۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ايران' به 'ایران') |
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده') |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
سفرنامه حج سال ۱۲۶۰ق | سفرنامه حج سال ۱۲۶۰ق | ||
| پدیدآوران = | | پدیدآوران = | ||
[[جعفریان، رسول]] ( | [[جعفریان، رسول]] (نویسنده) | ||
| زبان =فارسی | | زبان =فارسی | ||
| کد کنگره =DS 248 /م7ج7 | | کد کنگره =DS 248 /م7ج7 | ||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
كتاب با مقدمه | كتاب با مقدمه نویسنده آغاز و مطالب بهصورت گزارش لحظهبهلحظه وقايع مهم، عرضه شده است. | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
در مقدمه، ضمن اشاره به اوجگيرى سفرنامهنويسى در سالهاى اخير در جهان اسلام، به معرفى برخى از سفرنامههايى كه درباره سفر حج نوشته شده، پرداخته شده است.<ref>مقدمه، ص13-17</ref> | در مقدمه، ضمن اشاره به اوجگيرى سفرنامهنويسى در سالهاى اخير در جهان اسلام، به معرفى برخى از سفرنامههايى كه درباره سفر حج نوشته شده، پرداخته شده است.<ref>مقدمه، ص13-17</ref> | ||
سفر اول، در روز چهارشنبه چهاردهم ارديبهشت ماه 1373ش، مطابق با 22 ذىقعده، از فرودگاه مهرآباد تهران آغاز شده است. | سفر اول، در روز چهارشنبه چهاردهم ارديبهشت ماه 1373ش، مطابق با 22 ذىقعده، از فرودگاه مهرآباد تهران آغاز شده است. نویسنده در نوشتن اين سفرنامه، دقت زيادى به خرج داده و علاوه بر اشاره به مكانها و اعمال انجامدادهشده در هريك، به جزئيات و حتى احساسات همسفران خود توجه نموده و آنها را به رشته تحرير درآورده است؛ بهعنوان مثال، وى لحظات اوليه انتظار و ورود به مدينه را چنين به تصوير كشيده است: «شور و حال برخى از زائران در سالن انتظار، به حدى بود كه دستهاى گرد هم اجتماع كرده، يكى از آنها شعر مىخواند و ديگران با احساس تمام، همراهىاش مىكردند. زائران ایرانى براى ديدن مدينه لحظهشمارى مىكنند؛ در واقع علاقه آنان به اهلبيت(ع) و سالها مداحى آن بزرگواران، چنين روحيهاى را به آنان داده است».<ref>متن كتاب، ص21-22</ref> | ||
سفرنامه دوم، يكى از سفرنامههاى ارزشمندى است كه در طى سفر حجى كه در سال 1331ق، صورت گرفته، به رشته تحرير درآمده است. | سفرنامه دوم، يكى از سفرنامههاى ارزشمندى است كه در طى سفر حجى كه در سال 1331ق، صورت گرفته، به رشته تحرير درآمده است. نویسنده همراه جمعى از علماى نجف از اين شهر مقدس، راهى شام گرديده، از آنجا با قطار به مدينه منوره مشرف شده و پس از آن راهى مكه مكرمه شده است. او شرح سفر خود و همراهان را تا اتمام اعمال و مراجعت به جده براى بازگشت بهتفصيل و با قلمى نسبتاً خواندنى و زيبا نگاشته است. مؤلف در جايى از متن، نامى از خود به ميان نياورده؛ همانطوركه براى سفرنامه خود نيز نامى ذكر نكرده است، جز آنكه مىدانيم و مؤلف نيز مكرر يادآور شده كه جناب آقا سيد محمد طباطبايى (متوفاى 1334، در سن 45 سالگى) فرزند ارشد آيتالله [[یزدی، محمدکاظم بن عبدالعظیم|سيد محمدكاظم طباطبايى]] صاحب كتاب «[[العروة الوثقی]]» در اين سفر همراه آنان بوده است. وى در جاىجاى رساله از ايشان با عظمت ياد كرده و گويا اين سفرنامه را براى ايشان نوشته است. آنچه مسلم است، اينكه نسخه اصل رساله در اختيار خاندان طباطبايى و متعلق به آقا سيد محمد بوده است.<ref>همان، ص153</ref> | ||
