۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'است<ref>' به 'است.<ref>') |
جز (جایگزینی متن - ' حسين' به ' حسین') |
||
| خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
}} | }} | ||
'''تنبيه وسنى العين بتنزة الحسن و الحسين في مفاخرة بنى السبطين''' اثر عربى [[عاملی موسوی، محمد بن علی| سيد محمد بن على بن حيدر بن محمد بن نجمالدين عاملى موسوى]]، نقد ديدگاهى است كه در كتاب «[[عمدة الطالب في أنساب آل ابيطالب]]» درباره ترجيح اولاد امام حسن(ع) بر اولاد امام | '''تنبيه وسنى العين بتنزة الحسن و الحسين في مفاخرة بنى السبطين''' اثر عربى [[عاملی موسوی، محمد بن علی| سيد محمد بن على بن حيدر بن محمد بن نجمالدين عاملى موسوى]]، نقد ديدگاهى است كه در كتاب «[[عمدة الطالب في أنساب آل ابيطالب]]» درباره ترجيح اولاد امام حسن(ع) بر اولاد امام حسین(ع) ارائه شده است. | ||
== ساختار == | == ساختار == | ||
| خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
هدف اصلى مؤلف، انتقاد از [[ابن عنبة، احمد بن علی|ابن عنبه]] به خاطر موضع او در ترجيح فرزندان امام حسن(ع) بر فرزندان امام | هدف اصلى مؤلف، انتقاد از [[ابن عنبة، احمد بن علی|ابن عنبه]] به خاطر موضع او در ترجيح فرزندان امام حسن(ع) بر فرزندان امام حسین(ع) است. داستان اين ترجيح از خبر مربوط به ازدواج امام حسین(ع) با شهربانو آغاز مىشود. [[ابن عنبة، احمد بن علی|ابن عنبه]] با توجه به اخبار رسيده درباره شهربانو و انكار آن، مسأله را از روى انگيزه مذهبى زيدى و امامى بررسى تحليل كرده و بر آن است كه اماميه اين مسأله را با انگيزه ترجيح فرزندان امام حسین(ع) بر فرزندان امام حسن(ع)مطرح كردهاند. وى با اشاره به اين كه اين مطلب مورد انكار بسيارى از نسبشناسان و مورخان قرار گرفته، عبارتى را نقل مىكند كه دقيقا همان عبارت موضوع اصلى اين كتاب است. | ||
اين مطلب سبب شده است تا مؤلف در نخستين بخش كتاب درباره اصل خبر ازدواج امام | اين مطلب سبب شده است تا مؤلف در نخستين بخش كتاب درباره اصل خبر ازدواج امام حسین(ع) با شهربانو، گزارشى را ارائه كرده و سپس به سراغ ساير استدلالهاى [[ابن عنبة، احمد بن علی|ابن عنبه]] درباره عرب و عجم و ملوكيت برود.<ref>متن كتاب، ص47</ref> | ||
مؤلف به مناسبت آن كه يكى از استدلالهاى اصلى [[ابن عنبة، احمد بن علی|ابن عنبه]] چنين است كه عرب، پادشاهى را فضيلت نمىشمرد، نادرستى آن را با ذكر برخى از نمونهها برشمرده و رفتن به دنبال سلطنت را يك فضيلت دانسته و به همين مناسبت، شروع به نقل رواياتى در فضيلت سلطان از منابع مختلف كرده است. وى مصداق اين روايت را نه تنها سلطان عادل متقى، بلكه سلطان غير اسلامى نيز دانسته و احترام به وى را لازم مىشمرد. جالب است بدانيم كه خود وى اشعارى در ستايش سلطان مراد عثمانى دارد. | مؤلف به مناسبت آن كه يكى از استدلالهاى اصلى [[ابن عنبة، احمد بن علی|ابن عنبه]] چنين است كه عرب، پادشاهى را فضيلت نمىشمرد، نادرستى آن را با ذكر برخى از نمونهها برشمرده و رفتن به دنبال سلطنت را يك فضيلت دانسته و به همين مناسبت، شروع به نقل رواياتى در فضيلت سلطان از منابع مختلف كرده است. وى مصداق اين روايت را نه تنها سلطان عادل متقى، بلكه سلطان غير اسلامى نيز دانسته و احترام به وى را لازم مىشمرد. جالب است بدانيم كه خود وى اشعارى در ستايش سلطان مراد عثمانى دارد. | ||
