۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '==پانویس == <references />' به '==پانویس== <references/>') |
جز (جایگزینی متن - 'است<ref>' به 'است.<ref>') |
||
| خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
==انگیزه تألیف== | ==انگیزه تألیف== | ||
نویسنده این کتاب را به نام پادشاه هند، محمد اورنگ زیب بهادر عالمگیر تألیف کرد؛ و به همین جهت آن را حکمت خاقانیه نامیده است<ref>مقدمه محقق، ص19</ref>. | نویسنده این کتاب را به نام پادشاه هند، محمد اورنگ زیب بهادر عالمگیر تألیف کرد؛ و به همین جهت آن را حکمت خاقانیه نامیده است.<ref>مقدمه محقق، ص19</ref>. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
کتاب با مقدمه مصحح آغاز و مطالب به سه بخش مختلف و متمایز تقسیم شده و در آن مسائل گوناگون منطقی و طبیعی و الهی مورد بحث و بررسی قرار گرفته است<ref>ر.ک: همان</ref>. هر بخش خود شامل چند مقصد است. | کتاب با مقدمه مصحح آغاز و مطالب به سه بخش مختلف و متمایز تقسیم شده و در آن مسائل گوناگون منطقی و طبیعی و الهی مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.<ref>ر.ک: همان</ref>. هر بخش خود شامل چند مقصد است. | ||
اثر حاضر، یکی از کتابهای فلسفی- کلامی فاضل هندی است که بهصورت مستقل و جداگانه نوشته شده و مواضع فکری او را روشن میسازد. وی برخلاف سایر علمای زمان خود، دارای نثر ساده و قلم روانی است که میتواند مسائل بغرنج و پیچیده فلسفی-کلامی را به نحوی روشن و اسلوبی واضح تقریر و تحریر نماید<ref>ر.ک: همان، ص19-20</ref>. | اثر حاضر، یکی از کتابهای فلسفی- کلامی فاضل هندی است که بهصورت مستقل و جداگانه نوشته شده و مواضع فکری او را روشن میسازد. وی برخلاف سایر علمای زمان خود، دارای نثر ساده و قلم روانی است که میتواند مسائل بغرنج و پیچیده فلسفی-کلامی را به نحوی روشن و اسلوبی واضح تقریر و تحریر نماید<ref>ر.ک: همان، ص19-20</ref>. | ||
| خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
همانسان که در این عبارت مشاهده میشود، مشکل لزوم دور در مورد مسئله حد تام یک مشکل جدی است و باید بهنوعی معقول از تنگنای آن بیرون رفت. مشکل لزوم دور در مورد حد تام بسیار شبیه است به آنچه نزد اندیشمندان مغرب زمین تحت عنوان حلقه انتقادی یا دور هرمنوتیکی مطرح شده است. دور هرمنوتیکی نزد اندیشمندان مغرب زمین به این صورت است که گفته میشود: «فهم اجزاء یک شئ برای فهم کل آن، همواره ضروری است. درحالیکه برای فهم اجزاء آن شیء بالضروره باید کل آن شئ فهمیده شود». همانسان که مشاهده میشود، مشکل بزرگ دور هرمنوتیکی همواره به فهم یک کل و اجزای آن مربوط میگردد و این همان چیزی است که در مورد حد تام منطقی و محدود آن نیز صادق است. البته دور هرمنوتیکی در مغرب زمین به اشکال گوناگون بیان گشته است، ولی محور اصلی همه آنها جز مسئله کل اجزای آن چیز دیگری نیست<ref>همان</ref>. | همانسان که در این عبارت مشاهده میشود، مشکل لزوم دور در مورد مسئله حد تام یک مشکل جدی است و باید بهنوعی معقول از تنگنای آن بیرون رفت. مشکل لزوم دور در مورد حد تام بسیار شبیه است به آنچه نزد اندیشمندان مغرب زمین تحت عنوان حلقه انتقادی یا دور هرمنوتیکی مطرح شده است. دور هرمنوتیکی نزد اندیشمندان مغرب زمین به این صورت است که گفته میشود: «فهم اجزاء یک شئ برای فهم کل آن، همواره ضروری است. درحالیکه برای فهم اجزاء آن شیء بالضروره باید کل آن شئ فهمیده شود». همانسان که مشاهده میشود، مشکل بزرگ دور هرمنوتیکی همواره به فهم یک کل و اجزای آن مربوط میگردد و این همان چیزی است که در مورد حد تام منطقی و محدود آن نیز صادق است. البته دور هرمنوتیکی در مغرب زمین به اشکال گوناگون بیان گشته است، ولی محور اصلی همه آنها جز مسئله کل اجزای آن چیز دیگری نیست<ref>همان</ref>. | ||
نویسنده در بخش طبیعیات نیز به بررسی مسائل پرداخته و با اینکه از طرفداران سرسخت حکمت مشائی شناخته میشود، در برخی موارد نظریه حکمای اشراقی را ترجیح داده است. او در باب حقیقت جسم به نقل اقوال پرداخته و سرانجام نظر حکمای اشراقی را ارجح اقوال شناخته است<ref>همان، ص22</ref>. | نویسنده در بخش طبیعیات نیز به بررسی مسائل پرداخته و با اینکه از طرفداران سرسخت حکمت مشائی شناخته میشود، در برخی موارد نظریه حکمای اشراقی را ترجیح داده است. او در باب حقیقت جسم به نقل اقوال پرداخته و سرانجام نظر حکمای اشراقی را ارجح اقوال شناخته است.<ref>همان، ص22</ref>. | ||
البته او در این کتاب به توضیح و تشریح درباره مسئله جسم نپرداخته و گفته است: ما در حاشیه بر شرح عقاید نسفی این مسئله را مورد بررسی و تحقیق قرار دادهایم<ref>همان</ref>. | البته او در این کتاب به توضیح و تشریح درباره مسئله جسم نپرداخته و گفته است: ما در حاشیه بر شرح عقاید نسفی این مسئله را مورد بررسی و تحقیق قرار دادهایم<ref>همان</ref>. | ||
| خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
وی در مورد مسئله مکان و امتناع خلأ نیز سخن گفته و با مواضع متکلمان بشدت مخالفت کرده است. بسیاری از متکلمان حقیقت و ماهیت مکان را بعد موهوم دانسته و سایر اقوال را در این باب مردود شمردهاند. او میگوید: آنچه متکلمان در باب مکان ابراز داشتهاند خلاف حقیقت است، زیرا مکان مشارالیه به اشاره حسیه است و اشاره حسیه به یک امر موهوم ممکن نیست<ref>همان</ref>. | وی در مورد مسئله مکان و امتناع خلأ نیز سخن گفته و با مواضع متکلمان بشدت مخالفت کرده است. بسیاری از متکلمان حقیقت و ماهیت مکان را بعد موهوم دانسته و سایر اقوال را در این باب مردود شمردهاند. او میگوید: آنچه متکلمان در باب مکان ابراز داشتهاند خلاف حقیقت است، زیرا مکان مشارالیه به اشاره حسیه است و اشاره حسیه به یک امر موهوم ممکن نیست<ref>همان</ref>. | ||
[[فاضل هندی، محمد بن حسن|فاضل هندی]] در بخش الهیات و امور عامه نیز مواضع مستدل و مستحکمی اتخاذ کرده و در برابر سخنان سست و بیاساس متکلمان ایستاده است. او اعاده معدوم را ممتنع و محال دانسته و از دیدگاه فلاسفه در این باب دفاع کرده است<ref>همان، ص22-23</ref>. | [[فاضل هندی، محمد بن حسن|فاضل هندی]] در بخش الهیات و امور عامه نیز مواضع مستدل و مستحکمی اتخاذ کرده و در برابر سخنان سست و بیاساس متکلمان ایستاده است. او اعاده معدوم را ممتنع و محال دانسته و از دیدگاه فلاسفه در این باب دفاع کرده است.<ref>همان، ص22-23</ref>. | ||
باید توجه داشت که موضع [[فاضل هندی، محمد بن حسن|فاضل هندی]] در باب قول به امتناع اعاده معدوم، دارای اهمیت بسیار بوده و میتواند منشأ آثار بسیار گردد؛ زیرا او یک فقیه نیرومند و بسیار بزرگ شناخته میشود. این مسئله نیز مسلم است که وقتی یک فقیه عالیمقام اعاده معدوم را ممتنع بداند، حربه متکلمان کند میشود و کمتر میتوانند حکما را در ابراز این نظریه متهم به کفر و الحاد نمایند<ref>همان، ص23</ref>. | باید توجه داشت که موضع [[فاضل هندی، محمد بن حسن|فاضل هندی]] در باب قول به امتناع اعاده معدوم، دارای اهمیت بسیار بوده و میتواند منشأ آثار بسیار گردد؛ زیرا او یک فقیه نیرومند و بسیار بزرگ شناخته میشود. این مسئله نیز مسلم است که وقتی یک فقیه عالیمقام اعاده معدوم را ممتنع بداند، حربه متکلمان کند میشود و کمتر میتوانند حکما را در ابراز این نظریه متهم به کفر و الحاد نمایند<ref>همان، ص23</ref>. | ||
| خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
نکته قابلذکر این است که [[فاضل هندی، محمد بن حسن|فاضل هندی]] در قول به امتناع صدور کثیر از واحد نیز با فلاسفه هماهنگ بوده و قاعده «الواحد لا یصدر عنه الا الواحد» را معتبر و محکم میشناسد<ref>همان</ref>. | نکته قابلذکر این است که [[فاضل هندی، محمد بن حسن|فاضل هندی]] در قول به امتناع صدور کثیر از واحد نیز با فلاسفه هماهنگ بوده و قاعده «الواحد لا یصدر عنه الا الواحد» را معتبر و محکم میشناسد<ref>همان</ref>. | ||
[[فاضل هندی، محمد بن حسن|فاضل هندی]] بسیط بودن نفس ناطقه را از طریق ادراک بسایط به اثبات رسانده و چنین میگوید: «...شبهه نیست در اینکه هرکس ادراک بسایط میکند-خواه بنفسه و خواه در ضمن تصور مرکّب- و مدرک بسایط میباید بسیط باشد که اگر مرکب باشد منقسم خواهد بود و از طریق انقسام آن، مدرکات نیز منقسم خواهد بود. چه مدرک حلول کرده در مدرک و حال در یک شیء منقسم میشود به سبب انقسام محل.پس اگر مدرک قابل انقسام باشد، لازم میآید که مدرک نیز قابل انقسام باشد و حالآنکه فرض بساطت مدرک شده است پس نفس بسیط باشد». همانسان که در این عبارت مشاهده میشود وی با سادگی و روانی، به اثبات یک مسئله بسیار مهم و اساسی پرداخته است<ref>همان، ص24-25</ref>. | [[فاضل هندی، محمد بن حسن|فاضل هندی]] بسیط بودن نفس ناطقه را از طریق ادراک بسایط به اثبات رسانده و چنین میگوید: «...شبهه نیست در اینکه هرکس ادراک بسایط میکند-خواه بنفسه و خواه در ضمن تصور مرکّب- و مدرک بسایط میباید بسیط باشد که اگر مرکب باشد منقسم خواهد بود و از طریق انقسام آن، مدرکات نیز منقسم خواهد بود. چه مدرک حلول کرده در مدرک و حال در یک شیء منقسم میشود به سبب انقسام محل.پس اگر مدرک قابل انقسام باشد، لازم میآید که مدرک نیز قابل انقسام باشد و حالآنکه فرض بساطت مدرک شده است پس نفس بسیط باشد». همانسان که در این عبارت مشاهده میشود وی با سادگی و روانی، به اثبات یک مسئله بسیار مهم و اساسی پرداخته است.<ref>همان، ص24-25</ref>. | ||
از همان طریقی که او به اثبات بساطت نفس ناطقه دست یافته است، میتوان به اثبات تجرد نفس نیز نائل شد، ولی وی در این کتاب، عنوان تجرد نفس را مطرح نکرده و در این باب سخنی به میان نیاورده است<ref>همان، ص25</ref>. | از همان طریقی که او به اثبات بساطت نفس ناطقه دست یافته است، میتوان به اثبات تجرد نفس نیز نائل شد، ولی وی در این کتاب، عنوان تجرد نفس را مطرح نکرده و در این باب سخنی به میان نیاورده است.<ref>همان، ص25</ref>. | ||
حدوث زمانی عالم و خلق از عدم- یعنی مسبوق به نیستی بودن موجودات- از جمله مسائلی است که در این رساله مورد بحث و بررسی واقع شده است. کسانی که با فلسفه اسلامی آشنایی دارند، بهخوبی میدانند که قول به حدوث زمانی عالم بدون اتکای به حرکت جوهری مستلزم مشکلاتی است که رها شده از آنها چندان آسان نیست؛ به همین جهت است که بزرگان فلاسفه پیش از [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالمتألهین]] از طریق قول به حدوث ذاتی و یا با پذیرفتن حدوث دهری به راه حل این مشکل نزدیک شدهاند<ref>همان، ص26</ref>. | حدوث زمانی عالم و خلق از عدم- یعنی مسبوق به نیستی بودن موجودات- از جمله مسائلی است که در این رساله مورد بحث و بررسی واقع شده است. کسانی که با فلسفه اسلامی آشنایی دارند، بهخوبی میدانند که قول به حدوث زمانی عالم بدون اتکای به حرکت جوهری مستلزم مشکلاتی است که رها شده از آنها چندان آسان نیست؛ به همین جهت است که بزرگان فلاسفه پیش از [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالمتألهین]] از طریق قول به حدوث ذاتی و یا با پذیرفتن حدوث دهری به راه حل این مشکل نزدیک شدهاند<ref>همان، ص26</ref>. | ||
| خط ۷۰: | خط ۷۰: | ||
[[فاضل هندی، محمد بن حسن|فاضل هندی]] در آثار خود از حرکت جوهری که از کشفیات صدرالمتألهین بشمار میآید سخن نگفته است. درباره حدوث دهری نیز که از آثار فکری میرداماد محسوب میگردد بحث و بررسی به عمل نیاورده است. درعینحال روی مسئله خلق از عدم و حدوث عالم تکیه کرده و منکر-حتی مردد در آن- را کافر دانسته است<ref>همان</ref>. | [[فاضل هندی، محمد بن حسن|فاضل هندی]] در آثار خود از حرکت جوهری که از کشفیات صدرالمتألهین بشمار میآید سخن نگفته است. درباره حدوث دهری نیز که از آثار فکری میرداماد محسوب میگردد بحث و بررسی به عمل نیاورده است. درعینحال روی مسئله خلق از عدم و حدوث عالم تکیه کرده و منکر-حتی مردد در آن- را کافر دانسته است<ref>همان</ref>. | ||
آنچه او در رساله بینش غرض آفرینش ابراز داشته همان چیزی است که همه متکلمان روی آن اصرار ورزیدهاند. کسانی که بدون در نظر گرفتن حرکت جوهری جهان، روی حدوث زمانی عالم اصرار میورزند، ناچار ملاک احتیاج معلول به علت را حدوث میشناسند. این مسئله همان مسئلهای است که میان متکلمان و فلاسفه مورد اختلاف بوده و سالهای متمادی در مورد آن با یکدیگر جنگ و ستیز داشتهاند. حکما در مقابل متکلمان بر این عقیدهاند که ملاک نیازمندی معلول به علت جز امکان چیز دیگری نیست. نویسنده در این کتاب، نسبت به این مسئله موضعی اتخاذ کرده که نه متکلمان آن را میپذیرند و نه فلاسفه میتوانند از آن خرسند باشند. او معتقد است که ملاک احتیاج معلول به علت، تنها حدوث نیست، چنانکه امکان نیز بهتنهایی ملاک احتیاج معلول به علت شناخته نمیشود. بهاینترتیب در نظر [[فاضل هندی، محمد بن حسن|فاضل هندی]] امکان همراه با حدوث ملاک نیازمندی به علت است<ref>همان، ص26-27</ref>. | آنچه او در رساله بینش غرض آفرینش ابراز داشته همان چیزی است که همه متکلمان روی آن اصرار ورزیدهاند. کسانی که بدون در نظر گرفتن حرکت جوهری جهان، روی حدوث زمانی عالم اصرار میورزند، ناچار ملاک احتیاج معلول به علت را حدوث میشناسند. این مسئله همان مسئلهای است که میان متکلمان و فلاسفه مورد اختلاف بوده و سالهای متمادی در مورد آن با یکدیگر جنگ و ستیز داشتهاند. حکما در مقابل متکلمان بر این عقیدهاند که ملاک نیازمندی معلول به علت جز امکان چیز دیگری نیست. نویسنده در این کتاب، نسبت به این مسئله موضعی اتخاذ کرده که نه متکلمان آن را میپذیرند و نه فلاسفه میتوانند از آن خرسند باشند. او معتقد است که ملاک احتیاج معلول به علت، تنها حدوث نیست، چنانکه امکان نیز بهتنهایی ملاک احتیاج معلول به علت شناخته نمیشود. بهاینترتیب در نظر [[فاضل هندی، محمد بن حسن|فاضل هندی]] امکان همراه با حدوث ملاک نیازمندی به علت است.<ref>همان، ص26-27</ref>. | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== | ||
ویرایش