پرش به محتوا

رهنما، زین‌العابدین: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۱۰ نوامبر ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده'
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده')
خط ۲۷: خط ۲۷:
|-class='articleCode'
|-class='articleCode'
|کد مؤلف  
|کد مؤلف  
|data-type='authorCode'|AUTHORCODE2799AUTHORCODE
|data-type='authorCode'|AUTHORCODE02799AUTHORCODE
|}
|}
</div>
</div>
خط ۴۴: خط ۴۴:
«مدرس از پله‌ها بالا آمد.ديد من ايستاده‌ام.پهلوى ايستاده.محمد خان ايستاده.صداى جمعيتى را مى‌شنيدم كه مى‌گفتند: «مرده باد مدرس!زنده باد سردار سپه!» او ناگهان عبايش را زد زير بغلش.توى سينۀ جمعيت رفت و گفت:نگوييد مرده باد مدرس!اگر مدرس بميرد به شما پول نمى‌دهند كه بياييد اين حرفها را بزنيد.بگوييد زنده باد مدرس كه رزق و روزى براى ما مى‌آورد! وقتى در دل جمعيت رفت، جمعيت انگار آتشى به آن افتاده، عقب كشيد.آن وقت پايين آمد.به فاصلۀ كمى جلو سردار سپه ايستاد و گفت:لوطى بازى در آورده‌اى؟ تحريك مى‌كنى كه بگويند مرده باد مدرس؟...مرده باد صد سردار سپه مثل تو!. اين را گفت و به طرف اطاقش رفت.سردار سپه سياه شد ولى هيچ نگفت.با همه قدرتى كه داشت از او مى‌ترسيد...».
«مدرس از پله‌ها بالا آمد.ديد من ايستاده‌ام.پهلوى ايستاده.محمد خان ايستاده.صداى جمعيتى را مى‌شنيدم كه مى‌گفتند: «مرده باد مدرس!زنده باد سردار سپه!» او ناگهان عبايش را زد زير بغلش.توى سينۀ جمعيت رفت و گفت:نگوييد مرده باد مدرس!اگر مدرس بميرد به شما پول نمى‌دهند كه بياييد اين حرفها را بزنيد.بگوييد زنده باد مدرس كه رزق و روزى براى ما مى‌آورد! وقتى در دل جمعيت رفت، جمعيت انگار آتشى به آن افتاده، عقب كشيد.آن وقت پايين آمد.به فاصلۀ كمى جلو سردار سپه ايستاد و گفت:لوطى بازى در آورده‌اى؟ تحريك مى‌كنى كه بگويند مرده باد مدرس؟...مرده باد صد سردار سپه مثل تو!. اين را گفت و به طرف اطاقش رفت.سردار سپه سياه شد ولى هيچ نگفت.با همه قدرتى كه داشت از او مى‌ترسيد...».


[كتاب او متأسفانه در بيست سال پيش سوزانده شد و فقط قسمتهايى از آن با صداى نويسنده روى نوار به جاى مانده است].
[كتاب او متأسفانه در بيست سال پيش سوزانده شد و فقط قسمتهايى از آن با صداى نویسنده روى نوار به جاى مانده است].