نكته ديگر در كلام [[ابن عنبة، احمد بن علی|ابن عنبه]] آن است كه مىگويد برخى از عوام، بحث از اجتماع نبوت و ملك در على بن | نكته ديگر در كلام [[ابن عنبة، احمد بن علی|ابن عنبه]] آن است كه مىگويد برخى از عوام، بحث از اجتماع نبوت و ملك در على بن حسین(ع) کردهاند. مؤلف در اينجا نيز به پاسخگويى برخاسته و مىگويد: ما اصرارى در اين باره از سوى بنى الحسين(ع) نديدهايم. تنها اشارتى كه در متون كهن آمده همان وصف «ابن الخيرتين» براى [[امام سجاد(ع)]] است كه در [[ربيع الأبرار و نصوص الأخبار|ربيع الابرار]] (334/1) [[زمخشری، محمود بن عمر|زمخشرى]] آمده است.<ref>همان، ص65</ref> | ||
وى مىگويد كه بنى الحسين(ع)مفاخر زيادى دارند و او تمامى آنها را در ابياتى كه سروده، در حاشيه عمدة الطالب نسخه خود درج كرده است. او البته در مقام مقايسه امام حسن(ع) و امام | وى مىگويد كه بنى الحسين(ع)مفاخر زيادى دارند و او تمامى آنها را در ابياتى كه سروده، در حاشيه عمدة الطالب نسخه خود درج كرده است. او البته در مقام مقايسه امام حسن(ع) و امام حسین(ع) نيست. چون طرح اين بحث را در مقايسه آنان، ناروا مىداند. | ||
سخن بعدى [[ابن عنبة، احمد بن علی|ابن عنبه]] اين است كه اين مطلب، يعنى شرافت ياد شده، حتى اگر درست باشد، چيزى نيست. اما مؤلف اصرار دارد كه چرا چيزى نيست؟ همين لقب «شريف» كه اكنون به شرفا به كار مىرود، نشانگر آن است كه ملك و پادشاهى، فخر است و عرب هم به آن افتخار دارد و در هر زمان براى همه از حسنى و | سخن بعدى [[ابن عنبة، احمد بن علی|ابن عنبه]] اين است كه اين مطلب، يعنى شرافت ياد شده، حتى اگر درست باشد، چيزى نيست. اما مؤلف اصرار دارد كه چرا چيزى نيست؟ همين لقب «شريف» كه اكنون به شرفا به كار مىرود، نشانگر آن است كه ملك و پادشاهى، فخر است و عرب هم به آن افتخار دارد و در هر زمان براى همه از حسنى و حسینى، مطرح بوده است. كسى كه مادرش از يك خاندان سلطنتى باشد، بر كسى كه پدرش اهل بازار يا صعلوك باشد برترى دارد. شگفت آن كه در اينجا به اين نكته اشاره دارد كه بنى الحسين(ع)، نه تنها به ولادت خود از يزدجرد ياد مىكند كه به ولادت خود از ابوبكر هم كه خليفه اول بوده ياد كردهاند. سپس شعر [[شریف الرضی، محمد بن حسین|شريف رضى]] را به عنوان شاهد آورده است.<ref>همان، ص66</ref>اين اشاره به ام فروه، مادر [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] دختر قاسم بن محمد بن ابىبكر است. | ||
نويسنده سپس به سراغ نكته بعدى [[ابن عنبة، احمد بن علی|ابن عنبه]] مىرود. او گفته بود: اگر اين امر فضيلت باشد، براى بنى الحسن هم هست؛ زيرا فاطمه بنت الحسين(ع) که گفته مىشود با على بن الحسين(ع) از يك مادر بودهاند، مادر اولاد حسن بن حسن بن على بن ابىطالب(ع) است. نويسنده مىگويد: اكنون روشن شد كه او نيز اصرار دارد تا اولاد امام حسن(ع) را هم داخل در ولادت از كسرى نمايد. | نويسنده سپس به سراغ نكته بعدى [[ابن عنبة، احمد بن علی|ابن عنبه]] مىرود. او گفته بود: اگر اين امر فضيلت باشد، براى بنى الحسن هم هست؛ زيرا فاطمه بنت الحسين(ع) که گفته مىشود با على بن الحسين(ع) از يك مادر بودهاند، مادر اولاد حسن بن حسن بن على بن ابىطالب(ع) است. نويسنده مىگويد: اكنون روشن شد كه او نيز اصرار دارد تا اولاد امام حسن(ع) را هم داخل در ولادت از كسرى نمايد. | ||
