۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
در بخشی از کتاب درباره هجو در معرض مدح، چنین میخوانیم: هجو در معرض مدح، در موردی رخ میدهد که گوینده، سخنی بگوید که در ابتدا مدح به نظر آید، ولی بعدا روشن شود که هجو بوده، نه مدح؛ مانند شعر ابوعمیثل درباره ابوتمّام: | در بخشی از کتاب درباره هجو در معرض مدح، چنین میخوانیم: هجو در معرض مدح، در موردی رخ میدهد که گوینده، سخنی بگوید که در ابتدا مدح به نظر آید، ولی بعدا روشن شود که هجو بوده، نه مدح؛ مانند شعر ابوعمیثل درباره ابوتمّام: | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|'' يا نبيّ الله في الشّع''|2='' ر و يا عيسی بن مريم''' | |||
{{ب|'' أنت من أشعر خلق ال ''|2='' لّه ما لم تتكلّم''}} {{پایان شعر}} | |||
این صنعت از صنایع بدیع، از مستخرجات مصری است و به این صورت است که گوینده قصد هجو کسی را داشته باشد و الفاظی را بهکار ببرد که ظاهرش مدح و باطنش قدح او باشد؛ در واقع شنونده در ابتدا فکر میکند که گوینده او را مدح کرده است؛ درحالیکه واقع قضیه بهگونه دیگری است؛ یعنی گوینده قصد هجو شنونده را داشته است؛ مانند این سخن درباره برخی اشراف: | این صنعت از صنایع بدیع، از مستخرجات مصری است و به این صورت است که گوینده قصد هجو کسی را داشته باشد و الفاظی را بهکار ببرد که ظاهرش مدح و باطنش قدح او باشد؛ در واقع شنونده در ابتدا فکر میکند که گوینده او را مدح کرده است؛ درحالیکه واقع قضیه بهگونه دیگری است؛ یعنی گوینده قصد هجو شنونده را داشته است؛ مانند این سخن درباره برخی اشراف: | ||
و مهما قال فالحَسَنُ الجميلُ | {{شعر}} | ||
عليه لغيره و هو الرسولُ'' | {{ب|'' له حقّ و ليس عليه حقّ'''|2='' و مهما قال فالحَسَنُ الجميلُ''}} | ||
{{ب|'' و قد كان الرسولُ يری حقوقاً'''|2='' عليه لغيره و هو الرسولُ''}}{{پایان شعر}} | |||
اولین بیت از این شعر جز مدح نمیتواند چیز دیگری را برساند، ولی از بیت دوم (بهتنهایی) برخلاف بیت اول، بوی مدح و حتی هجو نمیآید، اما هنگامی که بیت دوم را به بیت اول ضمیمه کنیم، معنای هجو میدهد و حتی معنی الفاظ بیت اول را هم از ثناء برمیگرداند. در واقع از اجتماع این دو بیت معنایی برای شعر حاصل میگردد که از هرکدام بهتنهایی (بدون اجتماع) برنمیآید. | اولین بیت از این شعر جز مدح نمیتواند چیز دیگری را برساند، ولی از بیت دوم (بهتنهایی) برخلاف بیت اول، بوی مدح و حتی هجو نمیآید، اما هنگامی که بیت دوم را به بیت اول ضمیمه کنیم، معنای هجو میدهد و حتی معنی الفاظ بیت اول را هم از ثناء برمیگرداند. در واقع از اجتماع این دو بیت معنایی برای شعر حاصل میگردد که از هرکدام بهتنهایی (بدون اجتماع) برنمیآید. | ||
البته میان تهکّم و هجای در معرض مدح، تفاوتی هست و حموی فرق میان آن دو را این میشمارد که الفاظ در تهکّم از کلماتی که دال بر نوعی از انواع ذم (بهصراحت یا فحوا) باشند خالی نیست، ولی در مدح در معرض ذم، چنان کلماتی وجود ندارد؛ یعنی الفاظ در مدح در معرض ذم، پیوسته بر ظاهر مدح دلالت دارند، تا اینکه مقرون به قرینهای شوند که آنها را از معنایشان در مدح به معنای ذم تغییر دهد. مدنی این صنعت را «هجو در معرض مدح» و حلبی و نویری آن را «ذم در معرض مدح» نامیدهاند. شاهد بر این نوع، سخن متنبی در وصف شخصی به نام کافور است که میگوید: | البته میان تهکّم و هجای در معرض مدح، تفاوتی هست و حموی فرق میان آن دو را این میشمارد که الفاظ در تهکّم از کلماتی که دال بر نوعی از انواع ذم (بهصراحت یا فحوا) باشند خالی نیست، ولی در مدح در معرض ذم، چنان کلماتی وجود ندارد؛ یعنی الفاظ در مدح در معرض ذم، پیوسته بر ظاهر مدح دلالت دارند، تا اینکه مقرون به قرینهای شوند که آنها را از معنایشان در مدح به معنای ذم تغییر دهد. مدنی این صنعت را «هجو در معرض مدح» و حلبی و نویری آن را «ذم در معرض مدح» نامیدهاند. شاهد بر این نوع، سخن متنبی در وصف شخصی به نام کافور است که میگوید: | ||
{{شعر}} | |||
كلام العدي ضرب من الهَذَيانِ | {{ب|'' و لله سرّ في علاك و إنّما''|2='' كلام العدي ضرب من الهَذَيانِ''}} {{پایان شعر}} | ||
این کلام مدح موجّهی است که احتمال دارد واقعا هم مدح باشد به این دلیل که به مخاطب میگوید: در برتری تو بر دیگران سرّی است الهی که آن را به غیر تو نبخشیده است و احتمال دارد هجو باشد؛ یعنی منظور گوینده این است که تو مستحق برتری نیستی و خدا را رازی است در تقدیم کسانی که شایستگی ندارند بر اهل کرامت. اما همان طور که معروف است، متنبی از ابتدا در شعرش کلماتی را بهکار میبرد که ظاهرش تقدیر و باطنش تحقیر است...<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/33415/1/926 ر.ک: متن کتاب، ص726-727]</ref>. | این کلام مدح موجّهی است که احتمال دارد واقعا هم مدح باشد به این دلیل که به مخاطب میگوید: در برتری تو بر دیگران سرّی است الهی که آن را به غیر تو نبخشیده است و احتمال دارد هجو باشد؛ یعنی منظور گوینده این است که تو مستحق برتری نیستی و خدا را رازی است در تقدیم کسانی که شایستگی ندارند بر اهل کرامت. اما همان طور که معروف است، متنبی از ابتدا در شعرش کلماتی را بهکار میبرد که ظاهرش تقدیر و باطنش تحقیر است...<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/33415/1/926 ر.ک: متن کتاب، ص726-727]</ref>. | ||
ویرایش