در سال 1313 در پى اختلافى با رضاخان و مقاله‌هايى كه در روزنامۀ ايران مى‌نوشت، چند ماه به زندان افتاد و سپس به لبنان تبعيد شد و مدت هفت سال يعنى تا شهريور 1320 در آن سرزمين به سر برد.
در سال 1313 در پى اختلافى با رضاخان و مقاله‌هايى كه در روزنامۀ ايران مى‌نوشت، چند ماه به زندان افتاد و سپس به لبنان تبعيد شد و مدت هفت سال يعنى تا شهريور 1320 در آن سرزمين به سر برد.
خط ۵۵: خط ۵۵:
«از ميهن عزيز دور افتاده بودم.عواملى كه اين دورى اجبارى را برایم فراهم كرده بود، رژيم ديكتاتورى و ستمگرى حكومت وقت بود كه در آغاز به گونۀ صداى عدالت و اصلاحات اجتماعى آميخته به صداى آزاديخواهان ضد سلطنتى در سراسر ايران سر داده شد، ولى رفته رفته هر چه بيشتر پيش رفت صداى آزاديخواهان را بيشتر در حلقومشان خفه كرد، تا روزى كه نتيجۀ اعمال و شدتهاى خود را به گونۀ خفت آورى ببيند و از ميان برود.اين عاقبت هر ديكتاتور و هر ستمگرى است در هر لباس و هر زمانى كه باشد...زيرا يك كشور ممكن است با كفر باقى بماند و ليكن ممكن نيست با ظلم باقى بماند. الملك يبقى مع الكفر و لا يبقى مع الظلم».
«از ميهن عزيز دور افتاده بودم.عواملى كه اين دورى اجبارى را برایم فراهم كرده بود، رژيم ديكتاتورى و ستمگرى حكومت وقت بود كه در آغاز به گونۀ صداى عدالت و اصلاحات اجتماعى آميخته به صداى آزاديخواهان ضد سلطنتى در سراسر ايران سر داده شد، ولى رفته رفته هر چه بيشتر پيش رفت صداى آزاديخواهان را بيشتر در حلقومشان خفه كرد، تا روزى كه نتيجۀ اعمال و شدتهاى خود را به گونۀ خفت آورى ببيند و از ميان برود.اين عاقبت هر ديكتاتور و هر ستمگرى است در هر لباس و هر زمانى كه باشد...زيرا يك كشور ممكن است با كفر باقى بماند و ليكن ممكن نيست با ظلم باقى بماند. الملك يبقى مع الكفر و لا يبقى مع الظلم».


كتاب پيامبر را نيز در همين دوران تبعيد در لبنان نوشت كه نخستين بار در دمشق و با مقدمۀ دكتر رضا توفيق انتشار يافت.(1316 ش).كتاب پيامبر سه بار در دمشق منتشر شد.پس از بازگشت نويسنده به ايران (1320) در همين سرزمين انتشار يافت و تا امروز 24 بار تجديد چاپ شده است.كتاب در سه جلد است و به زبانهاى فرانسه (ترجمۀ هانرى ماسه)، انگليسى(ترجمۀ ال ول ساتن)، عربى، اردو، گجراتى و ايتاليايى نيز ترجمه شده است.
كتاب پيامبر را نيز در همين دوران تبعيد در لبنان نوشت كه نخستين بار در دمشق و با مقدمۀ دكتر رضا توفيق انتشار يافت.(1316 ش).كتاب پيامبر سه بار در دمشق منتشر شد.پس از بازگشت نویسنده به ايران (1320) در همين سرزمين انتشار يافت و تا امروز 24 بار تجديد چاپ شده است.كتاب در سه جلد است و به زبانهاى فرانسه (ترجمۀ هانرى ماسه)، انگليسى(ترجمۀ ال ول ساتن)، عربى، اردو، گجراتى و ايتاليايى نيز ترجمه شده است.


دكتر رضا توفيق دربارۀ كتاب مى‌نويسد: «اين كتاب يك اثر حماسى با عظمتى است كه به نام پر افتخار محمد(ص)پيامبر تقديم شده است و نويسنده از بعثت خيره كنندۀ صاحب آن الهام گرفته است...تصورات زنده و بيدار با هيجانهاى روحى كه تقريبا تمام وجود و قواى او را مى‌لرزاند واجد است.حتى اين حالت هنگام سخن گويى و مذاكره در چيزهايى كه مورد علاقه‌اش مى‌باشد ديده مى‌شود.مى‌توانم بگويم كه او نقاش خلق شده است».(1314)
دكتر رضا توفيق دربارۀ كتاب مى‌نويسد: «اين كتاب يك اثر حماسى با عظمتى است كه به نام پر افتخار محمد(ص)پيامبر تقديم شده است و نویسنده از بعثت خيره كنندۀ صاحب آن الهام گرفته است...تصورات زنده و بيدار با هيجانهاى روحى كه تقريبا تمام وجود و قواى او را مى‌لرزاند واجد است.حتى اين حالت هنگام سخن گويى و مذاكره در چيزهايى كه مورد علاقه‌اش مى‌باشد ديده مى‌شود.مى‌توانم بگويم كه او نقاش خلق شده است».(1314)


