الرسالة الثانية لأبي‌دلف رحالة القرن العاشر: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۴ نوامبر ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده'
جز (جایگزینی متن - 'ايران' به 'ایران')
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده')
خط ۸: خط ۸:
[[مرسی، محمد منیر]] (مترجم و محقق)
[[مرسی، محمد منیر]] (مترجم و محقق)


[[ابودلف خزرجی، مسعر بن مهلهل]] (نويسنده)
[[ابودلف خزرجی، مسعر بن مهلهل]] (نویسنده)


[[خالدوف، انس]] (محقق)
[[خالدوف، انس]] (محقق)
خط ۳۶: خط ۳۶:
در ابتداى اين بحث لازم است، مطالبى درباره اولين رساله ابودلف ذكر شود. رساله نخست با سفر او به بخارا و از آن جا به چين آغاز مى‌شود. چنين مى‌نمايد كه در حدود 331ق942/م فرستادگاني از سوي «قالين بن الشخير» پادشاه چين برای وصلت ميان دو خاندان شاهي به بخارا آمده بودند. ابودلف به هنگام بازگشت هيأت از بخارا آنان را همراهي كرد. گروهي از محققان نسبت به صحت سفر ابودلف مندرج در رساله نخست نظر منفي ابراز داشته‌اند؛ اما دليلي وجود ندارد كه بتوان رساله اول را تمام كمال خيال پردازانه ناميد. بعضي مطالب او درباره فرمانرواي سيستان مورد تأييد است. چه‌بسا بسياري از مسموعات بدون رعايت صحت و سقم آنها به مطالب مورد نظر مؤلف افزوده شده باشد.
در ابتداى اين بحث لازم است، مطالبى درباره اولين رساله ابودلف ذكر شود. رساله نخست با سفر او به بخارا و از آن جا به چين آغاز مى‌شود. چنين مى‌نمايد كه در حدود 331ق942/م فرستادگاني از سوي «قالين بن الشخير» پادشاه چين برای وصلت ميان دو خاندان شاهي به بخارا آمده بودند. ابودلف به هنگام بازگشت هيأت از بخارا آنان را همراهي كرد. گروهي از محققان نسبت به صحت سفر ابودلف مندرج در رساله نخست نظر منفي ابراز داشته‌اند؛ اما دليلي وجود ندارد كه بتوان رساله اول را تمام كمال خيال پردازانه ناميد. بعضي مطالب او درباره فرمانرواي سيستان مورد تأييد است. چه‌بسا بسياري از مسموعات بدون رعايت صحت و سقم آنها به مطالب مورد نظر مؤلف افزوده شده باشد.


رساله حاضر كه مشتمل بر مشاهدات نويسنده از سرزمين‌هاى مختلف است، بايد ادامه و دنباله رساله نخست باشد. در رساله نخست شرح سفر به آسياي مركزي، تبت، چين، هندوستان و سيستان آمده است. اين رساله نيز شرح سفري است كه از شيز در آذربايجان آغاز شده است. متعاقب آن ابودلف راه شمال را در پيش گرفته و روانه باكو در شيروان و سپس تفليس شده و از آن جا دوباره به آذربايجان و نواحي اردبيل و شهرزور روي آورده و سپس از طريق کرمانشاهان راه همدان، ري، طبرستان، قومس، نيشابور، طوس و هرات را در پيش گرفته و پس از آن به شرح اصفهان و شهرهای خوزستان پرداخته است.
رساله حاضر كه مشتمل بر مشاهدات نویسنده از سرزمين‌هاى مختلف است، بايد ادامه و دنباله رساله نخست باشد. در رساله نخست شرح سفر به آسياي مركزي، تبت، چين، هندوستان و سيستان آمده است. اين رساله نيز شرح سفري است كه از شيز در آذربايجان آغاز شده است. متعاقب آن ابودلف راه شمال را در پيش گرفته و روانه باكو در شيروان و سپس تفليس شده و از آن جا دوباره به آذربايجان و نواحي اردبيل و شهرزور روي آورده و سپس از طريق کرمانشاهان راه همدان، ري، طبرستان، قومس، نيشابور، طوس و هرات را در پيش گرفته و پس از آن به شرح اصفهان و شهرهای خوزستان پرداخته است.


رساله دوم، بدين جا خاتمه مى‌پذيرد و گمان نمى‌رود در اين قسمت بندى‌ها خط سير مؤلف به صورتي منظم و پيگير ارائه شده باشد. از شرح بعضي نواحي چنين برمى‌آيد كه ابودلف شخصاً آنها را نديده باشد. به نظر مي‌رسد كه او ديلم و خوارزم را به درستي نمى‌شناخته، چرا كه به صورتي مشروح تصويري از آن سرزمين‌ها ارائه ننموده و تنها به ذكر مطالب كلي و مختصر بسنده كرده است و اين نحوه بيان مطلب متفاوت با شرح نقاطي است كه مؤلف بدان جاها سفر كرده و آنها را نيك مى‌شناخته است.
رساله دوم، بدين جا خاتمه مى‌پذيرد و گمان نمى‌رود در اين قسمت بندى‌ها خط سير مؤلف به صورتي منظم و پيگير ارائه شده باشد. از شرح بعضي نواحي چنين برمى‌آيد كه ابودلف شخصاً آنها را نديده باشد. به نظر مي‌رسد كه او ديلم و خوارزم را به درستي نمى‌شناخته، چرا كه به صورتي مشروح تصويري از آن سرزمين‌ها ارائه ننموده و تنها به ذكر مطالب كلي و مختصر بسنده كرده است و اين نحوه بيان مطلب متفاوت با شرح نقاطي است كه مؤلف بدان جاها سفر كرده و آنها را نيك مى‌شناخته است.
خط ۴۲: خط ۴۲:
سخنان ابودلف در بعضي موارد با كلمه «مى‌گويند» آغاز مى‌شود. اين نيز سبب مى‌شود كه خواننده چنين پندارد كه وي به آن نقاط سفر نكرده است. او در رساله دوم، نه از نقطه عزيمت سخن مى‌گويد و نه از پایان خط سير. گاه نيز مسير حركت او با حلقه‌هاي ضعيفي پيوند يافته‌اند. یکی از نمونه‌هاي آن مسير آرارات تا شهرزور و مهم‌تر از آن مسير نيشابور تا اصفهان است. در اين جا نظم و توالي زماني مشهود نيست. ابودلف ضمن شرح حوادث در شهرزور تاريخ 341ق را ذكر مى‌كند؛ ولي متعاقب آن هنگام بحث از کرمانشاهان تاريخ 340ق را مى‌آورد. اين خود مؤيد آن است كه رساله پس از پایان سفر و برپايه به ياد مانده‌ها نوشته شده است.
سخنان ابودلف در بعضي موارد با كلمه «مى‌گويند» آغاز مى‌شود. اين نيز سبب مى‌شود كه خواننده چنين پندارد كه وي به آن نقاط سفر نكرده است. او در رساله دوم، نه از نقطه عزيمت سخن مى‌گويد و نه از پایان خط سير. گاه نيز مسير حركت او با حلقه‌هاي ضعيفي پيوند يافته‌اند. یکی از نمونه‌هاي آن مسير آرارات تا شهرزور و مهم‌تر از آن مسير نيشابور تا اصفهان است. در اين جا نظم و توالي زماني مشهود نيست. ابودلف ضمن شرح حوادث در شهرزور تاريخ 341ق را ذكر مى‌كند؛ ولي متعاقب آن هنگام بحث از کرمانشاهان تاريخ 340ق را مى‌آورد. اين خود مؤيد آن است كه رساله پس از پایان سفر و برپايه به ياد مانده‌ها نوشته شده است.


نويسنده در نگارش رساله كوشيده است تا رسم و سنت جغرافى‌نگاران اسلامی را رعايت كند. او همانند ديگر جغرافى‌نگاران درصدد برآمده تا مساحت و محل نواحي مسكوني، آب‌ها، ميوه‌ها، محصولات و نيز بناهاي قابل توجه را از نظر خواننده بگذراند؛ ولي اطلاعات تاریخی در رساله او اندك است. وي از آثار مهم به اختصار ياد كرده، ولي در عوض نكته‌هاي بسيار جالبي را نيز به شرح آورده است. شايد او از نخستين مؤلفيني باشد كه از نفت باكو وخانقين و جايگاه به بند كشيده شدن ضحاك (بيوراسب) در دماوند ياد كرده است.
نویسنده در نگارش رساله كوشيده است تا رسم و سنت جغرافى‌نگاران اسلامی را رعايت كند. او همانند ديگر جغرافى‌نگاران درصدد برآمده تا مساحت و محل نواحي مسكوني، آب‌ها، ميوه‌ها، محصولات و نيز بناهاي قابل توجه را از نظر خواننده بگذراند؛ ولي اطلاعات تاریخی در رساله او اندك است. وي از آثار مهم به اختصار ياد كرده، ولي در عوض نكته‌هاي بسيار جالبي را نيز به شرح آورده است. شايد او از نخستين مؤلفيني باشد كه از نفت باكو وخانقين و جايگاه به بند كشيده شدن ضحاك (بيوراسب) در دماوند ياد كرده است.


در رساله از بعضي آثار معماری روزگاران كهن به ويژه آثار دوران هخامنشي و عهد ساساني ياد شده است كه شگفتي اعراب و جغرافى‌نگاران سده‌هاي 4 و 5ق را برانگيخته بوده و اغلب بر خود فرض مى‌دانسته‌اند، از عمده‌ترين اين آثار ياد كنند.
در رساله از بعضي آثار معماری روزگاران كهن به ويژه آثار دوران هخامنشي و عهد ساساني ياد شده است كه شگفتي اعراب و جغرافى‌نگاران سده‌هاي 4 و 5ق را برانگيخته بوده و اغلب بر خود فرض مى‌دانسته‌اند، از عمده‌ترين اين آثار ياد كنند.
۶۱٬۱۸۹

ویرایش