اما آخرين مطلب [[ابن عنبة، احمد بن علی|ابن عنبه]]، به گونهاى است كه بحث مفاضله را به سوى امام حسن(ع) و امام | اما آخرين مطلب [[ابن عنبة، احمد بن علی|ابن عنبه]]، به گونهاى است كه بحث مفاضله را به سوى امام حسن(ع) و امام حسین(ع) برده و گفت كه حسن(ع) امام برادرش حسین(ع) بوده، اما عكس آن نبوده است. مؤلف كه يك شيعه امامى است و حد امامت را بسيار والا مىداند، معتقد است اين مطالب درباره اولاد امام حسن(ع) و امام حسین(ع) رواست، اما طرح آن، درباره خود آن دو بزرگوار، چه از سوى زيدى يا امامى، جسارت است. | ||
مؤلف هنگامى كه به شرح آخرين نكته [[ابن عنبة، احمد بن علی|ابن عنبه]] مىرسد، وارد بحث تازهاى مىشود كه اشاره به سخنى از [[ابن ابیالحدید، عبدالحمید بن هبةالله|ابن ابىالحديد]] در مقايسه ميان رفتار امام حسن(ع) و امام | مؤلف هنگامى كه به شرح آخرين نكته [[ابن عنبة، احمد بن علی|ابن عنبه]] مىرسد، وارد بحث تازهاى مىشود كه اشاره به سخنى از [[ابن ابیالحدید، عبدالحمید بن هبةالله|ابن ابىالحديد]] در مقايسه ميان رفتار امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در قيام و عدم قيام است. [[ابن ابیالحدید، عبدالحمید بن هبةالله|ابن ابىالحديد]] مىگويد كه امام حسین(ع) به دليل قيامش ولو بدون ياور، سبب شد تا قدرش نزد مردم بالا رفته و كسانى او را بر امام حسن(ع) ترجيح دهند. سپس خودش مىافزايد: از نظر ما هر دو مساوى هستند. زيرا يكى به آيه '''«الا ان تتقوا منهم تقاة»''' عمل كرده و ديگرى به «اعزاز دين» پرداخته است.<ref>همان، ص70</ref>و<ref>شرح نهجالبلاغه:65</ref>مؤلف با اشاره به سخن [[ابن ابیالحدید، عبدالحمید بن هبةالله|ابن ابىالحديد]]، اشاره به آن دارد كه بسا كسانى، اگر مفاضلهاى باشد، امام حسین(ع) را بر برادرش ترجيح دهند. وى حتى بعد از نقل استدلال [[ابن ابیالحدید، عبدالحمید بن هبةالله|ابن ابىالحديد]] در مساوات، آن را مورد انتقاد هم قرار داده است. | ||
نويسنده اين نكته [[ابن عنبة، احمد بن علی|ابن عنبه]] كه گفته بود امام حسن، امام برادرش | نويسنده اين نكته [[ابن عنبة، احمد بن علی|ابن عنبه]] كه گفته بود امام حسن، امام برادرش حسین بوده نه به عكس را با استفاده از مطلبى از «البحر الزخار» درباره يكى از امامان زيدى و برادرش، چنين توجيه مىكند كه تقدم زمانى امامت امام حسن(ع)، دليل بر فضل نيست.<ref>ص 71</ref>طبعا در اينجا بحثهاى ديگرى هم مطرح شده كه به صرف اين كه در مباحث كلامى شيعه تازه است، اهميت داشته و براى تفصيل، بايد اصل كتاب را مطالعه كرد. | ||
مؤلف از اين كه [[ابن عنبة، احمد بن علی|ابن عنبه]] در آخرين عبارتش جمله «مما تقوّله الامامية» را آورده، ناراحت شده و به مناسبت، مقايسهاى ميان ديدگاههاى اماميه و زيديه درباره حسنين(ع)آورده است. به نظر وى اماميه با توجه به ديدگاه خود درباره عصمت هر دو امام، از اصل، در پى مفاضله ميان آنها نبوده است. | مؤلف از اين كه [[ابن عنبة، احمد بن علی|ابن عنبه]] در آخرين عبارتش جمله «مما تقوّله الامامية» را آورده، ناراحت شده و به مناسبت، مقايسهاى ميان ديدگاههاى اماميه و زيديه درباره حسنين(ع)آورده است. به نظر وى اماميه با توجه به ديدگاه خود درباره عصمت هر دو امام، از اصل، در پى مفاضله ميان آنها نبوده است. | ||
| خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
نويسنده در اينجا به مناسبت، ستايشى از شیعیان نخستين دارد كه در برخورد با صحابه و عترت، روشى معتدل دارند. افرادى كه وى انتخاب مىكند، مانند عبدالرزاق بن همام، از شیعیان ى هستند كه ميانهرو بوده و بيشتر متشيعاند تا شيعه. وى درباره آنان، عباراتى را از ذهبى، [[ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله|ابن عبدالبر]] در استيعاب و منابع ديگر نقل مىكند و مىكوشد تا نشان دهد كه مواضع آنان تا چه اندازه عاقلانه و معتدل است. وى فهرستى نسبتا مفصل از اين قبيل شیعیان كه در ميان صحابه و تابعين هستند، به دست داده است.<ref>همان، ص95 تا 85</ref> | نويسنده در اينجا به مناسبت، ستايشى از شیعیان نخستين دارد كه در برخورد با صحابه و عترت، روشى معتدل دارند. افرادى كه وى انتخاب مىكند، مانند عبدالرزاق بن همام، از شیعیان ى هستند كه ميانهرو بوده و بيشتر متشيعاند تا شيعه. وى درباره آنان، عباراتى را از ذهبى، [[ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله|ابن عبدالبر]] در استيعاب و منابع ديگر نقل مىكند و مىكوشد تا نشان دهد كه مواضع آنان تا چه اندازه عاقلانه و معتدل است. وى فهرستى نسبتا مفصل از اين قبيل شیعیان كه در ميان صحابه و تابعين هستند، به دست داده است.<ref>همان، ص95 تا 85</ref> | ||
وى براى تأييد عقيده خود كه به زيديه نشان دهد اماميه كمترين مفاضلهاى ميان حسنين نداشته و به هيچ صورتى امام حسن(ع) را كمتر از امام | وى براى تأييد عقيده خود كه به زيديه نشان دهد اماميه كمترين مفاضلهاى ميان حسنين نداشته و به هيچ صورتى امام حسن(ع) را كمتر از امام حسین(ع) نمىدانند، به بيان مطالبى كه سيد مرتضى در «تنزيه الانبياء و الائمه» درباره امام مجتبى(ع) آورده پرداخته است اما پيش از آن، شرح حالى كوتاه از سيد مرتضى با استفاده از خود كتاب «عمدة الطالب» به دست داده است. | ||
فصل بعدى كتاب به همين مناسبت، اثبات امامت امام مجتبى(ع) است كه طى صفحات طولانى با استفاده از مآخذ تاريخى و غيره، در اين باره بحث شده است. همين طور، بحثى طولانى درباره عصمت امام حسن(ع)آورده شده است.<ref>همان، ص120 تا 99</ref> | فصل بعدى كتاب به همين مناسبت، اثبات امامت امام مجتبى(ع) است كه طى صفحات طولانى با استفاده از مآخذ تاريخى و غيره، در اين باره بحث شده است. همين طور، بحثى طولانى درباره عصمت امام حسن(ع)آورده شده است.<ref>همان، ص120 تا 99</ref> | ||
| خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
علت صلح امام حسن با معاويه نيز در ادامه اين بحث آمده و در اينجا نيز مقايسهاى ميان آنچه سيد مرتضى در «التنزية» آورده، با مطالب «[[تاريخ الإسلام و وفيات المشاهير و الأعلام|تاريخ الاسلام]]» ذهبى انجام داده است. تكيه عمده وى روى نقاط ضعف سپاه امام و مردم عراق است.<ref>همان، ص146 121</ref> | علت صلح امام حسن با معاويه نيز در ادامه اين بحث آمده و در اينجا نيز مقايسهاى ميان آنچه سيد مرتضى در «التنزية» آورده، با مطالب «[[تاريخ الإسلام و وفيات المشاهير و الأعلام|تاريخ الاسلام]]» ذهبى انجام داده است. تكيه عمده وى روى نقاط ضعف سپاه امام و مردم عراق است.<ref>همان، ص146 121</ref> | ||
بحث بعدى وى درباره قيام امام | بحث بعدى وى درباره قيام امام حسین(ع) و علت آن است. اشاره شد كه اصل اين بحث به خاطر نكتهاى بود كه [[ابن ابیالحدید، عبدالحمید بن هبةالله|ابن ابىالحديد]] گفته بود و آن اين كه هر دو امام ياورى نداشتند. يكى قيام كرد و ديگرى نكرد. مؤلف كه قائل به عصمت است، در بخش قبل كوشيد تا علت صلح را نشان دهد. در اين بحث، علت قيام امام حسین(ع) شرح داده مىشود. وى بحث را با عبارات سيد مرتضى در «تنزية الانبياء و الائمة»، درباره علت قيام امام حسین(ع)آغاز كرده و سپس كوشيده است تا با استفاده از مآخذ تاريخى، ديدگاه خود را اثبات كند. | ||
