۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'جسماني' به 'جسمانی') |
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده') |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
| عنوانهای دیگر =عین الحیاه و هو تتمه التاویلات النجمیه | | عنوانهای دیگر =عین الحیاه و هو تتمه التاویلات النجمیه | ||
| پدیدآوران = | | پدیدآوران = | ||
[[نجمالدین کبری، احمد بن عمر]] ( | [[نجمالدین کبری، احمد بن عمر]] (نویسنده) | ||
[[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد]] ( | [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد]] (نویسنده) | ||
[[مزیدی، احمد فرید]] (محقق) | [[مزیدی، احمد فرید]] (محقق) | ||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
تفاوت زيادى بين روشهاى اين دو مؤلف در اين تفسير ديده مىشود؛ بدين معنى كه آنچه نجمالدين نوشته است گاهى تفسير ظاهر است و آنچه هم جنبه تأويلى و اشارى دارد، بسيار آسان و قابل فهم است و حالآنكه آنچه [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|علاءالدوله سمنانى]] نوشته است، به تفسير ظاهر هيچ مربوط نيست و صرفا مبتنى بر قواعد فلسفى صوفيه است و كسى كه در اصطلاحات ايشان وارد نباشد، چيزى از تفسير او نمىفهمد.<ref>همان</ref> | تفاوت زيادى بين روشهاى اين دو مؤلف در اين تفسير ديده مىشود؛ بدين معنى كه آنچه نجمالدين نوشته است گاهى تفسير ظاهر است و آنچه هم جنبه تأويلى و اشارى دارد، بسيار آسان و قابل فهم است و حالآنكه آنچه [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|علاءالدوله سمنانى]] نوشته است، به تفسير ظاهر هيچ مربوط نيست و صرفا مبتنى بر قواعد فلسفى صوفيه است و كسى كه در اصطلاحات ايشان وارد نباشد، چيزى از تفسير او نمىفهمد.<ref>همان</ref> | ||
در اين تفسير، نقل و شرح احاديث نبوى يا تمسك و استشهاد بدانها قابل توجه مىباشد. اين نكته مسلم است كه احاديث، همچون آيات قرآن، در خدمت تأويلات | در اين تفسير، نقل و شرح احاديث نبوى يا تمسك و استشهاد بدانها قابل توجه مىباشد. اين نكته مسلم است كه احاديث، همچون آيات قرآن، در خدمت تأويلات نویسنده و يا تأييد اصول نظرى وى به كار گرفته شده است؛ گرچه مىتوان برای تعدادى از احاديثى كه در اين تفسير آمده است مستنداتى حداقل در سطح كتابهايى مانند [[صحيح بخارى]] و يا مسلم و يا ساير مسانيد و صحاح اهل سنت يافت، اما بدون شك بخش مهمى از اين احاديث، روايات صوفيه است.<ref>همان، ص334</ref> | ||
همچون برخى تفاسير عرفانى ديگر، در اين تفسير نيز گاهى به كلام بزرگان صوفيه اشاره و از آنها اقوالى ذكر شده است.<ref>همان، ص336</ref> | همچون برخى تفاسير عرفانى ديگر، در اين تفسير نيز گاهى به كلام بزرگان صوفيه اشاره و از آنها اقوالى ذكر شده است.<ref>همان، ص336</ref> | ||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
طريقت نجمالدين، بر پايه شريعت استوار بوده و اهتمام جدى او در تفسير، جمع بين طريقت و شريعت مىباشد. قرآن از زاويه نگاه او متنى مقدس است كه هر كسى از آن بهره خود را اخذ مىنمايد. جنبههاى ظاهرى آن، برای شريعتمداران و عالمان، همانقدر اهميت دارد كه جنبههاى باطنى و لايههاى درونى آن برای اولياء و اصحاب بصيرت و عارفان. از نظر اين عارف، اهل لغت و عربىدانان، بر جنبه ظاهرى قرآن اطلاع مىيابند و اشراف بر ابعاد باطنى و درونى اين كتاب، جز برای ارباب قلوب، ميسر نمىباشد. به عقيده او، كسانى را كه خداوند علم لدنى و الهام، عطا فرموده است جزء اين دسته قرار مىگيرند.<ref>قاسمپور، محسن، ص319</ref> | طريقت نجمالدين، بر پايه شريعت استوار بوده و اهتمام جدى او در تفسير، جمع بين طريقت و شريعت مىباشد. قرآن از زاويه نگاه او متنى مقدس است كه هر كسى از آن بهره خود را اخذ مىنمايد. جنبههاى ظاهرى آن، برای شريعتمداران و عالمان، همانقدر اهميت دارد كه جنبههاى باطنى و لايههاى درونى آن برای اولياء و اصحاب بصيرت و عارفان. از نظر اين عارف، اهل لغت و عربىدانان، بر جنبه ظاهرى قرآن اطلاع مىيابند و اشراف بر ابعاد باطنى و درونى اين كتاب، جز برای ارباب قلوب، ميسر نمىباشد. به عقيده او، كسانى را كه خداوند علم لدنى و الهام، عطا فرموده است جزء اين دسته قرار مىگيرند.<ref>قاسمپور، محسن، ص319</ref> | ||