خود نويسنده مى‌گويد: «اين كتاب را براى علما و فضلا ننوشتم.براى خدمت به علم و تاريخ هم ننوشتم. اين كتاب را من به عشق و ايمان و براى فضيلت و سجايا نوشته‌ام.من معتقد بودم دنيا، دنيايى كه امروز در آن زندگى مى‌كنيم، محتاج به فضيلت و سيرت است...».
خود نویسنده مى‌گويد: «اين كتاب را براى علما و فضلا ننوشتم.براى خدمت به علم و تاريخ هم ننوشتم. اين كتاب را من به عشق و ايمان و براى فضيلت و سجايا نوشته‌ام.من معتقد بودم دنيا، دنيايى كه امروز در آن زندگى مى‌كنيم، محتاج به فضيلت و سيرت است...».


در مقدمۀ كتاب پيامبر مى‌نويسد: «موقعى كه از تهران حركت كردم روحا و جسما خسته بودم.پانزده سال نگارش روزانه و روزنامه نگارى، با خوبیها و بديهاى آن و مشاغل ديگر البته خسته كننده بود...خواستم موضوعى را مورد نگارش قرار دهم كه از هر گونه سياستى دور باشد. حيات محمد(ص) را دوست داشتم و بدان مشغول بودم...كتابى كه در دسترس شما گذاشته مى‌شود تاريخ يك ظلمت و نور و سرگذشت يك شب طولانى است كه به يك صبح روشن تبديل مى‌شود».
در مقدمۀ كتاب پيامبر مى‌نويسد: «موقعى كه از تهران حركت كردم روحا و جسما خسته بودم.پانزده سال نگارش روزانه و روزنامه نگارى، با خوبیها و بديهاى آن و مشاغل ديگر البته خسته كننده بود...خواستم موضوعى را مورد نگارش قرار دهم كه از هر گونه سياستى دور باشد. حيات محمد(ص) را دوست داشتم و بدان مشغول بودم...كتابى كه در دسترس شما گذاشته مى‌شود تاريخ يك ظلمت و نور و سرگذشت يك شب طولانى است كه به يك صبح روشن تبديل مى‌شود».
خط ۷۴: خط ۷۴:




دو سال پس از انتشار زندگانى امام حسين(ع)، در سال 1347 ترجمه و تفسير قرآن كريم را در چهار جلد منتشر ساخت.البته انديشه و نيت اين كار بزرگ را از مدتها پيش يعنى از سال 1312 داشت و چند سورۀ كوچك را ترجمه كرده بود.براى معرفى اين ترجمه و تفسير بهتر است مطالب خود نويسنده را در اينجا بياوريم:
دو سال پس از انتشار زندگانى امام حسين(ع)، در سال 1347 ترجمه و تفسير قرآن كريم را در چهار جلد منتشر ساخت.البته انديشه و نيت اين كار بزرگ را از مدتها پيش يعنى از سال 1312 داشت و چند سورۀ كوچك را ترجمه كرده بود.براى معرفى اين ترجمه و تفسير بهتر است مطالب خود نویسنده را در اينجا بياوريم:


