پرش به محتوا

روزنامه اخبار مشروطیت و انقلاب ایران: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۱۰ نوامبر ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده'
جز (جایگزینی متن - '== وابسته‌ها ==' به '==وابسته‌ها==')
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده')
خط ۴: خط ۴:
| عنوان‌های دیگر =یادداشتهای حاجی میرزا سید احمد تمجید السلطان تفرشی حسینی در سالهای 1321 تا 1328 هجری: به انضمام وقایع استبداد صغیر از نویسنده‌ای گمنام
| عنوان‌های دیگر =یادداشتهای حاجی میرزا سید احمد تمجید السلطان تفرشی حسینی در سالهای 1321 تا 1328 هجری: به انضمام وقایع استبداد صغیر از نویسنده‌ای گمنام
| پدیدآوران =  
| پدیدآوران =  
[[تفرشی حسینی، احمد بن علیرضا]] (نويسنده)
[[تفرشی حسینی، احمد بن علیرضا]] (نویسنده)


[[افشار، ایرج]] (محقق)
[[افشار، ایرج]] (محقق)
خط ۳۵: خط ۳۵:
كتاب، از چند بخش تشكيل شده است. بخش اول، مقدمه ارزشمندى به قلم مصحح تواناى اثر، [[افشار، ایرج |ايرج افشار]] درباره مؤلف و يادداشت‌هاى اوست. پس از آن، متن يادداشت‌ها به ترتيب سال و با ذكر عناوينى از سوى مصحح در حاشيه كتاب، براى جلب توجه خوانندگان آمده است.
كتاب، از چند بخش تشكيل شده است. بخش اول، مقدمه ارزشمندى به قلم مصحح تواناى اثر، [[افشار، ایرج |ايرج افشار]] درباره مؤلف و يادداشت‌هاى اوست. پس از آن، متن يادداشت‌ها به ترتيب سال و با ذكر عناوينى از سوى مصحح در حاشيه كتاب، براى جلب توجه خوانندگان آمده است.


«وقايع استبداد صغير»، عنوان جزوه‌اى از نويسنده‌اى گمنام است كه مصحح، معتقد بوده مكمل كتاب حاضر است و لذا آن را به كتاب افزوده است. از بخش‌هاى جالبى كه در انتهاى اثر مى‌توان مشاهده نمود، تصاوير مربوط به دوران آزادى فكر، آغاز نهضت مشروطه‌طلبى، استبداد صغير و انقلاب مشروطيت است.
«وقايع استبداد صغير»، عنوان جزوه‌اى از نویسنده‌اى گمنام است كه مصحح، معتقد بوده مكمل كتاب حاضر است و لذا آن را به كتاب افزوده است. از بخش‌هاى جالبى كه در انتهاى اثر مى‌توان مشاهده نمود، تصاوير مربوط به دوران آزادى فكر، آغاز نهضت مشروطه‌طلبى، استبداد صغير و انقلاب مشروطيت است.


== گزارش محتوا ==
== گزارش محتوا ==
با آنكه خاطره‌نگارى سياسى در تمدن ايرانى، سابقه‌اى كهن دارد و برخى از خاطره‌پژوهان غربى، كتيبه‌هاى داريوش در بيستون را انقلابى بزرگ در شيوه خاطره‌نگارى در عهد باستان دانسته‌اند و با آنكه خاطره‌نگارى سياسى از اوايل عهد ساسانى به شهادت كتيبه‌هاى شاپور اول و نَرسه و كَرتير موبد از سرگرفته شد و در دوران اسلامى نيز وقايع‌نگاران، رويدادهاى دوران خود را ثبت كرده و خاطرات پراكنده، در ادب پارسى و در پاره‌اى از آثار ديوانيان و مورخان و علما به جا مانده است، اما از نيمه دوم قرن 19 و اوايل قرن حاضر است كه خاطره‌نگارى سياسى و سفرنامه‌نويسى، به‌عنوان نوع مشخص ادبى ظاهر مى‌شود و در دوران 70 ساله ميان انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامى مورد توجه قرار مى‌گيرد و پس از انقلاب، رونق فزاينده مى‌يابد.
با آنكه خاطره‌نگارى سياسى در تمدن ايرانى، سابقه‌اى كهن دارد و برخى از خاطره‌پژوهان غربى، كتيبه‌هاى داريوش در بيستون را انقلابى بزرگ در شيوه خاطره‌نگارى در عهد باستان دانسته‌اند و با آنكه خاطره‌نگارى سياسى از اوايل عهد ساسانى به شهادت كتيبه‌هاى شاپور اول و نَرسه و كَرتير موبد از سرگرفته شد و در دوران اسلامى نيز وقايع‌نگاران، رويدادهاى دوران خود را ثبت كرده و خاطرات پراكنده، در ادب پارسى و در پاره‌اى از آثار ديوانيان و مورخان و علما به جا مانده است، اما از نيمه دوم قرن 19 و اوايل قرن حاضر است كه خاطره‌نگارى سياسى و سفرنامه‌نويسى، به‌عنوان نوع مشخص ادبى ظاهر مى‌شود و در دوران 70 ساله ميان انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامى مورد توجه قرار مى‌گيرد و پس از انقلاب، رونق فزاينده مى‌يابد.


