۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
جز (جایگزینی متن - 'ايران' به 'ایران') |
||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
وى همچنين خاطرنشان مىكند كه: «در نگارش اين مقالات، هرگز در صدد بيان آمال و آرزوهاى يك گروه خاص، آن هم به زبانى خاص نبوده و به همين دليل هم با روايت رسمى بسيارى از تاريخپردازان كنونى بىتفاوت برخورد كرده است؛ همچنانكه كوشيده تا در مقام آن واعظى نباشد كه با سادهانگارى و بهناگزير، از عظمت يا انحطاط گذشته سخن مىگويد. بىگمان، اين كار، ورود وى به عرصه تاريخنگارى، آن هم در گسترهاى چنين حساس را ورودى بىگذرنامه جلوه خواهد داد؛ بهويژه كه براى پيمودن اين راه، راهنمايى برنگزيده و بيشتر، دغدغهها و پرسشهاى خويش را پيموده است و شايد هم بخشى از دغدغهها و پرسشهاى نسل خويش را؛ البته، ضمن رعايت اصول تاريخنگارى معاصر؛ معاصر در معناى فلسفى / روششناختى آن».<ref>همان، ص14</ref> | وى همچنين خاطرنشان مىكند كه: «در نگارش اين مقالات، هرگز در صدد بيان آمال و آرزوهاى يك گروه خاص، آن هم به زبانى خاص نبوده و به همين دليل هم با روايت رسمى بسيارى از تاريخپردازان كنونى بىتفاوت برخورد كرده است؛ همچنانكه كوشيده تا در مقام آن واعظى نباشد كه با سادهانگارى و بهناگزير، از عظمت يا انحطاط گذشته سخن مىگويد. بىگمان، اين كار، ورود وى به عرصه تاريخنگارى، آن هم در گسترهاى چنين حساس را ورودى بىگذرنامه جلوه خواهد داد؛ بهويژه كه براى پيمودن اين راه، راهنمايى برنگزيده و بيشتر، دغدغهها و پرسشهاى خويش را پيموده است و شايد هم بخشى از دغدغهها و پرسشهاى نسل خويش را؛ البته، ضمن رعايت اصول تاريخنگارى معاصر؛ معاصر در معناى فلسفى / روششناختى آن».<ref>همان، ص14</ref> | ||
در مقاله اول، به تاريخنگارى از منظرى متفاوت نگريسته شده است. اين مقاله، حاصل تأملى چندساله است در چگونگى بررسى متون تاريخى تمدن | در مقاله اول، به تاريخنگارى از منظرى متفاوت نگريسته شده است. اين مقاله، حاصل تأملى چندساله است در چگونگى بررسى متون تاريخى تمدن ایرانى در دوره اسلامى. نويسنده بر اين باور است كه تاريخنگارى ایرانى، نيازمند توجه به دستاوردهاى جديد روششناسى است؛ روششناسى در معنايى كه فلسفه معاصر به كار مىبرد.<ref>متن كتاب، ص15</ref> | ||
در مقاله دوم، ماهيت خلافت و مشروعيت آن بررسى گرديده است. نويسنده در اين مقاله، به اين نكته اشاره دارد كه «خلافت» در اصطلاح، نهاد حكومتى غالب بر جهان اسلام پس از رحلت پيامبر(ص) در سال يازدهم هجرى تا هنگام فتح بغداد توسط مغولان در سال 656ق، است كه بعدها با نام و عنوان بىمسمايى به نهادى اطلاق شد كه در رأس سلسله مراتب سياسى دولت عثمانى قرار داشت و در سال 1924م، برچيده شد.<ref>همان، ص33</ref> | در مقاله دوم، ماهيت خلافت و مشروعيت آن بررسى گرديده است. نويسنده در اين مقاله، به اين نكته اشاره دارد كه «خلافت» در اصطلاح، نهاد حكومتى غالب بر جهان اسلام پس از رحلت پيامبر(ص) در سال يازدهم هجرى تا هنگام فتح بغداد توسط مغولان در سال 656ق، است كه بعدها با نام و عنوان بىمسمايى به نهادى اطلاق شد كه در رأس سلسله مراتب سياسى دولت عثمانى قرار داشت و در سال 1924م، برچيده شد.<ref>همان، ص33</ref> | ||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
اين مقاله نيز با هدف برآوردن چنين دغدغههايى به نگارش درآمده و خواست نگارنده، بيش از توضيح روندهاى راهنمون ابوبكر و جانشينانش به مسند خلافت پس از رحلت پيامبر(ص)، بازنمود واكنشها و بازخوردهايى است كه اين روندها در آثار متفكران مسلمان سدههاى پسينىتر اسلامى بر جاى نهادهاند. نويسنده در نخستين بخشهاى اين مقاله، بهطور خاص به كتاب محققانه دكتر حاتم قادرى با عنوان «تحول مبانى مشروعيت خلافت» نظر داشته است.<ref>همان</ref> | اين مقاله نيز با هدف برآوردن چنين دغدغههايى به نگارش درآمده و خواست نگارنده، بيش از توضيح روندهاى راهنمون ابوبكر و جانشينانش به مسند خلافت پس از رحلت پيامبر(ص)، بازنمود واكنشها و بازخوردهايى است كه اين روندها در آثار متفكران مسلمان سدههاى پسينىتر اسلامى بر جاى نهادهاند. نويسنده در نخستين بخشهاى اين مقاله، بهطور خاص به كتاب محققانه دكتر حاتم قادرى با عنوان «تحول مبانى مشروعيت خلافت» نظر داشته است.<ref>همان</ref> | ||
مقاله سوم، تأملى است بر نخستين دوران تدوين فقه سياسى اماميه. نويسنده بر اين باور است كه گرايش اخير شمارى از اسلامشناسان | مقاله سوم، تأملى است بر نخستين دوران تدوين فقه سياسى اماميه. نويسنده بر اين باور است كه گرايش اخير شمارى از اسلامشناسان ایرانى و اروپايى به مطالعات شيعى، تأليف تكنگارىها و آثار متعددى در تاريخ تطور و تحول آراء سياسى اماميه در اين دههها را موجب شده است. اما بهرغم اين تلاشها در بررسى آراء سياسى اماميه، متأسفانه در مواردى، بىتوجهى به زمينههاى تاريخى / كلامى پيدايش اين آراء، امكان بازنمود بايسته سير تطور و تحول آنها را ممكن نكرده است؛ همچنانكه بىتوجهى به پيوستگى خاص پويش اين آراء با جريان تحول حيات سياسى / اجتماعى / اقتصادى اماميه. افزون بر اين، وى معتقد است تأكيد برخى محققان بر تاريخ حيات اماميه از عهد صفوى به بعد، در عمل، آنها را از يك بررسى روشمند تاريخى بازداشته است.<ref>همان، ص81</ref> | ||
نويسنده خود تأكيد دارد كه هدفش در اين مقاله، در وهله نخست، در ميان گذاردن موضوع مورد بحث با صاحبنظران اين پهنه مطالعاتى است به قصد سنجش يافتهها و ديدگاهش و آنگاه، افزودن گامى ديگر بر مطالعات اماميه.<ref>همان</ref> | نويسنده خود تأكيد دارد كه هدفش در اين مقاله، در وهله نخست، در ميان گذاردن موضوع مورد بحث با صاحبنظران اين پهنه مطالعاتى است به قصد سنجش يافتهها و ديدگاهش و آنگاه، افزودن گامى ديگر بر مطالعات اماميه.<ref>همان</ref> | ||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
در چهارمين مقاله، مشروعيت همكارى با سلطان جائر از ديدگاه [[علمالهدی، علی بن حسین|سيدمرتضى]]، مورد بررسى قرار گرفته است. از جمله مباحث مطرحشده در اين مقاله، عبارتند از: اماميه و سازمان نقابت طالبيان در بغداد؛ [[علمالهدی، علی بن حسین|سيدمرتضى]] و چالش آرمان و واقعيت در انديشه سياسى اماميه و همكارى با سلطان.<ref>همان، ص131</ref> | در چهارمين مقاله، مشروعيت همكارى با سلطان جائر از ديدگاه [[علمالهدی، علی بن حسین|سيدمرتضى]]، مورد بررسى قرار گرفته است. از جمله مباحث مطرحشده در اين مقاله، عبارتند از: اماميه و سازمان نقابت طالبيان در بغداد؛ [[علمالهدی، علی بن حسین|سيدمرتضى]] و چالش آرمان و واقعيت در انديشه سياسى اماميه و همكارى با سلطان.<ref>همان، ص131</ref> | ||
پنجمين مقاله، تلاشى است در بازنمود نقش [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] در جريان يورش مغول به بغداد. نويسنده در اين مقاله، بر آن است كه نگاه تاريخى | پنجمين مقاله، تلاشى است در بازنمود نقش [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] در جريان يورش مغول به بغداد. نويسنده در اين مقاله، بر آن است كه نگاه تاريخى ایرانى، نيازمند توجه به بازنمايىهاى چندى از گذشته اين سرزمين است و ازاينرو، در اين مقاله، كوشيده است بر مداقه و بررسى رخدادى از مجموعه رخدادهاى تعيينكننده سرنوشت تاريخى اين مرزوبوم، از زاويهاى ديگر توجه كند.<ref>همان، ص163</ref> | ||
در ششمين مقاله، به جايگاه «ولايت» در فقه سياسى اماميه تا سده هشتم هجرى پرداخته شده است.<ref>همان، ص19</ref>و در آخرين مقاله، ظهور دولت صفوى و ولايت، نماز جمعه و حليت خراج، مورد بحث و بررسى قرار گرفته است.<ref>همان، ص229</ref> | در ششمين مقاله، به جايگاه «ولايت» در فقه سياسى اماميه تا سده هشتم هجرى پرداخته شده است.<ref>همان، ص19</ref>و در آخرين مقاله، ظهور دولت صفوى و ولايت، نماز جمعه و حليت خراج، مورد بحث و بررسى قرار گرفته است.<ref>همان، ص229</ref> |
ویرایش