«ميل و آرزوى من هميشه اين بود كه ترجمه‌يى از قرآن فراهم كنم كه غير قابل فهم نباشد و در عين حال مى‌خواستم صرفا ترجمه به معنى هم نباشد كه قاب و قالب نورانى كلام خدا و طرز آيه‌هاى درخشان قرآن، آن سبک مخصوص و بسيار درخشنده‌يى كه دارد، در عبارات و جملات فارسى از ميان برود.مى‌خواستم ترجمۀ قرآن كريم به زبان ساده بدون واژه‌هاى نامرغوب(مراورا-مرمرا و مانند اينها) باشد و عبارات مبهم و پيچيده و غير قابل فهم يا دور از فهم در آن به كار نرفته باشد.مى‌خواستم جوابگوى پرسشهايى باشد كه براى هر خواننده هنگام خواندن متن قرآن دست مى‌دهد و ميل دارد آنها را بداند و بفهمد... علت نارسايى و ابهام ترجمه‌هاى قرآن اين است كه اين ترجمه‌ها اغلب يا تحت لفظى است يعنى در آن رعايت تركيب جمله‌هاى فارسى نشده و به جاى هر كلام عربى معادل فارسى آن گذاشته شده است يا اينكه مترجمان نتوانسته‌اند عبارات و آيه‌هاى آسمانى را با تمامى فصاحت و درخشندگى آن به فارسى برگردانند و به اين ترتيب آنچه به دست آمده ديگر قرآن نيست. فهم قرآن مجيد ساليان دراز در انحصار عده‌يى انگشت شمار بود.مدتى دراز ترجمۀ آن را به فارسى يا نمى‌خواستند و يا نمى‌توانستند.تا وقتى كه اين سد را مترجمان تفسير طبرى كه از بزرگترين علماى ماوراء النهر بودند شكستند و الحق از حيث ترجمۀ تحت لفظى بهترين ترجمه را با بهترين نثر تقديم جامعۀ فارسى زبانان كردند.ترجمۀ قرآن به فارسى متداول شد ولى چنان كه گفتم اين ترجمه‌ها يا ترجمۀ تحت لفظى بود كه فهم آن دشوار مى‌نمود و يا ترجمه به معنا بود كه ديگر آن ترجمه عين قرآن نبود، بلكه معناى قرآن بود».
«ميل و آرزوى من هميشه اين بود كه ترجمه‌يى از قرآن فراهم كنم كه غير قابل فهم نباشد و در عين حال مى‌خواستم صرفا ترجمه به معنى هم نباشد كه قاب و قالب نورانى كلام خدا و طرز آيه‌هاى درخشان قرآن، آن سبک مخصوص و بسيار درخشنده‌يى كه دارد، در عبارات و جملات فارسى از ميان برود.مى‌خواستم ترجمۀ قرآن كريم به زبان ساده بدون واژه‌هاى نامرغوب(مراورا-مرمرا و مانند اينها) باشد و عبارات مبهم و پيچيده و غير قابل فهم يا دور از فهم در آن به كار نرفته باشد.مى‌خواستم جوابگوى پرسشهايى باشد كه براى هر خواننده هنگام خواندن متن قرآن دست مى‌دهد و ميل دارد آنها را بداند و بفهمد... علت نارسايى و ابهام ترجمه‌هاى قرآن اين است كه اين ترجمه‌ها اغلب يا تحت لفظى است يعنى در آن رعايت تركيب جمله‌هاى فارسى نشده و به جاى هر كلام عربى معادل فارسى آن گذاشته شده است يا اينكه مترجمان نتوانسته‌اند عبارات و آيه‌هاى آسمانى را با تمامى فصاحت و درخشندگى آن به فارسى برگردانند و به اين ترتيب آنچه به دست آمده ديگر قرآن نيست. فهم قرآن مجيد ساليان دراز در انحصار عده‌يى انگشت شمار بود.مدتى دراز ترجمۀ آن را به فارسى يا نمى‌خواستند و يا نمى‌توانستند.تا وقتى كه اين سد را مترجمان تفسير طبرى كه از بزرگترين علماى ماوراء النهر بودند شكستند و الحق از حيث ترجمۀ تحت لفظى بهترين ترجمه را با بهترين نثر تقديم جامعۀ فارسى زبانان كردند.ترجمۀ قرآن به فارسى متداول شد ولى چنان كه گفتم اين ترجمه‌ها يا ترجمۀ تحت لفظى بود كه فهم آن دشوار مى‌نمود و يا ترجمه به معنا بود كه ديگر آن ترجمه عين قرآن نبود، بلكه معناى قرآن بود».
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش