۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ؛' به '؛') |
جز (جایگزینی متن - 'ايران' به 'ایران') |
||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
در مورد مباحث كتاب چند نكته گفتنى است: | در مورد مباحث كتاب چند نكته گفتنى است: | ||
#نويسنده يادآور شده است كه نشاط و فعاليت شيعى در مصر به وسيله جمعيت تقريب در اواسط دهه چهل (1945م.) آشكار شد و تا دهه هفتاد (1979-1970م.) ادامه يافت و در دهه هفتاد جمعيت آل البيت(ع) ظاهر شد. در آغاز وضعيت مناسب بود ولى با شروع قيام و پيروزى انقلاب اسلامى در | #نويسنده يادآور شده است كه نشاط و فعاليت شيعى در مصر به وسيله جمعيت تقريب در اواسط دهه چهل (1945م.) آشكار شد و تا دهه هفتاد (1979-1970م.) ادامه يافت و در دهه هفتاد جمعيت آل البيت(ع) ظاهر شد. در آغاز وضعيت مناسب بود ولى با شروع قيام و پيروزى انقلاب اسلامى در ایران، وضعيت دگرگون شد و حكومت مصر مانع ادامه فعاليت اين جمعيت شد. در دهه هشتاد (1989-1980م.) انقلاب اسلامى در مصر منعكس شد و تأثير گذاشت و با همه اختناق و سختگيرى نسبت به شیعیان، باز هم از ميان همه گرايشها و مذاهب فكرى و دينى، شيعه در قلب مبارزه و فعاليت سياسى و حركت اسلامى قرار گرفت. و «دارالبداية» اولين مركز شيعى بود كه به نشر انديشههاى شيعى در مصر پرداخت و بعد از آن دارالهدف پديد آمد و در برابر شبهات سلفى و وهابى به مبارزه و جهاد فرهنگى پرداختند. و البته فضاى سياسى و فكرى براى فعاليت شیعیان در اين دوران هيچ مساعد نبود و بلكه حملات و تهديدات متعددى متوجه آنان مىشد.<ref>مقدمه، ص5</ref> | ||
#نويسنده در مقدمهاش تأكيد كرده است كه در اين اثر هدفش اين نيست كه رشد جغرافيايى يا آمارى شيعه در مصر را بررسى و روشن كند بلكه هدفش اين است كه ثابت كند كه تشيع در مصر اصيل است و تسنن بعد از آن وارد شده است. او همچنين بيان كرده است كه آمار دقيقى از تعداد جمعيت شيعه در مصر امروز وجود ندارد و شیعیان در مكانهاى مختلف مصر پراكنده شدهاند و كسانى كه تقيه مىكنند بسيار بيشتر از كسانى هستند كه تشيع خود را آشكار مىسازند.<ref>همان، ص6</ref> | #نويسنده در مقدمهاش تأكيد كرده است كه در اين اثر هدفش اين نيست كه رشد جغرافيايى يا آمارى شيعه در مصر را بررسى و روشن كند بلكه هدفش اين است كه ثابت كند كه تشيع در مصر اصيل است و تسنن بعد از آن وارد شده است. او همچنين بيان كرده است كه آمار دقيقى از تعداد جمعيت شيعه در مصر امروز وجود ندارد و شیعیان در مكانهاى مختلف مصر پراكنده شدهاند و كسانى كه تقيه مىكنند بسيار بيشتر از كسانى هستند كه تشيع خود را آشكار مىسازند.<ref>همان، ص6</ref> | ||
#نويسنده همچنين متذكر شده است كه امروزه اثرى از شیعیان اسماعيلى در مصر نيست و شیعیان حاضر در اين كشور اكنون همان مذهب تشيع دوازده امامى را دارند كه در | #نويسنده همچنين متذكر شده است كه امروزه اثرى از شیعیان اسماعيلى در مصر نيست و شیعیان حاضر در اين كشور اكنون همان مذهب تشيع دوازده امامى را دارند كه در ایران، عراق، كشورهاى خليج فارس، عربستان، لبنان، پاكستان و... رايج است. البته گروههايى از شیعیان مثل علويان و اسماعيليان در سوريه و يمن و هند يافت مىشود. او افزوده است كه جمعيتى به نام بُهره از طايفهاى وابسته به اسماعيليان هستند. آنان از نظر عبادات و شعائرشان اختلافى با شیعیان امامى ندارند ولى از نظر اعتقادى و بحث امامت جدا هستند و فقط شش امام نخستين از امامان دوازدهگانه را به عنوان رهبر خود پذيرفتهاند.<ref>متن كتاب، ص169-176</ref> | ||
#از نكات جالب اين اثر اين است كه نويسنده فهرستى از اسامى استادان و شيوخ الازهر را عرضه كرده كه با شیعیان تعامل و گفتگو داشته و آنان را يارى كردهاند. در اين فهرست اسامى استادان بزرگى چون محمد مصطفى مراغى و شيخ محمود شلتوت ديده مىشود.<ref>همان، ص201</ref>همچنين در اين فهرست يكى از شيوخ الازهر استاد سليم البشرى ذكر شده كه در سال 1916م. درگذشته است. سليم البشرى همان بود كه با علامه [[شرفالدین، عبدالحسین|سيدعبدالحسين شرفالدين]] بارها مكاتبه كرد و به اين ترتيب كتاب تأثيرگذار «[[المراجعات]]» پديد آمد. | #از نكات جالب اين اثر اين است كه نويسنده فهرستى از اسامى استادان و شيوخ الازهر را عرضه كرده كه با شیعیان تعامل و گفتگو داشته و آنان را يارى كردهاند. در اين فهرست اسامى استادان بزرگى چون محمد مصطفى مراغى و شيخ محمود شلتوت ديده مىشود.<ref>همان، ص201</ref>همچنين در اين فهرست يكى از شيوخ الازهر استاد سليم البشرى ذكر شده كه در سال 1916م. درگذشته است. سليم البشرى همان بود كه با علامه [[شرفالدین، عبدالحسین|سيدعبدالحسين شرفالدين]] بارها مكاتبه كرد و به اين ترتيب كتاب تأثيرگذار «[[المراجعات]]» پديد آمد. | ||
#نويسنده تأكيد كرده است كه اينكه شيعه شمار بسيارى از كسانى را كه صحابه ناميده مىشوند مردود شمرده و نمىپذيرد به خاطر اسباب ذيل است: 1. تعريف صحابى بر آنها منطبق نيست؛ 2. بعد از رحلت پيامبر(ص) از خط نبوى منحرف شدند؛ 3. از نصوص دينى منحرف شده و تجاوز كردهاند؛ 4. آنان احاديثى دروغ به نام پيامبر(ص) وضع و جعل كردهاند؛ 5. آنها دشمنى [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] را در دل داشته و در عمل با او دشمنى كردهاند؛ 6. آنها همقسم با معاويه و شریک جناياتش شدند.<ref>همان، ص203</ref> | #نويسنده تأكيد كرده است كه اينكه شيعه شمار بسيارى از كسانى را كه صحابه ناميده مىشوند مردود شمرده و نمىپذيرد به خاطر اسباب ذيل است: 1. تعريف صحابى بر آنها منطبق نيست؛ 2. بعد از رحلت پيامبر(ص) از خط نبوى منحرف شدند؛ 3. از نصوص دينى منحرف شده و تجاوز كردهاند؛ 4. آنان احاديثى دروغ به نام پيامبر(ص) وضع و جعل كردهاند؛ 5. آنها دشمنى [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] را در دل داشته و در عمل با او دشمنى كردهاند؛ 6. آنها همقسم با معاويه و شریک جناياتش شدند.<ref>همان، ص203</ref> |
ویرایش