پرش به محتوا

ابن عصفور، علی بن مؤمن: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۵ نوامبر ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - ' اين ' به ' این '
جز (جایگزینی متن - 'يك' به 'یک')
جز (جایگزینی متن - ' اين ' به ' این ')
خط ۳۷: خط ۳۷:
'''اِبْن عُصْفُور، ابوالحسن على بن مؤمن بن محمد بن عصفور اشبيلى حَصْرَمى''' (597-670ق 1201/-1272م)، نحوى، اديب و شاعر بود. وى در سال 597ق در اشبيليه چشم به جهان گشود و نزد مشهورترين علماى عصر خود ابوالحسن دبّاج و ابوعلى شَلوبين به تحصيل نحو پرداخت. مدت 10 سال در ملازمت شلوبين به سربرد و «الکتاب» [[سیبویه، عمرو بن عثمان|سيبویه]] را نزد او خواند و پس از اختلافى كه با او پيدا كرد، اشبيليه را ترك گفت و به ترتيب در شهرهاى شريش، شذونه، مالقه، لورقه و مرسيه مدتى اقامت گزيد و به تدريس نحو پرداخت. او در مجالس درس خود كه طالبان علم را از اطراف و اكناف اندلس به خود جذب كرده بود، «الکتاب» [[سیبویه، عمرو بن عثمان|سيبویه]]، «الجمل» زجّاجى و «ايضاح» ابوعلى فارسی را از حفظ شرح و املاء مى‌كرد. پس از چندى اندلس را به قصد شمال افريقا ترك كرد و در تونس رحل اقامت افكند و به خدمت امير ابوعبدالله محمد بن زكرياى هنتاتى ملقب به المستنصر بالله، كه قبل از رسيدن به حكومت مدتى شاگرد او بود، درآمد و از خواص او شد.
'''اِبْن عُصْفُور، ابوالحسن على بن مؤمن بن محمد بن عصفور اشبيلى حَصْرَمى''' (597-670ق 1201/-1272م)، نحوى، اديب و شاعر بود. وى در سال 597ق در اشبيليه چشم به جهان گشود و نزد مشهورترين علماى عصر خود ابوالحسن دبّاج و ابوعلى شَلوبين به تحصيل نحو پرداخت. مدت 10 سال در ملازمت شلوبين به سربرد و «الکتاب» [[سیبویه، عمرو بن عثمان|سيبویه]] را نزد او خواند و پس از اختلافى كه با او پيدا كرد، اشبيليه را ترك گفت و به ترتيب در شهرهاى شريش، شذونه، مالقه، لورقه و مرسيه مدتى اقامت گزيد و به تدريس نحو پرداخت. او در مجالس درس خود كه طالبان علم را از اطراف و اكناف اندلس به خود جذب كرده بود، «الکتاب» [[سیبویه، عمرو بن عثمان|سيبویه]]، «الجمل» زجّاجى و «ايضاح» ابوعلى فارسی را از حفظ شرح و املاء مى‌كرد. پس از چندى اندلس را به قصد شمال افريقا ترك كرد و در تونس رحل اقامت افكند و به خدمت امير ابوعبدالله محمد بن زكرياى هنتاتى ملقب به المستنصر بالله، كه قبل از رسيدن به حكومت مدتى شاگرد او بود، درآمد و از خواص او شد.


ابن عصفور پس از اقامتى كوتاه در تونس به همراه مخدوم خود راهى بجايه شد و سپس به تونس برگشت و از آنجا دوباره قصد اندلس كرد و به لورقه رفت و پس از آن، عازم غرب اندلس و سلا شد، اما ديرى نپاييد كه به دعوت المستنصر بالله دوباره به تونس برگشت و تا آخر عمر نزد او ماند. بدين سان ملاحظه مى‌كنيم كه وى بيشتر عمر خود را در سفر گذرانيد و در شهرهاى مختلف نزد نخبگان علم و ادب دانش آموخت و شاگردان بسيارى تربيت كرد. ابن سعيد عَنْسى و ابوزكريا يحيى يفرينى (غبرينى) و احتمالاً ابوحيان غرناطى، از جمله شاگردان معروف او بوده‌اند. ابن زبير معتقد است كه وى به جز نحو در ساير علوم اطلاع چندانى نداشت و قرائت و فقه و حديث را نمى‌دانست، اما از فهرست آثار او برمى‌آيد كه در شعر و قواعد آن نيز بسيار توانا بوده و کتاب «ضرائر الشعر» او كه اينك در دست است، بر اين امر دلالت آشكار دارد.
ابن عصفور پس از اقامتى كوتاه در تونس به همراه مخدوم خود راهى بجايه شد و سپس به تونس برگشت و از آنجا دوباره قصد اندلس كرد و به لورقه رفت و پس از آن، عازم غرب اندلس و سلا شد، اما ديرى نپاييد كه به دعوت المستنصر بالله دوباره به تونس برگشت و تا آخر عمر نزد او ماند. بدين سان ملاحظه مى‌كنيم كه وى بيشتر عمر خود را در سفر گذرانيد و در شهرهاى مختلف نزد نخبگان علم و ادب دانش آموخت و شاگردان بسيارى تربيت كرد. ابن سعيد عَنْسى و ابوزكريا يحيى يفرينى (غبرينى) و احتمالاً ابوحيان غرناطى، از جمله شاگردان معروف او بوده‌اند. ابن زبير معتقد است كه وى به جز نحو در ساير علوم اطلاع چندانى نداشت و قرائت و فقه و حديث را نمى‌دانست، اما از فهرست آثار او برمى‌آيد كه در شعر و قواعد آن نيز بسيار توانا بوده و کتاب «ضرائر الشعر» او كه اينك در دست است، بر این امر دلالت آشكار دارد.


ابن عصفور را با توجه به آثارى كه در نحو از وى برجاى مانده، نمى‌توان به مكتب خاصى وابسته دانست. با اين همه، گویى به مكتب بصره تمايل بيشترى داشته است، اگرچه گاهى آراء كوفيان و يا بغداديان را بر بصريان ترجيح مى‌داده. بسيارى از نحویان از جمله ابوحيان غرناطى و ابن هشام در آثار خود به آراء و نظرات او استناد كرده‌اند.
ابن عصفور را با توجه به آثارى كه در نحو از وى برجاى مانده، نمى‌توان به مكتب خاصى وابسته دانست. با این همه، گویى به مكتب بصره تمايل بيشترى داشته است، اگرچه گاهى آراء كوفيان و يا بغداديان را بر بصريان ترجيح مى‌داده. بسيارى از نحویان از جمله ابوحيان غرناطى و ابن هشام در آثار خود به آراء و نظرات او استناد كرده‌اند.


وى شعر نيز مى‌سرود، اما از اشعار او به جز یک دو بيتى كه [[صفدی، خلیل بن ایبک|صفدى]] نقل كرده، اثرى بر جاى نمانده است. در اين دو بيتى وى به عدم تقيد خویش به احكام شرع اشاره مى‌كند. [[صفدی، خلیل بن ایبک|صفدى]] نيز او را از پارسايى دور مى‌داند. علاوه بر اين، زندگى او در دربار المستنصر و حكايتى كه درباره مرگش نقل كرده‌اند، مؤيد اين قول است. او در دهه 670ق و به گفته‌اى در 669ق و يا 663ق در تونس درگذشت و ابن منيّر در رثاى او ابياتى سرود. روايتى كه در اين باره شهرت يافته، از اين قرار است كه گویند در مجلس شراب، نديمان با وى شوخى‌هاى خشن كردند و او را با نارنج چندان بزدند كه جان داد، اما به روايت زركشى سبب مرگ او، شوخى نابجاى سلطان المستنصر بالله بود كه در مجلس عيش و نوش فرمود تا ابن عصفور را در حوض آبى انداختند و وى به علت سرماى شديد، بيمار شد و 3 روز بعد درگذشت. البته روايت [[صفدی، خلیل بن ایبک|صفدى]] غريب جلوه مى‌كند و روايت دوم نيز بسيار متأخر است. از اين رو قباوه در کتاب ابن عصفور و تصريف دو روايت را در هم آميخته و بهتر آن ديده كه وى نخست در اثر شوخى سلطان بيمار شود و 3 روز بعد در اثر ضربات نارنج نديمان جان دهد. اما اين تحليل هم خالى از تكلف نيست. بنابراین امكان دارد كه در اصل روايت تحريفى رخ داده باشد.
وى شعر نيز مى‌سرود، اما از اشعار او به جز یک دو بيتى كه [[صفدی، خلیل بن ایبک|صفدى]] نقل كرده، اثرى بر جاى نمانده است. در این دو بيتى وى به عدم تقيد خویش به احكام شرع اشاره مى‌كند. [[صفدی، خلیل بن ایبک|صفدى]] نيز او را از پارسايى دور مى‌داند. علاوه بر اين، زندگى او در دربار المستنصر و حكايتى كه درباره مرگش نقل كرده‌اند، مؤيد این قول است. او در دهه 670ق و به گفته‌اى در 669ق و يا 663ق در تونس درگذشت و ابن منيّر در رثاى او ابياتى سرود. روايتى كه در این باره شهرت يافته، از این قرار است كه گویند در مجلس شراب، نديمان با وى شوخى‌هاى خشن كردند و او را با نارنج چندان بزدند كه جان داد، اما به روايت زركشى سبب مرگ او، شوخى نابجاى سلطان المستنصر بالله بود كه در مجلس عيش و نوش فرمود تا ابن عصفور را در حوض آبى انداختند و وى به علت سرماى شديد، بيمار شد و 3 روز بعد درگذشت. البته روايت [[صفدی، خلیل بن ایبک|صفدى]] غريب جلوه مى‌كند و روايت دوم نيز بسيار متأخر است. از این رو قباوه در کتاب ابن عصفور و تصريف دو روايت را در هم آميخته و بهتر آن ديده كه وى نخست در اثر شوخى سلطان بيمار شود و 3 روز بعد در اثر ضربات نارنج نديمان جان دهد. اما این تحليل هم خالى از تكلف نيست. بنابراین امكان دارد كه در اصل روايت تحريفى رخ داده باشد.


==آثار==
==آثار==
۶۱٬۱۸۹

ویرایش