نويسنده كه از صداقت و ساده‌دلى بى‌بهره نيست، در جريان حوادث انقلاب مشروطه، مردد و دودل بوده و جهت‌گيرى مشخصى نداشته است. از خلال نوشته‌هايش برمى‌آيد كه ميل او به جانب مشروطه‌طلبان بيشتر بوده و يا آنكه از ترس، چنين حالتى را در نوشته‌هاى خود بروز مى‌داده است. طبعاً چون نوكر دربار «محمدعلى شاه» است و رزقش از آنجا تأمين مى‌شده، نگران بوده كه چه به سرش خواهد آمد.
نویسنده كه از صداقت و ساده‌دلى بى‌بهره نيست، در جريان حوادث انقلاب مشروطه، مردد و دودل بوده و جهت‌گيرى مشخصى نداشته است. از خلال نوشته‌هايش برمى‌آيد كه ميل او به جانب مشروطه‌طلبان بيشتر بوده و يا آنكه از ترس، چنين حالتى را در نوشته‌هاى خود بروز مى‌داده است. طبعاً چون نوكر دربار «محمدعلى شاه» است و رزقش از آنجا تأمين مى‌شده، نگران بوده كه چه به سرش خواهد آمد.


نقل قطعاتى از نوشته او دلالت روشن‌ترى بر دودلى و نگرانى خاطر او دارد:
نقل قطعاتى از نوشته او دلالت روشن‌ترى بر دودلى و نگرانى خاطر او دارد:
خط ۵۰: خط ۵۰:
مؤلف، به مجلس شوراى ملى هم رفت و آمدى داشته است، خواه از باب سمتى كه در دستگاه داشته و خواه از براى سروگوش آب دادن. آنچه را شنيده، دروغ و شايعه و يا حقيقت، همه را در ياداشت‌هايش آورده است، البته روشن است كه برخى از مطالب، صحيح نيست و شايعه‌اى بيش نبوده است، مانند رفتن حاجى حسين امين الضرب به سفارت انگليس در تهران.
مؤلف، به مجلس شوراى ملى هم رفت و آمدى داشته است، خواه از باب سمتى كه در دستگاه داشته و خواه از براى سروگوش آب دادن. آنچه را شنيده، دروغ و شايعه و يا حقيقت، همه را در ياداشت‌هايش آورده است، البته روشن است كه برخى از مطالب، صحيح نيست و شايعه‌اى بيش نبوده است، مانند رفتن حاجى حسين امين الضرب به سفارت انگليس در تهران.


نويسنده كه از ديوانيان عصر قاجار است، به ضوابط دستور زبان و قواعد املايى توجه كافى ندارد. چنان‌كه مى‌دانيم در آن دوره، اغلاط املايى در نوشته‌هاى معمولى، بسيار ديده مى‌شود. مصحح كتاب، به اكثر اين اشتباهات در ذيل صفحات اشاره كرده و در چند مورد براى سهل شدن قرائت متن، كلماتى را ميان [] قرار داده و به متن الحاق كرده است.
نویسنده كه از ديوانيان عصر قاجار است، به ضوابط دستور زبان و قواعد املايى توجه كافى ندارد. چنان‌كه مى‌دانيم در آن دوره، اغلاط املايى در نوشته‌هاى معمولى، بسيار ديده مى‌شود. مصحح كتاب، به اكثر اين اشتباهات در ذيل صفحات اشاره كرده و در چند مورد براى سهل شدن قرائت متن، كلماتى را ميان [] قرار داده و به متن الحاق كرده است.