اين نظريه، از فروع تئورى كلى عارفان درباره جهان نشأت مىگيرد كه هر چيزى را در جهان داراى ظاهر و باطن مىدانند و قرآن نيز كه كتاب تدوين است، در تبعيت از اين قانون مستثنى نمىباشد. | اين نظريه، از فروع تئورى كلى عارفان درباره جهان نشأت مىگيرد كه هر چيزى را در جهان داراى ظاهر و باطن مىدانند و قرآن نيز كه كتاب تدوين است، در تبعيت از اين قانون مستثنى نمىباشد. نویسنده در رويكرد كلى خود به قرآن، با توجه به اين اصل بنيادين، تفسير خود را فراهم آورده است. او اين اصل را، در تأويل آيه شريفه ''' «وَ كذلِك نُرِي إِبْراهِيمَ مَلَكوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» '''.<ref>انعام: 75</ref>خاطرنشان مىسازد كه جسمانیت، دنيا، صورت، شهادت و ملك، عناوين جنبه ظاهرى جهان هستىاند و روحانیت، آخرت، معنا و غيب الغيوب، عناوين جنبه باطنى جهان. انسان و قرآن نيز در اين چارچوب و قاعده قابل تعريفند.<ref>همان، ص320</ref> | ||
از نظر او اين سخن خدا كه مىگويد: ''' «أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ» '''، بهترين گواه بر ظاهر و باطن داشتن قرآن است. به نظر وى، ظاهر و باطن قرآن نيز هماهنگ با آن اصل كلى است كه قبلا مورد اشارت قرار گرفت.<ref>همان</ref> | از نظر او اين سخن خدا كه مىگويد: ''' «أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ» '''، بهترين گواه بر ظاهر و باطن داشتن قرآن است. به نظر وى، ظاهر و باطن قرآن نيز هماهنگ با آن اصل كلى است كه قبلا مورد اشارت قرار گرفت.<ref>همان</ref> | ||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
ب) تطبيق آيات با اصول تصوف و سلوك عرفانى؛ به ديگر سخن، در تفسير او كوشش مىشود اصطلاحات عرفانى و سير و سلوكى با استناد به آيات قرآنى، استنباط شوند. آنچه كه اين ادعا را اثبات مىكند، شيوه خود مفسر در ديگر اثر عرفانى او؛ يعنى كتاب «مرصاد العباد» است.<ref>همان</ref> | ب) تطبيق آيات با اصول تصوف و سلوك عرفانى؛ به ديگر سخن، در تفسير او كوشش مىشود اصطلاحات عرفانى و سير و سلوكى با استناد به آيات قرآنى، استنباط شوند. آنچه كه اين ادعا را اثبات مىكند، شيوه خود مفسر در ديگر اثر عرفانى او؛ يعنى كتاب «مرصاد العباد» است.<ref>همان</ref> | ||
ويژگى اصلى اثر حاضر، جمع بين ظاهر و باطن آيات مىباشد. تأمل در ديدگاه كلى | ويژگى اصلى اثر حاضر، جمع بين ظاهر و باطن آيات مىباشد. تأمل در ديدگاه كلى نویسنده در مورد قرآن، اين تلقى را اثبات مىكند كه اين مفسر در جمع بين مفاهيم ظاهرى و باطنى آيات قرآنى، اهتمام جدّى داشته است و اين نكته در سراسر تفسيرش نمود دارد. گو اينكه، وجه غالب نگرش تفسيرى او، تأويل و لحاظ كردن جنبههاى باطنى و درونى واژگان و آيات الهى است. اما با توجه به بينش خاص او در عرفان و تصوف و پايبندى وى به شريعت و مفاهيم ظاهرى آيات (و اينكه وى به معانى ظاهرى و تفسير توجه مىورزد) آن جهتگيرى ويژه، نتوانسته او را از مقصود واقعى كه در تفسير بهدنبال آن است، غافل نمايد. اكنون برخى از مواردى كه نگرش تفسيرى او در جمع بين ظاهر و باطن را نشان مىدهد، بيان مىداريم: | ||
#قتل نفس در معناى ظاهرى و باطنى: نجمالدين دايه در تأويل آيه شريفه: ''' «وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ إِنَّكمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكمْ بِاتِّخاذِكمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلى بارِئِكمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكمْ ذلِكمْ خَيْرٌ لَكمْ عِنْدَ بارِئِكمْ» '''.<ref>بقره: 54</ref>، گفته است: «قتل نفس ظاهرى، معناى معهود و معلومى دارد كه برای مؤمن و كافر ميسر است، اما قتل نفس در معناى باطنى قهر و شكست نفس است كه جز برای خواص حق كه با شمشير صدق به جنگ با آن مىروند ميسر نيست. جنگى كه با نصرت حق، همراه است. و اين توفيق، برای صديقان فراهم است كه مرتبه صديق، فوق مرتبه شهيد است.<ref>همان، ص322</ref> | #قتل نفس در معناى ظاهرى و باطنى: نجمالدين دايه در تأويل آيه شريفه: ''' «وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ إِنَّكمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكمْ بِاتِّخاذِكمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلى بارِئِكمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكمْ ذلِكمْ خَيْرٌ لَكمْ عِنْدَ بارِئِكمْ» '''.<ref>بقره: 54</ref>، گفته است: «قتل نفس ظاهرى، معناى معهود و معلومى دارد كه برای مؤمن و كافر ميسر است، اما قتل نفس در معناى باطنى قهر و شكست نفس است كه جز برای خواص حق كه با شمشير صدق به جنگ با آن مىروند ميسر نيست. جنگى كه با نصرت حق، همراه است. و اين توفيق، برای صديقان فراهم است كه مرتبه صديق، فوق مرتبه شهيد است.<ref>همان، ص322</ref> |
ویرایش