عمده منبع اين بخش به لحاظ ديدگاهى، نظرات سيد مرتضى و به لحاظ تاريخى مطالبى است كه ذهبى يا [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر]] درباره وقايعى كه منجر به قيام كربلا شد آوردهاند. در لابلاى اين مباحث مىتوان ديدگاههاى تازهاى را كه متفاوت با برخى از نگاههاى رايج در اين زمينه، در ايران صفوى بوده ملاحظه كرد. به خصوص از زاويه تمسك به منابع عمومى تاريخى و نگاه معتدل نويسنده. اين بحث مىتواند ديدگاه جالبى را درباره واقعه عاشورا به دست دهد. نويسنده براى قانع كردن مخالفان، از قيام حره و قيام عبدالله بن زبير و اين كه شورش عليه يزيد جايز بوده استفاده كرده و بدين ترتيب ديدگاه [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] مالكى ناصبى را كه گفته بود امام | عمده منبع اين بخش به لحاظ ديدگاهى، نظرات سيد مرتضى و به لحاظ تاريخى مطالبى است كه ذهبى يا [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر]] درباره وقايعى كه منجر به قيام كربلا شد آوردهاند. در لابلاى اين مباحث مىتوان ديدگاههاى تازهاى را كه متفاوت با برخى از نگاههاى رايج در اين زمينه، در ايران صفوى بوده ملاحظه كرد. به خصوص از زاويه تمسك به منابع عمومى تاريخى و نگاه معتدل نويسنده. اين بحث مىتواند ديدگاه جالبى را درباره واقعه عاشورا به دست دهد. نويسنده براى قانع كردن مخالفان، از قيام حره و قيام عبدالله بن زبير و اين كه شورش عليه يزيد جايز بوده استفاده كرده و بدين ترتيب ديدگاه [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] مالكى ناصبى را كه گفته بود امام حسین(ع) با شمشير جدش كشته شد، نقد كرده است.<ref>همان، ص153 148</ref> | ||
در ادامه، مرورى بر فضائل اهلبيت(ع) و ياد برخى از اعلام آنان، از جمله امامان اثناعشر(ع) شده است. اين بخش كتاب، بيش از همه منقول از «الصواعق المحرقة» و افزودههايى است كه مؤلف از منابع ديگر در اين زمينه دارد. منهاى آنچه كه از مآخذ مشهور در اين باره نقل كرده كه يكى از آنها، «ارشاد» [[مفید، محمد بن محمد|شيخ مفيد]] است كه گهگاه اشاراتى به شخصيتهاى معروف علوى و تاريخ زندگى آنان دارد كه بايد آنها را مطالب تازه اين بخش دانست. | در ادامه، مرورى بر فضائل اهلبيت(ع) و ياد برخى از اعلام آنان، از جمله امامان اثناعشر(ع) شده است. اين بخش كتاب، بيش از همه منقول از «الصواعق المحرقة» و افزودههايى است كه مؤلف از منابع ديگر در اين زمينه دارد. منهاى آنچه كه از مآخذ مشهور در اين باره نقل كرده كه يكى از آنها، «ارشاد» [[مفید، محمد بن محمد|شيخ مفيد]] است كه گهگاه اشاراتى به شخصيتهاى معروف علوى و تاريخ زندگى آنان دارد كه بايد آنها را مطالب تازه اين بخش دانست. | ||
نويسنده پس از اشاره كوتاهى كه به اميرانى از نسل سادات حسنى دارد، در ادامه به معرفى شخصيتهايى از فرزندان امام | نويسنده پس از اشاره كوتاهى كه به اميرانى از نسل سادات حسنى دارد، در ادامه به معرفى شخصيتهايى از فرزندان امام حسین(ع)مىپردازد و سپس با نقل عبارتى از «النفحة»، فصلى درباره برخى از ملوك هند كه به زعم او از سادات بودهاند آورده و سپس توضيحاتى بر آن افزوده است. | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == | ||
| خط ۸۸: | خط ۸۸: | ||
#مقدمه و متن كتاب. | #مقدمه و متن كتاب. | ||
#[[جعفریان، رسول]]: «مفاضله ميان حسنين يا منازعه ميان اماميه و زيديه (همراه تحليلى تازه درباره قيام امام | #[[جعفریان، رسول]]: «مفاضله ميان حسنين يا منازعه ميان اماميه و زيديه (همراه تحليلى تازه درباره قيام امام حسین(ع))». | ||
==وابستهها== | ==وابستهها== | ||
ویرایش