در صفحات آغازين كتاب، در يك صفحه مستقل، نام همراهان مؤلف آمده است: فهرست رفقا و همسفران: حضرت حجتالاسلام آقا مير سيد محمد آيتاللهزاده؛ آقا سيد محمدرضا آقازاده ايشان؛ آقا شيخ علىاكبر فيروزآبادى يزدى. از كربلا: آقا ميرزا حسن روضهخوان يزدى؛ آقا سيد حسین صحاف؛ حاجى حسین قمشه دنگچى؛ آقا خان سلطانزاده طهرانى؛ آقا ميرزا محمد عطار طهرانى. خدمه و عكام: حاجى رضا يزدى؛ علىاكبر يزدى؛ محمد فلاح. طباخ: حسین يزدى. مباشر قهوه: محمدجعفر رفيق حاجى حسین شيش. چاووش: حاجى حسین شيش شوشترى. زميلات كجاوه: حضرت آقا و جناب آقا شيخ محمدرضا شوشترى. زوج ديگر: بنده و آقا رضا. زوج ديگر: آقا خان و آقا شيخ علىاكبر. زوج ديگر: آقا سيد حسن و آقا ميرزا محمد. حملهدار: حاجى حمودى شوشترى. مكارى (باروت و كبريت).<ref>همان، ص153-154</ref> | در صفحات آغازين كتاب، در يك صفحه مستقل، نام همراهان مؤلف آمده است: فهرست رفقا و همسفران: حضرت حجتالاسلام آقا مير سيد محمد آيتاللهزاده؛ آقا سيد محمدرضا آقازاده ايشان؛ آقا شيخ علىاكبر فيروزآبادى يزدى. از كربلا: آقا ميرزا حسن روضهخوان يزدى؛ آقا سيد حسین صحاف؛ حاجى حسین قمشه دنگچى؛ آقا خان سلطانزاده طهرانى؛ آقا ميرزا محمد عطار طهرانى. خدمه و عكام: حاجى رضا يزدى؛ علىاكبر يزدى؛ محمد فلاح. طباخ: حسین يزدى. مباشر قهوه: محمدجعفر رفيق حاجى حسین شيش. چاووش: حاجى حسین شيش شوشترى. زميلات كجاوه: حضرت آقا و جناب آقا شيخ محمدرضا شوشترى. زوج ديگر: بنده و آقا رضا. زوج ديگر: آقا خان و آقا شيخ علىاكبر. زوج ديگر: آقا سيد حسن و آقا ميرزا محمد. حملهدار: حاجى حمودى شوشترى. مكارى (باروت و كبريت).<ref>همان، ص153-154</ref> | ||
همانطوركه ملاحظه شد مؤلف در اين فهرست نيز نام خود را ياد نكرده است؛ تنها در يك مورد صفحهاى كه در آن آگاهىهايى مربوط به مناسكها داده و در پايان گفته است: «حساب مناسكها و آنچه قرض كرده بودم از حساب جناب مستطاب آقاى حاجى سيد محمود، همه را در تاريخ ذيل پرداختم و محاسبه طرفين فيصل گرديد؛ في تاريخ شوال الأقل الحاج ميرزا علي الإصفهاني». از آنجا كه در سراسر كتاب، تنها مطالب نوشتهشده از همين مؤلف و به همين خط است و از جمله همين عبارت، مىتوان مطمئن بود كه | همانطوركه ملاحظه شد مؤلف در اين فهرست نيز نام خود را ياد نكرده است؛ تنها در يك مورد صفحهاى كه در آن آگاهىهايى مربوط به مناسكها داده و در پايان گفته است: «حساب مناسكها و آنچه قرض كرده بودم از حساب جناب مستطاب آقاى حاجى سيد محمود، همه را در تاريخ ذيل پرداختم و محاسبه طرفين فيصل گرديد؛ في تاريخ شوال الأقل الحاج ميرزا علي الإصفهاني». از آنجا كه در سراسر كتاب، تنها مطالب نوشتهشده از همين مؤلف و به همين خط است و از جمله همين عبارت، مىتوان مطمئن بود كه نویسنده سفرنامه همين ميرزا على اصفهانى است كه از وى آگاهى خاصى جز آنچه در اين كتاب آمده، به دست نيامده است. وى از شاگردان مرحوم [[یزدی، محمدکاظم بن عبدالعظیم|سيد محمدكاظم طباطبايى]] و احتمالا فرزند ايشان سيد محمد بوده و تعلق خاطر روشنى به اين خاندان داشته است. وى پيش از ورود در كتاب، صورت سؤال و جوابى را كه از مرحوم صاحب عروه درباره فرزند ايشان سيد محمد شده، آورده است.<ref>همان، ص154</ref> | ||
