۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '== وابستهها ==' به '==وابستهها==') |
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
| عنوانهای دیگر =مجموعهای از مقالهها، پژوهشها، نقدها و بحثهای بلاغی و تفسیری | | عنوانهای دیگر =مجموعهای از مقالهها، پژوهشها، نقدها و بحثهای بلاغی و تفسیری | ||
| پدیدآوران = | | پدیدآوران = | ||
[[علوی مقدم، محمد]] ( | [[علوی مقدم، محمد]] (نویسنده) | ||
| زبان =فارسی | | زبان =فارسی | ||
| کد کنگره =PJA 2028 /ع8د4 | | کد کنگره =PJA 2028 /ع8د4 | ||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
'''در قلمرو بلاغت''' اثر فارسى [[علوی مقدم، محمد|دكتر محمّد علوى مقدّم]] از نويسندگان معاصر، مجموعهاى از مقالهها، پژوهشها، نقدها و بحثهاى بلاغى و تفسيرى در طول هجده سال مىباشد كه برخى از آنها را در مجامع علمى و كنگرههاى بين المللى ايراد كرده است. | '''در قلمرو بلاغت''' اثر فارسى [[علوی مقدم، محمد|دكتر محمّد علوى مقدّم]] از نويسندگان معاصر، مجموعهاى از مقالهها، پژوهشها، نقدها و بحثهاى بلاغى و تفسيرى در طول هجده سال مىباشد كه برخى از آنها را در مجامع علمى و كنگرههاى بين المللى ايراد كرده است. | ||
اين اثر، در زمينه علم بلاغت، به ويژه بلاغت قرآن و معرفى و نقد آثار مهم اين علم مىباشد كه در حقيقت، مجموعه مقالات منتشر شده | اين اثر، در زمينه علم بلاغت، به ويژه بلاغت قرآن و معرفى و نقد آثار مهم اين علم مىباشد كه در حقيقت، مجموعه مقالات منتشر شده نویسنده تا سال 1372 در نشريات مختلف است. | ||
== ساختار == | == ساختار == | ||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
در اين مقاله اشاره مىشود كه اصولا تكرار جنبه هنرى دارد و از فنون بلاغى به شمار مىآيد و از ويژگىهاى اسلوب قرآنى است و بايد مورد بحث قرار گيرد تا پاسخى باشد براى طاعتان ناآگاه كه مىگويند: چرا در كلام خدا، تكرار وجود دارد؟<ref>متن كتاب، ص 4</ref> | در اين مقاله اشاره مىشود كه اصولا تكرار جنبه هنرى دارد و از فنون بلاغى به شمار مىآيد و از ويژگىهاى اسلوب قرآنى است و بايد مورد بحث قرار گيرد تا پاسخى باشد براى طاعتان ناآگاه كه مىگويند: چرا در كلام خدا، تكرار وجود دارد؟<ref>متن كتاب، ص 4</ref> | ||
نویسنده در مقاله بعدى كه درباره قاضى عبدالجبار و بلاغت قرآن است، به معرفى او و آثارش پرداخته و بيان مىكند كه وى در قسمتى از كتاب «اعجاز القرآن» خود مىگويد: «چرا كلامى فصيح و به چه دليل كلامى بر كلام ديگر رجحان پيدا مىكند؟» او در اين قسمت، عقيده شيخ و استاد خود، ابوهاشم جبائى، را بيان كرده و گفته است: «كلام را به جهت جزالت لفظ و خوبى معنايش فصيح گويند و چنانچه لفظ جزيل باشد و معنى سست، كلام فصيح نخواهد بود و لازم است كه كلام فصيح هر دو جنبه را دارا باشد و هر دو چيز را جامع».<ref>همان، ص36</ref> | |||
سپس افزوده است كه در نظر ابوهاشم جبائى، فصاحت كلام، تنها در نظم كلام نيست و نظم نمىتواند مفسر فصاحت كلام باشد. در واقع قاضى عبدالجبار با بيان اين مطلب، خواسته است كه عقيده [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]] و ديگر كسانى كه برآنند كه اعجاز قرآن، در نظم و شيوه خاص آن است، رد كند و بگويد كه علاوه بر نظم، لفظ و معنى نيز حائز اهميت هستند. به عبارت ديگر، قاضى عبدالجبار خواسته است بگويد كه به عقيده ابوهاشم جبائى، فصاحت به لفظ و معنى، بستگى دارد، يعنى اگر لفظ جزيل باشد و معنى خوب، آن كلام فصيح است. | سپس افزوده است كه در نظر ابوهاشم جبائى، فصاحت كلام، تنها در نظم كلام نيست و نظم نمىتواند مفسر فصاحت كلام باشد. در واقع قاضى عبدالجبار با بيان اين مطلب، خواسته است كه عقيده [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]] و ديگر كسانى كه برآنند كه اعجاز قرآن، در نظم و شيوه خاص آن است، رد كند و بگويد كه علاوه بر نظم، لفظ و معنى نيز حائز اهميت هستند. به عبارت ديگر، قاضى عبدالجبار خواسته است بگويد كه به عقيده ابوهاشم جبائى، فصاحت به لفظ و معنى، بستگى دارد، يعنى اگر لفظ جزيل باشد و معنى خوب، آن كلام فصيح است. | ||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
