيست. ابن حجر به كمك صفدى شتافت و گفت اگر رأى یک عالم حنفى مطابق با رأى شافعى باشد و روايت او از یک عالم حنفى ديگر مطابق با مذهب مالك باشد، جواب با ادعا مطابقت مىكند. سلطان قاضى را به طريق سابق (از روى اهليّت) منصوب مىكند و آنكه اهليت ترجيح یک رأى را دارد بر مقلّد صرف مقدّم است و صفدى اهليّت دارد و در این باب نمىتوان بر او انكار كرد. سرانجام سلطان گفت اگر این ادعا بر او ثابت شود، چيزى بيشتر از تعزير بر او لازم نمىآيد و تعزيرش همين بود كه از دمشق به قاهره احضار شده است.<ref>ابن حجر، انباء، 133/9-134</ref> | ||
در محرم 844 قضيۀ ديگرى پيش آمد كه سبب عزل موقت ابن حجر و بازگشت مجدد او به منصب قضا گرديد. تفصيل آن چنين است كه روز سه شنبه 27 محرم سال مذكور به سلطان شكايت كردند كه مردى پيش از مرگ خود شخصى را وصى خود كرده بود. پس از مرگ او قاضى شافعى (يعنى ابن حجر) شخص ديگرى را در وصايت با وصى اولى شریک كرده است و به سبب آن در تركه متوفى تفريط واقع شده است. سلطان هر دو وصى را خواست و نايب قاضى را كه اهليت وصى ديگر را تثبيت كرده بود، نيز خواست و دستور داد كه وصى تازه و نايب ابن حجر را در قلعه حبس كنند. پس از آن از وصى نخستين پرسش به عمل آورد و آن وصى سخنانى گفت كه موجب تغيّر خاطر سلطان بر ابن حجر گرديد، زيرا پنداشت كه آن شخص راست مىگوید. | در محرم 844 قضيۀ ديگرى پيش آمد كه سبب عزل موقت ابن حجر و بازگشت مجدد او به منصب قضا گرديد. تفصيل آن چنين است كه روز سه شنبه 27 محرم سال مذكور به سلطان شكايت كردند كه مردى پيش از مرگ خود شخصى را وصى خود كرده بود. پس از مرگ او قاضى شافعى (يعنى ابن حجر) شخص ديگرى را در وصايت با وصى اولى شریک كرده است و به سبب آن در تركه متوفى تفريط واقع شده است. سلطان هر دو وصى را خواست و نايب قاضى را كه اهليت وصى ديگر را تثبيت كرده بود، نيز خواست و دستور داد كه وصى تازه و نايب ابن حجر را در قلعه حبس كنند. پس از آن از وصى نخستين پرسش به عمل آورد و آن وصى سخنانى گفت كه موجب تغيّر خاطر سلطان بر ابن حجر گرديد، زيرا پنداشت كه آن شخص راست مىگوید. |
ویرایش