با اين اوصاف، شيوه نگارش اين دست‌به‌قلم غيرحرفه‌اى، به‌قدرى شيرين است كه از يك پيك نيك معمولى، يك گزارش بسيار شادى‌بخش و خواندنى ساخته است: «روز يك‌شنبه، 3 ربيع‌الاول (سال 1321ش، حدود 7 خرداد)، جمعى از صبح، عازم تفريح گشته و متفقاً عزم سليمانيه را نموده و تهيه ناهارى را ديده و احمال و اثقال را بر الاغى حمل نموده و روانه گشتند و اسامى سياحان از قرار مسطور است: ميرزا انچوچك، كچول فندرسكى و ميرزا انتيرك و ميرزا عمو و ميرزا صامت و ميرزا مجنون كه به ميرزا سنج هم مشهور است و ميرزا سرخاب‌مال و جناب صدر‌الدوله و از آلات طرب، تارى هم همراه داشتند. در نهايت خوبى و خرمى، دو و نيم از دسته گذشته در سليمانيه نزول فرمودند و عمو صامت اتفاق كرده ماء اللحم را علم نموده، بعضى‌ها... استعمال مى‌كردند و فكر يخ افتاده. ميرزا انچوچك، دامن همت به كمر بسته و قد مردى را علم نموده، سوار بر يعفور گشته، تشريف بردند و سايرين مشغول به كارهاى خود گشتند. مقارن ظهر، ميرزا انچوچك وارد شد؛ در صورتى كه به عارضش غبار تنهايى نشسته و به لباسش گل غريبى گرفته و به كلاهش نشان مردى زده و شلوارش از... و زمين ادب بوسيدن دريده و ماتحتش را در حين نزول به ارض، سگك ركاب مجروح نموده و حمار بى‌سر، فرار اختيار كرده و يخ‌ها در زمين غوطه‌ور گشته و چون ماهى سقنقور در زمين فرورفته و به هزار ليت و لعل حمار خر را به دست آورد و به مرارتى، خود را با روى گشاده به احباء رسانده و از كثرت شوق و اظهار امتنان، چون گلش در برگرفتند و هريك به بيانى معذرت مى‌خواستند و بوسه‌اى چند بر سر و رويش نمودند و در پاداش، سقايت نمودند و به حالش آوردند».
با اين اوصاف، شيوه نگارش اين دست‌به‌قلم غيرحرفه‌اى، به‌قدرى شيرين است كه از يك پيك نيك معمولى، يك گزارش بسيار شادى‌بخش و خواندنى ساخته است: «روز يك‌شنبه، 3 ربيع‌الاول (سال 1321ش، حدود 7 خرداد)، جمعى از صبح، عازم تفريح گشته و متفقاً عزم سليمانيه را نموده و تهيه ناهارى را ديده و احمال و اثقال را بر الاغى حمل نموده و روانه گشتند و اسامى سياحان از قرار مسطور است: ميرزا انچوچك، كچول فندرسكى و ميرزا انتيرك و ميرزا عمو و ميرزا صامت و ميرزا مجنون كه به ميرزا سنج هم مشهور است و ميرزا سرخاب‌مال و جناب صدر‌الدوله و از آلات طرب، تارى هم همراه داشتند. در نهايت خوبى و خرمى، دو و نيم از دسته گذشته در سليمانيه نزول فرمودند و عمو صامت اتفاق كرده ماء اللحم را علم نموده، بعضى‌ها... استعمال مى‌كردند و فكر يخ افتاده. ميرزا انچوچك، دامن همت به كمر بسته و قد مردى را علم نموده، سوار بر يعفور گشته، تشريف بردند و سايرين مشغول به كارهاى خود گشتند. مقارن ظهر، ميرزا انچوچك وارد شد؛ در صورتى كه به عارضش غبار تنهايى نشسته و به لباسش گل غريبى گرفته و به كلاهش نشان مردى زده و شلوارش از... و زمين ادب بوسيدن دريده و ماتحتش را در حين نزول به ارض، سگك ركاب مجروح نموده و حمار بى‌سر، فرار اختيار كرده و يخ‌ها در زمين غوطه‌ور گشته و چون ماهى سقنقور در زمين فرورفته و به هزار ليت و لعل حمار خر را به دست آورد و به مرارتى، خود را با روى گشاده به احباء رسانده و از كثرت شوق و اظهار امتنان، چون گلش در برگرفتند و هريك به بيانى معذرت مى‌خواستند و بوسه‌اى چند بر سر و رويش نمودند و در پاداش، سقايت نمودند و به حالش آوردند».
خط ۵۸: خط ۵۸:
روز شنبه، بازار بسته و مجلس را هم تعطيل نمودند و كسبه، قاتلين را مى‌خواهند. بعد از چهار پنج روز، در مدرسه مروى و مسجد شاه كسبه و غيره ختم مى‌گذارند و قاتل هم پيدا نشده».
روز شنبه، بازار بسته و مجلس را هم تعطيل نمودند و كسبه، قاتلين را مى‌خواهند. بعد از چهار پنج روز، در مدرسه مروى و مسجد شاه كسبه و غيره ختم مى‌گذارند و قاتل هم پيدا نشده».


نويسنده از ذكر هر مطلبى كه توجه او را به خود جلب كرده ولو اينكه يك گوسفند ناقص الخلقه باشد، دريغ نمى‌ورزد. در بخشى از كتاب مى‌خوانيم: «روز سيزدهم شهر فوق، در خيابان در دست سيدى گوسفندى ديدم كه از پهلوى گوشش دستى مانند دست گوسفند كه يك چارك ذرع طول آن بود، بيرون آمده بود و آويزان بود....».
نویسنده از ذكر هر مطلبى كه توجه او را به خود جلب كرده ولو اينكه يك گوسفند ناقص الخلقه باشد، دريغ نمى‌ورزد. در بخشى از كتاب مى‌خوانيم: «روز سيزدهم شهر فوق، در خيابان در دست سيدى گوسفندى ديدم كه از پهلوى گوشش دستى مانند دست گوسفند كه يك چارك ذرع طول آن بود، بيرون آمده بود و آويزان بود....».


ذكر بلايا و حوادث طبيعى، مانند وباى سال 1322ش، سيل دامغان و زلزله سارى نيز از بخش‌هاى خواندنى كتاب است.
ذكر بلايا و حوادث طبيعى، مانند وباى سال 1322ش، سيل دامغان و زلزله سارى نيز از بخش‌هاى خواندنى كتاب است.


از ويژگى‌هاى شخصيتى نويسنده مى‌توان به بزدلى، ترس و اضطرابى كه از آشوب‌هاى اجتماعى و قدرت‌طلبى اجانب سراسر وجودش را فراگرفته و در نوشته‌هايش انعكاس يافته اشاره كرد. اين موضوع تا آنجا پيش مى‌رود كه آرزوى مرگ مى‌كند: «اين‌قدر غصه مى‌خورم و مى‌ترسم كه چه عرض كنم. نصف شده‌ام و مى‌ترسم آخر به دست اجانب گرفتار شويم. اگر از دست اراذل و اوباش برهيم و بمانيم! بدهنگامه‌اى است. خداوند را قسم مى‌دهم به حق خمسه طيبه كه خون‌ريزى نشود؛ اگر بشود كسى جلو نمى‌تواند بگيرد و اين رشته سر دراز پيدا خواهد كرد و آن به آن، توليد فتنه خواهد شد. آن وقت وطن در خطر است كه امنيت در مملكت نباشد... پس خوب است خداوند تا آن روز را نديده‌ام، مرگ مرا بدهد كه آسوده و بى‌خيال و بى‌غصه از اين قصه‌ها باشم».
از ويژگى‌هاى شخصيتى نویسنده مى‌توان به بزدلى، ترس و اضطرابى كه از آشوب‌هاى اجتماعى و قدرت‌طلبى اجانب سراسر وجودش را فراگرفته و در نوشته‌هايش انعكاس يافته اشاره كرد. اين موضوع تا آنجا پيش مى‌رود كه آرزوى مرگ مى‌كند: «اين‌قدر غصه مى‌خورم و مى‌ترسم كه چه عرض كنم. نصف شده‌ام و مى‌ترسم آخر به دست اجانب گرفتار شويم. اگر از دست اراذل و اوباش برهيم و بمانيم! بدهنگامه‌اى است. خداوند را قسم مى‌دهم به حق خمسه طيبه كه خون‌ريزى نشود؛ اگر بشود كسى جلو نمى‌تواند بگيرد و اين رشته سر دراز پيدا خواهد كرد و آن به آن، توليد فتنه خواهد شد. آن وقت وطن در خطر است كه امنيت در مملكت نباشد... پس خوب است خداوند تا آن روز را نديده‌ام، مرگ مرا بدهد كه آسوده و بى‌خيال و بى‌غصه از اين قصه‌ها باشم».


== وضعيت كتاب ==
== وضعيت كتاب ==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش