۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' حسين' به ' حسین') |
جز (جایگزینی متن - 'ايران' به 'ایران') |
||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
#تاريخ اقوام هفتگانه و زبان و عقايد و اقامتگاههايشان؛ | #تاريخ اقوام هفتگانه و زبان و عقايد و اقامتگاههايشان؛ | ||
#تاريخ | #تاريخ ایران؛ | ||
#تاريخ يونان؛ | #تاريخ يونان؛ | ||
#تاريخ روم؛ | #تاريخ روم؛ | ||
خط ۷۸: | خط ۷۸: | ||
بخش ديگر كتاب در «ذكر شمار درياها و آنچه درباره طول و عرض و پيوستگى و ناپيوستگى آن گفتهاند و رودهاى بزرگ كه به درياها مىريزد و ممالكى كه در آن اطراف هست» مىباشد. مسعودى تمام درياهاى جهان را به پنج دريا تقسيم كرده است. قسمت ديگر اين بخش به چگونگى تأثيرات ماه بر رشد و كمال و نمو انسان، گياهان و حيوانات اختصاص دارد.<ref>ر.ک: همان</ref> | بخش ديگر كتاب در «ذكر شمار درياها و آنچه درباره طول و عرض و پيوستگى و ناپيوستگى آن گفتهاند و رودهاى بزرگ كه به درياها مىريزد و ممالكى كه در آن اطراف هست» مىباشد. مسعودى تمام درياهاى جهان را به پنج دريا تقسيم كرده است. قسمت ديگر اين بخش به چگونگى تأثيرات ماه بر رشد و كمال و نمو انسان، گياهان و حيوانات اختصاص دارد.<ref>ر.ک: همان</ref> | ||
«ذكر اقوام هفتگانه و زبانها و عقايد و مسكنهايشان و امتيازاتى كه هر قوم داشتهاند»، عنوان بخش ديگر كتاب است. مسعودى سپس به «ذكر طبقات ملوك | «ذكر اقوام هفتگانه و زبانها و عقايد و مسكنهايشان و امتيازاتى كه هر قوم داشتهاند»، عنوان بخش ديگر كتاب است. مسعودى سپس به «ذكر طبقات ملوك ایران» پرداخته است. وى پادشاهى ایران قديم را به پنج طبقه تقسيم كرده است.<ref>ر.ک: همان</ref> | ||
عنوان مطلب بعدى «ذكر ملوك يونانيان و مدت پادشاهىاشان» است. تعداد ملوك يونانيان از فيليپس پدر اسكندر تا كلوبطره آخرين آنها كه شانزده تن بودند و جمعا دويست و سى و هفت سال و هجده روز پادشاهى كردند بههمراه اسامى آنان مباحث عمده اين بخش را تشكيل مىدهد.<ref>ر.ک: همان</ref> | عنوان مطلب بعدى «ذكر ملوك يونانيان و مدت پادشاهىاشان» است. تعداد ملوك يونانيان از فيليپس پدر اسكندر تا كلوبطره آخرين آنها كه شانزده تن بودند و جمعا دويست و سى و هفت سال و هجده روز پادشاهى كردند بههمراه اسامى آنان مباحث عمده اين بخش را تشكيل مىدهد.<ref>ر.ک: همان</ref> | ||
خط ۹۴: | خط ۹۴: | ||
«ذكر حوادثى كه پس از قتل مروان بر بنى اميه گذشت»، عنوان بخش ديگر كتاب است. جريان پراكنده شدن بنى اميه در ولايات و چگونگى تشكيل حكومت امويان در اندلس بهوسيله عبدالرحمن بن معاوية بن هشام بن عبدالملك بن مروان در سال 139ق و ادامه اين حكومت تا سال وفات مسعودى و مختصرى از تاريخ حكومت هريك از اين خلفا در اين بخش مورد مداقه قرار گرفته است.<ref>همان، ص10</ref> | «ذكر حوادثى كه پس از قتل مروان بر بنى اميه گذشت»، عنوان بخش ديگر كتاب است. جريان پراكنده شدن بنى اميه در ولايات و چگونگى تشكيل حكومت امويان در اندلس بهوسيله عبدالرحمن بن معاوية بن هشام بن عبدالملك بن مروان در سال 139ق و ادامه اين حكومت تا سال وفات مسعودى و مختصرى از تاريخ حكومت هريك از اين خلفا در اين بخش مورد مداقه قرار گرفته است.<ref>همان، ص10</ref> | ||
عناوين بعدى كتاب مربوط به تاريخ خلفاى بنى عباس از خلافت ابوالعباس سفاح تا خلافت مطيع مىباشد. آغاز روى كار آمدن عباسيان و دعوت آنان، تثبيت مقام وزارت، ولايتعهدى [[امام رضا(ع)]] و اخبار مربوط به | عناوين بعدى كتاب مربوط به تاريخ خلفاى بنى عباس از خلافت ابوالعباس سفاح تا خلافت مطيع مىباشد. آغاز روى كار آمدن عباسيان و دعوت آنان، تثبيت مقام وزارت، ولايتعهدى [[امام رضا(ع)]] و اخبار مربوط به ایران مانند تأسيس دولت طاهريان، قيام بابك خرمدين، قيام افشين و قيام صاحب الزنج همراه با شرح مختصرى از خلقوخوى خلفا، موضوعات مطروحه اين بخشها را تشكيل مىدهد.<ref>همان</ref> | ||
از جمله ويژگىهاى اين كتاب، نوآورىهاى مسعودى در آن است. از جمله آنكه وى در جاىجاى اين اثر، چون زبانشناسى آگاه از ساختار زبانهايى چون فارسیِ باستان، سريانى، يونانى و رومى به بحث از ويژگىهاى اين زبانها، اشتقاق واژهها و معانىِ آنها پرداختهاست. وى از پسِ عبرى، عربى را از همه زبانها به سريانى نزدیک تر و تفاوت اين دو زبان را اندك مىداند. او زبان سريانى را فاقد «فا» و شمار حروف و صداهاى خطى كه زرتشت پديد آورد و مجوسان آن را «كشن دبيره»؛ يعنى «نوشته همگان» گويند، يكصد و شصت و هر حرف و صدايى را داراى صورتى منفرد و مستقل دانسته است.<ref>عسکرى، عليرضا، 1376، ص98</ref> | از جمله ويژگىهاى اين كتاب، نوآورىهاى مسعودى در آن است. از جمله آنكه وى در جاىجاى اين اثر، چون زبانشناسى آگاه از ساختار زبانهايى چون فارسیِ باستان، سريانى، يونانى و رومى به بحث از ويژگىهاى اين زبانها، اشتقاق واژهها و معانىِ آنها پرداختهاست. وى از پسِ عبرى، عربى را از همه زبانها به سريانى نزدیک تر و تفاوت اين دو زبان را اندك مىداند. او زبان سريانى را فاقد «فا» و شمار حروف و صداهاى خطى كه زرتشت پديد آورد و مجوسان آن را «كشن دبيره»؛ يعنى «نوشته همگان» گويند، يكصد و شصت و هر حرف و صدايى را داراى صورتى منفرد و مستقل دانسته است.<ref>عسکرى، عليرضا، 1376، ص98</ref> | ||
«واژهشناسىِ» زبانهاى مختلف نيز از نوآورىهاى مسعودى در «التنبيه» است. او مىنويسد: | «واژهشناسىِ» زبانهاى مختلف نيز از نوآورىهاى مسعودى در «التنبيه» است. او مىنويسد: ایرانشهر، «شهر نيكان» است؛ چراكه «اير» به فارسی قديم معادل «خير» و برترى است و از همين رو رئيس آتشكده را «ايربذ» گفتند؛ يعنى «سر نيكان و برتران» و اين كلمه را معرب كرده، «هربذ» [هربد] گفتهاند. رود مهران سند به شهر مولتان مىرسد و مولتان؛ يعنى «روزنه طلا». ایرانيان پيش از زردشت بر دين حنيفان بودند. «حنيف» كلمهاى است سريانى كه معرب شده و اصل آن «حنيفوا» بوده است. گويند تلفظ آن با حروف مخصوصى ما بين «يا» و «فا» است؛ زيرا سريانيان فا ندارند و.<ref>ر.ک: همان</ref> | ||
بيان «وجه تسميه» شهرها، اقوام، زبانها، نبردها و اشخاص، از ديگر نكات برجسته «التنبيه» است. مسعودى در اين زمينه مىنويسد: بابل را به فارسی و نبطى «بابيل» مىگفتهاند. بعضى حكيمان | بيان «وجه تسميه» شهرها، اقوام، زبانها، نبردها و اشخاص، از ديگر نكات برجسته «التنبيه» است. مسعودى در اين زمينه مىنويسد: بابل را به فارسی و نبطى «بابيل» مىگفتهاند. بعضى حكيمان ایران و نبط گفتهاند كه شهر را به انتساب مشترى به اين نام خواندهاند كه مشترى در لغت قديم آنها «بيل» بوده است كه اين اقليم [چهارم] متعلق است به مشترى و در قسمت آن واقع است و.<ref>همان، ص99</ref> | ||
مسعودى كنجكاوىِ خاصى براى كشف علل و عوامل پديدههاى طبيعى داشته است. او تنها به ذكر اين پديدهها بسنده نكرده، بلكه در بسيارى از موارد اين وقايع را تحليل و ريشهيابى كرده است. تحليل پديدههايى چون تبادل گرما و سرما در سطح و عمق زمين، جهت وزش بادها، اثر آب و هوا بر خَلق و خُلق انسانها، وزن مخصوص و چگالىِ مايعات از جمله نكاتى است كه مسعودى بدان توجه كرده است.<ref>ر.ک: همان</ref> | مسعودى كنجكاوىِ خاصى براى كشف علل و عوامل پديدههاى طبيعى داشته است. او تنها به ذكر اين پديدهها بسنده نكرده، بلكه در بسيارى از موارد اين وقايع را تحليل و ريشهيابى كرده است. تحليل پديدههايى چون تبادل گرما و سرما در سطح و عمق زمين، جهت وزش بادها، اثر آب و هوا بر خَلق و خُلق انسانها، وزن مخصوص و چگالىِ مايعات از جمله نكاتى است كه مسعودى بدان توجه كرده است.<ref>ر.ک: همان</ref> | ||
خط ۱۰۶: | خط ۱۰۶: | ||
مسعودى در مطاوىِ التنبيه، آراء طبى عصر خويش را نيز منعكس كرده است. علاج دردهاى شكم و استخوان، داروى دفع سنگ كليه و اثر كمال و نقصان ماه بر حال بيماران نمونههايى از اين آرا است.<ref>ر.ک: همان، ص100</ref> | مسعودى در مطاوىِ التنبيه، آراء طبى عصر خويش را نيز منعكس كرده است. علاج دردهاى شكم و استخوان، داروى دفع سنگ كليه و اثر كمال و نقصان ماه بر حال بيماران نمونههايى از اين آرا است.<ref>ر.ک: همان، ص100</ref> | ||
آداب اقوام، ملل و فِرق گوناگون نيز در «التنبيه» آمده است. آداب روزه نصارى و خوراك ايشان، نيايش بابليان و صابيان و خوراك ايشان و رسوم ملوك روم و مردم | آداب اقوام، ملل و فِرق گوناگون نيز در «التنبيه» آمده است. آداب روزه نصارى و خوراك ايشان، نيايش بابليان و صابيان و خوراك ايشان و رسوم ملوك روم و مردم ایران از اين جمله است. مسعودى از برخى از آداب و رسوم ديرين ایرانيان نيز همچون كوسهسوارى در روز اول آذرماه در عراق و ديگر ولايتهاى ایران خبر داده و پيشينه آن را از ايام پادشاهان ایرانِ باستان مىداند.<ref>ر.ک: همان</ref> | ||
مسعودى تنها به نقل آراء دانشمندان بسنده نكرده، بلكه آرا و مآخذ كسانى چون بطلميوس كلواذى، [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]]، زهرى و مورخان | مسعودى تنها به نقل آراء دانشمندان بسنده نكرده، بلكه آرا و مآخذ كسانى چون بطلميوس كلواذى، [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]]، زهرى و مورخان ایران و روم باستان و نيز مورخان اسلامى را نيز نقد كرده است. آراء مورخان ایران و روم باستان و مورخان اسلامى نيز در اين كتاب به معرض نقد نهاده شده است.<ref>ر.ک: همان</ref> | ||
مسعودى نمونههايى از خرافات رايج عصر خود را نيز در كتاب منعكس كرده است؛ وى از آتشفشان مهراج در كوهستان اطراف جزاير چين ياد مىكند كه «به هنگام روز از غلبه نور خورشيد سياه و شباهنگام سرخ باشد و شعله آن به اوج آسمان رسد و گاه باشد كه صدايى عجيب و هولانگيز از آن برخیزد كه از مسافت دور شنيده شود و از مرگ يكى از ملوكشان خبر دهد و گاه باشد سبک تر از اين باشد و از مرگ يكى از سران قوم خبر دهد و از قديم به طول عادت و به تجربه اعلام مرگ ملوك را از غير ملوك بازشناسند و خطا نكنند».<ref>ر.ک: همان</ref> | مسعودى نمونههايى از خرافات رايج عصر خود را نيز در كتاب منعكس كرده است؛ وى از آتشفشان مهراج در كوهستان اطراف جزاير چين ياد مىكند كه «به هنگام روز از غلبه نور خورشيد سياه و شباهنگام سرخ باشد و شعله آن به اوج آسمان رسد و گاه باشد كه صدايى عجيب و هولانگيز از آن برخیزد كه از مسافت دور شنيده شود و از مرگ يكى از ملوكشان خبر دهد و گاه باشد سبک تر از اين باشد و از مرگ يكى از سران قوم خبر دهد و از قديم به طول عادت و به تجربه اعلام مرگ ملوك را از غير ملوك بازشناسند و خطا نكنند».<ref>ر.ک: همان</ref> |
ویرایش