مؤلف سفرنامه سوم، در چند مورد خود را محمدولى مىنامد، اما مشخصات ديگرى از خود به دست نمىدهد. در عبارت نخست سفرنامه آمده است: «چنين گويد بنده محتاج إلى ربه العلي محمدولى كه چون در سنه (كذا) كه توفيق و سعادت توفيق گرديد...». پس از آن مىگويد: «و بعد از استيذان از پادشاه جمجاه رئوف مهربان السلطان بن السلطان بن السلطان محمد شاه غازى خلد الله ملكه». گويا در نسخه عكسى كه در اختيار گردآورنده بوده، نام شاه خاصى نيامده است.<ref>ر.ک: همان، ص231</ref> | مؤلف سفرنامه سوم، در چند مورد خود را محمدولى مىنامد، اما مشخصات ديگرى از خود به دست نمىدهد. در عبارت نخست سفرنامه آمده است: «چنين گويد بنده محتاج إلى ربه العلي محمدولى كه چون در سنه (كذا) كه توفيق و سعادت توفيق گرديد...». پس از آن مىگويد: «و بعد از استيذان از پادشاه جمجاه رئوف مهربان السلطان بن السلطان بن السلطان محمد شاه غازى خلد الله ملكه». گويا در نسخه عكسى كه در اختيار گردآورنده بوده، نام شاه خاصى نيامده است.<ref>ر.ک: همان، ص231</ref> | ||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
نسخه ديگرى نيز از اين رساله در كتابخانه مجلس موجود است كه برخى مطالب آن مفصلتر و كاملتر مىباشد و گردآورنده سعى نموده تا هر آنچه در هريك از اين دو نسخه بوده و اضافه بر ديگرى، در كتاب حاضر بياورد. در مواردى كه تعبيرات متفاوت بوده نيز آنچه را كه خود ترجيح داده، آورده است.<ref>ر.ک: همان</ref> | نسخه ديگرى نيز از اين رساله در كتابخانه مجلس موجود است كه برخى مطالب آن مفصلتر و كاملتر مىباشد و گردآورنده سعى نموده تا هر آنچه در هريك از اين دو نسخه بوده و اضافه بر ديگرى، در كتاب حاضر بياورد. در مواردى كه تعبيرات متفاوت بوده نيز آنچه را كه خود ترجيح داده، آورده است.<ref>ر.ک: همان</ref> | ||
نویسنده اين سفرنامه (محمدولى ميرزاى قاجار فرزند فتحعلى شاه قاجار) از چهرههاى بنام دولت قاجارى است كه سالهاى متمادى در برخى از شهرها حكومت كرده و شرح حال مفصل وى را مهدى بامداد و مرحوم معلم حبيبآبادى در مكارم الآثار آورده است.<ref>ر.ک: همان</ref> | |||
سفرنامه چهارم، با عنوان «الوجيزة في تعريف المدينة»، گزارش كوتاهى است كه درباره مدينه منوره نگاشته شده و هدف اصلى مؤلف ارائه جغرافياى اين شهر مقدس بوده است. مؤلف، «محمدميرزا مهندس» است كه از عالمان جغرافىدان عصر ناصرى بوده و آثارى از خود برجاى گذاشته است. وى در مقدمه همين رساله، اشارهاى به تخصص خود در كارهاى مهندسى و جغرافيا و نيز آشنايى با زبانهاى فرنگى كرده است: «چون فدوى از اول ايام صبوت الى زمان رشادت، مكنون ضميرم فهم لغات السنه امم و درك معانى صحيحه خطوط و ارباب قلم مىبود تا به تعليم صاحبان ادب و فرهنگ از زبان ترك و تاجيك و عرب و بعض السنه بلاد فرنگ برحسب استعداد خود مايه گرفته، پس به ياد گرفتنِ علوم رياضى و هندسى و غيره شتافته تا بعونالله از آن علوم مدت بيست سال مهماأمكن طرفى بربسته، بعد از اتمام درس و تحصيل، إلى يومنا هذا، بيست سال متوالى است كه براى ساختن قلاع و نقشهكشى و ساختن راه و پل و طراحى باستيان و اردوزنى و سياحت و زيارت به ولايات و سرحدات آذربايجان و گيلان و استرآباد و گرگان و مازندران و عراق عرب و عراق عجم و قفقاز و اسلامبول و مصر و بيتالله و بيت الرسول و مسقط و بنادر فارس و بصره و غيره مأموره بوده و روزنامه و نقشه مفصّل همه ولايات مذكوره را برداشته و بهقدر قوه، انجام قلعهجات سرحدّى و راهسازى و غيره را انجام داده كه در همه ایران حاضر و موجود است و در اين مدت چهل سال كتب زيادى هم ترجمه و تحرير و تأليف نموده».<ref>همان، ص285</ref> | سفرنامه چهارم، با عنوان «الوجيزة في تعريف المدينة»، گزارش كوتاهى است كه درباره مدينه منوره نگاشته شده و هدف اصلى مؤلف ارائه جغرافياى اين شهر مقدس بوده است. مؤلف، «محمدميرزا مهندس» است كه از عالمان جغرافىدان عصر ناصرى بوده و آثارى از خود برجاى گذاشته است. وى در مقدمه همين رساله، اشارهاى به تخصص خود در كارهاى مهندسى و جغرافيا و نيز آشنايى با زبانهاى فرنگى كرده است: «چون فدوى از اول ايام صبوت الى زمان رشادت، مكنون ضميرم فهم لغات السنه امم و درك معانى صحيحه خطوط و ارباب قلم مىبود تا به تعليم صاحبان ادب و فرهنگ از زبان ترك و تاجيك و عرب و بعض السنه بلاد فرنگ برحسب استعداد خود مايه گرفته، پس به ياد گرفتنِ علوم رياضى و هندسى و غيره شتافته تا بعونالله از آن علوم مدت بيست سال مهماأمكن طرفى بربسته، بعد از اتمام درس و تحصيل، إلى يومنا هذا، بيست سال متوالى است كه براى ساختن قلاع و نقشهكشى و ساختن راه و پل و طراحى باستيان و اردوزنى و سياحت و زيارت به ولايات و سرحدات آذربايجان و گيلان و استرآباد و گرگان و مازندران و عراق عرب و عراق عجم و قفقاز و اسلامبول و مصر و بيتالله و بيت الرسول و مسقط و بنادر فارس و بصره و غيره مأموره بوده و روزنامه و نقشه مفصّل همه ولايات مذكوره را برداشته و بهقدر قوه، انجام قلعهجات سرحدّى و راهسازى و غيره را انجام داده كه در همه ایران حاضر و موجود است و در اين مدت چهل سال كتب زيادى هم ترجمه و تحرير و تأليف نموده».<ref>همان، ص285</ref> | ||
همانگونهكه | همانگونهكه نویسنده خود اشاره كرده، كار او مهندسى و نقشهكشى بوده و به همين دليل به شهرهاى زيادى سفر كرده است. او گزارش برخى از اين مسافرتها را نيز نگاشته كه نسخه برخى از آنها موجود است؛ از آن جمله است: جغرافياى عراق عرب و عجم (نسخه شماره 706 ملك، فهرست 183/2)؛ جغرافياى رودبار قصران (نسخه شماره 702 ملك، فهرست 182/2)؛ جغرافياى آذربايجان (نسخه شماره 1379، فهرست 181/2)؛ اهرام مصر (نسخه شماره 703، فهرست 46/2).<ref>همان، ص286</ref> | ||
يكى ديگر از آثار او تأليفى است كه در چند مورد در همين رساله حاضر از آن ياد كرده است؛ اين اثر درباره جغرافياى عربستان بوده است. او مىگويد: «دو سال اوقات خود را مصروف داشته، كتابى در جغرافيا و تاريخ عرب بيتالله و بيت الرسول كه قبله مسلمانان است به رشته تحرير درآورده تا همه مسلمانان بهرهمند گردند». وى در جاى ديگر نيز با اشاره به آنكه شرح حال رجال معروف مدينه را در جاى ديگر آورده مىگويد: «ذكر احوالات و تعريف هركدام در كتاب مبسوط جغرافياى عربستان كه تأليف نمودهام مذكور داشته». از اين اثر با اين تفصيل سراغى نداريم، جز آنكه در كتابخانه ملك، كتابى با عنوان «تعريف البلاد العربية» موجود است كه تنها 55 برگ دارد (شماره 706، فهرست 155/2).<ref>همان</ref> | يكى ديگر از آثار او تأليفى است كه در چند مورد در همين رساله حاضر از آن ياد كرده است؛ اين اثر درباره جغرافياى عربستان بوده است. او مىگويد: «دو سال اوقات خود را مصروف داشته، كتابى در جغرافيا و تاريخ عرب بيتالله و بيت الرسول كه قبله مسلمانان است به رشته تحرير درآورده تا همه مسلمانان بهرهمند گردند». وى در جاى ديگر نيز با اشاره به آنكه شرح حال رجال معروف مدينه را در جاى ديگر آورده مىگويد: «ذكر احوالات و تعريف هركدام در كتاب مبسوط جغرافياى عربستان كه تأليف نمودهام مذكور داشته». از اين اثر با اين تفصيل سراغى نداريم، جز آنكه در كتابخانه ملك، كتابى با عنوان «تعريف البلاد العربية» موجود است كه تنها 55 برگ دارد (شماره 706، فهرست 155/2).<ref>همان</ref> |
ویرایش