سپس اشاره مىكند كه قاضى عبدالجبار، در كتاب «اعجاز قرآن» وجوه مختلف اعجاز قرآن و آراء گوناگونى كه در اين باره گفته شده، بازگو كرده است. | سپس اشاره مىكند كه قاضى عبدالجبار، در كتاب «اعجاز قرآن» وجوه مختلف اعجاز قرآن و آراء گوناگونى كه در اين باره گفته شده، بازگو كرده است. | ||
نویسنده در ادامه، بحثى پيرامون تفسير «[[التبيان في تفسير القرآن|التبيان]]» كرده و بيان مىدارد كه اهميت [[التبيان في تفسير القرآن|تفسير تبيان]] در آن است كه نخستين تفسير شيعه بوده و در آن از علوم مختلفى كه يك مفسر بايد بر آنها احاطه داشته باشد، بحث شده و [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] مفسرى است كه در تفسير خود، از: نحو، صرف، اشتقاق، معانى، بيان، بديع، علم كلام، اصول فقه، علم حديث، ناسخ و منسوخ و... بحث كرده است. | |||
همچنين در عنوانى به اهمیت تفسير تبيان پرداخته و اشاره مىكند كه [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] در [[التبيان في تفسير القرآن|تفسير تبيان]]، از وجوه مختلف قرائت كلمات قرآنى و اعراب كلمات و موضوعات صرفى و اشتقاقى و معانى كلمات و نيز از آيات متشابه، بحث كرده و مطاعن طاعنان را پاسخ گفته و براى مسائل اصولى و فروع مذهب، استدلال كرده است و به تفاوت لغوى كلام نيز اشاره نموده است. متأسفانه، مطالب گوناگون و مباحث مختلف، در اين قسمت بهم در آميخته و چندان نظمى در آن نيست و چنانچه جدا از يكديگر مىبود، فوايد بيشترى مىداشت.<ref>همان، ص67</ref> | همچنين در عنوانى به اهمیت تفسير تبيان پرداخته و اشاره مىكند كه [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] در [[التبيان في تفسير القرآن|تفسير تبيان]]، از وجوه مختلف قرائت كلمات قرآنى و اعراب كلمات و موضوعات صرفى و اشتقاقى و معانى كلمات و نيز از آيات متشابه، بحث كرده و مطاعن طاعنان را پاسخ گفته و براى مسائل اصولى و فروع مذهب، استدلال كرده است و به تفاوت لغوى كلام نيز اشاره نموده است. متأسفانه، مطالب گوناگون و مباحث مختلف، در اين قسمت بهم در آميخته و چندان نظمى در آن نيست و چنانچه جدا از يكديگر مىبود، فوايد بيشترى مىداشت.<ref>همان، ص67</ref> | ||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
[[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] در [[التبيان في تفسير القرآن|تفسير تبيان]] از مباحث صرفى نيز به مناسبت، بحث كرده، همچنين در بسيارى از موارد، وزن كلمات و ريشه آنها را مشخص كرده است.<ref>همان، ص73</ref> | [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] در [[التبيان في تفسير القرآن|تفسير تبيان]] از مباحث صرفى نيز به مناسبت، بحث كرده، همچنين در بسيارى از موارد، وزن كلمات و ريشه آنها را مشخص كرده است.<ref>همان، ص73</ref> | ||
نویسنده در مقاله بعدى، به تاثير قرآن در شعر سنائى اشاره كرده و بيان مىدارد كه سنائى اولين كسى است كه اخلاقيات را وارد شعر فارسى كرد و لفظ و معنى را به درجه كمال رسانيد و دشوارترين معانى را در زيباترين عبارت پرورانيد و تركيبهاى تازه و خوش آهنگ ساخت. | |||
با آن كه ماخذ افكار سنائى چيزهاى مختلفى است، ولى سنائى بيش از همه چيز، از قرآن مجيد بسيار متاثر است و از مفاهيم كتاب خدا، بسيار بهره جسته و هيچ قصيده و مثنوى او نيست كه در آن به طريقى از قرآن سود نبرده باشد.مانند: | با آن كه ماخذ افكار سنائى چيزهاى مختلفى است، ولى سنائى بيش از همه چيز، از قرآن مجيد بسيار متاثر است و از مفاهيم كتاب خدا، بسيار بهره جسته و هيچ قصيده و مثنوى او نيست كه در آن به طريقى از قرآن سود نبرده باشد.مانند: | ||
{{شعر}}{{ب|''لاف «نحن الغالبون» بسيار كس گفتن ليك''|2=''«غالبون» شان گشت «آمنّا» چو ثعبان شد عصا ''}}{{پایان شعر}} | {{شعر}}{{ب|''لاف «نحن الغالبون» بسيار كس گفتن ليك''|2=''«غالبون» شان گشت «آمنّا» چو ثعبان شد عصا ''}}{{پایان شعر}} | ||
وى در مقاله بعدى از اقبال و قرآنمدارى او سخن گفته است. به اعتقاد | وى در مقاله بعدى از اقبال و قرآنمدارى او سخن گفته است. به اعتقاد نویسنده جوامع اسلامى بايد به اقبال ببالند و به وجود او افتخار كند، زيرا اقبال كسى بود كه مىگفت: «مسلمانها بايد متحد شوند»، زيرا به اعتقاد او، امت اسلامى، داراى نظام واحد و قوانين و سنن و آداب واحدى مىباشد، پس بايد اختلاف را كنار بگذارند و همبستگى كامل داشته باشند.<ref>همان، ص144</ref> | ||
همچنين از قرآنمدارى [[حافظ، شمسالدین محمد|حافظ]]، در مقاله بعدى سخن رانده است، از اين رو در اين مقاله، به ابياتى از [[حافظ، شمسالدین محمد|حافظ]] كه اشاره به آيات قرآنى دارد اشاره مىكند. | همچنين از قرآنمدارى [[حافظ، شمسالدین محمد|حافظ]]، در مقاله بعدى سخن رانده است، از اين رو در اين مقاله، به ابياتى از [[حافظ، شمسالدین محمد|حافظ]] كه اشاره به آيات قرآنى دارد اشاره مىكند. | ||
نویسنده در مقاله بعدى كه پيرامون وحدت در قرآن است، خاطر نشان مىكند كه عامل بدبختى را كه تشتت و تفرقه است بايد كنار گذاشت و همانطور كه قرآن دستور داده، به وحدت روآورد و يك هدف را دنبا كرد؛ بدبينى و سوء ظن را كنار گذاشت و عداوت و دشمنى را از ميان برد. | |||
سپس اشاره مىكند كه مگر ما آيه 285 سوره بقره را نخواندهايم كه خدا گفته است ''' «و المومنون كل آمن بالله و ملائكته و كتبه و رسله، '''...» | سپس اشاره مىكند كه مگر ما آيه 285 سوره بقره را نخواندهايم كه خدا گفته است ''' «و المومنون كل آمن بالله و ملائكته و كتبه و رسله، '''...» | ||
خط ۷۰: | خط ۷۰: | ||
مقاله بعدى در اسرار حج و مناسك آن است و در آن، به تعريف لغوى و اصطلاحى حج اشاره شده و آياتى از قرآن كه پيرامون خانه خدا و حج مىباشند، آورده شده است. | مقاله بعدى در اسرار حج و مناسك آن است و در آن، به تعريف لغوى و اصطلاحى حج اشاره شده و آياتى از قرآن كه پيرامون خانه خدا و حج مىباشند، آورده شده است. | ||
نویسنده در مقالهاى به نام «تفسير در قرن چهاردهم هجرى»، تمام تفاسير نوشته شده در اين قرن را بررسى كرده و يا از آنها اسم آورده و آنها را، معرفى و پيرامون آنها، بحث كرده است. | |||
نویسنده معتقد است انواع مختلف نفاسير، در قرن چهاردهم عبارتند از: | |||
الف- تفاسيرى كه جنبههاى علمى در آنها قوى است. | الف- تفاسيرى كه جنبههاى علمى در آنها قوى است. | ||
خط ۸۴: | خط ۸۴: | ||
مقالات بعدى، درباره مكتب عقل در تفسير، اهيمت بلاغت و تطور آن، علم بلاغت در قرن سوم هجرى و فصيحترين مرد عرب، يعنى پيامبر(ص) مىباشد. | مقالات بعدى، درباره مكتب عقل در تفسير، اهيمت بلاغت و تطور آن، علم بلاغت در قرن سوم هجرى و فصيحترين مرد عرب، يعنى پيامبر(ص) مىباشد. | ||
از ويژگىهاى كتاب، دقت و موشكافى بىنظير | از ويژگىهاى كتاب، دقت و موشكافى بىنظير نویسنده در هر رشتهاى كه بدان پاى مىگذارد، مىباشد. | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == |
ویرایش