۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده') |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
| عنوانهای دیگر = | | عنوانهای دیگر = | ||
| پدیدآوران = | | پدیدآوران = | ||
[[امینی، عبدالحسین]] ( | [[امینی، عبدالحسین]] (نویسنده) | ||
| زبان =عربی | | زبان =عربی | ||
| کد کنگره =BP 22/9 /الف7 | | کد کنگره =BP 22/9 /الف7 | ||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
== گزارش محتوا == | == گزارش محتوا == | ||
نویسنده در ابتداى كتاب، به بيان خاطرات خود در شهر حلب و چگونگى سؤال از ايشان و پاسخ به آن سؤال، اشاره نموده است. گويا سفر ايشان چهار ماه طول كشيده كه روزى در شهر حلب، به كتابخانه «دارالكتب الوطنية» رفته و در آنجا با سؤال و شبههاى مواجه شده و به پاسخ آن پرداخته است. در اين سؤال، شخصى از علامه چنين پرسيده است كه: «شيعه با داشتن دانشمندانى بزرگ، چون جنابعالى، چرا درباره ا هل بيت رسول خدا(ص) غلو مىكنند؟ با اينكه همه مىدانيم كه مسلمين بدون استثناء همه نسبت به على[ع] و اولادش[ع] علاقمندند، اين تكروى شيعه در بنا ساختن مجالس سوگوارى براى چه؟ و عادت ديرينه ايشان در برگزارى مجالس جشن، پس از گذشت قرنها براى چيست؟ و حسين حسين گفتنشان و عبادت با تربيت و مقيد بودن به سجده بر آن از چيست؟»<ref>متن كتاب، ص6</ref> | |||
علامه به اين نكته اشاره نموده است كه اين سؤال، تنها سؤال آن شخص نبود، بلكه ايشان اين اعتراض و امثال آن را تا آن روز از مردم سوريه به كرات شنيده و معتقد بودند كه اين شبهه به دست اجانب به منظور ايجاد تفرقه در صفوف مسلمين و از بين بردن وحدت كلمه آنان در ميان ايشان ساخته شده است. مشتى مقلد هم كه هر حرفى را كوركورانه مىپذيرند، آن را پذيرفتهاند و به تدريج در ميان همه مسلمين، رخنه يافته و منتشر شده است و مردم از در جهل به آراء و معتقدات صحيح دينى، آن را حقيقت پنداشتهاند<ref>همان</ref> | علامه به اين نكته اشاره نموده است كه اين سؤال، تنها سؤال آن شخص نبود، بلكه ايشان اين اعتراض و امثال آن را تا آن روز از مردم سوريه به كرات شنيده و معتقد بودند كه اين شبهه به دست اجانب به منظور ايجاد تفرقه در صفوف مسلمين و از بين بردن وحدت كلمه آنان در ميان ايشان ساخته شده است. مشتى مقلد هم كه هر حرفى را كوركورانه مىپذيرند، آن را پذيرفتهاند و به تدريج در ميان همه مسلمين، رخنه يافته و منتشر شده است و مردم از در جهل به آراء و معتقدات صحيح دينى، آن را حقيقت پنداشتهاند<ref>همان</ref> | ||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
علامه معتقد است اين محبت (محبت به خدا)، وقتى براى انسان مثمر ثمر و نتيجهبخش است كه منجر به دوستى دو طرفه گردد و اين دوستى طرفينى هم صورت نمىگيرد مگر بعد از آنكه خداوند در نزد عبدش انگيزه دوستى را سراغ داشته باشد و از بارزترين افراد صالح و بندگان مخلصى كه توانستند محبت خود را بخداوند بدينطريق نتيجهبخش كنند، مولا [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] است كه پيامبر(ص) در حديث «رأيت» وى را بداشتن چنين محبتى معرفى نموده است و وقتى دوستى طرفينى بين خدا و بندهاش تمام شد، بنده براى هر عنايت و كرامتى از طرف خداوند، اهليت و قابليت پيدا مىكند و شرف تقرب و نزدیکى به خدا برایش حاصل مىشود<ref>همان، ص23</ref> | علامه معتقد است اين محبت (محبت به خدا)، وقتى براى انسان مثمر ثمر و نتيجهبخش است كه منجر به دوستى دو طرفه گردد و اين دوستى طرفينى هم صورت نمىگيرد مگر بعد از آنكه خداوند در نزد عبدش انگيزه دوستى را سراغ داشته باشد و از بارزترين افراد صالح و بندگان مخلصى كه توانستند محبت خود را بخداوند بدينطريق نتيجهبخش كنند، مولا [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] است كه پيامبر(ص) در حديث «رأيت» وى را بداشتن چنين محبتى معرفى نموده است و وقتى دوستى طرفينى بين خدا و بندهاش تمام شد، بنده براى هر عنايت و كرامتى از طرف خداوند، اهليت و قابليت پيدا مىكند و شرف تقرب و نزدیکى به خدا برایش حاصل مىشود<ref>همان، ص23</ref> | ||
به باور | به باور نویسنده، اين فردى كه در عالىترين درجه از تحابب قرار گرفته است، ثانياً و بالعرض مقام اولويت و اوليت در محبت را دارا مىباشد. چون او از همه موجودات و از هر آنچه كه دست قدرت، در عالم وجود، تصوير نموده، در اتصاف به تحابب گوى سبقت را ربوده است. وى معتقد است كه اين همان قاعده «اعتبار نسبت و اضافات» است كه پيامبر(ص) هم در حديثى فرمودهاند: «خدا را به خاطر روزى دادنش دوست بداريد و مرا به دوستى خدا و اهلبيتم را به دوستى من، دوست بداريد»<ref>همان، ص24</ref> | ||
علامه در ادامه، به توضيح علت عزادارى براى امام حسين(ع) پرداخته است. علامه معتقد است كه يكى از موضوعات مسلم در نزد امت اسلام، اعتقاد به اين است كه پيامبر(ص) به تمامى ملاحم و فتن و حوادث ناگوارى كه پس از او براى عترتش پيش مىآمد، آگاه بود و اين آگاهى و اطلاع، از شئون ولايت كبراى مطلقه اوست كه شامل تمام خلايق مىشود و از شئون اين ولايت است كه چنين مصائبى را تحمل نموده و ناديده بگيرد و عمّال جور و ستم را مؤاخذه نكند<ref>همان، ص56</ref>و با اين حال مىتوان گفت كه پيامبر(ص) در طول زندگیش ناظر حوادث و مصائب دلخراش اهلبيتش بوده است و لذا در زندگیش وقتى چشمش به يك از ايشان مىافتاد، آنچه كه در دل داشت، در مقابلش مجسم مىشد و به همين جهت در تمام دوران زندگیش، حزن و اندوه در قلبش پديدار مىگشت و هر وقت محيط را براى تسكين قلب خود مساعد مىديد، يكى از اهلبيت خود را در آغوش مىكشيد و چيزهايى كه مايه تسلايش گردد، به زبان مىآورد و بارها براى امام حسين(ع) گريه و عزادارى كرد<ref>همان، ص57</ref> | علامه در ادامه، به توضيح علت عزادارى براى امام حسين(ع) پرداخته است. علامه معتقد است كه يكى از موضوعات مسلم در نزد امت اسلام، اعتقاد به اين است كه پيامبر(ص) به تمامى ملاحم و فتن و حوادث ناگوارى كه پس از او براى عترتش پيش مىآمد، آگاه بود و اين آگاهى و اطلاع، از شئون ولايت كبراى مطلقه اوست كه شامل تمام خلايق مىشود و از شئون اين ولايت است كه چنين مصائبى را تحمل نموده و ناديده بگيرد و عمّال جور و ستم را مؤاخذه نكند<ref>همان، ص56</ref>و با اين حال مىتوان گفت كه پيامبر(ص) در طول زندگیش ناظر حوادث و مصائب دلخراش اهلبيتش بوده است و لذا در زندگیش وقتى چشمش به يك از ايشان مىافتاد، آنچه كه در دل داشت، در مقابلش مجسم مىشد و به همين جهت در تمام دوران زندگیش، حزن و اندوه در قلبش پديدار مىگشت و هر وقت محيط را براى تسكين قلب خود مساعد مىديد، يكى از اهلبيت خود را در آغوش مىكشيد و چيزهايى كه مايه تسلايش گردد، به زبان مىآورد و بارها براى امام حسين(ع) گريه و عزادارى كرد<ref>همان، ص57</ref> |
ویرایش